مقام مقربین به چه معناست؟ (پرسش)
مقام مقربین به چه معناست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مقام معصوم |
مدخل اصلی | مقام معصوم |
مقام مقربین به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط با بحثهای مقام معصوم، قرب الهی و مقام قرب الهی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مقام معصوم مراجعه شود.
پاسخ نخست
آیتالله سید علی حسینی میلانی در کتاب «با پیشوایان هدایتگر» در اینباره گفته است:
««المُقَرَّبُونَ»[۱]. ائمه(ع) مقربان درگاه الهی هستند. همه انبیا، اولیا و عباد صالحین قرب معنوی دارند و برای مقرّبان درگاه الهی عنایات خاصّه وجود دارد که فرموده: ﴿عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ﴾[۲]. اما از آیات و روایات استفاده میشود که مراتب آنان متفاوت است و لذا در قرآن مجید آمده است: ﴿وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَىٰ بَعْضٍ...﴾[۳]. مثلاً، درباره حضرت عیسی(ع) فرموده: ﴿وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ﴾[۴]. مثلاً ملائکه همگی در عالم ملکوت هستند، امّا در یک مرتبه نیستند؛ لذا آمده: ﴿وَلَا الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ﴾[۵]. حال، این تعبیر قرآن را ملاحظه کنید که میفرماید: ﴿وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولَٰئِكَ الْمُقَرَّبُونَ﴾[۶]. چگونه در این آیه ضمن اشاره به اختلاف مراتب مقرّبین مقام کمال قرب را به "السابقون" اختصاص داده است؟ و "المقرّبون" در زیارت جامعه اشاره به این آیه مبارکه است. ائمه(ع) "السّابقون" هستند؛ در اصل خلقت، که در احادیث آفرینش آنها از نور وارد شده، و در شرح «خلقکم الله أنواراً» نیز خواهد آمد. در معرفت، که فرمودند: «بنا عرف الله»[۷]. در میثاق، چنان که در «وکّدتم میثاقه» خواهد آمد. در عبادت، که فرمودند: «بنا عبدالله»[۸]. در حدیث دیگری فرمودند: «سبّحنا فسبّحت الملائکة بتسبیحنا»[۹]. امّا در این عالم، «سابق إلی الإسلام» امیر المؤمنین(ع) هستند که در روایات فریقین به تواتر رسیده است»[۱۰].[۱۱]
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آیت الله خاتمی؛ |
---|
آیت الله سید احمد خاتمی در کتاب «در آستان امامان معصوم» در اینباره گفته است:
«"قرب" گاهی "مکانی" است: ﴿فَلاَ يَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ﴾[۱۲]. گاهی "زمانی" است: ﴿أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ﴾[۱۳] گاه "نَسبی" است: ﴿وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ﴾[۱۴] گاه در "صفات" است: ﴿هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلإِيمَانِ﴾[۱۵] "قربی" که در مورد ذات مقدّس ربوبی معنا دارد فقط "قرب معنوی و روحانی" است؛ این قرب از رهگذر ابراز عشق ویژه به ذات مقدّس ربوبی به دست میآید. امام رضا(ع) فرمود: "نزدیکترین حال بنده به خداوند سجده است و معنای آیه: ﴿وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِب﴾ همین است"[۱۶] در روایتی از مولا علی(ع) آمده است: "نماز، مایه تقرّب بنده به خداوند است"[۱۷] به ویژه نماز مستحب که زمینهساز کمال تقرّب است. در روایتی نقل شده است: "شبی که پیامبر خاتم(ص) را به معراج بردند، حضرت از خداوند پرسید: حال مؤمن نزد حضرتت چگونه است؟ حضرت فرمود: بنده من با چیزی به اندازه انجام کارهای واجب، به من نزدیک نمیشود لکن با انجام مستحبّات چنان به من نزدیک میشود که محبوب من میشود، وقتی چنین شد، من گوش او میشوم که با آن میشنود و چشم او میشوم که با آن میبیند، زبان او میشوم که با آن سخن میگوید و دست او میشوم که با آن اشیاء را میگیرد، اگر مرا بخواند، جوابش را میدهم و اگر از من سؤال کند، عطایش میدهم"[۱۸] امامان معصوم(ع) از مقرّبان بودند، آنان در این خصال و فضایل رفتار، در نهایت برجستگی بودند»[۱۹].
|
۲. حجت الاسلام و المسلمین بحرینی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید مجتبی بحرینی در کتاب «جامعه در حرم» در اینباره گفته است:
«مقرّبون همانند مکرّمون اسم مفعول است از باب تفعیل از مادّه قرب. برای قَرَّبَ در لغت دو معنی ذکر شه است: "قَرَّبَه": اَدناهُ نزدیک قرار داد او را. "قَرَّبَهُ الاَمیر": جعله من خاصته. امیر او را مقرّب خود قرار داد یعنی از خاصّان خود شمرد و از خواص خویش به حسابش آورد[۲۰]. هر دو معنی قرّب در شرح این جملۀ زیارت مناسب است؛ زیرا این خاندان جمعی هستند که نزدیکترین مخلوقند به حقّ متعال. در اواخر همین زیارت میخوانیم: "اللهم انی لو وجدت شفعا اقرب الیک من محمد و اله و الاخیار الائمه الابرار لجعلتهم شفعائی"[۲۱]، و همچنین اخصّ خلقند به پروردگار و کسی از آنان به امیر و سلطان علی الاطلاق نزدیکتر و مخصوصتر نیست. بلکه حتّی در حدّ دنوّ و قرب، نزدیکی و مخصوصی آنان نسبت به حق متعال هم کسی یافت نمیشود؛ هر کسی باشد و در هر رتبه و منزلتی قرار داشته باشد، که آیات و روایات شب معراج روشنگر این حقیقت است. ﴿فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى﴾[۲۲]، در شب معراج عزّت نبیّ مکرّم به جایی رسیده که حتّی همسفرش، جبرئیل امین هم از همراهیاش واماند. و لَو دَنَوت انملة لاحترقت آورد.[۲۳]. این مطلب را سور آبادی، کهین مفسّر چنین نقل مینماید: از آنجا بگذشتم تا به سدرة المنتهی رسیدم و آن درختی است که آن را منتهی گویند؛ زیرا که منتهای فرشتگان تا آنجاست. هیچ فرشتۀ مقرّب را از آنجا فراتر راه نیست. چون آنجا رسیدم جبریل بایستاد. گفتم: چرا فراتر نیایی؟ گفت: یا محمّد مرا این مفرمای ﴿وَ مَا مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾[۲۴]. از این جا اگر به قدمی فراتر آیم سوخته گردم....[۲۵]. توضیح مطلب این که از مجموع آثار رسیده استفاده میشود که ملاک قرب الی الله و نزدیکی به پروردگار و در زمرۀ خاصّان حق قرار گرفتن برای همۀ انبیا(ع) و اولیا و حتّی فرشتگان، این دودمان بودهاند. به عبارت سادهتر هر کس سر و سرّش با اینان بیشتر، تقرّبش به حق تعالی زیادتر. این امری است کاملاً طبیعی. همان طور که اگر کسی بخواهد در دنیا تقرّبی به سلطانی، بزرگی، شخصیّتی پیدا کند، اگر فطن و زیرک باشد در مقام بر میآید ببیند چه کسی جایگاهش نزد آن سلطان و بزرگ از همه بالاتر است و قرب و منزلتش از همه بیشتر، تا از طریق آن شخص خود را به آن شخصیّت نزدیک نماید. در عالم هستی چون اینان مقرّبان آستان قدس ربوبی و خاصّان حریم کبریایی هستند هر کس بخواهد به حق تقرّبی بجوید باید از مسیر قرب به این خاندان و سرعت در پذیرش ولایت و مقام این دودمان خود را به خدا نزدیک ساخته، مقرّب در بار ربّ الارباب قرار گیرد. این امر اختصاص به عالم انسان ندارد، بلکه شامل همۀ موجودات میشود که امید است در جای مناسبی از همین زیارت شریف توضیحش را بیاوریم. از طرف دیگر میان تقرّب این خاندان و تقرّب سایر خلق نسبت به حق تعالی، اختلاف درجه و کیفیت موجود است. شاید با این مثال تا حدودی مطلب روشن شود: تصوّر کنید اوّلین شخصیّت مملکتی، مجلس خاصّی آراسته و جمعی از خواص خود را در آن مجلس به ضیافت خوانده. برای هر کدام جایگاه خاصّی در نظر گرفته و مقرّر داشته، و خودش هم در صدر مجلس جا گرفته است. در میان این کرسیها چند کرسی از همه به کرسی او نزدیکتر است، تا آنجا که گویا متّصل به جایگاه خاصّ سلطان است. و همین طور فاصلهها بیشتر و بیشتر، ولی همه در این بزم و قرب و محفل انس جمعند. همۀ حاضران در این مجلس میتوانند ادّعا کنند که ما مقرّبین خاقانیم، ما خاصّان سلطانیم، ما از همه به اولین شخصیّت مملکت نزدیکتریم. این ادّعا از حیثی درست است؛ نزدیکتر از همۀ آنها که در این محفل راه ندارند. امّا مقام کسی که جایگاهش متّصل به جایگاه سلطان است کجا و کسی که در آخرین کرسی مجلس جا گرفته کجا؟ با این که همه از مقرّبان و خاصّان هستند. آری، در خلوت سرای راز و سراپردۀ اعزاز، در حجلۀ حبّ و حجرۀ قرب حضرت ذی العزّ و الجلال، چهارده کرسی است که از همۀ کرسیها به مقام قرب حق تعالی نزدیکتر، و آنکرسیها از بقیّه کراسی رفیعتر و با ارزشتر که اختصاص به این چهارده نور مقدّس دارد. به نام آنان نهاده شده و همه میدانند و هیچ کس اجازۀ نزدیک شدن به جایگاه آنان را به خود نمیدهد؛ چون میداند این جایی را که به او دادهاند باز به خاطر آنان بوده؛ و هر کس هر چه دارد جلوات عنایات و ظهورات الطاف اینان است. آری؛» [۲۶]. |
۳. آقای حسینی؛ |
---|
آقایسید مجتبی حسینی در کتاب «مقامات اولیاء» در اینباره گفته است:
«در مورد "قرب" چند اصطلاح وجود دارد. یک "قرب" به معنی نزدیکی است. خدا با ما قریب، یعنی نزدیک است. قرب در مورد دو موجود جسمانی، چنان است که اگر یکی به دیگری نزدیک باشد، آن یکی هم نزدیک است و موضوع دوطرفه است. آن چیزی که ما به دنبالش هستیم "تقرب" است. در مقام تقرب، این رابطه نزدیکیِ دوطرفه نیست. خدا به ما قریب است، ولی ممکن است ما از خدا دور باشیم. ما با تقرب جستن میخواهیم به او نزدیک شویم، ولی جای خدا فرقی نمیکند،؛ چراکه خدا اصلاً مکان ندارد. شدت قرب ما به او میشود اقتراب؛ لذا اگر دقت کرده باشید، در آن آیه عظیمه سوره علق که تلاوتش سجده واجب دارد، میفرماید تو سجده کن و نزدیک شو. سجده عالیترین وسیلهای است که ما را به قرب خدا و اقتراب میرساند. در روایات، فراوان آمده است که هیچ عملی به اندازه سجده، ما را به خدا نزدیک نمیکند. پس تقرب، در واقع پذیرش اثر این قرب و اقتراب شدت پذیرش این اثر است، اما تقریب این است که کسی ما را به خودش یا به دیگری نزدیک کند. قربی که در مقربین وجود دارد از جنس تقریب است و قربی نیست که فرد با پای خود این مسیر را رفته باشد. متقرب، قصد قربت دارد و کاری میکند که نزدیک شود و نزدیکی هم بر او حاصل خواهد شد، اما مقرب کسی است که این قرب را به او دادهاند. تفاوت میان مقرب و متقرب، مانند قضیه مخلِص و مخلَص است؛ مخلِص، خودش را خالص میکند، ولی مخلَص، خالص شده است. از منظری بالاتر، مانند وصل و اتصال است؛ اگر شما بخواهید دست در دست من بگذارید، شما به من وصل شدهاید، اما اگر شما دستتان را دراز کردید و من هم دستتان را گرفتم و فشردم، این اتصال است؛ یعنی اتصال وقتی است که وصل در شما تحقق پیدا کرد و شما پذیرنده و منفعل اثر شدید. تقرب هم پذیرندگی و اقتراب شدت پذیرندگی و تقرب است. مقرّبین، اما کسانی هستند که به خدا نزدیکشان کردهاند. آنان نزدیکان به خدا نیستند، بلکه نزدیک شدگان به خدایند. یکی از مسائل قرب، القا و درک بیشتر و تأثیر گرفتن از کانون و حوزهای است که در پی قرب به آن هستیم. قرب میتواند آنقدر شدت بگیرد که اصطلاح خداگونگی تحقق یابد. هرقدر که قرب بیشتر باشد، خداگونگی بیشتر و قویتر خواهد بود. هرقدر انسان به خدا نزدیکتر شود، از علم، عدالت و بقیه صفات خدا بیشتر به او میرسد و این میشود قرب. ائمه(ع) مقربند؛ یعنی قدرت، علم، ولایت خدا و... به آنان تفویض شده است ﴿كِتَابٌ مَّرْقُومٌ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ﴾[۲۷]. امام، مقرب است؛ یعنی علم ایشان از علم الهی و صفت ایشان از صفت الهی است. در دعای رجبیه که منسوب به ناحیه مقدسه حضرت حجت(ع) است، آمده:«اللَّهُمَ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَعَانِي جَمِيعِ مَا يَدْعُوكَ بِهِ وُلَاةُ أَمْرِكَ... َ لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ»[۲۸]. پس قرب به مرحلهای میرسد که هیچ تفاوتی میان خدا و ایشان نیست، جز آنکه آنها عباد خدا هستند. در حدیث مشهور به قرب نوافل هم آمده که اگر من کسی را از محبت خود پر کنم، گوشش میشوم که با آن میشنود، چشمش میشوم که با آن میبیند و دستش میشوم که با آن کار میکند؛ یعنی در مقام قرب میشود به جایی رسید که خدا به جای انسان بیند، به جای انسان بشنود، به جای انسان با دست او کار کند و به جای انسان با پای او حرکت کند. از این رو فرمودند: "از فراست مؤمن بپرهیزید،؛ چراکه او با نور خدا میبیند"[۲۹]. مؤمن به نور خدا میبیند و خیلی از مسائل را میفهمد، ولی بروز نمیدهد. شاید هم اگر بخواهد بروز دهد، نتواند، چون قرار است خدا به جای او کار کند. این مقام مقربین است. مقام تقریب مقربین، مقامی است که باید خدا، انسان را به آن سمت ببرد؛ فقط انسان باید مقدماتش را که بیشتر قلبی است، نیت کند. اعمال، حافظ قلب ما هستند. اینگونه نیست که تنها آرزویِ قلبِ پاک کافی باشد؛ اگر عملی به قلب سرایت نکند، چیز زیادی به دست نیاوردهایم. پس خاصیت اول اعمالی که انجام میدهیم، این است که بتواند قلب را حفظ و تطهیر کند و آن را کانون محبت و معرفت الهی قرار دهد تا جزء مقربین میشویم. ما اگر کسی را ببینیم که دم و دستگاهی دارد و ظاهرش با دیگران کمی متفاوت است، یقین میکنیم که خبری است؛ مقربین مثل دیگران، ظاهری معمولی دارند. وقتی غریبهای امیرالمؤمنین(ع) و پیامبر(ص) را میدید، ایشان را نمیشناخت. آنقدر عادی بودند که از ظاهرشان قابل تشخیص نبودند، اما دریایی در درون داشتند!»[۳۰].
|
پرسشهای وابسته
- مقام محمود به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام اهل حق به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام ابرار به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام نفس مطمئنه به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام محسنین به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام فائزین به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام موقنین به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام مؤمنین به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام مسلمین به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام صادقین به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام صابرین به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام متقین به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام مکرمین به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام مهدیین به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام عابدین به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام مطیعین به چه معناست؟ (پرسش)
پانویس
- ↑ گواهی میدهم که شما مقرّبان درگاه الهی هستید.
- ↑ چشمهای که مقرّبان از آن مینوشند. سوره مطففین آیه ۲۸.
- ↑ و به تحقیق ما برخی از پیامبران را بر بعضی دیگر برتری دادیم... سوره اسرا آیه ۵۵.
- ↑ در حالی که در دنیا و جهان آخرت آبرومند خواهد بود و از مقرّبان است. سوره آل عمران آیه ۴۵.
- ↑ سوره نساء آیه ۱۷۲.
- ↑ پیشگامان، پیشگامان هستند. آنان مقرّبند. سوره واقعه آیه ۱۰ و ۱۱.
- ↑ ر.ک: بحار الأنوار: ۲۶ / ۲۶۰.
- ↑ ر.ک: بحار الأنوار: ۲۶ / ۲۶۰.
- ↑ ر.ک: نفحات الازهار فی خلاصة عبقات الأنوار: ۵ / ۱۵۱.
- ↑ ر.ک: همان: ۲۰ / ۴۰۹.
- ↑ ر.ک: حسینی میلانی، سید علی، با پیشوایان هدایتگر ج۲؛ ص۳۰ ـ ۳۱.
- ↑ نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند؛ سوره توبه، آیه ۲۸.
- ↑ آیا صبح نزدیک نیست؟؛ سوره هود، آیه ۸۱.
- ↑ هشدار ده اقوام نزدیکت را؛ سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ آن روز، آنان به کفر نزدیکتر بودند تا ایمان؛ سوره آل عمران، آیه ۱۶۷.
- ↑ «أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ سَاجِدٌ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِب﴾»؛ فروع کافی، ج۳، ص۲۶۵، ح۳.
- ↑ «الصلوة قربان كل تقى»؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۳۶.
- ↑ «لَمَّا أُسْرِيَ بِالنَّبِيِ(ص)، قَالَ: يَا رَبِّ، مَا حَالُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَكَ؟ قَالَ: يَا مُحَمَّدُ، مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ بَارَزَنِي بِالْمُحَارَبَةِ، وَ أَنَا أَسْرَعُ شَيْءٍ إِلى نُصْرَةِ أَوْلِيَائِي، وَ مَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَيْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ كَتَرَدُّدِي عَنْ وَفَاةِ الْمُؤْمِنِ، يَكْرَهُ الْمَوْتَ، وَ أَكْرَهُ مَسَاءَتَهُ؛ وَ إِنَ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ لَايُصْلِحُهُ إِلَّا الْغِنى، وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلى غَيْرِ ذلِكَ لَهَلَكَ، وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ لَايُصْلِحُهُ إِلَّا الْفَقْرُ، وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلى غَيْرِ ذلِكَ لَهَلَكَ، وَ مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ، وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتّى أُحِبَّهُ، فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ، وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ، وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ، وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا؛ إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ، وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۵۲، ح ۸.
- ↑ خاتمی سید احمد، در آستان امامان معصوم ج۲؛ ص۱۵۰.
- ↑ المنجد – قرب.
- ↑ بارالها، به درستی که اگر من شفیعانی نزدیکتر از این خاندان به تو پیدا کردم هرآینه آنان را واسطه قرار میدادم.
- ↑ تا فاصلهاش به قدر طول دو انتهاى كمان يا نزديكتر شد؛ سوره نجم آیه ۸.
- ↑ بحار الانوار ۱۸ / ۳۸۲.
- ↑ و هیچ یک از ما نیست جز آنکه مقام معلومی دارد.
- ↑ قصص قرآن مجید برگرفته از تفسیر سورآبادی ۲۰۲.
- ↑ ر.ک: بحرینی، سید مجتبی، جامعه در حرم؛ ص۲۹۷ تا ۳۰۰.
- ↑ کارنامهای است نگاشته،که مقرّبان (درگاه خداوند) در آن مینگرند؛ سوره مطففین، آیه ۲۰ - ۲۱.
- ↑ من از تو چیزی را میخواهم که والیان امرت به آن، تو را میخوانند و درخواست میکنند... هیچ تفاوتی بین تو و آنان نیست، مگر آنکه آنان عباد تو و خلق تو هستند.
- ↑ «اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ اصول کافی، ج ۱، ص۲۱۸.
- ↑ حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء ج۱؛ ص ۳۰۰.