←معنای لغوی
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
==معناشناسی== | ==معناشناسی== | ||
===معنای لغوی=== | ===معنای لغوی=== | ||
شایسته را در لغت به معنی درخور، سزاوار، لایق و [[محترم]]<ref>معین، محمد، فرهنگ معین، ج۲، | شایسته را در لغت به معنی درخور، سزاوار، لایق و [[محترم]]<ref>معین، محمد، فرهنگ معین، ج۲، ص۲۰۱۱؛ عمید، حسن، فرهنگ عمید، ج۲، ص۱۲۸۴.</ref> و سالار را به معنی؛ سردار سپهسالار، سپهبد [[امیر]] الجیش، [[نقیب]]، [[حاکم]]، والی، صاحب اختیار، [[خداوند]]، صاحبان شغلی بزرگ و منصبی دقیق و شاه معنی شده است<ref>معین، محمد، فرهنگ معین، ج۲، ص۱۱۸۴؛ عمید، حسن، فرهنگ عمید، ج۲، ص۱۱۵۰.</ref>.<ref>[[امین معتضدیان|معتضدیان]]، [[غلام حسین مسعود|مسعود]] و [[محمد کاظم عمادزاده|عمادزاده]]، [[شایستهسالاری از منظر فقهی و تأثیر آن بر ارائه خدمات عمومی (مقاله)|مقاله «شایستهسالاری از منظر فقهی و تأثیر آن بر ارائه خدمات عمومی»]]، [[مطالعات فقه اقتصادی (نشریه)|فصلنامه مطالعات فقه اقتصادی]].</ref> | ||
بنابراین، شایستهسالاری در لغت به معنای پیشرو بودن در [[لیاقت]] و شایستگیهاست. به بیان دیگر، شایستگی در لغت به معنای «داشتن [[توانایی]]، [[مهارت]]، [[دانش]]، لیاقت و صلاحیت» است<ref>حق پناه، رضا، شایستهسالاری در نظام علوی، ص۱۹۳.</ref>.<ref>[[امید چناری|چناری، امید]]، [[وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی (کتاب)|وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی]] ص ۱۲۷.</ref> | |||
===معنای اصطلاحی=== | ===معنای اصطلاحی=== |