یمانی کذاب: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۳۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = یمانی | |||
| عنوان مدخل = | |||
| مداخل مرتبط = | |||
| پرسش مرتبط = امام مهدی (پرسش) | |||
}} | |||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
اصل | اصل ظهور مردی از [[سرزمین یمن]] در [[آخرالزمان]]، مسلّم است و [[روایات]] متعددی نیز بر آن دلالت میکنند که برخی از آنها معتبرند. این روایات، از [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، [[امام علی]]{{ع}}، [[امام باقر]]{{ع}}، [[امام صادق]]{{ع}} و [[امام رضا]]{{ع}} و نیز تعدادی از [[صحابه]]، همچون [[عمار یاسر]] نقل شده است؛ مثلاً امام صادق{{ع}} در [[روایت]] صحیحهای در پاسخ به این سؤال که فرج شیعیان شما چه زمانی خواهد بود، فرمودند: {{متن حدیث|وَ ظَهَرَ الشَّامِيُّ وَ أَقْبَلَ الْيَمَانِيُّ وَ تَحَرَّكَ الْحَسَنِيُّ وَ خَرَجَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى مَكَّةَ}}<ref>هنگامیکه شامی ظاهر شود و [[یمانی]] آشکار گردد و [[سید حسنی|حسنی]] جنبش خود را آغاز کند، صاحب این امر از [[مدینه]] به سمت [[مکه]] برود؛ الکافی، ص۲۲۵، ح۲۸۵. (سند این روایت به صورت زیر است: {{عربی|"مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ يَعْقُوبَ السَّرَّاجِ"}}. درباره وثاقت محمد بن یحیی نک: رجال النجاشی، ص۳۵۳؛ درباره وثاقت احمد بن محمد نک: همان، ص۸۲؛ درباره وثاقت ابن محبوب نک: رجال الطوسی، ص۳۳۴؛ درباره وثاقت یعقوب السراج نک: رجال النجاشی، ص۴۵۱).</ref>. از نخستین کتابهای [[روایی]] که این روایات را ذکر کردهاند، میتوان به "مختصر اثبات الرجعة از [[فضل بن شاذان]]، کافی، [[الغیبة نعمانی]]، [[کمالالدین و تمام النعمة]]، [[الغیبة]] و [[امالی شیخ طوسی]] و در منابع اهل سنت به [[صحیح بخاری]]، [[صحیح مسلم]] و الفتن [[نعیم بن حماد]] اشاره کرد. بیگمان تعدد این روایات و قدیمی بودن منابع آن و نیز وجود احادیث معتبر در میان مجموعه این روایات، جای هیچگونه تردیدی در اصل این مسئله باقی نخواهد گذاشت. این مسئله آنقدر مسلم بوده که در طول [[تاریخ]]، افراد مختلفی با عنوان قحطانی (یمانی) [[دست]] به [[قیام]] زدهاند. در ادامه به برخی از این افراد اشاره میشود<ref>[[نصرتالله آیتی|آیتی، نصرتالله]]، [[تأملی در نشانههای حتمی ظهور (کتاب)|تأملی در نشانههای حتمی ظهور]]، ص۴۹ - ۵۲.</ref>. | ||
== عبدالرحمن بن اشعث == | |||
{{اصلی|عبدالرحمن بن اشعث}} | |||
عبدالرحمن بن محمد بن اشعث کندی سردار عصر [[اموی]] و [[والی سیستان]]. وی در سال ۸۱ هنگامی که فرماندهی سپاه [[اسلام]] در نواحی ترکستان را بر عهده داشت، سر از [[فرمان]] [[حجاج بن یوسف]] و [[عبدالملک بن مروان]] پیچید و در اندک مدتی بر تمامی سیستان و کرمان و [[فارس]] و [[کوفه]] [[تسلط]] یافت تا آنکه [[حجاج]] خود به مقابله او آمد و در ناحیه دیر الجماجم [[جنگ]] خونینی میان دو طرف روی داد که ۱۰۳ [[روز]] طول کشید که سرانجام عبدالرحمن مغلوب شد و به سیستان بازگشت و به رتبیل فرمانروای ترکستان پناه برد. اما رتبیل از [[بیم]] حجاج و بر اثر تهدیدهای او عبدالرحمن را کشت و سرش را به [[شام]] فرستاد<ref>زرکلی، خیرالدین، الاعلام، چاپ دارالعلم للملایین، بیروت ۱۹۹۰م، ج۴، ص ۶۴. المنجد، بطرس حرفوش. المشرف العام، دارالمشرق ص ۴۵۲.</ref>.<ref>[[سید غلام رضا تهامی|تهامی، سید غلام رضا]]، [[فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۲ (کتاب)|فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۲]] ص ۱۴۷۴.</ref> | |||
[[مسعودی]] دراینباره مینویسد: از حوادث بزرگ [[عهد]] [[عبدالملک بن مروان]]، خلع او توسط [[عبدالرحمان بن اشعث بن قیس بن معدیکربکندی]] در سال ۸۱ بود. چون [[لشکریان]] [[عبدالرحمان]] زیاد شدند و بسیاری از [[مردم]] [[عراق]] از رؤسای قبایل، قاریان و عابدان، به او پیوستند، عبدالملک را خلع کرد و [[مردم]] نیز عبدالملک را خلع کردند. این واقعه نزدیک اصطخر [[فارس]] به وقوع پیوست. وی پس از خلع عبدالملک خود را "ناصرالمؤمنین" نامید و مدعی شد که همان قحطانی است که اهل [[یمن]] در [[انتظار]] اویند؛ همو که زمامداری را به اهل [[یمن]] باز میگرداند<ref>التنبیه و الاشراف، ص۲۷۱.</ref>.<ref>[[نصرتالله آیتی|آیتی، نصرتالله]]، [[تأملی در نشانههای حتمی ظهور (کتاب)|تأملی در نشانههای حتمی ظهور]]، ص ۴۹ - ۵۲.</ref> | |||
== یزید بن ملهب == | |||
{{اصلی|یزید بن ملهب}} | |||
[[فخر رازی]] علاوه بر ابناشعث، از "یزید بن ملهب" نیز به عنوان کسی که مدعی قحطانی [[موعود]] است، یاد میکند<ref>المحصول، ج۴، ص۳۴۸.</ref>.<ref>[[نصرتالله آیتی|آیتی، نصرتالله]]، [[تأملی در نشانههای حتمی ظهور (کتاب)|تأملی در نشانههای حتمی ظهور]]، ص ۴۹ - ۵۲.</ref> | |||
== عبدالرحمن بن محمد == | |||
{{اصلی|عبدالرحمن بن محمد بن عبدالله بن عامر}} | |||
[[ابن خلدون]] در ضمن حوادث مربوط به قرن چهارم هجری مینویسد: آنگاه که "المظفر بن محمد بن عبدالله بن عامر" مُرد، برادرش (عبدالرحمان) [[جانشین]] او ([[وزیر]] [[هشام بن الحکم]]، (المؤید بالله) شد و ملقّب به "الناصر لدین الله" گردید. وی راه پدر و برادرش را در پیش گرفت و مانند آن دو، [[خلیفه]] وقت، هشام را از تصرف در امور منع میکرد و با او مستبدانه [[رفتار]] مینمود و او را در فرمانروایی دخالت نمیداد. سپس از هشام خواست که وی را [[ولیعهد]] خود معرفی کند...، و هشام نیز چنین نوشت:... [[امیرالمؤمنین]] بر آن شد تا ولی عهدش قحطانی باشد؛ همو که [[عبدالله بن عمرو بن العاص]] و [[ابوهریره]] دربارهاش از [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} چنین [[نقل]] کردهاند: {{متن حدیث|لا تَقُومُ السّاعَةُ حَتَّى يَخْرُجَ رَجُلٌ من قَحْطانَ يَسُوقُ النّاسَ بعَصاهُ}}<ref>صحیح البخاری، ج۴، ص۱۵۹.</ref>؛ [[قیامت]] برپا نمیشود تا اینکه مردی از قحطان که [[مردم]] را با عصایش [[رهبری]] میکند، [[خروج]] نماید<ref>تاریخ، ج۴، ص۱۴۸.</ref>.<ref>[[نصرتالله آیتی|آیتی، نصرتالله]]، [[تأملی در نشانههای حتمی ظهور (کتاب)|تأملی در نشانههای حتمی ظهور]]، ص ۴۹ - ۵۲.</ref> | |||
== عبدالرحیم بن عبدالرحمان == | |||
{{اصلی|عبدالرحیم بن عبدالرحمان}} | |||
[[ابن خلدون]] ضمن بیان حوادث مربوط به قرن هفتم مینویسد: عبدالرحیم بن عبدالرحمان بن الفرس که از طبقه علمای اندلس بود، روزی در مجلس منصور حاضر شد. سخنی تند بر زبان راند و پس از آن از مجلس خارج شد و مدتی مخفیانه [[زندگی]] کرد. پس از [[مرگ]] منصور، در منطقه "کزوله" ظاهر شد و ادعای امامت کرد و مدعی شد که همان قحطانی است که [[پیامبر]]{{صل}} دربارهاش فرموده: "[[قیامت]] برپا نمیشود تا اینکه مردی از قحطان ([[یمن]]) [[قیام]] کند و [[مردم]] را با عصایش [[رهبری]] نماید و [[زمین]] را همچنانکه پر از [[ظلم]] شده از [[عدل]] سرشار سازد." ناصر بن منصور سپاهی را به سوی او روانه کرد. عبدالرحیم در این [[نبرد]] پس از [[شکست]]، کشته شد و سرش به مراکش فرستاده و در آنجا به دار آویخته شد<ref>تاریخ، ج۶، ص۲۵۰.</ref>.<ref>[[نصرتالله آیتی|آیتی، نصرتالله]]، [[تأملی در نشانههای حتمی ظهور (کتاب)|تأملی در نشانههای حتمی ظهور]]، ص۴۹ - ۵۲.</ref> | |||
== [[احمد حسن یمانی]] == | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:IM009869.jpg|22px]] [[سید غلام رضا تهامی|تهامی، سید غلام رضا]]، [[فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۲''']] | |||
# [[پرونده:151895.jpg|22px]] [[نصرتالله آیتی|آیتی، نصرتالله]]، [[تأملی در نشانههای حتمی ظهور (کتاب)|'''تأملی در نشانههای حتمی ظهور''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
[[رده:نشانههای حتمی ظهور]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۷
مقدمه
اصل ظهور مردی از سرزمین یمن در آخرالزمان، مسلّم است و روایات متعددی نیز بر آن دلالت میکنند که برخی از آنها معتبرند. این روایات، از پیامبر اکرم(ص)، امام علی(ع)، امام باقر(ع)، امام صادق(ع) و امام رضا(ع) و نیز تعدادی از صحابه، همچون عمار یاسر نقل شده است؛ مثلاً امام صادق(ع) در روایت صحیحهای در پاسخ به این سؤال که فرج شیعیان شما چه زمانی خواهد بود، فرمودند: «وَ ظَهَرَ الشَّامِيُّ وَ أَقْبَلَ الْيَمَانِيُّ وَ تَحَرَّكَ الْحَسَنِيُّ وَ خَرَجَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى مَكَّةَ»[۱]. از نخستین کتابهای روایی که این روایات را ذکر کردهاند، میتوان به "مختصر اثبات الرجعة از فضل بن شاذان، کافی، الغیبة نعمانی، کمالالدین و تمام النعمة، الغیبة و امالی شیخ طوسی و در منابع اهل سنت به صحیح بخاری، صحیح مسلم و الفتن نعیم بن حماد اشاره کرد. بیگمان تعدد این روایات و قدیمی بودن منابع آن و نیز وجود احادیث معتبر در میان مجموعه این روایات، جای هیچگونه تردیدی در اصل این مسئله باقی نخواهد گذاشت. این مسئله آنقدر مسلم بوده که در طول تاریخ، افراد مختلفی با عنوان قحطانی (یمانی) دست به قیام زدهاند. در ادامه به برخی از این افراد اشاره میشود[۲].
عبدالرحمن بن اشعث
عبدالرحمن بن محمد بن اشعث کندی سردار عصر اموی و والی سیستان. وی در سال ۸۱ هنگامی که فرماندهی سپاه اسلام در نواحی ترکستان را بر عهده داشت، سر از فرمان حجاج بن یوسف و عبدالملک بن مروان پیچید و در اندک مدتی بر تمامی سیستان و کرمان و فارس و کوفه تسلط یافت تا آنکه حجاج خود به مقابله او آمد و در ناحیه دیر الجماجم جنگ خونینی میان دو طرف روی داد که ۱۰۳ روز طول کشید که سرانجام عبدالرحمن مغلوب شد و به سیستان بازگشت و به رتبیل فرمانروای ترکستان پناه برد. اما رتبیل از بیم حجاج و بر اثر تهدیدهای او عبدالرحمن را کشت و سرش را به شام فرستاد[۳].[۴]
مسعودی دراینباره مینویسد: از حوادث بزرگ عهد عبدالملک بن مروان، خلع او توسط عبدالرحمان بن اشعث بن قیس بن معدیکربکندی در سال ۸۱ بود. چون لشکریان عبدالرحمان زیاد شدند و بسیاری از مردم عراق از رؤسای قبایل، قاریان و عابدان، به او پیوستند، عبدالملک را خلع کرد و مردم نیز عبدالملک را خلع کردند. این واقعه نزدیک اصطخر فارس به وقوع پیوست. وی پس از خلع عبدالملک خود را "ناصرالمؤمنین" نامید و مدعی شد که همان قحطانی است که اهل یمن در انتظار اویند؛ همو که زمامداری را به اهل یمن باز میگرداند[۵].[۶]
یزید بن ملهب
فخر رازی علاوه بر ابناشعث، از "یزید بن ملهب" نیز به عنوان کسی که مدعی قحطانی موعود است، یاد میکند[۷].[۸]
عبدالرحمن بن محمد
ابن خلدون در ضمن حوادث مربوط به قرن چهارم هجری مینویسد: آنگاه که "المظفر بن محمد بن عبدالله بن عامر" مُرد، برادرش (عبدالرحمان) جانشین او (وزیر هشام بن الحکم، (المؤید بالله) شد و ملقّب به "الناصر لدین الله" گردید. وی راه پدر و برادرش را در پیش گرفت و مانند آن دو، خلیفه وقت، هشام را از تصرف در امور منع میکرد و با او مستبدانه رفتار مینمود و او را در فرمانروایی دخالت نمیداد. سپس از هشام خواست که وی را ولیعهد خود معرفی کند...، و هشام نیز چنین نوشت:... امیرالمؤمنین بر آن شد تا ولی عهدش قحطانی باشد؛ همو که عبدالله بن عمرو بن العاص و ابوهریره دربارهاش از پیامبر (ص) چنین نقل کردهاند: «لا تَقُومُ السّاعَةُ حَتَّى يَخْرُجَ رَجُلٌ من قَحْطانَ يَسُوقُ النّاسَ بعَصاهُ»[۹]؛ قیامت برپا نمیشود تا اینکه مردی از قحطان که مردم را با عصایش رهبری میکند، خروج نماید[۱۰].[۱۱]
عبدالرحیم بن عبدالرحمان
ابن خلدون ضمن بیان حوادث مربوط به قرن هفتم مینویسد: عبدالرحیم بن عبدالرحمان بن الفرس که از طبقه علمای اندلس بود، روزی در مجلس منصور حاضر شد. سخنی تند بر زبان راند و پس از آن از مجلس خارج شد و مدتی مخفیانه زندگی کرد. پس از مرگ منصور، در منطقه "کزوله" ظاهر شد و ادعای امامت کرد و مدعی شد که همان قحطانی است که پیامبر(ص) دربارهاش فرموده: "قیامت برپا نمیشود تا اینکه مردی از قحطان (یمن) قیام کند و مردم را با عصایش رهبری نماید و زمین را همچنانکه پر از ظلم شده از عدل سرشار سازد." ناصر بن منصور سپاهی را به سوی او روانه کرد. عبدالرحیم در این نبرد پس از شکست، کشته شد و سرش به مراکش فرستاده و در آنجا به دار آویخته شد[۱۲].[۱۳]
احمد حسن یمانی
منابع
پانویس
- ↑ هنگامیکه شامی ظاهر شود و یمانی آشکار گردد و حسنی جنبش خود را آغاز کند، صاحب این امر از مدینه به سمت مکه برود؛ الکافی، ص۲۲۵، ح۲۸۵. (سند این روایت به صورت زیر است: "مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ يَعْقُوبَ السَّرَّاجِ". درباره وثاقت محمد بن یحیی نک: رجال النجاشی، ص۳۵۳؛ درباره وثاقت احمد بن محمد نک: همان، ص۸۲؛ درباره وثاقت ابن محبوب نک: رجال الطوسی، ص۳۳۴؛ درباره وثاقت یعقوب السراج نک: رجال النجاشی، ص۴۵۱).
- ↑ آیتی، نصرتالله، تأملی در نشانههای حتمی ظهور، ص۴۹ - ۵۲.
- ↑ زرکلی، خیرالدین، الاعلام، چاپ دارالعلم للملایین، بیروت ۱۹۹۰م، ج۴، ص ۶۴. المنجد، بطرس حرفوش. المشرف العام، دارالمشرق ص ۴۵۲.
- ↑ تهامی، سید غلام رضا، فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۲ ص ۱۴۷۴.
- ↑ التنبیه و الاشراف، ص۲۷۱.
- ↑ آیتی، نصرتالله، تأملی در نشانههای حتمی ظهور، ص ۴۹ - ۵۲.
- ↑ المحصول، ج۴، ص۳۴۸.
- ↑ آیتی، نصرتالله، تأملی در نشانههای حتمی ظهور، ص ۴۹ - ۵۲.
- ↑ صحیح البخاری، ج۴، ص۱۵۹.
- ↑ تاریخ، ج۴، ص۱۴۸.
- ↑ آیتی، نصرتالله، تأملی در نشانههای حتمی ظهور، ص ۴۹ - ۵۲.
- ↑ تاریخ، ج۶، ص۲۵۰.
- ↑ آیتی، نصرتالله، تأملی در نشانههای حتمی ظهور، ص۴۹ - ۵۲.