مقام متقین به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '}} }}' به '}}') |
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=120%' به '{{عربی') |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
::::::بر این اساس، عارفان افزون بر دوری از محرّمات، اجتناب از لذتهای حلال دنیوی را در مراتبی از تقوا لازم شمردهاند<ref> المحیط الاعظم، ج ۱، ص ۲۷۸؛ التقوی فی القرآن، ص ۲۸.</ref>، پس میتوان گفت تقوا خصوصیاتی دارد که به حسب موارد، مختلف میگردند و قدر جامع آن ها پرهیز از محرمات شرعی و عقلی، توجه به حق و التفات به پاکسازی عمل و به سوی مجرای طبیعی و متعارف اعمال حرکت کردن است، همان گونه که فجور، فاصله گرفتن از حالت اعتدال و خارج شدن از جریان طبیعی کارهاست<ref> التحقیق، ج ۱۳، ص ۱۸۴، «وقی».</ref> و از آغاز پیدایش ایمان در دل مؤمن تا آخرین درجه کمال، همواره ملازم مؤمن است و در هر مرحلهای اقتضایی دارد؛ مانند محافظت نفس از عذاب و آتش، پرهیز از سخطِ خدا و مخالفت با وی و اجتناب از دوری و محجوبیت از خداوند<ref> التحقیق، ج ۱۳، ص ۱۸۵ - ۱۸۶، «وقی».</ref>. "تقوا" از "وقایه" است. معمولاً تقوا در ترجمههای معمولی، "پرهیزکاری" ترجمه میشود، ولی این معنا، معنای درست و کاملی نیست. پرهیز کردن، معادل "زهد" است، اما تقوا چیز دیگری است. تقوا، گاهی "عمل کردن" و گاهی "عمل نکردن" است، اما پرهیزکاری فقط جنبه نفی دارد؛ بنابراین، پرهیزکاری معنای درستی برای تقوا نیست. اگر بخواهیم کلمه تقوا را به فارسی برگردانیم، به نظر میرسد "خویشتنداری" ترجمه مناسبتری باشد. این مثال را در نظر بگیرید: اگر کسی راننده خوبی باشد، جایی که باید براند، میراند و جایی که باید ترمز کند، میکند و جایی که باید بپیچد، میپیچد و...، نه اینکه فرضاً بنشیند و بدون راندن خودرو، با فرمان بازی کند و مدعی شود که "من تا حالا تصادفی نداشتهام"! راست میگوید، ولی اینکه هنر نیست. اتومبیل برای حرکت است، نه نشستن و درجا زدن. تقوا به معنای کنترل و پایش است؛ آیه میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ }}<ref> ای کسانی که ایمان آوردهاید، حق تقوا را رعایت کنید؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۰۲.</ref> قبلتر هم گفته شد که رعایت حق تقوا، یعنی خدا اطاعت شود و عصیان نشود. خدا همیشه در ذکر باشد و مورد نسیان نباشد. همیشه شکر شود و کفر نشود. این حق تقوا حق تقاته است. | ::::::بر این اساس، عارفان افزون بر دوری از محرّمات، اجتناب از لذتهای حلال دنیوی را در مراتبی از تقوا لازم شمردهاند<ref> المحیط الاعظم، ج ۱، ص ۲۷۸؛ التقوی فی القرآن، ص ۲۸.</ref>، پس میتوان گفت تقوا خصوصیاتی دارد که به حسب موارد، مختلف میگردند و قدر جامع آن ها پرهیز از محرمات شرعی و عقلی، توجه به حق و التفات به پاکسازی عمل و به سوی مجرای طبیعی و متعارف اعمال حرکت کردن است، همان گونه که فجور، فاصله گرفتن از حالت اعتدال و خارج شدن از جریان طبیعی کارهاست<ref> التحقیق، ج ۱۳، ص ۱۸۴، «وقی».</ref> و از آغاز پیدایش ایمان در دل مؤمن تا آخرین درجه کمال، همواره ملازم مؤمن است و در هر مرحلهای اقتضایی دارد؛ مانند محافظت نفس از عذاب و آتش، پرهیز از سخطِ خدا و مخالفت با وی و اجتناب از دوری و محجوبیت از خداوند<ref> التحقیق، ج ۱۳، ص ۱۸۵ - ۱۸۶، «وقی».</ref>. "تقوا" از "وقایه" است. معمولاً تقوا در ترجمههای معمولی، "پرهیزکاری" ترجمه میشود، ولی این معنا، معنای درست و کاملی نیست. پرهیز کردن، معادل "زهد" است، اما تقوا چیز دیگری است. تقوا، گاهی "عمل کردن" و گاهی "عمل نکردن" است، اما پرهیزکاری فقط جنبه نفی دارد؛ بنابراین، پرهیزکاری معنای درستی برای تقوا نیست. اگر بخواهیم کلمه تقوا را به فارسی برگردانیم، به نظر میرسد "خویشتنداری" ترجمه مناسبتری باشد. این مثال را در نظر بگیرید: اگر کسی راننده خوبی باشد، جایی که باید براند، میراند و جایی که باید ترمز کند، میکند و جایی که باید بپیچد، میپیچد و...، نه اینکه فرضاً بنشیند و بدون راندن خودرو، با فرمان بازی کند و مدعی شود که "من تا حالا تصادفی نداشتهام"! راست میگوید، ولی اینکه هنر نیست. اتومبیل برای حرکت است، نه نشستن و درجا زدن. تقوا به معنای کنترل و پایش است؛ آیه میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ }}<ref> ای کسانی که ایمان آوردهاید، حق تقوا را رعایت کنید؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۰۲.</ref> قبلتر هم گفته شد که رعایت حق تقوا، یعنی خدا اطاعت شود و عصیان نشود. خدا همیشه در ذکر باشد و مورد نسیان نباشد. همیشه شکر شود و کفر نشود. این حق تقوا حق تقاته است. | ||
::::::بنابراین، تقوا پرهیز نیست. اولین مرحله تقوا، پیش از آنکه به مرحله عمل خارجی برسد، "حساسیت" است. {{عربی|"اتَّقُوا اللَّهَ "}}" که "از خدا بترس" ترجمه میشود؛ یعنی نسبت به مسائل خدایی، حساس باش. خدا که ترس و وحشت ندارد. تعبیر ما از خدا خیلی ضعیف و غلط است. برای آموزش فرهنگ دینی به کودک، میگویند:"دروغ نگو؛ خدا دروغگوها را دوست ندارد". نمیگویند: "راست بگو؛ خدا راستگوها را دوست دارد". همیشه یک بعد منفی از خدا، در ذهن کودکان ایجاد کردهایم. یک نفر کنار خانه خدا بسیار گریه میکرد. یکی از پیروان [[امام صادق]]{{ع}} به حال خوش و تقوا و مقام او غبطه میخورد. [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند:"گریه آنها فریبت ندهد؛ تقوا در قلب است"<ref>{{عربی | ::::::بنابراین، تقوا پرهیز نیست. اولین مرحله تقوا، پیش از آنکه به مرحله عمل خارجی برسد، "حساسیت" است. {{عربی|"اتَّقُوا اللَّهَ "}}" که "از خدا بترس" ترجمه میشود؛ یعنی نسبت به مسائل خدایی، حساس باش. خدا که ترس و وحشت ندارد. تعبیر ما از خدا خیلی ضعیف و غلط است. برای آموزش فرهنگ دینی به کودک، میگویند:"دروغ نگو؛ خدا دروغگوها را دوست ندارد". نمیگویند: "راست بگو؛ خدا راستگوها را دوست دارد". همیشه یک بعد منفی از خدا، در ذهن کودکان ایجاد کردهایم. یک نفر کنار خانه خدا بسیار گریه میکرد. یکی از پیروان [[امام صادق]]{{ع}} به حال خوش و تقوا و مقام او غبطه میخورد. [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند:"گریه آنها فریبت ندهد؛ تقوا در قلب است"<ref>{{عربی|"لَا يَغُرَّنَّكَ بُكَاؤُهُمْ إِنَّمَا التَّقْوَى فِي الْقَلْب "}}؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۲۶۵.</ref> ما "تقوا سنج" نداریم تا بتوانیم با آن تقوای افراد را بسنجیم؛ پس باید همه را به یک دید نگاه کنیم. متقی، اما کسی است که قلبش نسبت به خدا و خدایی حساس شده است. اگر تقوا به قلب وارد شود، قلب را اصلاح میکند. [[امام علی]]{{ع}} فرمودند:"با تقوا، قلبتان را هوشیار کنید"<ref>{{عربی|"و أشعروا بها قلوبكم"}}؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۸۹.</ref> درک نکردن و نفهمیدن بسیاری از مسائل مربوط به بیتقوایی است. اگر میخواهید بفهمید، قلبتان را با تقوا هوشیار کنید؛ آنوقت خیلی چیزها را خواهید فهمید که کس دیگری نمیفهمد. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند: کسی که عبرتها، پیش رویش تمثل یافته، تقوا او را از افتادن در آنها باز میدارد<ref>{{عربی|"إِنَ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْمَثُلَاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَات "}}؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۶.</ref> [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند:"آنچه تو را از افتادن در شبهات باز میدارد، تقواست" میفرمایند:"دوای درد قلبهای شما تقواست<ref>{{عربی|" فَإِنَ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِكُمْ "}}؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۸.</ref> پس تقوا فقط یک عمل اخلاقی یا یک مزیت و برتری اخلاقی نیست، بلکه دارای بعدی معرفتی است:"کسی که تقوا داشته باشد، خداوند به او راه خروج از فتنهها و داشتن نور در تاریکیها میدهد"<ref>{{عربی|" مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً مِنَ الْفِتَنِ وَ نُوراً مِنَ الظُّلَمِ"}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳.</ref> بنابراین، تقوا، عقل رحمانی ما را رشد میدهد، طوری که علیرغم همه موانع، بتوانیم پیش برویم و به نتیجه برسیم؛ بدون اینکه به کسی ظلم کنیم» <ref>[[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱ ص: ۳۰۴.</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||
نسخهٔ ۲ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۲۱:۳۳
مقام متقین به چه معناست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مقام معصوم |
مدخل اصلی | مقام معصوم |
مقام متقین به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط با بحثهای مقام معصوم، تقوا و مقام تقوا است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مقام معصوم مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
- آیتالله سید علی حسینی میلانی در کتاب «با پیشوایان هدایتگر» در اینباره گفته است:
- «"المُتَّقُون"؛ پرهیزکاران ائمّه (ع) ما هستند که البته این ترجمه چنان که روشن خواهد شد مسامحه است. واژه "تقوا" از "وقایة" گرفته شده است. راغب اصفهانی گوید: "وقی: الوقایة حفظ الشیء ممّا یؤذیه و یضرّه، یقال، وقیت الشیء أقیه وقایة.... و التقوی جعل النفس فی وقایة ممّا یخاف... ." [۱] وقایت از هر ضرری به حسب آن ضرر است. برای مثال اگر هوا سرد باشد و انسان لباس گرم میپوشد که بیمار نشود، میگویند: فلانی خود را از سرما حفظ کرد. به زبان عربی میگویند: وَقی نفسه من البرد یا: توقّی البرد
- ضرر یعنی چه؟ ضرر یعنی انحراف از مسیر صحیح و مطلوب در هر موردی. برای مثال، مسیر صحیح و وضع مطلوب یک تاجر این است که سود کند و در تجارت پیشرفت نماید، اگر از این مسیر انحراف پیدا کرد، میگویند که ضرر کرد. مثال دیگر، مزاج انسان عملکرد اعضای مختلفی است که اگر هر عضوی در مسیر صحیح خودش کار بکند بدن سالم و مزاج مستقیم میشود، و اگر در بعضی از این اعضا، مشکلی پیدا بشود، میگویند مزاج آقا به هم ریخته و سلامتی خود را از دست داده و بیمار است. در قضایای معنوی نیز همین طور است. ضرر یعنی انحراف از مسیر صحیح و از وضعیت مطلوب عند الشارع خارج شدن. مسیر صحیح در بعد اعتقادی این است که انسان اعتقادات خود را تصحیح و از کتاب، سنت، عقل و منابع معتبر بگیرد و آنها را حفظ کند؛ و چنان عقایدش قوی باشد که آسیبی نرسد و انحرافی حاصل نشود. از این رو اگر کسی در عقیدهای از عقایدش، از مسیر صحیح خارج شود، میگویند که فلانی انحراف پیدا کرده است. انسان به انجام تکالیفی، اجتناب از محرّماتی و عمل به واجباتی موظّف است. اینها را باید از جای صحیحی اخذ کند که در شریعت معیّن کردهاند که در این صورت انسان یا مجتهد است، یا مقلّد و یا محتاط، اگر فردی بر مبنای صحیحی عمل کند و احکام را به طور صحیح انجام بدهد؛ عمل او بینقص و بیغلط خواهد بود و اگر ایراد، نقص و غلطی در کار باشد و یا این احکام را در جای غیر صحیحی اخذ کند میگویند که او انحراف پیدا کرده است. در بُعد اخلاق نیز همین طور است؛ نَفس انسانی بایستی مراقبت گردد، طبق فرمایش اهل بیت (ع)، نَفس انسانی باید تزکیه و تهذیب شده، به صفات حسنه مزیّن گشته و از صفات سیّئه پاک بشود. انسان باید در این مسیر گام بردارد و بر پاکی نَفس خود، مواظبت کند و بکوشد که این پاکی را افزایش دهد. در این راستا باید از کتاب، دوست و محیط زیانآور اجتناب کند، نباید به هر سخنی گوش فرا دهد، با هر کسی همنشین شود؛ چرا که اثر میگذارد و در این صورت گفته میشود: فلانی انحراف پیدا کرده است. بنابر آن چه گذشت، تقوا سالم بودن از همه از انواع و اقسام انحرافات است که انسانِ مکلّف در مسیر کمال قدم بردارد، در هر سه بعد اعتقادی، عملی و اخلاقی مواظبت کند و اگر در جایی ایرادی پیش آمد، ضرر و انحراف از مسیر صحیح و خروج از وضع مطلوب خواهد بود. تقوا چیست؟ با بیان مذکور مستفاد از روایات و کلمات بزرگان و مراجعه به کتب لغت باید بگوییم که "تقوا" یعنی مواظبت از وقوع در مضرّات و بر حذر بودن از انحرافات، وقتی گویند: فلانی متّقی است؛ یعنی ملکۀ مواظبت بنحو مذکور را داراست؛ ولی در کتابهای اخلاقی بر مراقبه به شدت تأکید شده، مراقبه و نیز محاسبه که در کتابهای اخلاقی وجود دارد نوعی از وقایه بوده و از مصادیق آن است، که دست کم آن چه را که انسان به دست آورده است، بتواند نگهدارد و سپس همین طور رشد یابد و پیشرفت کند تا به کمال مطلوب برسد.
- مراتب تقوا: تقوا مراتبی دارد، ائمّه ما (ع) به معنای تام کلمه و در اعلا مراتب «المتّقون» هستند. خداوند در قرآن مجید میفرماید: ﴿وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ ۙ أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾؛[۲] وقتی دقّت میکنیم منظور از ﴿وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ﴾ پیامبر اکرم(ص) است و در تفسیر و حدیث نیز چنین گفتهاند. اما ﴿صَدَّقَ بِهِ﴾ کیست؟ بنابر روایات ما، ائمّه (ع) فرمودهاند که مراد از ﴿صَدَّقَ بِهِ﴾ شخص امیر مؤمنان علی (ع)، ﴿وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ﴾ رسول خدا(ص) است. [۳] جالب این که در برخی روایات خود حضرت علی(ع) به این آیه احتجاج کردهاند. [۴] عجیب این که در کتابهای اهل سنّت نیز همین معنا آمده است که مراد از ﴿صَدَّقَ بِهِ﴾ امیر المؤمنین (ع) است. گرچه قولی دارند که مراد ابوبکر است، ولی در تفسیرهای الدر المنثور، البحر المحیط، و کتابهای دیگر آمده است که مراد از ﴿صَدَّقَ بِهِ﴾ امیرالمؤمنین (ع) است. [۵]
- بنابراین، منظور از ﴿أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾ امیرالمؤمنین (ع) میشود. به راستی توصیف امیر مؤمنان علی (ع) به تقوا در چنین جایی، نشانگر چه تقوایی است؟ اگر کسی بگوید: امیر المؤمنین (ع) مفرد و ﴿أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾ جمع است و بین ضمیر و مرجع و صفت و موصوف مطابقت شرط است، چگونه مراد از ﴿وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ﴾ علی (ع) میتواند باشد؟ مفسّران به این جهت توجّه دارند. آنان میگویند: "الَّذی" در این جا به معنای "الّذین" است و اگر ابوبکر هم مراد بود، او نیز مفرد بود، امّا مفسّران میگویند: منظور امیرالمؤمنین (ع) است. از سوی دیگر، برخی ادّعا میکنند که در استعمالات فصیحه، «الَّذی» به معنای "الّذین" آمده است. البته در خصوص امیر مؤمنان علی (ع) این قضیّه نظیر دارد. شما آیۀ ولایت را ملاحظه کنید، آن جا که میفرماید: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا﴾؛[۶] در این آیه مبارکه عبارتهای ﴿الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ﴾، ﴿وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ﴾ و ﴿وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ به صیغۀ جمع آمده است، با این وجود بین شیعه و سنی متفق علیه است که منظور شخصِ امیرالمؤمنین (ع) است. [۷] آری، عملی را که امیرالمؤمنین (ع) انجام میدهند با عمل همۀ ﴿الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاة وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ﴾ معادل است، کاری را که آن حضرت در تصدیق رسول الله (ص) انجام دادند که تصدیق اعتقادی، قولی و فعلی بود تا حدّی که جانشان را فدای رسول خدا کردند و در لیلة المبیت، در بستر آن حضرت خوابیدند و خودشان را در معرض خطر قرار دادند؛ همۀ اینها، تصدیق است، چه کسی چنین کارهایی را انجام داده است؟ فراتر این که نه تنها عمل امیرالمؤمنین (ع) معادل عمل آنان است؛ بلکه عمل آن حضرت از عمل همۀ جن و انس افضل است، مگر رسول خدا (ص) در قضیه قتل عمرو بن عبدود، نفرمودند: لضربةعلی یوم الخندق أفضل من عبادة الثقلین؛ [۸] یک ضربه شمشیر امام علی (ع) در روز خندق (که بر عمرو بن عبدود وارد کرد) از عبادت جن و انس برتر است.
- در تفاسیری که به جنبههای ادبی آیات توجه میشود؛ هم چون الکشاف زمخشری و برخی تفاسیر و کتب دیگر این پرسش را مطرح مینمایند که چرا آیۀ ولایت به صیغۀ جمع آمده با این که منظور شخص امیرالمؤمنین میباشد؟! آنها چند نکته ذکر میکنند که در کتاب تشیید المراجعات در ذیل آیۀ ولایت ذکر کردهام. بنابر آن چه گذشت کلمۀ "المتقون" در زیارت جامعه، ممکن است به این آیۀ مبارکه اشاره باشد که در این زمینه نکته جالبی در تفسیرطبری آمده است. ابن تیمیّه نیز این مطلب را عنوان کرده است. نقل شده در جلسۀ یک عالم سنّی سؤال شد که مراد از ﴿وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ﴾ کیست؟ آن عالم گفت: ابوبکر است. شخصی شیعی در آن جا بود و گفت: نه منظور علی (ع) است. وی در پاسخ گفت: اگر منظور علی باشد، تو که معتقد به عصمت علی بن ابی طالب هستی و این عقیده با آیه سازگار نیست؛ چرا که هر چند در ذیل آیه آمده است: ﴿أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾، امّا بعد از این آیه آمده است: ﴿لِيُكَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي عَمِلُوا وَيَجْزِيَهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[۹] بنابراین نباید –حتّی از نظر شما- منظور از این آیه، علی بن ابی طالب باشد، چون با عصمت منافات دارد. ولی روشن است که این عالم سنّی ندانسته یا اعمال غرض کرده و تعصّب نموده است؛ چرا که خداوند متعال در سورۀ فتح به پیامبر خدا (ص) فرموده: ﴿لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ﴾؛[۱۰] این چه گناهی بوده که از پیامبر (ص) قبلاً سر زده؟ و چه گناهی بوده که بعداً از آن حضرت صادر شده است؟ هر چه درباره این آیه پاسخ دهند، همان را دربارۀ آن آیه خواهیم داد. این آیات با عصمت هیچ منافاتی ندارند؛ نه با عصمت پیامبر (ص) و نه با عصمت امیرالمؤمنین (ع). البته به جهت وجه عدم منافات باید به تفاسیر مراجعه نمود» [۱۱].
پاسخهای دیگر
۱. آیت الله خاتمی؛ |
---|
|
۲. حجت الاسلام و المسلمین بحرینی؛ |
---|
|
۳. آقای حسینی؛ |
---|
|
پرسشهای وابسته
- مقام محمود به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام اهل حق به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام ابرار به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام نفس مطمئنه به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام محسنین به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام فائزین به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام موقنین به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام مسلمین به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام صادقین به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام صابرین به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام مقربین به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام مکرمین به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام مهدیین به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام عابدین به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام مطیعین به چه معناست؟ (پرسش)
پانویس
- ↑ المفردات فی غریب القرآن: ۵۳۰.
- ↑ «و آن کس که سخن راست بیاورد و آن کس که وی را تصدیق کند، آنان پرهیزکاران هستند»؛ سوره زمر، آیه۳۳.
- ↑ تفسیر القمی: ۲ / ۲۴۹، تفسیر مجمع البیان: ۸ / ۴۰۰، تفسیر نور الثقلین: ۴ / ۴۸۶، حدیث ۵۰ و ۵۱، تفسیر الصافی: ۴ / ۳۲۲، حدیث ۳۳، بحارالأنوار: ۳۵ / ۴۱۶، حدیث ۱۵ و ۱۶
- ↑ شواهد التنزیل: ۲ / ۱۸۱، حدیث ۸۱۵، مختصر البصائر: ۱۶۳، حدیث ۱۲، بحار الأنوار: ۵۳ / ۶۹، حدیث ۶۶.
- ↑ تفسیر الدر المنثور: ۵ / ۳۲۸، البحر المحیط: ۷ / ۴۱۲، تفسیر قرطبی: ۱۵ / ۲۵۶، تفسیر معانی القرآن، نحاس: ۶ / ۱۷۵ و ۱۷۶، شواهد التنزیل: ۲ / ۱۷۸، حدیث ۸۱۰.
- ↑ «سرپرست شما تنها خدا، پیامبر و آنانی هستند که ایمان آوردهاند... .»؛ سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ تفسیر العیاشی: ۱ / ۳۲۸، حدیث ۱۳۹، تفسیر القمی: ۱ / ۱۷۰، الأمالی، شیخ صدوق: ۱۸۶، تفسیر مجمع البیان: ۳ / ۳۶۲، ابن شهر آشوب: ۲ / ۲۰۸ – ۲۱۰، تفسیر جامع البیان: ۶ / ۳۸۹، تفسیر ابن ابی حاتم: ۴ / ۱۱۶۲، حدیث ۶۵۵۱، تاریخ مدینۀ دمشق: ۴۲ / ۳۵۷، شواهد التنزیل: ۱ / ۲۰۹، حدیث ۲۱۶، الدر المنثور: ۲ / ۲۹۳، فتح القدیر: ۲ / ۵۳، کنزالعمّال: ۱۳ / ۱۰۸، حدیث ۳۶۳۵۴.
- ↑ این حدیث شریف در منابع اهل سنّت با تعبیرهای گوناگونی آمده است. ر.ک: ینابیع المودّه: ۱ / ۴۱۲، حدیث ۵، السیرة الحلبیه: ۲ / ۶۴۳، المواقف، قاضی ایجی: ۳ / ۶۲۸، المستدرک علی الصحیحین: ۳ / ۳۲، تاریخ بغداد: ۱۳ / ۱۴، حدیث ۶۳۶، کنز العمّال: ۱۱ / ۶۲۳، حدیث ۳۳۰۳۵. و از منابع شیعی ر.ک: المناقب، ابن شهر آشوب، ۲ / ۳۲۷، الطرائف: ۵۱۴، اقبال الأعمال: ۲ / ۲۶۷، کشف الغمّه: ۱ / ۱۴۸، حدیث ۱۰۲، حلیة الأبرار: ۲ / ۱۶۰، بحارالأنوار: ۳۶ / ۱۶۵، حدیث ۱۴۷.
- ↑ «تا خداوند بدترین اعمالی که از آنان سرزده است بیامرزد و آنان را به بهترین اعمالی که انجام میدهند پاداش و جزا دهد»؛ سوره زمر، آیه ۳۵.
- ↑ «تا خداوند گناهان گذشته و آینده تو را که به تو نسبت میدادند ببخشاید»؛ سوره فتح، آیه ۲.
- ↑ ر. ک. حسینی میلانی، سید علی، با پیشوایان هدایتگر؛ ج۲، ص:۳۲ تا ۳۸.
- ↑ مجموعه آثار شهید مطهّری، ج۱۶، ص:۵۱۰ - ۵۰۲.
- ↑ ادب فنای مقرّبان، ج۳، ص:۲۹۲.
- ↑ خاتمی سید احمد، در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص: ۱۵۹.
- ↑ روضۀ المتّقین ۵ / ۴۶۸.
- ↑ لوامع صاحبقرانی ۸ / ۷۰۹.
- ↑ سفینۀ البحار – وقی.
- ↑ ر. ک. بحرینی، سید مجتبی، جامعه در حرم؛ ص:۳۰۰.
- ↑ لسان العرب، ج ۱۵، ص ۳۷۸؛ المصباح، ص ۶۶۹، «وقی».
- ↑ مفردات، ص ۸۸۱، «وقی».
- ↑ مفردات، ص ۸۸۱ .
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص ۱۱۹؛ مستدرک الوسایل، ج ۱۱، ص ۲۶۷.
- ↑ المحیط الاعظم، ج ۱، ص ۲۷۸؛ التقوی فی القرآن، ص ۲۸.
- ↑ التحقیق، ج ۱۳، ص ۱۸۴، «وقی».
- ↑ التحقیق، ج ۱۳، ص ۱۸۵ - ۱۸۶، «وقی».
- ↑ ای کسانی که ایمان آوردهاید، حق تقوا را رعایت کنید؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۰۲.
- ↑ "لَا يَغُرَّنَّكَ بُكَاؤُهُمْ إِنَّمَا التَّقْوَى فِي الْقَلْب "؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۲۶۵.
- ↑ "و أشعروا بها قلوبكم"؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۸۹.
- ↑ "إِنَ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْمَثُلَاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَات "؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۶.
- ↑ " فَإِنَ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِكُمْ "؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۸.
- ↑ " مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً مِنَ الْفِتَنِ وَ نُوراً مِنَ الظُّلَمِ"؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳.
- ↑ حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء؛ ج۱ ص: ۳۰۴.
+60650.