کارگزاران دولت امام مهدی چه کسانی هستند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۴: خط ۳۴:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۲. حجت الاسلام و المسلمین نجم‌الدین طبسی؛}}
{{جمع شدن|۲. آیت الله نجم‌الدین طبسی؛}}
[[پرونده:7474646.jpg|بندانگشتی|100px|right|[[نجم‌الدین طبسی]]]]
[[پرونده:7474646.jpg|بندانگشتی|100px|right|[[نجم‌الدین طبسی]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[نجم‌الدین طبسی]]''' در کتاب ''«[[چشم اندازی به حکومت مهدی (کتاب)|چشم اندازی به حکومت مهدی]]»'' در اين‌باره گفته است:
::::::آیت الله '''[[نجم‌الدین طبسی]]''' در کتاب ''«[[چشم اندازی به حکومت مهدی (کتاب)|چشم اندازی به حکومت مهدی]]»'' در اين‌باره گفته است:
::::::«طبیعی است که در حکومتی که [[امام مهدی]]{{ع}} رهبری آن را به عهده دارد، کارگزاران ومسؤولان [[حکومت]] نیز باید از بزرگان ونیکان امّت باشند. از این رو، می‌بینیم در روایات ترکیب دولت [[امام مهدی]]{{ع}} را از پیامبران، جانشینان آنان، تقواپیشگان وصالحان روزگار وامّت‌های پیشین واز سران وبزرگان اصحاب [[پیامبر]]{{صل}} بیان می‌کند که نام برخی از آنان بدین گونه است: [[حضرت عیسی]]{{ع}}، هفت نفر از اصحاب کهف، [[یوشع وصی موسی]]{{ع}}، مؤمن آل فرعون، [[سلمان فارسی]]، [[ابودجانه انصاری]]، [[مالک اشتر نخعی]] و قبیله همدان. از [[حضرت عیسی]]{{ع}} در روایات با واژه‌های گوناگونی مانند وزیر، جانشین، فرمانده ومسؤول در [[حکومت]] یاد شده است. [[حضرت عیسی]]{{ع}} به [[حضرت مهدی]]{{ع}} می‌گوید: همانا من به عنوان وزیر فرستاده شده‌ام؛ نه امیر وفرمانروا<ref>ابن طاووس، ملاحم، ص ۸۳؛ ابن حمّاد، فتن، ص ۱۶۰</ref>. [[حضرت عیسی]]{{ع}} وزیر حضرت قائم وپرده دار وجانشین آن حضرت است<ref>غایة المرام، ص ۶۹۷؛ حلیة الابرار، ج ۲، ص ۶۲۰</ref>. آن گاه [[حضرت عیسی]] فرود می‌آید و مسؤول دریافت اموال [[امام مهدی|حضرت قائم]]{{ع}} می‌شود واصحاب کهف نیز در پشت سر او خواهند بود<ref>غایة المرام، ص ۶۹۷؛ حلیة الابرار، ج ۲، ص ۶۲۰</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: "هنگامی‌ که [[امام مهدی|حضرت قائم]] آل محمد{{صل}} قیام کند، هفده تن را از پشت کعبه زنده می‌گرداند که عبارتند از: پنج تن از قوم [[حضرت موسی]]{{ع}}؛ آنان که به حق قضاوت کرده وبا عدالت رفتار می‌کنند، هفت نفر از اصحاب کهف، [[یوشع وصی موسی]]، مؤمن آل فرعون، [[سلمان فارسی]]، [[ابادجانه انصاری]] و [[مالک اشتر]]"<ref>عیاشی، تفسیر، ج ۲، ص ۳۲؛ دلائل الامامه، ص ۲۷۴؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۴۸۹؛ ارشاد، ص ۳۶۵؛ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۵۶؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۲۶۶؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۰؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۶</ref>. در روایتی تعداد آنان بیست وهفت نفر گفته شده است و قوم موسی را چهارده نفر بیان می‌کند<ref>اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۳</ref> ودر روایت دیگری از مقداد نام برده شده است<ref>مقداد از یاران پیامبر{{صل}} وعلی {{ع}} است.در بزرگی شأن او همین بس که طبق یکی از روایات، خداوند به سبب هفت نفر - که یکی از آنان مقداد است - به شما رزق وروزی می دهد وبه شما یاری می رساند وباران می‌فرستد. او در موضوع خلافت و [[امامت]] [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} پافشاری داشت و کوشش فراوان کرد. [[پیامبر]]{{صل}} درباره او فرمود: «خداوند مرا فرمان داد تا چهار تن را دوست بدارم: علی {{ع}}، مقداد، ابوذر وسلمان. در روایت دیگر آمده است: «بهشت مشتاق مقداد است. معجم رجال الحدیث، ج ۸، ص ۳۱۴). او دوبار هجرت کرد ودر جنگ های گوناگونی شرکت جست ودر جنگ بدر به پیامبر{{صل}} عرض کرد: ما سخن بنی اسرائیل به حضرت موسی را به تو نمی گوییم؛ بلکه می گوییم در کنار تو ودر رکابت با دشمن می جنگیم. مقداد در روزگار حکومت امیر {{ع}} جزء شرطة الخمیس بود. سرانجام مقداد در هفتاد سالگی در سرزمینی به نام «جرف» در فاصله سی میلی از مدینه به سرای جاودانه شتافت وپیکرش را مردم بر دوش گرفته وتا بقیع تشیع کردند ودر آن جا به خاک سپردند؛ تنقیح المقال، ج ۲، ص ۲۴۵؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۴۰۹.</ref> [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} می‌فرماید: "... سپاهیان در پیشاپیش [[حضرت مهدی]]{{ع}} قرار می‌گیرند وقبیله همدان<ref>همدان قبیله ای بزرگ در یمن است. آنان پس از جنگ تبوک، نمایندگانی را به حضور پیامبر فرستادند وحضرت در سال نهم امیرمؤمنان {{ع}} را به یمن فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت کند. پس از قرائت پیام پیامبر{{صل}} همه آنان اسلام آوردند. علی {{ع}} در نامه ای خبر اسلام آوردن طایفه همدان را به پیامبر نوشت ودر آن نامه سه بار بر همدان درود فرستاد و پیامبر{{صل}} پس از خواندن نامه به شکرانه این خبر، سجده شکر به جای آورد؛ کامل ابن اثیر، ج ۱، ص ۲۶، ۲۹، ۳۰. امام علی {{ع}} در مدح آنان چنین سروده است: «همدانیان صاحبان دین واخلاق نیکند، دینشان، شجاعت آنان وقهرشان بر دشمنان به هنگام رویارویی، آنان را زینت بخشیده است. اگر من دربان بهشت می بودم، به همدانیان می گفتم: به سلامت به آن وارد شوید.عقدالفرید، ج ۴، ص ۳۳۹؛ وقعة صفین، ص ۲۷۴. آن حضرت در پاسخ به تهدیدات معاویه، توانایی ونیرومندی قبیله همدان را به رخ او کشید وفرمود: «هنگامی که مرگ را مرگی سرخ یافتم، پس طایفه همدان را بسیج کردم وآنان نیز قبیله حمیر را.وقعة صفین، ص ۴۳. هنگامی که علی {{ع}} مردم را برای جنگ با معاویه بسیج می کرد، فردی به حضرت اعتراض کرد. وچون ممکن بود در گردآوری سپاه اختلال پدید آید شاهدان واقعه با مشت ولگد به زندگانی او پایان دادند وحضرت دیه او را پرداخت.همان، ص ۹۴، ۹۵. طایفه همدان یکی از سه طایفه ای بود که بالاترین تعداد رزمندگان لشکر حضرت علی {{ع}} را تشکیل می دادند.همان،ص ۲۹۰. در یکی از پیکارهای صفین آنان در جناح راست، پایداری بی مانندی از خود نشان دادند؛ به ویژه هشت صد تن از جوانان همدان که تا پای جان پایداری کردند وصد وهشتاد نفر از آنان شهید وزخمی شدند ویازده فرمانده از آنان به شهادت رسید. پرچم از دست هر یک از آنان که به زمین می افتاد، دیگری آن را به دست می گرفت ودر پیکار با رقیب خود «اَزُد» و«بُجَیله» سه هزار از آنان را کشتند. هنگامی که در یکی از شب های جنگ صفین، معاویه با چهار هزار نفر قصد شبیخون زدن به لشکر علی {{ع}} داشت، طایفه همدان از آن آگاهی یافت وتا صبح به صورت آماده باش به نگهبانی پرداخت؛ همان، ص ۲۵۲، ۳۲۹، ۳۳۰)روزی معاویه با لشکریانش وارد جنگ با این طایفه شد؛ ولی او نیز با شکستی چشمگیر میدان نبرد را ترک کرد وگریخت  معاویه، طایفه «عک» را به پیکار با آنان فرستاد وهمدانیان چنان بر آنان هجوم آوردند که معاویه چاره ای جز دستور عقب نشینی نداشت. علی {{ع}} از آنان خواست تا سپاهیان سرزمین حمص را سرکوب کنند. همدانیان بر آنان یورش بردند وپس از نبردی دلاورانه آنان را شکست داده تا نزدیکی جایگاه وچادر معاویه به عقب راندند. طایفه همدان همیشه فرمانبردار آن حضرت بودند وهنگامی که با برافراشتن قرآن ها بر نیزه در میان لشکریان علی {{ع}} اختلاف نظر پدید آمد، فرمانده این قبیله به حضرت گفت: ما هیچ اعتراضی نداریم وهر دستوری بدهی، اجرا می کنیم؛ همان، ص ۴۳۴، ۴۳۶، ۴۳۷، ۵۲۰.</ref> وزیران او خواهند بود<ref>عقد الدرر، ص ۹۷</ref>. باز هم در این باره چنین آمده است: "مردان الهی با [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} همراه هستند؛ مردانی که به دعوت او پاسخ گفته اند واو را یاری می‌کنند. آنان وزیران ودولتمردان اویند که بار سنگین مسؤولیت‌های [[حکومت]] را بر دوش دارند"<ref>نورالابصار، ص ۱۸۷؛ وافی، ج ۲، ص ۱۱۴؛ به نقل از «فتوحات مکیه»</ref>. [[ابن عباس]] می‌گوید: اصحاب کهف، یاران مهدی هستند<ref>الدر المنثور، ج ۴، ص ۲۱۵؛ متقی هندی، برهان، ص ۱۵۰؛ العطر الوردی، ص ۷۰</ref>. [[حلبی]] می‌گوید: اصحاب کهف همگی از نژاد عربند وجز به عربی سخن نمی‌گویند. آنان وزیران مهدی هستند<ref>السیرة الحلبیه، ج ۱، ص ۲۲؛ منتخب الاثر، ص ۴۸۵</ref>. از روایات وسخنان بالا نتیجه می‌گیریم که بار سنگین حکومت واداره سرزمین‌های پهناور اسلامی‌را نمی‌توان به دوش هر کس نهاد؛ بلکه افرادی باید این مسؤولیت را بپذیرند که بارها آزمایش شده، شایستگی خود را در آزمایش‌های گوناگون به اثبات رسانده باشند. از این رو، می‌بینیم که در رأس وزیران حکومت [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}}، [[حضرت عیسی]]{{ع}} قرار دارد که یکی از پیامبران [[اولواالعزم]] است. هم چنین از جمله مسؤولان برجسته حکومتی او [[سلمان فارسی]]، [[مقداد]]، [[ابودجانه]] و [[مالک اشتر]] می‌باشند که شایستگی سرپرستی کارها را در روزگار [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} داشته‌اند و قبیله همدان که برگ‌های درخشانی را در تاریخ اسلام ودر روزگار [[حکومت]] [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} به خود اختصاص داده اند، از مسؤولان این حکومتند»<ref>[[نجم‌الدین طبسی|طبسی؛ نجم‌الدین]]، [[چشم اندازی به حکومت مهدی (کتاب)|چشم اندازی به حکومت مهدی]]، ص ۱۱۴ - ۱۱۵.</ref>.
::::::«طبیعی است که در حکومتی که [[امام مهدی]]{{ع}} رهبری آن را به عهده دارد، کارگزاران ومسؤولان [[حکومت]] نیز باید از بزرگان ونیکان امّت باشند. از این رو، می‌بینیم در روایات ترکیب دولت [[امام مهدی]]{{ع}} را از پیامبران، جانشینان آنان، تقواپیشگان وصالحان روزگار وامّت‌های پیشین واز سران وبزرگان اصحاب [[پیامبر]]{{صل}} بیان می‌کند که نام برخی از آنان بدین گونه است: [[حضرت عیسی]]{{ع}}، هفت نفر از اصحاب کهف، [[یوشع وصی موسی]]{{ع}}، مؤمن آل فرعون، [[سلمان فارسی]]، [[ابودجانه انصاری]]، [[مالک اشتر نخعی]] و قبیله همدان. از [[حضرت عیسی]]{{ع}} در روایات با واژه‌های گوناگونی مانند وزیر، جانشین، فرمانده ومسؤول در [[حکومت]] یاد شده است. [[حضرت عیسی]]{{ع}} به [[حضرت مهدی]]{{ع}} می‌گوید: همانا من به عنوان وزیر فرستاده شده‌ام؛ نه امیر وفرمانروا<ref>ابن طاووس، ملاحم، ص ۸۳؛ ابن حمّاد، فتن، ص ۱۶۰</ref>. [[حضرت عیسی]]{{ع}} وزیر حضرت قائم وپرده دار وجانشین آن حضرت است<ref>غایة المرام، ص ۶۹۷؛ حلیة الابرار، ج ۲، ص ۶۲۰</ref>. آن گاه [[حضرت عیسی]] فرود می‌آید و مسؤول دریافت اموال [[امام مهدی|حضرت قائم]]{{ع}} می‌شود واصحاب کهف نیز در پشت سر او خواهند بود<ref>غایة المرام، ص ۶۹۷؛ حلیة الابرار، ج ۲، ص ۶۲۰</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: "هنگامی‌ که [[امام مهدی|حضرت قائم]] آل محمد{{صل}} قیام کند، هفده تن را از پشت کعبه زنده می‌گرداند که عبارتند از: پنج تن از قوم [[حضرت موسی]]{{ع}}؛ آنان که به حق قضاوت کرده وبا عدالت رفتار می‌کنند، هفت نفر از اصحاب کهف، [[یوشع وصی موسی]]، مؤمن آل فرعون، [[سلمان فارسی]]، [[ابادجانه انصاری]] و [[مالک اشتر]]"<ref>عیاشی، تفسیر، ج ۲، ص ۳۲؛ دلائل الامامه، ص ۲۷۴؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۴۸۹؛ ارشاد، ص ۳۶۵؛ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۵۶؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۲۶۶؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۰؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۶</ref>. در روایتی تعداد آنان بیست وهفت نفر گفته شده است و قوم موسی را چهارده نفر بیان می‌کند<ref>اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۳</ref> ودر روایت دیگری از مقداد نام برده شده است<ref>مقداد از یاران پیامبر{{صل}} وعلی {{ع}} است.در بزرگی شأن او همین بس که طبق یکی از روایات، خداوند به سبب هفت نفر - که یکی از آنان مقداد است - به شما رزق وروزی می دهد وبه شما یاری می رساند وباران می‌فرستد. او در موضوع خلافت و [[امامت]] [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} پافشاری داشت و کوشش فراوان کرد. [[پیامبر]]{{صل}} درباره او فرمود: «خداوند مرا فرمان داد تا چهار تن را دوست بدارم: علی {{ع}}، مقداد، ابوذر وسلمان. در روایت دیگر آمده است: «بهشت مشتاق مقداد است. معجم رجال الحدیث، ج ۸، ص ۳۱۴). او دوبار هجرت کرد ودر جنگ های گوناگونی شرکت جست ودر جنگ بدر به پیامبر{{صل}} عرض کرد: ما سخن بنی اسرائیل به حضرت موسی را به تو نمی گوییم؛ بلکه می گوییم در کنار تو ودر رکابت با دشمن می جنگیم. مقداد در روزگار حکومت امیر {{ع}} جزء شرطة الخمیس بود. سرانجام مقداد در هفتاد سالگی در سرزمینی به نام «جرف» در فاصله سی میلی از مدینه به سرای جاودانه شتافت وپیکرش را مردم بر دوش گرفته وتا بقیع تشیع کردند ودر آن جا به خاک سپردند؛ تنقیح المقال، ج ۲، ص ۲۴۵؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۴۰۹.</ref> [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} می‌فرماید: "... سپاهیان در پیشاپیش [[حضرت مهدی]]{{ع}} قرار می‌گیرند وقبیله همدان<ref>همدان قبیله ای بزرگ در یمن است. آنان پس از جنگ تبوک، نمایندگانی را به حضور پیامبر فرستادند وحضرت در سال نهم امیرمؤمنان {{ع}} را به یمن فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت کند. پس از قرائت پیام پیامبر{{صل}} همه آنان اسلام آوردند. علی {{ع}} در نامه ای خبر اسلام آوردن طایفه همدان را به پیامبر نوشت ودر آن نامه سه بار بر همدان درود فرستاد و پیامبر{{صل}} پس از خواندن نامه به شکرانه این خبر، سجده شکر به جای آورد؛ کامل ابن اثیر، ج ۱، ص ۲۶، ۲۹، ۳۰. امام علی {{ع}} در مدح آنان چنین سروده است: «همدانیان صاحبان دین واخلاق نیکند، دینشان، شجاعت آنان وقهرشان بر دشمنان به هنگام رویارویی، آنان را زینت بخشیده است. اگر من دربان بهشت می بودم، به همدانیان می گفتم: به سلامت به آن وارد شوید.عقدالفرید، ج ۴، ص ۳۳۹؛ وقعة صفین، ص ۲۷۴. آن حضرت در پاسخ به تهدیدات معاویه، توانایی ونیرومندی قبیله همدان را به رخ او کشید وفرمود: «هنگامی که مرگ را مرگی سرخ یافتم، پس طایفه همدان را بسیج کردم وآنان نیز قبیله حمیر را.وقعة صفین، ص ۴۳. هنگامی که علی {{ع}} مردم را برای جنگ با معاویه بسیج می کرد، فردی به حضرت اعتراض کرد. وچون ممکن بود در گردآوری سپاه اختلال پدید آید شاهدان واقعه با مشت ولگد به زندگانی او پایان دادند وحضرت دیه او را پرداخت.همان، ص ۹۴، ۹۵. طایفه همدان یکی از سه طایفه ای بود که بالاترین تعداد رزمندگان لشکر حضرت علی {{ع}} را تشکیل می دادند.همان،ص ۲۹۰. در یکی از پیکارهای صفین آنان در جناح راست، پایداری بی مانندی از خود نشان دادند؛ به ویژه هشت صد تن از جوانان همدان که تا پای جان پایداری کردند وصد وهشتاد نفر از آنان شهید وزخمی شدند ویازده فرمانده از آنان به شهادت رسید. پرچم از دست هر یک از آنان که به زمین می افتاد، دیگری آن را به دست می گرفت ودر پیکار با رقیب خود «اَزُد» و«بُجَیله» سه هزار از آنان را کشتند. هنگامی که در یکی از شب های جنگ صفین، معاویه با چهار هزار نفر قصد شبیخون زدن به لشکر علی {{ع}} داشت، طایفه همدان از آن آگاهی یافت وتا صبح به صورت آماده باش به نگهبانی پرداخت؛ همان، ص ۲۵۲، ۳۲۹، ۳۳۰)روزی معاویه با لشکریانش وارد جنگ با این طایفه شد؛ ولی او نیز با شکستی چشمگیر میدان نبرد را ترک کرد وگریخت  معاویه، طایفه «عک» را به پیکار با آنان فرستاد وهمدانیان چنان بر آنان هجوم آوردند که معاویه چاره ای جز دستور عقب نشینی نداشت. علی {{ع}} از آنان خواست تا سپاهیان سرزمین حمص را سرکوب کنند. همدانیان بر آنان یورش بردند وپس از نبردی دلاورانه آنان را شکست داده تا نزدیکی جایگاه وچادر معاویه به عقب راندند. طایفه همدان همیشه فرمانبردار آن حضرت بودند وهنگامی که با برافراشتن قرآن ها بر نیزه در میان لشکریان علی {{ع}} اختلاف نظر پدید آمد، فرمانده این قبیله به حضرت گفت: ما هیچ اعتراضی نداریم وهر دستوری بدهی، اجرا می کنیم؛ همان، ص ۴۳۴، ۴۳۶، ۴۳۷، ۵۲۰.</ref> وزیران او خواهند بود<ref>عقد الدرر، ص ۹۷</ref>. باز هم در این باره چنین آمده است: "مردان الهی با [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} همراه هستند؛ مردانی که به دعوت او پاسخ گفته اند واو را یاری می‌کنند. آنان وزیران ودولتمردان اویند که بار سنگین مسؤولیت‌های [[حکومت]] را بر دوش دارند"<ref>نورالابصار، ص ۱۸۷؛ وافی، ج ۲، ص ۱۱۴؛ به نقل از «فتوحات مکیه»</ref>. [[ابن عباس]] می‌گوید: اصحاب کهف، یاران مهدی هستند<ref>الدر المنثور، ج ۴، ص ۲۱۵؛ متقی هندی، برهان، ص ۱۵۰؛ العطر الوردی، ص ۷۰</ref>. [[حلبی]] می‌گوید: اصحاب کهف همگی از نژاد عربند وجز به عربی سخن نمی‌گویند. آنان وزیران مهدی هستند<ref>السیرة الحلبیه، ج ۱، ص ۲۲؛ منتخب الاثر، ص ۴۸۵</ref>. از روایات وسخنان بالا نتیجه می‌گیریم که بار سنگین حکومت واداره سرزمین‌های پهناور اسلامی‌را نمی‌توان به دوش هر کس نهاد؛ بلکه افرادی باید این مسؤولیت را بپذیرند که بارها آزمایش شده، شایستگی خود را در آزمایش‌های گوناگون به اثبات رسانده باشند. از این رو، می‌بینیم که در رأس وزیران حکومت [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}}، [[حضرت عیسی]]{{ع}} قرار دارد که یکی از پیامبران [[اولواالعزم]] است. هم چنین از جمله مسؤولان برجسته حکومتی او [[سلمان فارسی]]، [[مقداد]]، [[ابودجانه]] و [[مالک اشتر]] می‌باشند که شایستگی سرپرستی کارها را در روزگار [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} داشته‌اند و قبیله همدان که برگ‌های درخشانی را در تاریخ اسلام ودر روزگار [[حکومت]] [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} به خود اختصاص داده اند، از مسؤولان این حکومتند»<ref>[[نجم‌الدین طبسی|طبسی؛ نجم‌الدین]]، [[چشم اندازی به حکومت مهدی (کتاب)|چشم اندازی به حکومت مهدی]]، ص ۱۱۴ - ۱۱۵.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}

نسخهٔ ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۰۴

الگو:پرسش غیرنهایی

کارگزاران دولت امام مهدی چه کسانی هستند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل اصلیمهدویت

کارگزاران دولت امام مهدی(ع) چه کسانی هستند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

سید جعفر موسوی‌نسب
حجت الاسلام و المسلمین سید جعفر موسوی‌نسب، در کتاب «دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در این‌باره گفته است:
«در حکومتی که رهبری آن به عهده حضرت مهدی (ع) است، کارگزاران و مسئولان حکومت او نیز باید از بزرگان و نیکان امت باشند. از این رو در روایات، ترکیب دولت حضرت مهدی (ع) را از پیامبران، جانشینان آنان، تقواپیشگان و صالحان روزگار معرفی می‌کند.
در روایتی می‌خوانیم که حضرت عیسی (ع) به حضرت مهدی (ع) می‌گوید: "همانا من به عنوان وزیر فرستاده شده‌‌‌ام نه امیر و فرمانروا"[۱].
همچنین در روایتی آمده است که حضرت عیسی (ع) وزیر حضرت قائم (ع) و پرده‌‌‌دار و جانشین آن حضرت است[۲].
و نیز در روایتی دیگر آمده است: "...آن‌‌‌گاه عیسی فرود می‌آید و مسئول دریافت اموال حضرت قائم (ع) می‌شود و اصحاب کهف نیز در پشت سر او خواهند بود"[۳].
حضرت علی (ع) می‌فرماید: "...سپاهیان در پیشاپیش حضرت مهدی (ع) قرار می‌گیرند و قبیله همدان وزیران او خواهند بود"[۴].
و نیز در روایت می‌خوانیم: "مردان الهی با مهدی (ع) همراه هستند، مردانی که به دعوت او پاسخ گفته‌اند و او را یاری می‌کنند. آنان وزیران و دولت‌‌‌مردان اویند که بار سنگین مسئولیت‌های حکومت را بر دوش دارند"[۵]»[۶].

پاسخ‌های دیگر

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ملاحم، ابن طاووس، ص ۸۳؛ الفتن، ابن حماد، ص ۱۶۰.
  2. غایة المرام، ص ۶۹۷؛ حلیة الابرار، ج ۲، ص ۶۲۰.
  3. همان.
  4. عقد الدرر، ص ۹۷.
  5. وافى، ج ۲، ص ۱۱۴، به نقل از فتوحات مکیة؛ نور الابصار، ص ۱۸۷.
  6. دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ج۲، ص۲۳۱، ۲۳۲.
  7. ملاحم، ابن طاووس، ص ۸۳؛ الفتن، ابن حماد، ص ‌۱۶‌۰
  8. غایه المرام، ص ۶۹۷؛ حلیه الابرار، ج ۲، ص ۶۲‌۰
  9. غایه المرام، ص ۶۹۷؛ حلیه الابرار، ج ۲، ص ۶۲‌۰
  10. عقدالدرر، ص ۹۷
  11. وافی، ج ۲، ص ‌۱‌۱۴، به نقل از فتوحات مکیه؛ نورالابصار، ص ‌۱۸۷
  12. موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۶۰۲.
  13. ابن طاووس، ملاحم، ص ۸۳؛ ابن حمّاد، فتن، ص ۱۶۰
  14. غایة المرام، ص ۶۹۷؛ حلیة الابرار، ج ۲، ص ۶۲۰
  15. غایة المرام، ص ۶۹۷؛ حلیة الابرار، ج ۲، ص ۶۲۰
  16. عیاشی، تفسیر، ج ۲، ص ۳۲؛ دلائل الامامه، ص ۲۷۴؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۴۸۹؛ ارشاد، ص ۳۶۵؛ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۵۶؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۲۶۶؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۰؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۶
  17. اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۳
  18. مقداد از یاران پیامبر(ص) وعلی (ع) است.در بزرگی شأن او همین بس که طبق یکی از روایات، خداوند به سبب هفت نفر - که یکی از آنان مقداد است - به شما رزق وروزی می دهد وبه شما یاری می رساند وباران می‌فرستد. او در موضوع خلافت و امامت امیرالمؤمنین(ع) پافشاری داشت و کوشش فراوان کرد. پیامبر(ص) درباره او فرمود: «خداوند مرا فرمان داد تا چهار تن را دوست بدارم: علی (ع)، مقداد، ابوذر وسلمان. در روایت دیگر آمده است: «بهشت مشتاق مقداد است. معجم رجال الحدیث، ج ۸، ص ۳۱۴). او دوبار هجرت کرد ودر جنگ های گوناگونی شرکت جست ودر جنگ بدر به پیامبر(ص) عرض کرد: ما سخن بنی اسرائیل به حضرت موسی را به تو نمی گوییم؛ بلکه می گوییم در کنار تو ودر رکابت با دشمن می جنگیم. مقداد در روزگار حکومت امیر (ع) جزء شرطة الخمیس بود. سرانجام مقداد در هفتاد سالگی در سرزمینی به نام «جرف» در فاصله سی میلی از مدینه به سرای جاودانه شتافت وپیکرش را مردم بر دوش گرفته وتا بقیع تشیع کردند ودر آن جا به خاک سپردند؛ تنقیح المقال، ج ۲، ص ۲۴۵؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۴۰۹.
  19. همدان قبیله ای بزرگ در یمن است. آنان پس از جنگ تبوک، نمایندگانی را به حضور پیامبر فرستادند وحضرت در سال نهم امیرمؤمنان (ع) را به یمن فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت کند. پس از قرائت پیام پیامبر(ص) همه آنان اسلام آوردند. علی (ع) در نامه ای خبر اسلام آوردن طایفه همدان را به پیامبر نوشت ودر آن نامه سه بار بر همدان درود فرستاد و پیامبر(ص) پس از خواندن نامه به شکرانه این خبر، سجده شکر به جای آورد؛ کامل ابن اثیر، ج ۱، ص ۲۶، ۲۹، ۳۰. امام علی (ع) در مدح آنان چنین سروده است: «همدانیان صاحبان دین واخلاق نیکند، دینشان، شجاعت آنان وقهرشان بر دشمنان به هنگام رویارویی، آنان را زینت بخشیده است. اگر من دربان بهشت می بودم، به همدانیان می گفتم: به سلامت به آن وارد شوید.عقدالفرید، ج ۴، ص ۳۳۹؛ وقعة صفین، ص ۲۷۴. آن حضرت در پاسخ به تهدیدات معاویه، توانایی ونیرومندی قبیله همدان را به رخ او کشید وفرمود: «هنگامی که مرگ را مرگی سرخ یافتم، پس طایفه همدان را بسیج کردم وآنان نیز قبیله حمیر را.وقعة صفین، ص ۴۳. هنگامی که علی (ع) مردم را برای جنگ با معاویه بسیج می کرد، فردی به حضرت اعتراض کرد. وچون ممکن بود در گردآوری سپاه اختلال پدید آید شاهدان واقعه با مشت ولگد به زندگانی او پایان دادند وحضرت دیه او را پرداخت.همان، ص ۹۴، ۹۵. طایفه همدان یکی از سه طایفه ای بود که بالاترین تعداد رزمندگان لشکر حضرت علی (ع) را تشکیل می دادند.همان،ص ۲۹۰. در یکی از پیکارهای صفین آنان در جناح راست، پایداری بی مانندی از خود نشان دادند؛ به ویژه هشت صد تن از جوانان همدان که تا پای جان پایداری کردند وصد وهشتاد نفر از آنان شهید وزخمی شدند ویازده فرمانده از آنان به شهادت رسید. پرچم از دست هر یک از آنان که به زمین می افتاد، دیگری آن را به دست می گرفت ودر پیکار با رقیب خود «اَزُد» و«بُجَیله» سه هزار از آنان را کشتند. هنگامی که در یکی از شب های جنگ صفین، معاویه با چهار هزار نفر قصد شبیخون زدن به لشکر علی (ع) داشت، طایفه همدان از آن آگاهی یافت وتا صبح به صورت آماده باش به نگهبانی پرداخت؛ همان، ص ۲۵۲، ۳۲۹، ۳۳۰)روزی معاویه با لشکریانش وارد جنگ با این طایفه شد؛ ولی او نیز با شکستی چشمگیر میدان نبرد را ترک کرد وگریخت معاویه، طایفه «عک» را به پیکار با آنان فرستاد وهمدانیان چنان بر آنان هجوم آوردند که معاویه چاره ای جز دستور عقب نشینی نداشت. علی (ع) از آنان خواست تا سپاهیان سرزمین حمص را سرکوب کنند. همدانیان بر آنان یورش بردند وپس از نبردی دلاورانه آنان را شکست داده تا نزدیکی جایگاه وچادر معاویه به عقب راندند. طایفه همدان همیشه فرمانبردار آن حضرت بودند وهنگامی که با برافراشتن قرآن ها بر نیزه در میان لشکریان علی (ع) اختلاف نظر پدید آمد، فرمانده این قبیله به حضرت گفت: ما هیچ اعتراضی نداریم وهر دستوری بدهی، اجرا می کنیم؛ همان، ص ۴۳۴، ۴۳۶، ۴۳۷، ۵۲۰.
  20. عقد الدرر، ص ۹۷
  21. نورالابصار، ص ۱۸۷؛ وافی، ج ۲، ص ۱۱۴؛ به نقل از «فتوحات مکیه»
  22. الدر المنثور، ج ۴، ص ۲۱۵؛ متقی هندی، برهان، ص ۱۵۰؛ العطر الوردی، ص ۷۰
  23. السیرة الحلبیه، ج ۱، ص ۲۲؛ منتخب الاثر، ص ۴۸۵
  24. طبسی؛ نجم‌الدین، چشم اندازی به حکومت مهدی، ص ۱۱۴ - ۱۱۵.