فلسفه سیاسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از فلسفۀ سیاسی)

مقدمه

فلسفۀ سیاسی پرداختن به تبیین عقلانی پرسش‌های بنیادی دربارۀ جامعه، دولت، کشورداری، زندگی اجتماعی، حقوق فردی و وظایف فرد و جامعه نسبت به یکدیگر است. فلسفۀ سیاسی همچنین به تبیین مسائلی چون قانون، عدالت، ثروت، قدرت و حکومت می‌پردازد. مفاهیم فلسفۀ سیاسی را به این صورت می‌توان برشمرد:

  1. سلسله بحث‌های سیاسی که به رابطۀ میان چرایی مقوله‌های سیاسی با چگونگی آنها می‌پردازد؛
  2. مفهوم مشترکی است که موضوع اصلی یک سلسله نوشته‌های سیاسی مانند جمهوریت افلاطون، سیاست ارسطو، شهریار ماکیاول، رساله‌هایی در حکومت مدنی لاک، قرارداد اجتماعی روسو، فلسفۀ حق هگل، مانیفیست کمونیست و نظایر آن است؛
  3. همان اندیشه‌های سیاسی در دوران قدیم است که به طور سنتی به ارزیابی مسائل سیاسی می‌پرداخت؛
  4. از نوعی برداشت اندیشۀ سیاسی از عقاید و آرای فلسفی است؛
  5. هر نوع بحث بنیادی و زیربنایی در مورد مسائل سیاسی و اجزای یک اندیشۀ سیاسی است[۱].

معانی مختلف فلسفه سیاسی

واژۀ "فلسفۀ سیاسی" در گذشته و پیش از تفکیک حوزۀ علم شاخه‌ای از حکمت عملی و حکمت عملی مربوط به "سیاست مدن" گفته می‌شده است؛ لکن پس از تفکیک حوزۀ فلسفۀ محض از حوزۀ علوم، فلسفه یا حکمت عملی نیز به حوزۀ پرسش‌های کلان و عام دربارۀ بایدها و نبایدهای رفتار انسان محدود شد و فلسفه یا حکمت سیاسی، مخصوص به حوزۀ پرسش‌های کلان و عام مربوط به بایدها و نبایدهای رفتار انسان در حوزۀ "سیاست مدن" شد.

  1. فلسفۀ سیاسی به معنای نخست: فلسفۀ سیاسی به معنای نخست آن، که در مفهوم با "سیاست مدن" برابر است، همۀ فقه کلان سیاسی را در بر می‌گیرد و فقه کلان سیاسی، بخش مهمّی از فلسفۀ سیاسی به معنای "سیاست مدن" را تشکیل می‌دهد. فلسفۀ سیاسی، به معنای حکمت عملی در حوزۀ تدبیر جامعه و سیاست مُدن است که موجب شده برخی پژوهشگران حوزۀ فلسفۀ سیاسی، فارابی را "مهمترین فیلسوف سیاسی تاریخ ایران"[۲] معرفی کنند.
  2. فلسفۀ سیاسی به معنای دوم: فلسفۀ سیاسی به معنای دوم در یک جملۀ کوتاه عبارت است از: "دانشی که دربارۀ ماهیت قدرت سیاسی و مشروعیت و موجودیت آن و لوازم مترتب بر ماهیت و مشروعیت و موجودیت آن به بحث و بررسی می‌پردازد". این تعریف از فلسفۀ سیاسی که با بیشترین کاربری معاصر این واژه همخوانی دارد، فلسفۀ سیاسی را در پاسخ پرسش‌های کلان دربارۀ "قدرت سیاسی" خلاصه می‌کند و بدین ترتیب فلسفۀ سیاسی نیز، پاسخ پرسش‌های کلان، یعنی چیستی و چرایی و چگونگی دربارۀ "قدرت سیاسی" است.
  3. فلسفۀ سیاسی به معنای سوم: در این معنا از فلسفۀ سیاسی، تجزیه و تحلیل رویدادها و وقایع سیاسی و تبیین علّت‌ها و نتایج آنها مدّ نظر است. فیلسوف سیاسی ـ در این معنا از فلسفۀ سیاسی ـ کسی است که به تبیین وقایع سیاسی می‌پردازد، علل آنها را بررسی می‌کند و به تحلیل و کشف و پیشبینی نتایج و پیامدهای آنها می‌پردازد.

به نظر می‌رسد مباحثی نظیر: حقّ حاکمیت، رابطۀ فرد و دولت، چگونگی حقوق و قانون، هدف دولت، دستگاه حکومت و مشروطیت مباحث مربوط به بنیادهای فلسفی سیستم سیاسی است که با آنچه در اصطلاح رایج به آن "فلسفه" می‌گویند تناسب دارد[۳].

پرسش مستقیم

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۳۱۲.
  2. سید جواد طباطبائی، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشۀ سیاسی در ایران، ص۱۴.
  3. اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام ج۱، ص۴۳ - ۵۵.