زهد در عرفان اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

زهد، از جمله مراتب سیر و سلوک است و در بیشتر کتاب‌های اخلاق و سیر و سلوک، بابی با عنوان زهد به چشم می‌خورد. به بیان عارفان، انسان در راه رسیدن به خدا و دل بریدن از لذت‌های مادی و رفتن به سوی معنویت، باید مراحل و منزل‌هایی را پشت سر بگذارد. یکی از منزل‌هایی که همه عارفان و بزرگان علم اخلاق بر آن تأکید کرده‌اند، زهد است. در ادامه، به بخشی از نگاشته‌های بزرگان علم اخلاق درباره جایگاه زهد در اخلاق و سیر و سلوک (عرفان عملی) اشاره می‌کنیم.

غزالی، در کیمیای سعادت درباره زهد چنین می‌نویسد: بدان که هر که یخ دارد، وقت گرما بر آن حریحص بُود تا چون تشنه شود، آب بدان سرد کند. کسی بیاید که برابر زر بخرد، آن حرص وی بشود در عشق زر و گوید: یک روز آب گرم خورم و صبر کنم و [اگر] این زر که همه عمر با من بماند، بستانم، اولی‌تر از آنکه این یخ نگاه دارم که خود نماند و شبانگاه بگداخته بود. این ناخواستن یخ را در مقابل چیزی که بهتر از آن است، زهد گویند در یخ. حال عارف. اندر دنیا هم، چنین باشد که ببیند که دنیا در گذارد است که بر دوام همی گذرد و همی گذارد و در وقت مرگ، تمام برسد. چون آخرت بیند، باقی و صافی که هرگز نرسد و به نیم فروشند، الا به ترک دنیا. دنیا اندر چشم وی حقیر شود و دست از آن بدارد؛ در عوض آخرت که بهتر است از آن. این حالت را زهد گویند، به شرط آنکه این نهاد در مباحات دنیا باشد. و اما محظورات، خود، فریضه بود. دیگر آنکه با قدرت باشد، اما آنکه بر دنیا قادر نبود، صورت نبندد زهد از وی... و دیگر شرط آنکه سال از دست بدهد و نگاه ندارد و جاه نیز از دست بدهد[۱].

خواجه عبدالله انصاری در صد میدان، سیر و سلوک را به صد میدان تقسیم می‌کند که هر میدان، مقدمه‌ای برای پیدایش میدان بعدی در جان سالک است و زهد را در میدان سیزدهم، پس از «یقظت» و پیش از «تجرید» قرار می‌دهد. خواجه در منازل السائرین، سیر و سلوک را ده قسم می‌داند که هر قسم، به ده باب تقسیم می‌شود و زهد، در قسم دوم قرار گرفته که «قسم الابواب» نام دارد و شانزدهمین باب از کتاب است. این قسم، پس از «اخبات» و پیش از «ورع» قرار دارد. خواجه عبدالله انصاری در صد میدان درباره زهد چنین می‌نگارد: از میدان یقظت؛ میدان زهد زاید، قوله تعالی: بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ[۲]. زهد در سه چیز است: اول در دنیا و دیگر در خلق و سیم در خود. هر که دولت این جهان را از دشمن خود دریغ ندارد، در این جهان او زاهد است و هر که آزرم[۳] خُلق وی را در حق مداهنت نکند، در خلق زاهد است و هر که به چشم پسند در خود ننگرد، در خود زاهد است[۴].

ملااحمد نراقی نیز در معراج السعادة درباره حقیقت زهد و تعریف آن می‌نویسد: بدان که ضد محبت دنیا و مال را زهد گویند و آن عبارت است از دل بر داشتن از دنیا و آستین فشاندن بر آن و اکتفا کردن به قدر ضرورت از برای حفظ بدن و یا عبارت است از پشت کردن به دنیا و رو آوردن به آخرت، بلکه از غیر خدا قطع نظر کردن و رو آوردن به خدا و این بالاترین درجات زهد است. پس هر که دل بر دارد از هر چیزی که غیر از خداست، حتی از بهشت و قصور و غلمان و حور و به جز خدا چیزی را نطلبد و نجوید، آن، زاهد مطلق است[۵].[۶].

منابع

پانویس

  1. امام محمد غزالی، کیمیای سعادت، تصحیح: احمد آرام، ج۲، ص۷۳۰ و ۷۳۱.
  2. «برنهاده خداوند برای شما بهتر است» سوره هود، آیه ۸۶.
  3. شرم، حیا.
  4. خواجه عبدالله انصاری، صد میدان، ص۳۰ و ۳۱.
  5. ملا احمد نراقی، معراج السعادة، ص۲۸۶.
  6. عظیمی، امین، زهد از دیدگاه پیامبر اعظم ص ۱۵.