جایگاه اهتمام برای مستضعفان در اسلام چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]]== {{پرسش‌های وابسته}} {{ستون-شروع|3}} * رده: +== {{منبع‌شناسی جامع}} * [[:رده:))
جز (جایگزینی متن - 'صعود' به 'صعود')
خط ۱۸: خط ۱۸:
[[پرونده:Pic4216.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌]]]]
[[پرونده:Pic4216.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌]]]]
::::::آقای دکتر '''[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌]]''' در کتاب ''«[[سیره نبوی ج۲ (کتاب)|سیره نبوی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آقای دکتر '''[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌]]''' در کتاب ''«[[سیره نبوی ج۲ (کتاب)|سیره نبوی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«از امور مسلم در مشی [[رسول خدا]]{{صل}} و [[ائمه هدی]]{{عم}} اهتمام ایشان برای [[مستضعفان]] است. یعنی با آنان بودن، ایستادن در [[جبهه]] ایشان، [[حفظ کرامت]] آنان، تلاش برای زدودن محرومیت‌هایشان و [[سیر]] دادن آنان به [[عزت]] حقیقی‌شان. اهتمام برای آنان که [[خوی]] [[استکبار]] ندارند و از [[روابط]] و مناسبات [[فرعونی]] بیزارند، اما از [[حقوق]] [[واقعی]] خود [[محروم]] شده‌اند. اهتمام برای [[آزاد]] ساختن [[صالحان]] از [[اسارت‌ها]] و فراهم کردن زمینه [[صعود]] آنان. اهتمام برای مردمانی که [[حق]] گرایند و به [[حقوق انسانی]] و [[ایمانی]] خود چنان که باید نرسیده‌اند. اهتمام برای مستضعفانی که [[وارث زمین]] خواهند شد، که جهت‌گیری [[دین]] آن است که روزی مستضعفان [[صالح]] وارث زمین شوند و دولتی حق، همه محرومیت‌ها را بزداید و [[مردمان]] را به کمال لایقشان برساند. [[خداوند]] به مستضعفان صالح [[عنایت]] دارد و رسول خدا{{صل}} و اوصیای وی به آنان [[عطوفت]] فراوان داشتند و برای رساندن آنان به حقوقشان اهتمام می‌ورزیدند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} رحمتی است برای همه جهانیان<ref>{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ}} «و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستاده‌ایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.</ref>، [[رحمت]] واسعه‌ای است برای همگان، و رحمت ویژه‌ای است برای مستضعفان صالح. پیامبر اکرم{{صل}} خود را از آنان می‌دانست و در کنار آنان بود<ref>امام خمینی دراین‌باره می‌فرماید: «اسلام برای همه است. اسلام از توده پیدا شده است و برای توده کار می‌کند. اسلام از طبقه بالا پیدا نشده است. پیغمبر اکرم از همین جمعیت پایین بود. از بین همین جمعیت پا شد و قیام کرد. اصحاب او از همین مردم پایین بودند. از این طبقه سوم بودند. آن طبقه بالا مخالفین پیغمبر اکرم بودند. [پیامبر اکرم] از همین توده پیدا شده است و برای همین جمعیت، همین ملت قیام کرده است، به نفع همین ملت احکام آورده است». امام روح‌الله موسوی خمینی، در جستجوی راه از کلام امام، دفتر اول، مستضعفین، مستکبرین، چاپ اول، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۸ ش. ص۱۴.</ref>؛ و همه [[پیام‌آوران الهی]] چنین بودند. با [[مستضعفان]] [[صالح]] و در کنار آنان، برای [[برپایی عدالت]] و [[نجات]] و [[رستگاری]] همگان. [[ورام بن ابی‌فراس]] آورده است: {{متن حدیث|وَ كَانَ سُلَيْمَانُ{{ع}} إِذَا أَصْبَحَ‏ تَصَفَّحَ‏ وُجُوهَ‏ الْأَغْنِيَاءِ وَ الْأَشْرَافِ‏ حَتَّى يَجِي‏ءَ إِلَى الْمَسَاكِينِ وَ يَقْعُدُ مَعَهُمْ وَ يَقُولُ مِسْكِينٌ مَعَ الْمَسَاكِينِ}}<ref>«سلیمان بن داوود{{ع}} هر بامداد در چهره توانگران و اشراف تأمل می‌کرد [تا از آنان می‌گذشت] و به مسکینان می‌رسید و با آنان می‌نشست و می‌گفت: مسکینی با مسکینان دیگر». تنبیه الخواطر، ج۱، ص۲۰۳؛ بحارالانوار، ج۱۴، ص۸۳.</ref>.
::::::«از امور مسلم در مشی [[رسول خدا]]{{صل}} و [[ائمه هدی]]{{عم}} اهتمام ایشان برای [[مستضعفان]] است. یعنی با آنان بودن، ایستادن در [[جبهه]] ایشان، [[حفظ کرامت]] آنان، تلاش برای زدودن محرومیت‌هایشان و [[سیر]] دادن آنان به [[عزت]] حقیقی‌شان. اهتمام برای آنان که [[خوی]] [[استکبار]] ندارند و از [[روابط]] و مناسبات [[فرعونی]] بیزارند، اما از [[حقوق]] [[واقعی]] خود [[محروم]] شده‌اند. اهتمام برای [[آزاد]] ساختن [[صالحان]] از [[اسارت‌ها]] و فراهم کردن زمینه صعود آنان. اهتمام برای مردمانی که [[حق]] گرایند و به [[حقوق انسانی]] و [[ایمانی]] خود چنان که باید نرسیده‌اند. اهتمام برای مستضعفانی که [[وارث زمین]] خواهند شد، که جهت‌گیری [[دین]] آن است که روزی مستضعفان [[صالح]] وارث زمین شوند و دولتی حق، همه محرومیت‌ها را بزداید و [[مردمان]] را به کمال لایقشان برساند. [[خداوند]] به مستضعفان صالح [[عنایت]] دارد و رسول خدا{{صل}} و اوصیای وی به آنان [[عطوفت]] فراوان داشتند و برای رساندن آنان به حقوقشان اهتمام می‌ورزیدند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} رحمتی است برای همه جهانیان<ref>{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ}} «و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستاده‌ایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.</ref>، [[رحمت]] واسعه‌ای است برای همگان، و رحمت ویژه‌ای است برای مستضعفان صالح. پیامبر اکرم{{صل}} خود را از آنان می‌دانست و در کنار آنان بود<ref>امام خمینی دراین‌باره می‌فرماید: «اسلام برای همه است. اسلام از توده پیدا شده است و برای توده کار می‌کند. اسلام از طبقه بالا پیدا نشده است. پیغمبر اکرم از همین جمعیت پایین بود. از بین همین جمعیت پا شد و قیام کرد. اصحاب او از همین مردم پایین بودند. از این طبقه سوم بودند. آن طبقه بالا مخالفین پیغمبر اکرم بودند. [پیامبر اکرم] از همین توده پیدا شده است و برای همین جمعیت، همین ملت قیام کرده است، به نفع همین ملت احکام آورده است». امام روح‌الله موسوی خمینی، در جستجوی راه از کلام امام، دفتر اول، مستضعفین، مستکبرین، چاپ اول، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۸ ش. ص۱۴.</ref>؛ و همه [[پیام‌آوران الهی]] چنین بودند. با [[مستضعفان]] [[صالح]] و در کنار آنان، برای [[برپایی عدالت]] و [[نجات]] و [[رستگاری]] همگان. [[ورام بن ابی‌فراس]] آورده است: {{متن حدیث|وَ كَانَ سُلَيْمَانُ{{ع}} إِذَا أَصْبَحَ‏ تَصَفَّحَ‏ وُجُوهَ‏ الْأَغْنِيَاءِ وَ الْأَشْرَافِ‏ حَتَّى يَجِي‏ءَ إِلَى الْمَسَاكِينِ وَ يَقْعُدُ مَعَهُمْ وَ يَقُولُ مِسْكِينٌ مَعَ الْمَسَاكِينِ}}<ref>«سلیمان بن داوود{{ع}} هر بامداد در چهره توانگران و اشراف تأمل می‌کرد [تا از آنان می‌گذشت] و به مسکینان می‌رسید و با آنان می‌نشست و می‌گفت: مسکینی با مسکینان دیگر». تنبیه الخواطر، ج۱، ص۲۰۳؛ بحارالانوار، ج۱۴، ص۸۳.</ref>.
::::::[[حضرت سلیمان]]{{ع}} با آن همه [[قدرت]] و [[عظمت]]، خود را در زمره مستضعفان می‌دانست و از گردنفرازان و گردنکشان خود را دور نگه می‌داشت، که پیام‌آوران الهی، همگی از گردنفرازی و گردنکشی [[پاک]] بودند و به دوری از چنین کسان سفارش می‌نمودند. از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده است که فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ عِيسَى{{ع}} لَمَّا أَرَادَ وَدَاعِ أَصْحَابِهِ‏ جَمَعَهُمْ‏ وَ أَمَرَهُمْ‏ بِضُعَفَاءِ الْخَلْقِ وَ نَهَاهُمْ عَنْ الْجَبَابِرَةِ}}<ref>«هنگامی که عیسی{{ع}} خواست با یاران خود وداع کند، ایشان را گرد آورد و آنان را به اهتمام و توجه به ناتوانان فرمان داد و از گرایش و نزدیکی به جباران و گردنکشان نهی کرد». قطب الدین أبوالحسن سعید بن هبة الله الراوندی، قصص الانبیاء، تحقیق غلامرضا عرفانیان، الطبعة الاولی، مؤسسة الهادی، قم، ۱۴۱۸ ق. ص۲۷۳؛ بحارالانوار، ج۱۴، ص۲۵۲.</ref>.
::::::[[حضرت سلیمان]]{{ع}} با آن همه [[قدرت]] و [[عظمت]]، خود را در زمره مستضعفان می‌دانست و از گردنفرازان و گردنکشان خود را دور نگه می‌داشت، که پیام‌آوران الهی، همگی از گردنفرازی و گردنکشی [[پاک]] بودند و به دوری از چنین کسان سفارش می‌نمودند. از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده است که فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ عِيسَى{{ع}} لَمَّا أَرَادَ وَدَاعِ أَصْحَابِهِ‏ جَمَعَهُمْ‏ وَ أَمَرَهُمْ‏ بِضُعَفَاءِ الْخَلْقِ وَ نَهَاهُمْ عَنْ الْجَبَابِرَةِ}}<ref>«هنگامی که عیسی{{ع}} خواست با یاران خود وداع کند، ایشان را گرد آورد و آنان را به اهتمام و توجه به ناتوانان فرمان داد و از گرایش و نزدیکی به جباران و گردنکشان نهی کرد». قطب الدین أبوالحسن سعید بن هبة الله الراوندی، قصص الانبیاء، تحقیق غلامرضا عرفانیان، الطبعة الاولی، مؤسسة الهادی، قم، ۱۴۱۸ ق. ص۲۷۳؛ بحارالانوار، ج۱۴، ص۲۵۲.</ref>.
::::::از جمله شاخصه‌های [[مصلحان اجتماعی]] [[روحیه]] [[استضعاف]] در آنها است، بدین معنا که [[خودبینی]]، [[برتری‌جویی]]، گردنفرازی و گردنکشی را در درون خود به [[ضعف]] کشانده‌اند و از [[خوی]] [[استکبار]] پالایش شده‌اند. [[دنیا]] در چشم آنان کوچک و حقیر، و [[حق]] در نظرشان بزرگ و [[عزیز]] است، چنان‌که [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در سخن از [[برادری]] [[معنوی]]<ref>در این که مراد امام{{ع}} از این برادر کیست، چند احتمال داده شده است. برخی گفته‌اند مراد پیامبر{{صل}} است و برخی او را ابو ذر دانسته‌اند و بعضی مقداد؛ و برخی نیز گفته‌اند مراد امام فردی خاص نیست بلکه صرفا برای مثال و نمونه بیان فرموده است، ر.ک: شرح ابن أبی الحدید، ج۱۹، ص۱۸۳-۱۸۴.</ref>، ویژگی‌های او را چنین برشمرده است: {{متن حدیث|كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اللَّهِ وَ كَانَ يُعْظِمُهُ‏ فِي‏ عَيْنِي‏ صِغَرُ الدُّنْيَا فِي‏ عَيْنِهِ‏ وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا يَشْتَهِي مَا لَا يَجِدُ وَ لَا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ‏ السَّائِلِينَ وَ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ لَا يُدْلِي‏ بِحُجَّةٍ حَتَّى يَأْتِيَ قَاضِياً وَ كَانَ لَا يَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا يَجِدُ الْعُذْرَ فِي مِثْلِهِ حَتَّى يَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَ كَانَ لَا يَشْكُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ وَ كَانَ يَقُولُ مَا يَفْعَلُ وَ لَا يَقُولُ مَا لَا يَفْعَلُ وَ كَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْكَلَامِ لَمْ يُغْلَبْ عَلَى السُّكُوتِ وَ كَانَ عَلَى مَا يَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ يَتَكَلَّمَ وَ كَانَ إِذَا بَدَهَهُ‏ أَمْرَانِ يَنْظُرُ أَيُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَيُخَالِفُهُ فَعَلَيْكُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْكِ الْكَثِيرِ}}<ref>«در گذشته مرا برادری بود که در راه خدا برادری‌ام می‌نمود. خردی دنیا در دیده‌اش وی را در چشم من بزرگ می‌داشت، و شکم بر او سلطه‌ای نداشت. پس آن چه را نمی‌یافت آرزو نمی‌کرد و آن چه را می‌یافت فراوان به کار نمی‌برد. بیشتر روزهایش را خاموش می‌ماند، و اگر سخن می‌گفت بر گویندگان پیشی می‌گرفت و تشنگی پرسندگان را فرو می‌نشاند. [در چشم دیگران] ناتوان می‌نمود، و به هنگام کار همچون شیر بیشه و مار بیابان [قدرتمند و پرتحرک] بود، تا نزد قاضی نمی‌رفت حجت نمی‌آورد، و کسی را که عذری داشت سرزنش نمی‌نمود تا عذرش را می‌شنود. از درد شکوه نمی‌نمود، مگر آنگاه که بهبود یافته بود. آن چه را می‌کرد می‌گفت، و بدانچه نمی‌کرد دهان نمی‌گشود. [اگر با او جدال می‌کردند خاموشی می‌گزید] و اگر در گفتار بر او پیروز می‌شدند، در خاموشی مغلوب نمی‌گردید. بر آن چه می‌شنود حریص‌تر بود تا آن چه گوید. و گاهی که او را دو کار پیش می‌آمد می‌نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیک‌تر است تا راه مخالفت آن را پوید. بر شما باد چنین خصلت‌ها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشی گرفتن. و اگر نتوانستید، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن». نهج البلاغه، حکمت ۲۸۹؛ با مختصر اختلاف در لفظ: ربیع الابرار، ج۲، ص۲۱۳. و قریب به همین از حسن بن علی{{ع}}روایت شده است. ر.ک: أبومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبة الدینوری، عیون الاخبار، دارالکتاب العربی، بیروت، ج۲، ص۳۵۵؛ الکافی، ج۲، ص۲۳۷-۲۳۸؛ تحف العقول، ص۱۶۶؛ تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۳۱۵؛ ترجمة الامام الحسن{{ع}} من تاریخ مدینة دمشق، ص۱۶۰-۱۶۱؛ البدایة و النهایة، ص۴۳.</ref>.
::::::از جمله شاخصه‌های [[مصلحان اجتماعی]] [[روحیه]] [[استضعاف]] در آنها است، بدین معنا که [[خودبینی]]، [[برتری‌جویی]]، گردنفرازی و گردنکشی را در درون خود به [[ضعف]] کشانده‌اند و از [[خوی]] [[استکبار]] پالایش شده‌اند. [[دنیا]] در چشم آنان کوچک و حقیر، و [[حق]] در نظرشان بزرگ و [[عزیز]] است، چنان‌که [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در سخن از [[برادری]] [[معنوی]]<ref>در این که مراد امام{{ع}} از این برادر کیست، چند احتمال داده شده است. برخی گفته‌اند مراد پیامبر{{صل}} است و برخی او را ابو ذر دانسته‌اند و بعضی مقداد؛ و برخی نیز گفته‌اند مراد امام فردی خاص نیست بلکه صرفا برای مثال و نمونه بیان فرموده است، ر.ک: شرح ابن أبی الحدید، ج۱۹، ص۱۸۳-۱۸۴.</ref>، ویژگی‌های او را چنین برشمرده است: {{متن حدیث|كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اللَّهِ وَ كَانَ يُعْظِمُهُ‏ فِي‏ عَيْنِي‏ صِغَرُ الدُّنْيَا فِي‏ عَيْنِهِ‏ وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا يَشْتَهِي مَا لَا يَجِدُ وَ لَا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ‏ السَّائِلِينَ وَ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ لَا يُدْلِي‏ بِحُجَّةٍ حَتَّى يَأْتِيَ قَاضِياً وَ كَانَ لَا يَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا يَجِدُ الْعُذْرَ فِي مِثْلِهِ حَتَّى يَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَ كَانَ لَا يَشْكُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ وَ كَانَ يَقُولُ مَا يَفْعَلُ وَ لَا يَقُولُ مَا لَا يَفْعَلُ وَ كَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْكَلَامِ لَمْ يُغْلَبْ عَلَى السُّكُوتِ وَ كَانَ عَلَى مَا يَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ يَتَكَلَّمَ وَ كَانَ إِذَا بَدَهَهُ‏ أَمْرَانِ يَنْظُرُ أَيُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَيُخَالِفُهُ فَعَلَيْكُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْكِ الْكَثِيرِ}}<ref>«در گذشته مرا برادری بود که در راه خدا برادری‌ام می‌نمود. خردی دنیا در دیده‌اش وی را در چشم من بزرگ می‌داشت، و شکم بر او سلطه‌ای نداشت. پس آن چه را نمی‌یافت آرزو نمی‌کرد و آن چه را می‌یافت فراوان به کار نمی‌برد. بیشتر روزهایش را خاموش می‌ماند، و اگر سخن می‌گفت بر گویندگان پیشی می‌گرفت و تشنگی پرسندگان را فرو می‌نشاند. [در چشم دیگران] ناتوان می‌نمود، و به هنگام کار همچون شیر بیشه و مار بیابان [قدرتمند و پرتحرک] بود، تا نزد قاضی نمی‌رفت حجت نمی‌آورد، و کسی را که عذری داشت سرزنش نمی‌نمود تا عذرش را می‌شنود. از درد شکوه نمی‌نمود، مگر آنگاه که بهبود یافته بود. آن چه را می‌کرد می‌گفت، و بدانچه نمی‌کرد دهان نمی‌گشود. [اگر با او جدال می‌کردند خاموشی می‌گزید] و اگر در گفتار بر او پیروز می‌شدند، در خاموشی مغلوب نمی‌گردید. بر آن چه می‌شنود حریص‌تر بود تا آن چه گوید. و گاهی که او را دو کار پیش می‌آمد می‌نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیک‌تر است تا راه مخالفت آن را پوید. بر شما باد چنین خصلت‌ها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشی گرفتن. و اگر نتوانستید، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن». نهج البلاغه، حکمت ۲۸۹؛ با مختصر اختلاف در لفظ: ربیع الابرار، ج۲، ص۲۱۳. و قریب به همین از حسن بن علی{{ع}}روایت شده است. ر.ک: أبومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبة الدینوری، عیون الاخبار، دارالکتاب العربی، بیروت، ج۲، ص۳۵۵؛ الکافی، ج۲، ص۲۳۷-۲۳۸؛ تحف العقول، ص۱۶۶؛ تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۳۱۵؛ ترجمة الامام الحسن{{ع}} من تاریخ مدینة دمشق، ص۱۶۰-۱۶۱؛ البدایة و النهایة، ص۴۳.</ref>.

نسخهٔ ‏۱۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۳۱

الگو:پرسش غیرنهایی

جایگاه اهتمام برای مستضعفان در اسلام چیست؟
موضوع اصلیبانک جمع پرسش و پاسخ سیره اجتماعی معصومان
مدخل اصلی؟

جایگاه اهتمام برای مستضعفان در اسلام چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث سیره اجتماعی معصومان است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره اجتماعی معصومان مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌
آقای دکتر م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌ در کتاب «سیره نبوی» در این‌باره گفته‌ است:
«از امور مسلم در مشی رسول خدا(ص) و ائمه هدی(ع) اهتمام ایشان برای مستضعفان است. یعنی با آنان بودن، ایستادن در جبهه ایشان، حفظ کرامت آنان، تلاش برای زدودن محرومیت‌هایشان و سیر دادن آنان به عزت حقیقی‌شان. اهتمام برای آنان که خوی استکبار ندارند و از روابط و مناسبات فرعونی بیزارند، اما از حقوق واقعی خود محروم شده‌اند. اهتمام برای آزاد ساختن صالحان از اسارت‌ها و فراهم کردن زمینه صعود آنان. اهتمام برای مردمانی که حق گرایند و به حقوق انسانی و ایمانی خود چنان که باید نرسیده‌اند. اهتمام برای مستضعفانی که وارث زمین خواهند شد، که جهت‌گیری دین آن است که روزی مستضعفان صالح وارث زمین شوند و دولتی حق، همه محرومیت‌ها را بزداید و مردمان را به کمال لایقشان برساند. خداوند به مستضعفان صالح عنایت دارد و رسول خدا(ص) و اوصیای وی به آنان عطوفت فراوان داشتند و برای رساندن آنان به حقوقشان اهتمام می‌ورزیدند. پیامبر اکرم(ص) رحمتی است برای همه جهانیان[۱]، رحمت واسعه‌ای است برای همگان، و رحمت ویژه‌ای است برای مستضعفان صالح. پیامبر اکرم(ص) خود را از آنان می‌دانست و در کنار آنان بود[۲]؛ و همه پیام‌آوران الهی چنین بودند. با مستضعفان صالح و در کنار آنان، برای برپایی عدالت و نجات و رستگاری همگان. ورام بن ابی‌فراس آورده است: «وَ كَانَ سُلَيْمَانُ(ع) إِذَا أَصْبَحَ‏ تَصَفَّحَ‏ وُجُوهَ‏ الْأَغْنِيَاءِ وَ الْأَشْرَافِ‏ حَتَّى يَجِي‏ءَ إِلَى الْمَسَاكِينِ وَ يَقْعُدُ مَعَهُمْ وَ يَقُولُ مِسْكِينٌ مَعَ الْمَسَاكِينِ»[۳].
حضرت سلیمان(ع) با آن همه قدرت و عظمت، خود را در زمره مستضعفان می‌دانست و از گردنفرازان و گردنکشان خود را دور نگه می‌داشت، که پیام‌آوران الهی، همگی از گردنفرازی و گردنکشی پاک بودند و به دوری از چنین کسان سفارش می‌نمودند. از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: «إِنَّ عِيسَى(ع) لَمَّا أَرَادَ وَدَاعِ أَصْحَابِهِ‏ جَمَعَهُمْ‏ وَ أَمَرَهُمْ‏ بِضُعَفَاءِ الْخَلْقِ وَ نَهَاهُمْ عَنْ الْجَبَابِرَةِ»[۴].
از جمله شاخصه‌های مصلحان اجتماعی روحیه استضعاف در آنها است، بدین معنا که خودبینی، برتری‌جویی، گردنفرازی و گردنکشی را در درون خود به ضعف کشانده‌اند و از خوی استکبار پالایش شده‌اند. دنیا در چشم آنان کوچک و حقیر، و حق در نظرشان بزرگ و عزیز است، چنان‌که امیرمؤمنان علی(ع) در سخن از برادری معنوی[۵]، ویژگی‌های او را چنین برشمرده است: «كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اللَّهِ وَ كَانَ يُعْظِمُهُ‏ فِي‏ عَيْنِي‏ صِغَرُ الدُّنْيَا فِي‏ عَيْنِهِ‏ وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا يَشْتَهِي مَا لَا يَجِدُ وَ لَا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ‏ السَّائِلِينَ وَ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ لَا يُدْلِي‏ بِحُجَّةٍ حَتَّى يَأْتِيَ قَاضِياً وَ كَانَ لَا يَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا يَجِدُ الْعُذْرَ فِي مِثْلِهِ حَتَّى يَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَ كَانَ لَا يَشْكُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ وَ كَانَ يَقُولُ مَا يَفْعَلُ وَ لَا يَقُولُ مَا لَا يَفْعَلُ وَ كَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْكَلَامِ لَمْ يُغْلَبْ عَلَى السُّكُوتِ وَ كَانَ عَلَى مَا يَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ يَتَكَلَّمَ وَ كَانَ إِذَا بَدَهَهُ‏ أَمْرَانِ يَنْظُرُ أَيُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَيُخَالِفُهُ فَعَلَيْكُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْكِ الْكَثِيرِ»[۶].
آنان که از گردنفرازی و گردنکشی به دورند، بهترین بندگان خداوندند که در روابط و مناسبات اجتماعی خویش خدایی نمی‌کنند و جز بر مدار بندگی خدا راه نمی‌پویند. از رسول خدا(ص) روایت شده است که فرمود:«أَلَا أُخْبِرُكُمْ بِشَرِّ عِبَادِ اللَّهِ؟ الْفَظُّ الْمُسْتَكْبِرُ. أَلَا أُخْبِرُكُمْ بِخَيْرِ عِبَادِ اللَّهِ؟ الضَّعِيفُ الْمُسْتَضْعَفُ»[۷].
بهترین زمینه رشد و کمال آدمی پاک بودن از گردنفرازی و گردنکشی است و پیشوایان حق تلاش می‌کردند مردمان را در این جهت هدایت نمایند و چنین کسان را به والاترین مقامات کمالی بشارت می‌دادند، که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «أَلَا أُخْبِرُكُمْ بِأَهْلِ الْجَنَّةِ؟ كُلُّ ضَعِيفٍ مُسْتَضْعَفٍ [مُتَضَعِّفٍ]»[۸].
آنان که از دام گردن‌فرازی و گردنکشی رسته‌اند و در زمره مستضعفان صالح درآمده‌اند در مدار حق سیر می‌کنند و اهل بهشت‌اند و در بالاترین مراتب آن جای دارند[۹]. انسان‌هایی چون سلمان، ابوذر، مقداد، بلال، صهیب و جز اینان که بهشت بدانان مشتاق است[۱۰]؛ و اینان کسانی‌اند که پیامبر رحمت به شدت دوستشان می‌داشت، بلکه وی همه مستضعفان و مسکینان را دوست می‌داشت، چنان‌که می‌فرمود: «أَمَرَنِي رَبِّي بِحُبِّ الْمَسَاكِينِ‏ الْمُسْلِمِينَ‏»[۱۱].
این محبت، محبت الهی به مستضعفان و مسکینان است که در فرستاده او و پیروانش جلوه دارد. از امیرمؤمنان علی(ع) روایت شده است که پیامبر اکرم(ص) نقل کرد که خداوند در شب معراج بدو فرمود: «يَا أَحْمَدُ إِنَّ الْمَحَبَّةَ لِلَّهِ هِيَ‏ الْمَحَبَّةُ لِلْفُقَرَاءِ وَ التَّقَرُّبُ‏ إِلَيْهِمْ‏ قَالَ وَ مَنِ الْفُقَرَاءُ قَالَ الَّذِينَ رَضُوا بِالْقَلِيلِ وَ صَبَرُوا عَلَى الْجُوعِ وَ شَكَرُوا عَلَى الرَّخَاءِ وَ لَمْ يَشْكُوا جُوعَهُمْ وَ لَا ظَمَأَهُمْ وَ لَمْ يَكْذِبُوا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ لَمْ يَغْضَبُوا عَلَى رَبِّهِمْ وَ لَمْ يَغْتَمُّوا عَلَى مَا فَاتَهُمْ وَ لَمْ يَفْرَحُوا بِمَا آتَاهُمْ يَا أَحْمَدُ مَحَبَّتِي مَحَبَّةُ الْفُقَرَاءِ فَأَدْنِ الْفُقَرَاءَ وَ قَرِّبْ مَجْلِسَهُمْ مِنْكَ وَ أَبْعِدِ الْأَغْنِيَاءَ وَ أَبْعِدْ مَجْلِسَهُمْ عَنْكَ فَإِنَّ الْفُقَرَاءَ أَحِبَّائِي»[۱۲].
آنان که روحیه استضعاف دارند و از روحیه استکبار به دورند محبوب خداوندند و پیام‌آور رحمت و عدالت، وسیله نزدیک شدن به خداوند را دوستی آنان اعلام فرموده است: «وَ الْقُرْبَةُ إِلَى‏ اللَّهِ‏ حُبُّ‏ الْمَسَاكِينِ وَ الدُّنُوُّ مِنْهُمْ»[۱۳].
پیامبر اکرم(ص) آنان را برادران معنوی خویش می‌دانست و دراین‌باره به علی(ع) فرمود: «يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَهَبَ‏ لَكَ‏ حُبَّ‏ الْمَسَاكِينِ‏ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ‏ فِي الْأَرْضِ فَرَضِيتَ بِهِمْ إِخْوَاناً وَ رَضُوا بِكَ إِمَاماً»[۱۴]»[۱۵]

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع سیره اجتماعی معصومان

پانویس

  1. {متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ}} «و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستاده‌ایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.
  2. امام خمینی دراین‌باره می‌فرماید: «اسلام برای همه است. اسلام از توده پیدا شده است و برای توده کار می‌کند. اسلام از طبقه بالا پیدا نشده است. پیغمبر اکرم از همین جمعیت پایین بود. از بین همین جمعیت پا شد و قیام کرد. اصحاب او از همین مردم پایین بودند. از این طبقه سوم بودند. آن طبقه بالا مخالفین پیغمبر اکرم بودند. [پیامبر اکرم] از همین توده پیدا شده است و برای همین جمعیت، همین ملت قیام کرده است، به نفع همین ملت احکام آورده است». امام روح‌الله موسوی خمینی، در جستجوی راه از کلام امام، دفتر اول، مستضعفین، مستکبرین، چاپ اول، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۸ ش. ص۱۴.
  3. «سلیمان بن داوود(ع) هر بامداد در چهره توانگران و اشراف تأمل می‌کرد [تا از آنان می‌گذشت] و به مسکینان می‌رسید و با آنان می‌نشست و می‌گفت: مسکینی با مسکینان دیگر». تنبیه الخواطر، ج۱، ص۲۰۳؛ بحارالانوار، ج۱۴، ص۸۳.
  4. «هنگامی که عیسی(ع) خواست با یاران خود وداع کند، ایشان را گرد آورد و آنان را به اهتمام و توجه به ناتوانان فرمان داد و از گرایش و نزدیکی به جباران و گردنکشان نهی کرد». قطب الدین أبوالحسن سعید بن هبة الله الراوندی، قصص الانبیاء، تحقیق غلامرضا عرفانیان، الطبعة الاولی، مؤسسة الهادی، قم، ۱۴۱۸ ق. ص۲۷۳؛ بحارالانوار، ج۱۴، ص۲۵۲.
  5. در این که مراد امام(ع) از این برادر کیست، چند احتمال داده شده است. برخی گفته‌اند مراد پیامبر(ص) است و برخی او را ابو ذر دانسته‌اند و بعضی مقداد؛ و برخی نیز گفته‌اند مراد امام فردی خاص نیست بلکه صرفا برای مثال و نمونه بیان فرموده است، ر.ک: شرح ابن أبی الحدید، ج۱۹، ص۱۸۳-۱۸۴.
  6. «در گذشته مرا برادری بود که در راه خدا برادری‌ام می‌نمود. خردی دنیا در دیده‌اش وی را در چشم من بزرگ می‌داشت، و شکم بر او سلطه‌ای نداشت. پس آن چه را نمی‌یافت آرزو نمی‌کرد و آن چه را می‌یافت فراوان به کار نمی‌برد. بیشتر روزهایش را خاموش می‌ماند، و اگر سخن می‌گفت بر گویندگان پیشی می‌گرفت و تشنگی پرسندگان را فرو می‌نشاند. [در چشم دیگران] ناتوان می‌نمود، و به هنگام کار همچون شیر بیشه و مار بیابان [قدرتمند و پرتحرک] بود، تا نزد قاضی نمی‌رفت حجت نمی‌آورد، و کسی را که عذری داشت سرزنش نمی‌نمود تا عذرش را می‌شنود. از درد شکوه نمی‌نمود، مگر آنگاه که بهبود یافته بود. آن چه را می‌کرد می‌گفت، و بدانچه نمی‌کرد دهان نمی‌گشود. [اگر با او جدال می‌کردند خاموشی می‌گزید] و اگر در گفتار بر او پیروز می‌شدند، در خاموشی مغلوب نمی‌گردید. بر آن چه می‌شنود حریص‌تر بود تا آن چه گوید. و گاهی که او را دو کار پیش می‌آمد می‌نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیک‌تر است تا راه مخالفت آن را پوید. بر شما باد چنین خصلت‌ها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشی گرفتن. و اگر نتوانستید، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن». نهج البلاغه، حکمت ۲۸۹؛ با مختصر اختلاف در لفظ: ربیع الابرار، ج۲، ص۲۱۳. و قریب به همین از حسن بن علی(ع)روایت شده است. ر.ک: أبومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبة الدینوری، عیون الاخبار، دارالکتاب العربی، بیروت، ج۲، ص۳۵۵؛ الکافی، ج۲، ص۲۳۷-۲۳۸؛ تحف العقول، ص۱۶۶؛ تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۳۱۵؛ ترجمة الامام الحسن(ع) من تاریخ مدینة دمشق، ص۱۶۰-۱۶۱؛ البدایة و النهایة، ص۴۳.
  7. «آیا شما را از بدترین بندگان خدا آگاه نسازم؟ درشتخوی گردنفراز. آیا شما را از بهترین بندگان خدا آگاه نسازم؟ فروتن مستضعف». مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۴۰۷؛ کنزالعمال، ج۳، ص۱۵۵.
  8. «آیا شما را از اهل بهشت آگاه نسازم؟ هر فروتن مستضعف». کنزالعمال، ج۳، ص۱۵۶.
  9. نک: سنن ابن ماجة، ج۲، ص۱۳۷۸؛ کنز العمال، ج۳، ص۱۵۵-۱۵۶.
  10. نقل شده است که رسول خدا(ص) درباره سلمان فرمود: «إِنَّ الْجَنَّةَ أَشْوَقُ مِنْ سَلْمان، مِنْ سَلْمَان إِلَی الْجَنَّةِ». (همانا بهشت مشتاق است به سلمان، از سلمان به بهشت). اسرار الشریعة، ص۲۷.
  11. «پروردگارم مرا فرمان داده است که مسکینان مسلمان را دوست بدارم». الکافی، ج۸، ص۴۹؛ بحارالانوار، ج۷۸، ص۲۱۷.
  12. «ای احمد! دوست داشتن خدا، دوست داشتن فقیران و نزدیک شدن به ایشان است. [گفت: آنان چه کسانی‌اند؟ فرمود:] کسانی که به اندک خشنودند و بر گرسنگی شکیبایند و بر زندگی گوارا سپاسگزارند و از گرسنگی و تشنگی شکایت نمی‌کنند و با زبانشان دروغ نمی‌گویند و بر پروردگارشان خشم نمی‌گیرند و بر آن چه از دست داده‌اند افسرده خاطر نمی‌شوند و به آن چه به دست آرند شادمان نمی‌گردند. ای احمد! دوست داشتن من، دوست داشتن فقیران است. به فقیران و مجلسشان نزدیک شو [و آنان را نزدیک خود آر تا تو را به خود نزدیک کنم] و از ثروتمندان و مجلسشان دور شو که فقیران دوستان من‌اند». ارشاد القلوب، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۱؛ بحارالانوار، ج۷۷، ص۲۳.
  13. «وسیله نزدیک شدن به خدا دوست داشتن مستمندان و نزدیک شدن به ایشان است». مکارم الاخلاق، ص۱۴۹؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۹، ص۴۴۷؛ بحارالانوار، ج۶۶، ص۳۳۱.
  14. «ای علی! خدای متعال دوستی مستمندان و مستضعفان زمین را به تو بخشیده است. پس تو آنان را به برادری گزیدی و آنان تو را به پیشوایی» أبوالقاسم علی بن محمد الخزاز، کفایة الاثر فی النص علی أئمة الاثنی عشر، تحقیق عبداللطیف الحسینی الکوه‌کمری، انتشارات بیدار، قم، ۱۴۰۱ ق. ص۱۸۴؛ بشارة المصطفی، ص۱۸۰؛ بحارالانوار، ج۳۹، ص۳۰۶، ج۶۸، ص۴۵؛ قریب به همین: امالی الطوسی، ج۱، ص۱۸۴.
  15. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی، ج۲ ص ۳۶۵-۳۷۰.