جز
جایگزینی متن - 'صرف' به 'صرف'
جز (جایگزینی متن - 'خارجی' به 'خارجی') |
جز (جایگزینی متن - 'صرف' به 'صرف') |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
*[[علم]] [[مکاشفه]] دانشی است که مطلوب آن [[آگاهی]] است. کسی که یکی از [[علوم]] [[مکاشفه]] را فرا میگیرد، با دانستن گزارههای آن، به ارزشی که [[علم]] در پی ایجاد آن تأسیس شده، [[دست]] مییابد؛ مثل [[خداشناسی]] که برای [[آگاهی]] به ذات و صفتهای [[خداوند متعال]] بنا شده است. [[آگاهی]] از اینکه [[خداوند متعال]]، واحد، [[احد]]، فرد و [[صمد]] است، [[فرزندی]] ندارد، از کسی زاده نشده و شبیه و نظیری ندارد، به خودی خود [[ارزشمند]] است؛ چون همین [[آگاهی]] موجب [[رشد]] [[انسان]] میشود یا عین [[رشد]] است؛ بنابراین، [[ارزش]] آن به چیز دیگری وابسته نیست. | *[[علم]] [[مکاشفه]] دانشی است که مطلوب آن [[آگاهی]] است. کسی که یکی از [[علوم]] [[مکاشفه]] را فرا میگیرد، با دانستن گزارههای آن، به ارزشی که [[علم]] در پی ایجاد آن تأسیس شده، [[دست]] مییابد؛ مثل [[خداشناسی]] که برای [[آگاهی]] به ذات و صفتهای [[خداوند متعال]] بنا شده است. [[آگاهی]] از اینکه [[خداوند متعال]]، واحد، [[احد]]، فرد و [[صمد]] است، [[فرزندی]] ندارد، از کسی زاده نشده و شبیه و نظیری ندارد، به خودی خود [[ارزشمند]] است؛ چون همین [[آگاهی]] موجب [[رشد]] [[انسان]] میشود یا عین [[رشد]] است؛ بنابراین، [[ارزش]] آن به چیز دیگری وابسته نیست. | ||
*[[علم]] معامله دانشی است که یادگیری آن به خودی خود چیزی بر [[انسان]] نمیافزاید. دانستن گزارههای [[علوم]] معاملی در صورتی [[ارزشمند]] است که مقدمه عمل قرار گیرد؛ مثل [[فقه]]، دانستن [[احکام شرعی]]، در صورتی [[ارزشمند]] است که [[انسان]] به آن عمل کند، [[واجبات]] الاهی را انجام دهد و از [[محرمات]] بپرهیزد؛ یعنی دانستن [[احکام]] وسیلهای باشد که [[انسان]] [[وظایف]] بندگیاش را انجام دهد. | *[[علم]] معامله دانشی است که یادگیری آن به خودی خود چیزی بر [[انسان]] نمیافزاید. دانستن گزارههای [[علوم]] معاملی در صورتی [[ارزشمند]] است که مقدمه عمل قرار گیرد؛ مثل [[فقه]]، دانستن [[احکام شرعی]]، در صورتی [[ارزشمند]] است که [[انسان]] به آن عمل کند، [[واجبات]] الاهی را انجام دهد و از [[محرمات]] بپرهیزد؛ یعنی دانستن [[احکام]] وسیلهای باشد که [[انسان]] [[وظایف]] بندگیاش را انجام دهد. | ||
*[[علم اخلاق]] از [[علوم]] معامله است به این معنی که | *[[علم اخلاق]] از [[علوم]] معامله است به این معنی که صرف دانستن گزارههای [[اخلاقی]] به خودی خود ارزشی ندارد، بلکه میتوان گفت اگر مقدمه عمل نباشد، [[تعلیم و تعلم]] آن، [[تضییع عمر]] است و چهبسا مقدمات [[هلاکت]] [[انسان]] را فراهم کند؛ به این معنی که [[انسان]] با یادگیری [[اخلاق]]، مفاهیم زیادی را در [[خزانه]] [[ذهن]] خود انباشته میکند و چون به آنها عمل نمیکند و به [[تهذیب نفس]] خویش نمیپردازد، به دانستههای خود [[مغرور]] و به بدترین وادی [[هلاکت]] کشیده میشود؛ البته نباید از نظر دور داشت که عمل نیز بدون [[آگاهی]]، قدم برداشتن در [[تاریکی]] است که موجب سقوط [[انسان]] میشود، پس نسبت به [[علم اخلاق]] نه میتوان عمل به آموختهها را ترک کرد و نه میتوان از [[فراگیری]] [[غافل]] شد. [[علم اخلاق]] دانشی است که آموختنش لازم و عمل به تعالیمش [[واجب]] است. | ||
*به عبارت دیگر، همان طور که از تعریف [[علم اخلاق]] بر میآید: [[علم اخلاق]] از جهتی با [[حکمت]] و [[فلسفه]] مشابهت دارد و از جهتی با [[علم]] [[فقه]]؛ آنجاکه از حقایق صفتها و سجایا بحث میکند، هم [[خانواده]] [[فلسفه]] است؛ چرا که از [[حقیقت]] یک موجود پرده برمیدارد و میتوان گفت نوعی [[هستیشناسی]] است؛ برای نمونه، [[حسد]] یک [[حقیقت]] است که در [[نفس انسان]] پدید میآید؛ به عبارت دیگر حالتی از [[نفس انسان]] است و به هر حال یک موجود است. | *به عبارت دیگر، همان طور که از تعریف [[علم اخلاق]] بر میآید: [[علم اخلاق]] از جهتی با [[حکمت]] و [[فلسفه]] مشابهت دارد و از جهتی با [[علم]] [[فقه]]؛ آنجاکه از حقایق صفتها و سجایا بحث میکند، هم [[خانواده]] [[فلسفه]] است؛ چرا که از [[حقیقت]] یک موجود پرده برمیدارد و میتوان گفت نوعی [[هستیشناسی]] است؛ برای نمونه، [[حسد]] یک [[حقیقت]] است که در [[نفس انسان]] پدید میآید؛ به عبارت دیگر حالتی از [[نفس انسان]] است و به هر حال یک موجود است. | ||
*تعریف و شناسایی این [[حقیقت]]، بررسی [[علل]] و مناشی و ارتباطهای آن و شناسایی عوامل تقویت کننده و [[تضعیف]] کننده آن، بخشی از مباحثی است که در [[علم اخلاق]] درباره این صفت مطرح میشود. این دسته مباحث همه صبغۀ هستیشناسانه دارد و [[انسان]] برای کمال خود به دانستن آنها محتاج است. در کنار این مباحث، [[اخلاق]] برای خود رسالتی قائل است که ما را ملزم میکند با عوامل تقویت کننده این صفت [[مبارزه]] کنیم و عوامل [[تضعیف]] کننده آن را توسعه دهیم و از بازتاب این صفت به خارج از [[ضمیر]] خود جلوگیری کنیم. این مباحث [[صبغه]] دستوری دارند و از نوع باید و نباید هستند، چنان که در [[فقه]] نیز از بایدها و نبایدها بحث میکنیم. [[همراهی]] [[علم اخلاق]] در این مرحله است که این [[دانش]] [[شریف]] را به ثمر مینشاند و [[انسان]] مهذب را به بار میآورد. | *تعریف و شناسایی این [[حقیقت]]، بررسی [[علل]] و مناشی و ارتباطهای آن و شناسایی عوامل تقویت کننده و [[تضعیف]] کننده آن، بخشی از مباحثی است که در [[علم اخلاق]] درباره این صفت مطرح میشود. این دسته مباحث همه صبغۀ هستیشناسانه دارد و [[انسان]] برای کمال خود به دانستن آنها محتاج است. در کنار این مباحث، [[اخلاق]] برای خود رسالتی قائل است که ما را ملزم میکند با عوامل تقویت کننده این صفت [[مبارزه]] کنیم و عوامل [[تضعیف]] کننده آن را توسعه دهیم و از بازتاب این صفت به خارج از [[ضمیر]] خود جلوگیری کنیم. این مباحث [[صبغه]] دستوری دارند و از نوع باید و نباید هستند، چنان که در [[فقه]] نیز از بایدها و نبایدها بحث میکنیم. [[همراهی]] [[علم اخلاق]] در این مرحله است که این [[دانش]] [[شریف]] را به ثمر مینشاند و [[انسان]] مهذب را به بار میآورد. |