سیاست: تفاوت میان نسخه‌ها

۸ بایت حذف‌شده ،  ‏۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۰
جز
جایگزینی متن - 'فیلسوف سیاسی' به 'فیلسوف سیاسی'
جز (جایگزینی متن - 'فلسفۀ سیاسی' به 'فلسفۀ سیاسی')
جز (جایگزینی متن - 'فیلسوف سیاسی' به 'فیلسوف سیاسی')
خط ۹۹: خط ۹۹:
*همانگونه که در این متن به روشنی ملاحظه می‌شود، [[فارابی]] سیاست را همان [[حکمت عملی]] در حوزۀ سیاست مدن می‌داند و مَلِک یا [[حاکم]] را کسی می‌داند که با {{عربی| ما ينبغي أن يعمل و ما لا ينبغي أن يعمل}} در حوزۀ [[مدینه]] که مراد [[اجتماع]] است، آشناست و بر به کاربستن درست آن چیره و تواناست.
*همانگونه که در این متن به روشنی ملاحظه می‌شود، [[فارابی]] سیاست را همان [[حکمت عملی]] در حوزۀ سیاست مدن می‌داند و مَلِک یا [[حاکم]] را کسی می‌داند که با {{عربی| ما ينبغي أن يعمل و ما لا ينبغي أن يعمل}} در حوزۀ [[مدینه]] که مراد [[اجتماع]] است، آشناست و بر به کاربستن درست آن چیره و تواناست.
*[[بوعلی سینا]] نیز [[حکمت عملی]] در حوزۀ مدن را همان [[حکمت]] یا [[فلسفۀ سیاسی]] می‌شمارد و در [[تبیین]] [[مأموریت]] و [[جایگاه]] [[سلطان]] ارضی چنین می‌گوید: "مقصود از [[حکمت]] فضائلی که پس از [[عفت]] و [[شجاعت]] سومین نوع [[حکمت]] است [[حکمت نظری]] نیست؛ زیرا در [[حکمت نظری]] به وسط بودن [[تکلیف]] نمی‌شود بلکه مقصود [[حکمت عملی]] است که مورد آن رفتارها و تصرفات [[دنیوی]] است"<ref>{{عربی|و الحكمة الفضيلية التي هي ثالثة العفة و الشجاعة فليس يعني بها الحكمة النظرية، فإنها لايكلّف فيها التوسّط البتّة، بل الحكمة العملية التي في الأفعال الدنيوية و التصرفات الدنيوية...}}</ref> - تا آنجا که می‌گوید: - بنابراین [[فضائل]] بر سه نوع‌اند: هیئت وسط بودن در امور شهوانی؛ نظیر: [[لذت]] [[نکاح]] و شراب و [[لباس]] و [[آسایش]] و جز آن از لذات حسّی و وهمی. و هیئت وسط بودن در امور مربوط به [[خشم]]؛ نظیر: [[ترس]] و [[خشم]] و [[اندوه]] و [[تکبر]] و [[کینه]] و رشک‌ورزی و جز آن، و هیئت توسط در امور تدبیری، و سردستۀ این [[فضائل]] [[عفت]] و [[حکمت]] و [[شجاعت]] است، و مجموع آنها [[عدالت]] است. اینها همه خارج از [[فضیلت]] نظری‌اند. و آن کس که افزون بر اینها [[حکمت نظری]] را نیز دارد به [[سعادت]] [[دست]] یافته است، و آن کس که افزون بر همۀ اینها خصوصیت‌های [[نبوی]] را دارا شود نزدیک است که خداوندی بصورت [[انسان]] باشد و نزدیک است که [[پرستش]] او پس از [[خداوند تعالی]] روا گردد و اوست [[سلطان]] [[جهان]] ارضی و [[جانشین]] [[خداوند]] در [[زمین]]. همانگونه که در این متن نیز ملاحظه می‌شود، [[بوعلی سینا]] [[حکمت عملی]] را مساوی با [[عدالت]] و مهمترین وظیفۀ [[سلطان]] ارضی - که [[حکیم]] کامل است - می‌داند و بدین ترتیب، [[فلسفۀ سیاسی]] [[بوعلی سینا]] نیز همان [[حکمت عملی]] یا [[عدالت]] است<ref>{{عربی|فالفضائل ثلاثة: هيئة التوسّط في الشهوانية مثل لذة المنكوح و المطعوم و الملبوس و الراحة و غير ذلك من اللذات الحسّية و الوهمية و هيئة التوسّط في الغضبيات كلها مثل الخوف و الغضب و الغم و الأنفة و الحقد و الحسد و غير ذلك، و هيئة التوسط في التدبيرية. ورؤوس هذه الفضائل عفة و حكمة و شجاعة، و مجموعها العدالة، و هي خارجة عن الفضيلة النظرية. و من اجتمعت له معها الحكمة النظرية فقد سُعد، و من فاز مع ذلك بالخواص النبوية، كاد ان يصير رباً انسانياً و كاد أن تحل عبادته بعد الله تعالی، و هو سلطان العالم الأرضي و خليفة الله فيه}}؛ ابوعلی الحسین بن عبدالله ابن سینا، الهیات شفا، پایان مقالۀ عاشره از فصل خامس، ص۴۵۵.</ref>.
*[[بوعلی سینا]] نیز [[حکمت عملی]] در حوزۀ مدن را همان [[حکمت]] یا [[فلسفۀ سیاسی]] می‌شمارد و در [[تبیین]] [[مأموریت]] و [[جایگاه]] [[سلطان]] ارضی چنین می‌گوید: "مقصود از [[حکمت]] فضائلی که پس از [[عفت]] و [[شجاعت]] سومین نوع [[حکمت]] است [[حکمت نظری]] نیست؛ زیرا در [[حکمت نظری]] به وسط بودن [[تکلیف]] نمی‌شود بلکه مقصود [[حکمت عملی]] است که مورد آن رفتارها و تصرفات [[دنیوی]] است"<ref>{{عربی|و الحكمة الفضيلية التي هي ثالثة العفة و الشجاعة فليس يعني بها الحكمة النظرية، فإنها لايكلّف فيها التوسّط البتّة، بل الحكمة العملية التي في الأفعال الدنيوية و التصرفات الدنيوية...}}</ref> - تا آنجا که می‌گوید: - بنابراین [[فضائل]] بر سه نوع‌اند: هیئت وسط بودن در امور شهوانی؛ نظیر: [[لذت]] [[نکاح]] و شراب و [[لباس]] و [[آسایش]] و جز آن از لذات حسّی و وهمی. و هیئت وسط بودن در امور مربوط به [[خشم]]؛ نظیر: [[ترس]] و [[خشم]] و [[اندوه]] و [[تکبر]] و [[کینه]] و رشک‌ورزی و جز آن، و هیئت توسط در امور تدبیری، و سردستۀ این [[فضائل]] [[عفت]] و [[حکمت]] و [[شجاعت]] است، و مجموع آنها [[عدالت]] است. اینها همه خارج از [[فضیلت]] نظری‌اند. و آن کس که افزون بر اینها [[حکمت نظری]] را نیز دارد به [[سعادت]] [[دست]] یافته است، و آن کس که افزون بر همۀ اینها خصوصیت‌های [[نبوی]] را دارا شود نزدیک است که خداوندی بصورت [[انسان]] باشد و نزدیک است که [[پرستش]] او پس از [[خداوند تعالی]] روا گردد و اوست [[سلطان]] [[جهان]] ارضی و [[جانشین]] [[خداوند]] در [[زمین]]. همانگونه که در این متن نیز ملاحظه می‌شود، [[بوعلی سینا]] [[حکمت عملی]] را مساوی با [[عدالت]] و مهمترین وظیفۀ [[سلطان]] ارضی - که [[حکیم]] کامل است - می‌داند و بدین ترتیب، [[فلسفۀ سیاسی]] [[بوعلی سینا]] نیز همان [[حکمت عملی]] یا [[عدالت]] است<ref>{{عربی|فالفضائل ثلاثة: هيئة التوسّط في الشهوانية مثل لذة المنكوح و المطعوم و الملبوس و الراحة و غير ذلك من اللذات الحسّية و الوهمية و هيئة التوسّط في الغضبيات كلها مثل الخوف و الغضب و الغم و الأنفة و الحقد و الحسد و غير ذلك، و هيئة التوسط في التدبيرية. ورؤوس هذه الفضائل عفة و حكمة و شجاعة، و مجموعها العدالة، و هي خارجة عن الفضيلة النظرية. و من اجتمعت له معها الحكمة النظرية فقد سُعد، و من فاز مع ذلك بالخواص النبوية، كاد ان يصير رباً انسانياً و كاد أن تحل عبادته بعد الله تعالی، و هو سلطان العالم الأرضي و خليفة الله فيه}}؛ ابوعلی الحسین بن عبدالله ابن سینا، الهیات شفا، پایان مقالۀ عاشره از فصل خامس، ص۴۵۵.</ref>.
*[[فلسفۀ سیاسی]]، به معنای [[حکمت عملی]] در حوزۀ [[تدبیر]] [[جامعه]] و سیاست مُدن است که موجب شده برخی پژوهشگران حوزۀ [[فلسفۀ سیاسی]]، [[فارابی]] را "مهمترین [[فیلسوف]] [[سیاسی]] [[تاریخ]] ایران"<ref>سید جواد طباطبائی، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشۀ سیاسی در ایران، ص۱۴.</ref> معرفی کنند و [[فلسفۀ سیاسی]] او را "بحث دربارۀ [[سعادت]] [[انسانی]] از مجرای فضیلت" بدانند؛ که "البته این کار امکانپذیر نیست، مگر به وسیلۀ [[حکومتی]] که در پرتو آن، [[افعال]] و [[سنن]] فاضله و ملکات و [[اخلاق]] در [[شهرها]] و میان [[مردم]] رواج یابد. و این [[حکومت]] باید در علاقمند کردن [[مردم]] به [[حفظ]] این ملکات کوشا باشد تا از میان نروند"<ref>سید جواد طباطبائی، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشۀ سیاسی در ایران، ص۱۵.</ref>.
*[[فلسفۀ سیاسی]]، به معنای [[حکمت عملی]] در حوزۀ [[تدبیر]] [[جامعه]] و سیاست مُدن است که موجب شده برخی پژوهشگران حوزۀ [[فلسفۀ سیاسی]]، [[فارابی]] را "مهمترین [[فیلسوف سیاسی]] [[تاریخ]] ایران"<ref>سید جواد طباطبائی، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشۀ سیاسی در ایران، ص۱۴.</ref> معرفی کنند و [[فلسفۀ سیاسی]] او را "بحث دربارۀ [[سعادت]] [[انسانی]] از مجرای فضیلت" بدانند؛ که "البته این کار امکانپذیر نیست، مگر به وسیلۀ [[حکومتی]] که در پرتو آن، [[افعال]] و [[سنن]] فاضله و ملکات و [[اخلاق]] در [[شهرها]] و میان [[مردم]] رواج یابد. و این [[حکومت]] باید در علاقمند کردن [[مردم]] به [[حفظ]] این ملکات کوشا باشد تا از میان نروند"<ref>سید جواد طباطبائی، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشۀ سیاسی در ایران، ص۱۵.</ref>.
*این معنا از [[فلسفۀ سیاسی]]، هنوز هم در میان [[فیلسوفان]] [[سیاسی]]، بی‌طرفدار نیست. برخی از [[فیلسوفان]] [[سیاسی]] معاصر، [[فلسفۀ سیاسی]] را در همین راستا تعریف کرده‌اند. بنابر آنچه از لئواشتراوس<ref>Leo Strauss.</ref> [[نقل]] شده است، وی [[فلسفۀ سیاسی]] را - تقریباً - به همین معنا [[تفسیر]] می‌کند: "تمام [[اعمال]] [[سیاسی]]، ذاتاً جهتی بهسوی [[معرفت]] به [[ماهیت خیر]] می‌راند. اگر این جهتگیری به سوی [[معرفت]] به خیر تصحیح شود و اگر [[انسان‌ها]] [[هدف]] صریح خود را [[کسب معرفت]] نسبت به [[زندگی]] خوب و جامعۀ خوب قرار دهند، [[فلسفۀ سیاسی]] پدیدار می‌شود"<ref>سید صادق حقیقت، چیستی و گونه‌های فلسفۀ سیاسی، نامۀ مفید، سال هشتم، شماره بیست و پنجم (به نقل از: فلسفۀ سیاسی چیست، لئواشتراوس، ترجمۀ فرهنگ رجائی).</ref>.
*این معنا از [[فلسفۀ سیاسی]]، هنوز هم در میان [[فیلسوفان]] [[سیاسی]]، بی‌طرفدار نیست. برخی از [[فیلسوفان]] [[سیاسی]] معاصر، [[فلسفۀ سیاسی]] را در همین راستا تعریف کرده‌اند. بنابر آنچه از لئواشتراوس<ref>Leo Strauss.</ref> [[نقل]] شده است، وی [[فلسفۀ سیاسی]] را - تقریباً - به همین معنا [[تفسیر]] می‌کند: "تمام [[اعمال]] [[سیاسی]]، ذاتاً جهتی بهسوی [[معرفت]] به [[ماهیت خیر]] می‌راند. اگر این جهتگیری به سوی [[معرفت]] به خیر تصحیح شود و اگر [[انسان‌ها]] [[هدف]] صریح خود را [[کسب معرفت]] نسبت به [[زندگی]] خوب و جامعۀ خوب قرار دهند، [[فلسفۀ سیاسی]] پدیدار می‌شود"<ref>سید صادق حقیقت، چیستی و گونه‌های فلسفۀ سیاسی، نامۀ مفید، سال هشتم، شماره بیست و پنجم (به نقل از: فلسفۀ سیاسی چیست، لئواشتراوس، ترجمۀ فرهنگ رجائی).</ref>.
*تعریفی که از "سی.کلیمررودی"<ref>C. Clymer Rodee.</ref> در کتاب مقدم‌های بر [[علوم]] [[سیاسی]] [[نقل]] شده نیز، قریب به همین معناست: "هر [[عمل]] [[سیاسی]]، مستلزم ارزش‌های [[سیاسی]] اساسی می‌باشد. پس [[بدیهی]] است که [[اندیشمندان]] [[سیاسی]] از [[افلاطون]] تاکنون به ارزش‌هایی که مبنای جامعۀ خوب و عادلانه‌اند بیاندیشند. [[فلسفۀ سیاسی]] از جامعۀ خوب، [[عدالت]] و مسائلی از این قبیل بحث می‌کند"<ref>سید صادق حقیقت، چیستی و گونه‌های فلسفۀ سیاسی، نامۀ مفید، سال هشتم، شماره بیست و پنجم (به نقل از: Introduction to political science.)</ref>.
*تعریفی که از "سی.کلیمررودی"<ref>C. Clymer Rodee.</ref> در کتاب مقدم‌های بر [[علوم]] [[سیاسی]] [[نقل]] شده نیز، قریب به همین معناست: "هر [[عمل]] [[سیاسی]]، مستلزم ارزش‌های [[سیاسی]] اساسی می‌باشد. پس [[بدیهی]] است که [[اندیشمندان]] [[سیاسی]] از [[افلاطون]] تاکنون به ارزش‌هایی که مبنای جامعۀ خوب و عادلانه‌اند بیاندیشند. [[فلسفۀ سیاسی]] از جامعۀ خوب، [[عدالت]] و مسائلی از این قبیل بحث می‌کند"<ref>سید صادق حقیقت، چیستی و گونه‌های فلسفۀ سیاسی، نامۀ مفید، سال هشتم، شماره بیست و پنجم (به نقل از: Introduction to political science.)</ref>.
خط ۱۱۸: خط ۱۱۸:


===[[فلسفۀ سیاسی]] به معنای سوم===
===[[فلسفۀ سیاسی]] به معنای سوم===
*در این معنا از [[فلسفۀ سیاسی]]، تجزیه و تحلیل رویدادها و وقایع [[سیاسی]] و [[تبیین]] علّت‌ها و نتایج آنها مدّ نظر است. [[فیلسوف]] [[سیاسی]] - در این معنا از [[فلسفۀ سیاسی]] - کسی است که به [[تبیین]] وقایع [[سیاسی]] می‌پردازد، [[علل]] آنها را بررسی می‌کند و به تحلیل و [[کشف]] و پیشبینی نتایج و پیامدهای آنها می‌پردازد.
*در این معنا از [[فلسفۀ سیاسی]]، تجزیه و تحلیل رویدادها و وقایع [[سیاسی]] و [[تبیین]] علّت‌ها و نتایج آنها مدّ نظر است. [[فیلسوف سیاسی]] - در این معنا از [[فلسفۀ سیاسی]] - کسی است که به [[تبیین]] وقایع [[سیاسی]] می‌پردازد، [[علل]] آنها را بررسی می‌کند و به تحلیل و [[کشف]] و پیشبینی نتایج و پیامدهای آنها می‌پردازد.
*این معنا از [[فلسفۀ سیاسی]]، [[فلسفۀ سیاسی]] را در زمرۀ آنچه در اصطلاحات پس از دورۀ رنسانس ازآن به [[علم]](sceinse) تعبیر می‌شود، قرار می‌دهد؛ بنابراین، واژۀ [[فلسفۀ سیاسی]]، به مجموعه‌ای از قضایا گفته می‌شود که با ابزار تحلیل و تجزیه به [[کشف]] [[روابط]] موجود در عالم [[سیاست]] و [[قوانین]] [[حاکم]] بر آن [[روابط]] می‌پردازد.
*این معنا از [[فلسفۀ سیاسی]]، [[فلسفۀ سیاسی]] را در زمرۀ آنچه در اصطلاحات پس از دورۀ رنسانس ازآن به [[علم]](sceinse) تعبیر می‌شود، قرار می‌دهد؛ بنابراین، واژۀ [[فلسفۀ سیاسی]]، به مجموعه‌ای از قضایا گفته می‌شود که با ابزار تحلیل و تجزیه به [[کشف]] [[روابط]] موجود در عالم [[سیاست]] و [[قوانین]] [[حاکم]] بر آن [[روابط]] می‌پردازد.
*[[بهاءالدین پازارگاد]] در [[کتاب]] [[تاریخ]] [[فلسفۀ سیاسی]]، موضوعات [[فلسفۀ سیاسی]] را به شرح زیر خلاصه می‌کند:
*[[بهاءالدین پازارگاد]] در [[کتاب]] [[تاریخ]] [[فلسفۀ سیاسی]]، موضوعات [[فلسفۀ سیاسی]] را به شرح زیر خلاصه می‌کند:
۲۱۸٬۲۱۵

ویرایش