تماضر شاعر در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۲۰: خط ۲۰:
تماضر در [[مدح]] دو برادرش اشعار طولانی سروده است.<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۱۱۲.</ref>.<ref>[[مجید فارسی|فارسی، مجید]]، [[تماضر شاعر (مقاله)|مقاله «تماضر شاعر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۶۹-۱۷۰.</ref>
تماضر در [[مدح]] دو برادرش اشعار طولانی سروده است.<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۱۱۲.</ref>.<ref>[[مجید فارسی|فارسی، مجید]]، [[تماضر شاعر (مقاله)|مقاله «تماضر شاعر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۶۹-۱۷۰.</ref>


== [[تماضر]] در [[جنگ قادسیه]] ==
== تماضر در [[جنگ قادسیه]] ==
خنساء، خود و چهار پسرش در جنگ قادسیه شرکت داشتند. شبی فرزندانش را فراخواند و با آنان این چنین به [[گفتگو]] پرداخت: "[[فرزندان]] من! با میل و رغبت [[مسلمان]] شدید، و با [[اختیار]] [[مهاجرت]] کردید. به خدایی که جز او خدایی نیست، همه شما فرزند یک مردید چنان که فرزند یک مادرید؛ به پدرتان [[خیانت]] نکردم و دایی شما را رسوا نساختم؛ [[شرافت]] [[خانوادگی]] شما را [[آلوده]] نکردم و [[نسب]] شما را [[تغییر]] ندادم. همانا می‌دانید که [[خدای متعال]] چه [[ثواب]] بزرگی در [[جنگ]] با [[کفار]] برای [[مسلمانان]] قرار داده است؛ و نیز بدانید که [[خانه]] [[ابدی]] [[آخرت]] از خانه ناپایدار [[دنیوی]] بهتر است؛ [[خدای بزرگ]] می‌فرماید: در جنگ با کفار [[صابر]] باشید و ملازم [[لشکر حق]] شوید؛ و از [[خدا]] بترسید شاید [[رستگار]] شوید. بنابراین فردا صبح با [[بصیرت]] کامل، آماده [[جنگ با دشمنان]] شوید و از خدا علیه دشمنانش [[یاری]] جویید؛ هنگامی که جنگ دامن زد و سخت شد و [[آتش]] [[نبرد]] شعله کشید، خویشتن را در گرمگاه مصاف درافکنید و وقتی که [[لشکریان]]، داغ شدند با سردار [[سپاه]] پنجه نرم کنید تا در [[بهشت]] برین به [[مقام]] بزرگی نایل شوید.<ref>{{عربی|"انكم اسلمتم طائعين و هاجرتم مختارين و والله الذي لا اله الا هو انكم لبنو رجل واحد كما انكم بنو امراة واحدة ما خنت اباكم ولا فضحت خالكم ولا هجنت حسبكم ولا غيرت نسبكم و قد تعلمون ما أعد الله للمسلمين من الثواب الجزيل في حرب الكافرين واعلموا أن الدار الباقية خير من الدار الفانيه يقول الله تعالی يا ایها الذين آمنوا اصبروا وصابروا ورابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون فان اصبحتم غدا ان شاء الله سالمین فاغدوا الی قتال عدوکم مستبصرین و بالله علی اعدائه مستنصرین فاذا رایتم الحرب قد شمرت عن ساقها و اضطر مت لظی علی سباقها و حلت نارا علی ارواقها فیمموا وطیسها و جالدوا رئیسها عند احتدام خمیسها تظفروا بالغنم والکرامة فی دار الخلد و المقامة }}؛</ref>
خنساء، خود و چهار پسرش در جنگ قادسیه شرکت داشتند. شبی فرزندانش را فراخواند و با آنان این چنین به گفتگو پرداخت: "[[فرزندان]] من! با میل و رغبت [[مسلمان]] شدید، و با [[اختیار]] [[مهاجرت]] کردید. به خدایی که جز او خدایی نیست، همه شما فرزند یک مردید چنان که فرزند یک مادرید؛ به پدرتان [[خیانت]] نکردم و دایی شما را رسوا نساختم؛ [[شرافت]] [[خانوادگی]] شما را [[آلوده]] نکردم و [[نسب]] شما را [[تغییر]] ندادم. همانا می‌دانید که [[خدای متعال]] چه [[ثواب]] بزرگی در [[جنگ]] با [[کفار]] برای [[مسلمانان]] قرار داده است؛ و نیز بدانید که [[خانه]] [[ابدی]] [[آخرت]] از خانه ناپایدار [[دنیوی]] بهتر است؛ [[خدای بزرگ]] می‌فرماید: در جنگ با کفار [[صابر]] باشید و ملازم [[لشکر حق]] شوید؛ و از [[خدا]] بترسید شاید [[رستگار]] شوید. بنابراین فردا صبح با [[بصیرت]] کامل، آماده [[جنگ با دشمنان]] شوید و از خدا علیه دشمنانش [[یاری]] جویید؛ هنگامی که جنگ دامن زد و سخت شد و [[آتش]] [[نبرد]] شعله کشید، خویشتن را در گرمگاه مصاف درافکنید و وقتی که [[لشکریان]]، داغ شدند با سردار [[سپاه]] پنجه نرم کنید تا در [[بهشت]] برین به [[مقام]] بزرگی نایل شوید.<ref>{{عربی|"انكم اسلمتم طائعين و هاجرتم مختارين و والله الذي لا اله الا هو انكم لبنو رجل واحد كما انكم بنو امراة واحدة ما خنت اباكم ولا فضحت خالكم ولا هجنت حسبكم ولا غيرت نسبكم و قد تعلمون ما أعد الله للمسلمين من الثواب الجزيل في حرب الكافرين واعلموا أن الدار الباقية خير من الدار الفانيه يقول الله تعالی يا ایها الذين آمنوا اصبروا وصابروا ورابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون فان اصبحتم غدا ان شاء الله سالمین فاغدوا الی قتال عدوکم مستبصرین و بالله علی اعدائه مستنصرین فاذا رایتم الحرب قد شمرت عن ساقها و اضطر مت لظی علی سباقها و حلت نارا علی ارواقها فیمموا وطیسها و جالدوا رئیسها عند احتدام خمیسها تظفروا بالغنم والکرامة فی دار الخلد و المقامة }}؛</ref>


[[فرزندان]] [[تماضر]] حرف [[مادر]] را شنیدند و همین که [[جنگ]] شروع شد، هر یک به میدان رفت و [[رجز]] خواند و جنگید تا کشته شد.  
[[فرزندان]] [[تماضر]] حرف [[مادر]] را شنیدند و همین که [[جنگ]] شروع شد، هر یک به میدان رفت و [[رجز]] خواند و جنگید تا کشته شد.  

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۰۱

مقدمه

تماضر، دختر عمرو بن شرید سلمیه، از طایفه بنی سلیم و معروف به "خنساء" بوده[۱] و نسبش به قبیله مضر می‌رسد[۲]. وی زنی شاعر و با کمال بود تا حدی که مؤرخین شعر او را ستوده و می‌گویند: زن شاعری مانند او قبل و بعد از او نیامده و جریر شاعر گوید: من برترین شاعران بودم اگر این زن نمی‌بود و بشار گوید: در اشعار هر زنی که شعر گفته، ضعفی ظاهر است مگر خنساء که او زن نیست [۳]. او را به این جهت خنساء گفته‌اند که در نهایت زیبایی بوده و در کلام عرب، خنساء به معنی گاو ماده وحشی است[۴].

نقل کرده‌اند پیامبر (ص) به او دستور می‌داد که از اشعارش بخواند، و چون اشعارش پسندیده بود، رسول خدا (ص) می‌فرمود: دوباره بخوان و او را بسیار تشویق و تحسین می‌کرد[۵].

تماضر زنی با شهامت بود و در جنگ قادسیه در یک روز چهار پسرش را به جنگ فرستاد تا این که کشته شدند و پس از کشته شدن آنها نیز خدا را شکر کرد. وقتی بستگانش از قبیله بنی سلیم جهت مسلمان شدن خدمت رسول خدا (ص) رسیدند، او نیز حضور داشت و اسلام آورد و در اسلام خود پایدار بود[۶].[۷]

تماضر در مرگ برادران

تماضر دو برادر داشت؛ معاویة بن عمرو که برادر تنی وی و صخر که برادر ناتنی او بود. هر دو برادرش کشته شدند و وی تا قبل از کشته شدن برادرانش تنها به سرودن اشعار چند بیتی می‌پرداخت ولی بعد از کشته شدن آن دو به سرودن اشعار بلند و طولانی رو آورد[۸].

به نقلی، معاویة بن عمرو را ابن حرمله از طایفه مریان به قتل رسانید[۹]. پس از این ماجرا، تماضر به شدت صخر را به طلب خون برادرش تحریک می‌کرد تا این که صخر، قاتل برادرش را به وسیله نیزه‌ای به قتل رساند[۱۰]. اما در نقل‌های دیگر آمده که معاویة بن عمرو را دو تن به نام‌های زید و هاشم از طایفه بنی مره کشتند و صخر را نیز ابو ثور اسدی در جنگی که بین قبیلة بنی اسد و ایشان درگرفت با نیزه‌ای زخمی کرد و او یک سال این جراحت را تحمل کرد و به خاطر همان زخم کشته شد. تماضر، صخر را بسیار دوست داشت چرا که او در طایفه خویش بسیار عزیز و محترم و از طرفی بسیار حلیم و بردبار و باسخاوت بود و همه او را دوست می‌داشتند.

تماضر در مدح دو برادرش اشعار طولانی سروده است.[۱۱].[۱۲]

تماضر در جنگ قادسیه

خنساء، خود و چهار پسرش در جنگ قادسیه شرکت داشتند. شبی فرزندانش را فراخواند و با آنان این چنین به گفتگو پرداخت: "فرزندان من! با میل و رغبت مسلمان شدید، و با اختیار مهاجرت کردید. به خدایی که جز او خدایی نیست، همه شما فرزند یک مردید چنان که فرزند یک مادرید؛ به پدرتان خیانت نکردم و دایی شما را رسوا نساختم؛ شرافت خانوادگی شما را آلوده نکردم و نسب شما را تغییر ندادم. همانا می‌دانید که خدای متعال چه ثواب بزرگی در جنگ با کفار برای مسلمانان قرار داده است؛ و نیز بدانید که خانه ابدی آخرت از خانه ناپایدار دنیوی بهتر است؛ خدای بزرگ می‌فرماید: در جنگ با کفار صابر باشید و ملازم لشکر حق شوید؛ و از خدا بترسید شاید رستگار شوید. بنابراین فردا صبح با بصیرت کامل، آماده جنگ با دشمنان شوید و از خدا علیه دشمنانش یاری جویید؛ هنگامی که جنگ دامن زد و سخت شد و آتش نبرد شعله کشید، خویشتن را در گرمگاه مصاف درافکنید و وقتی که لشکریان، داغ شدند با سردار سپاه پنجه نرم کنید تا در بهشت برین به مقام بزرگی نایل شوید.[۱۳]

فرزندان تماضر حرف مادر را شنیدند و همین که جنگ شروع شد، هر یک به میدان رفت و رجز خواند و جنگید تا کشته شد.

هنگامی که تماضر خبر کشته شدن فرزندانش را شنید گفت: "خدا را حمد می‌کنم که مرا به کشته شدنشان گرامی داشت و از پروردگارم امیدوارم که در بهشت برین مرا با ایشان همراه سازد"[۱۴]

عمر بن خطاب، حقوق پسران تماضر را پس از کشته شدنشان به مادرشان می‌داد[۱۵].[۱۶]

سرانجام تماضر

وی در حدود سال ۲۶ هجری درگذشت[۱۷].[۱۸]

منابع

پانویس

  1. انساب الاشراف، بلاذری، ج۱۳، ص۲۰۳؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۸۲۷.
  2. ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۲، ص۱۶۱.
  3. ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۲، ص۱۶۱.
  4. ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۲، ص۱۶۲.
  5. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۸۲۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۸۸.
  6. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۸۲۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۱۰۹.
  7. فارسی، مجید، مقاله «تماضر شاعر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۱۶۸-۱۶۹.
  8. الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۱۱۰.
  9. انساب الاشراف، بلاذری، ج۱۳، ص۲۰۳.
  10. بلاغات النساء، ابن طیفور، ص۲۳۳.
  11. الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۱۱۲.
  12. فارسی، مجید، مقاله «تماضر شاعر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۱۶۹-۱۷۰.
  13. "انكم اسلمتم طائعين و هاجرتم مختارين و والله الذي لا اله الا هو انكم لبنو رجل واحد كما انكم بنو امراة واحدة ما خنت اباكم ولا فضحت خالكم ولا هجنت حسبكم ولا غيرت نسبكم و قد تعلمون ما أعد الله للمسلمين من الثواب الجزيل في حرب الكافرين واعلموا أن الدار الباقية خير من الدار الفانيه يقول الله تعالی يا ایها الذين آمنوا اصبروا وصابروا ورابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون فان اصبحتم غدا ان شاء الله سالمین فاغدوا الی قتال عدوکم مستبصرین و بالله علی اعدائه مستنصرین فاذا رایتم الحرب قد شمرت عن ساقها و اضطر مت لظی علی سباقها و حلت نارا علی ارواقها فیمموا وطیسها و جالدوا رئیسها عند احتدام خمیسها تظفروا بالغنم والکرامة فی دار الخلد و المقامة ؛
  14. "الحمد لله الذي شرفني بقتلهم وارجو من ربي ان يجمعني بهم في مستقر رحمته؛
  15. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۸۲۸؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۹۰؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۱۱۱.
  16. فارسی، مجید، مقاله «تماضر شاعر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۱۷۰-۱۷۳.
  17. ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۲، ص۱۶۲.
  18. فارسی، مجید، مقاله «تماضر شاعر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۱۷۳.