گواهی در معارف دعا و زیارات: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]] | + - [[)) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پانویس2}} +{{پانویس}})) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{ | {{پانویس}} | ||
[[رده:گواهی در معارف دعا و زیارات]] | [[رده:گواهی در معارف دعا و زیارات]] | ||
[[رده:مدخل]] | [[رده:مدخل]] |
نسخهٔ ۲ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۲۰:۰۰
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل گواهی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
شهادت، به معنی حضور داشتن و مشاهده کردن است، خواه این مشاهده با بصر، یعنی چشم سر؛ و خواه با بصیرت یعنی چشم دل و عقل باشد[۱]. به چنین کسی که در صحنه حضور داشته و ماجرا را دیده است، “شاهد” یا “شهید” گفته میشود و جمع آن “شهدا” است[۲]. قرآن میفرماید: ﴿وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ﴾[۳]. بنابراین در عرف قرآن شاهد و شهید به معنی گواه است و شهادت، به معنی گواه بودن و گواهی کردن است. قرآن کل عالم هستی را به دو بخش غیب و شهادت تقسیم میکند و خداوند را نسبت به تمام موجودات این دو بخش عالم میشمرد (انعام / ۷۳ و...) “شهادت” همین عالمی است که مشهود ماست و اما “غیب” عالمی است که از حواسّ و عقول ما پنهان است. (المفردات فی غریب القرآن)
در روایات و به طور کلی در فرهنگ اسلامی شهید و شهادت به معنای دیگری نیز به کار میرود که حتی زودتر از معنای اولیه به ذهن انسان متبادر میشود و آن کشته شدن در راه خدا و در معرکه جنگ و جهاد است. امام سجاد(ع) در دعاهای صحیفه به هنگامی که از مرزداران سرزمین اسلامی یاد میکند شهادت را به این معنا به کار برده است: «فَإِنْ خَتَمْتَ لَهُ بِالسَّعَادَةِ، وَ قَضَيْتَ لَهُ بِالشَّهَادَةِ...»[۴]؛ «و اگر خواهی زندگیاش (مجاهد مرزدار) را به نیکبختی پایان دهی و به خلعت شهادتش بنوازی، چنان کن که شهادت او پس از آن باشد که دشمنت را هلاک ساخته یا او را به بند اسارت درآورده باشد. و نیز میفرماید: بارخدایا، هر مسلمانی که امر اسلام دل مشغولش دارد و بسیج مشرکان بر ضد مسلمانان ملولش کند و آهنگ جنگ در دل او پدید آید یا جهاد را کار بندد... (اما) مانعی بر سر راهش پدید آید، نامش در زمره عابدان بنگار و ثواب مجاهدانش ده و در شمار شهیدان و صالحانش درآر»[۵]. در واقع شهید کسی است که در معرکه جنگ و جهاد حضور داشته، شاهد آن صحنهها بوده و سرانجام با اهدای خون خویش حقانیت راه خدا را گواهی و تصدیق کرده است. همین کاربرد را در دعای نخست صحیفه نیز میتوان دید: «حمد و ستایش مخصوص خداست، حمدی که ما را در میان دوستان سعادتمندش کامروا کند و به زمره آنان که به شمشیر دشمنانش به فوز شهادت رسیدهاند درآورد»[۶].
اما، همانطور که گفتیم، در اصطلاح قرآن شهادت یا به معنی حقوقی آن به کار رفته است[۷] و یا به معنای شهادت و نظارت بر که اعمال و حقایق عالم: ﴿كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُّونَ * كِتَابٌ مَرْقُومٌ * يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ﴾[۸]. در این خصوص مطالب موجود در صحیفه را در عناوین زیر میتوان گنجانید:
- شهادت خدا کافی است؛ امام سجاد(ع) خدا را شاهد میگیرد و شهادت او را در این گواهی بسنده از هر شهادت دیگری میداند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ وَ كَفَى بِكَ شَهِيداً»[۹]؛ «بارخدایا، تو را به شهادت میگیرم و تو شهادت را بسندهای. این آموزه مهم یعنی کافی بودن شهادت و گواهی خدا در قرآن خیلی پررنگ مطرح شده است»[۱۰].
- شهادت فرشتگان؛ خداوند اراده کرده است که امر تکوین و تدبیر عالم از مجرای مخلوقاتی نورانی و شریف به اسم ملائکه صورت گیرد. از اینرو فرشتگان خود گواهانی تیزبین و صادق بر اعمال ما هستند: «بارخدایا، در هر ساعت از ساعتهای روز، از سوی بندگانت برای ما حظی قرار ده و از سپاسگزاری نصیبی و از فرشتگانت گواه راستینی»[۱۱].
- شهادت آسمان و زمین و ساکنان آن دو؛ همین زمینی که در روی آن گام مینهیم و همین آسمان که سقف بالای سر ما است، گواهانی از سوی خدا بر ما و اعمال ما هستند. امام سجاد(ع) در مناجاتی آن دو را شاهد میگیرد: «بارخدایا، تو را به شهادت میگیرم... و آسمان تو را و ساکنانش را در زمین تو را و ساکنانش را»[۱۲].
- شهادت قرآن؛ قرآن را نباید در حد یک جلد کتاب صحافی شده دید، بلکه حقیقت نورانی قرآن شاهد بر ماست و در روز قیامت از جمله گواهان است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: و «وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ...» [۱۳]؛ «آگاه باشید که شفاعت قرآن پذیرفته، و سخنش تصدیق میگردد. آن کس که در قیامت، قرآن شفاعتش کند بخشوده میشود، و آن کس که قرآن از او شکایت کند محکوم است».
امام سجاد(ع) نیز عرض میکند: «بار خدایا بر محمد و خاندانش درود بفرست و به یُمن قرآن... ما را از صفات ناپسند و نکوهیده دور دار... تا در قیامت رهنمای ما به سوی خشنودی و بهشت تو باشد و ما را در دنیا از سخط تو و تجاوز از حدود حفظ کند و احکام حلال و حرام تو را گواه باشد»[۱۴].[۱۵].[۱۶]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ المفردات فی غریب القرآن.
- ↑ المفردات فی غریب القرآن.
- ↑ «و چون داد و ستد میکنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند» سوره بقره، آیه ۲۸۲» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
- ↑ دعای ۲۷.
- ↑ دعای ۲۷.
- ↑ نیایش یکم.
- ↑ ﴿...وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾ «...و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانهتر و برای گواهگیری، استوراتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیکتر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود میگردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد میکنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش میدهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
- ↑ «نه چنین است؛ کارنامه نیکان در “علّیین” است * و تو چه دانی که “علّیین” چیست؟ * کارنامهای است نگاشته * که مقرّبان (درگاه خداوند) در آن مینگرند» سوره مطففین، آیه ۱۸-۲۱.
- ↑ دعای ۶.
- ↑ ﴿مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا﴾ «(ای آدمی!) هر نیکی به تو رسد از خداوند است و هر بدی به تو رسد از خود توست. و (ای محمّد!) ما تو را برای مردم، پیامبر فرستادهایم و خداوند، (شما را) گواه بس» سوره نساء، آیه ۷۹؛ ﴿لَكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلَائِكَةُ يَشْهَدُونَ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا﴾ «(کافران به درستی کتاب تو گواهی نمیدهند) لیکن، خداوند به (درستی) آنچه بر تو فرو فرستاده است، گواهی میدهد؛ با دانش خود فرو فرستاده است؛ و فرشتگان گواهی میدهند و خداوند، گواه، بس» سوره نساء، آیه ۱۶۶؛ ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ شَهِيدًا يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالَّذِينَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَكَفَرُوا بِاللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾ «بگو: خداوند، میان من و شما گواه بس (که) آنچه را در آسمانها و زمین است میداند و آنان که به باطل ایمان آورده و به خداوند کفر ورزیدهاند زیانکارند» سوره عنکبوت، آیه ۵۲؛ ﴿أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلَا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئًا هُوَ أَعْلَمُ بِمَا تُفِيضُونَ فِيهِ كَفَى بِهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ﴾ «بلکه میگویند: او خود آن (قرآن) را بربافته است، بگو، اگر من آن را بربافته باشم، شما در برابر (خشم) خداوند برای من کاری نمیتوانید کرد، او به آنچه در آن (به ناروا) سخن میرانید داناتر است، او میان من و شما گواه بس، و او آمرزنده بخشاینده است» سوره احقاف، آیه ۸؛ ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا﴾ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد و خداوند، گواه بس» سوره فتح، آیه ۲۸.
- ↑ نیایش ششم.
- ↑ نیایش ششم.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۱۷۶.
- ↑ نیایش چهلودوم.
- ↑ صحیفه سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، انتشارات سروش، تهران، ۱۳۹۴، چاپ نهم: قرآن حکیم، ترجمه ناصر مکارم شیرازی: قرآن مجید، ترجمه محمدمهدی فولادوند؛ نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، آدینه سبز، ۱۳۸۷، چاپ چهارم؛ المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، دفتر نشر کتاب، ۱۴۰۴ ه، چاپ؛ دوم.
- ↑ خالقیان، فضلالله، مقاله «شهادت»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۳۰۳.