امام حسین در زمان عمر: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[امام حسین در زمان عمر در حدیث]] - [[امام حسین در زمان عمر در تاریخ اسلامی]] - [[امام حسین در زمان عمر در معارف و سیره حسینی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = سرگذشت زندگی امام حسین| عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[امام حسین در زمان عمر در تاریخ اسلامی]] | پرسش مرتبط  = }}


==مناقشه با [[عمر]] که بر [[منبر]] [[پیامبر]]{{صل}} بود==
== مناقشه با [[عمر]] که بر [[منبر]] [[پیامبر]] {{صل}} بود ==
از [[عبدالله بن کعب]] نقل شده است که: [[حسین بن علی]]{{ع}} به سوی عمر -که بر منبر پیامبر{{صل}} برای [[مردم]]، [[خطبه]] [[نماز جمعه]] می‌خواند-، آمد و گفت: «از منبر جدّم، پایین بیا!». عمر گفت: عقب برو، ای برادرزاده! حسین{{ع}}، عبای عمر را گرفت و آن را رها نمی‌کرد و می‌گفت: «از منبر جدّم پایین بیا» و آن [[قدر]] تکرار کرد تا آنکه عمر، خطبه‌اش را قطع نمود و از منبر فرود آمد و [[نماز]] را خواند. هنگامی که نماز را خواند، دنبال حسین{{ع}} فرستاد و چون آمد، به او گفت: ای برادرزاده! چه کسی به تو [[فرمان]] داده که این‌گونه کنی؟ حسین{{ع}} گفت: «کسی به من فرمان نداده است» و این را سه مرتبه تکرار کرد. عمر گفت: «و برای من»؟! و دیگر چیزی نیفزود. [[حسین]]{{ع}} در آن [[زمان]]، بالغ نشده بود<ref>{{متن حدیث|إِنَّ حُسَيْنَ بْنَ عَلِيِّ{{ع}} قَامَ إِلَى عُمَرَ وَهُوَ عَلى مِنْبَرِ رَسُولِ اللّه{{صل}} يَخْطُبُ النَّاسَ يَوْمَ الجُمُعَةِ، فَقالَ: اِنْزِل عَنْ مِنبَرِ جَدِّي. فَقَالَ عُمَرُ: تَأَخَّر يَابنَ أخي، قالَ: وَأخَذَ حُسَينٌ{{ع}} بِرِدَاءِ عُمَرَ، فَلَم يَزَل يَجبِذُهُ وَ يَقولُ: اِنْزِلْ عَن مِنْبَرِ جَدّي، وتَرَدَّدَ عَلَيْهِ حَتّى قَطَعَ خُطبَتَهُ، ونَزَلَ عَنِ المِنْبَرِ وَ أَقَامَ الصَّلاةَ. فَلَمّا صَلّى أرسَلَ إلى حُسَينٍ{{ع}}، فَلَمّا جاءَهُ قالَ: يَابنَ أخي مَن أمَرَكَ بِالَّذي صَنَعتَ؟ قالَ حُسَينٌ{{ع}}: ما أمَرَني بِهِ أحَدٌ. قالَ: يَقولُ لَهُ ذلِكَ حُسَينٌ{{ع}} ثَلاثَ مَرّاتٍ، كُلَّ ذلِكَ يَقولُ: ما أمَرَني بِهِ أحَدٌ. قالَ عُمَرُ: أوَ لي؟! وَ لَمْ يَزِدْهُ عَلَى ذَلِكَ وَ الْحُسَيْنُ يَوْمَئِذٍ دُونَ الْمُحْتَلِمِ}} (تاریخ المدینة، ج۳، ص۷۹۸).</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۱۹۱.</ref>
از [[عبدالله بن کعب]] نقل شده است که: [[حسین بن علی]]{{ع}} به سوی [[عمر]] -که بر منبر پیامبر{{صل}} برای [[مردم]]، [[خطبه]] [[نماز جمعه]] می‌خواند- آمد و گفت: «از [[منبر]] جدّم، پایین بیا!». عمر گفت: عقب برو، ای برادرزاده! حسین{{ع}}، عبای عمر را گرفت و آن را رها نمی‌کرد و می‌گفت: «از منبر جدّم پایین بیا» و آن قدر تکرار کرد تا آنکه عمر، خطبه‌اش را قطع نمود و از منبر فرود آمد و [[نماز]] را خواند. هنگامی که نماز را خواند، دنبال حسین{{ع}} فرستاد و چون آمد، به او گفت: ای برادرزاده! چه کسی به تو [[فرمان]] داده که این‌گونه کنی؟ حسین{{ع}} گفت: «کسی به من فرمان نداده است» و این را سه مرتبه تکرار کرد. عمر گفت: «و برای من»؟! و دیگر چیزی نیفزود. حسین{{ع}} در آن [[زمان]]، بالغ نشده بود<ref>{{متن حدیث|إِنَّ حُسَيْنَ بْنَ عَلِيِّ{{ع}} قَامَ إِلَى عُمَرَ وَهُوَ عَلى مِنْبَرِ رَسُولِ اللّه{{صل}} يَخْطُبُ النَّاسَ يَوْمَ الجُمُعَةِ، فَقالَ: اِنْزِل عَنْ مِنبَرِ جَدِّي. فَقَالَ عُمَرُ: تَأَخَّر يَابنَ أخي، قالَ: وَأخَذَ حُسَينٌ{{ع}} بِرِدَاءِ عُمَرَ، فَلَم يَزَل يَجبِذُهُ وَ يَقولُ: اِنْزِلْ عَن مِنْبَرِ جَدّي، وتَرَدَّدَ عَلَيْهِ حَتّى قَطَعَ خُطبَتَهُ، ونَزَلَ عَنِ المِنْبَرِ وَ أَقَامَ الصَّلاةَ. فَلَمّا صَلّى أرسَلَ إلى حُسَينٍ{{ع}}، فَلَمّا جاءَهُ قالَ: يَابنَ أخي مَن أمَرَكَ بِالَّذي صَنَعتَ؟ قالَ حُسَينٌ{{ع}}: ما أمَرَني بِهِ أحَدٌ. قالَ: يَقولُ لَهُ ذلِكَ حُسَينٌ{{ع}} ثَلاثَ مَرّاتٍ، كُلَّ ذلِكَ يَقولُ: ما أمَرَني بِهِ أحَدٌ. قالَ عُمَرُ: أوَ لي؟! وَ لَمْ يَزِدْهُ عَلَى ذَلِكَ وَ الْحُسَيْنُ يَوْمَئِذٍ دُونَ الْمُحْتَلِمِ}} (تاریخ المدینة، ج۳، ص۷۹۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]]، ص۱۹۱.</ref>


==جایگاهش نزد [[خلیفه]]==
== جایگاهش نزد [[خلیفه]] ==
از [[یحیی بن سعید]] آورده شده که: [[عمر]] به [[حسین بن علی]]{{ع}} [[فرمان]] داد که برای کاری نزدش بیاید. حسین{{ع}} آمد و با [[عبدالله بن عمر]]، روبه‌رو شد و به او فرمود: از کجا می‌آیی؟ گفت: از عمر، اجازه ورود خواستم که نداد. حسین{{ع}} بازگشت و عمر، او را دید و به وی گفت: ای حسین! چه چیزی تو را از آمدن نزد من باز داشت؟ گفت: آمدم؛ اما [پسرت] عبدالله بن عمر به من خبر داد که به او اجازه ورود بر تو داده نشده است. من نیز بازگشتم. عمر گفت: تو نزد من، مانند او باشی؟! تو نزد من، مانند او باشی؟! آیا آنچه ما داریم، جز از شما داریم؟!<ref>{{متن حدیث| أمَرَ عُمَرُ حُسَينَ بنَ عَلِيٍّ{{ع}} أن يَأتِيَهُ في بَعضِ الحاجَةِ، فَأَتاهُ حُسَينٌ{{ع}} فَلَقِيَهُ عَبدُاللّهِ بنُ عُمَرَ، فَقالَ لَهُ{{ع}}: مِن أينَ جِئتَ؟ قالَ: قَدِ اسْتَأذَنتُ عَلى عُمَرَ فَلَم يُؤذَن لِي. فَرَجَعَ حُسَينٌ{{ع}} فَلَقِيَهُ عُمَرُ فَقالَ لَهُ: ما مَنَعَكَ - يا حُسَينُ - أن تَأتِيَنِي؟ قالَ: قَد أتَيتُكَ ولكِن أخبَرَني عَبدُاللّهِ بنُ عُمَرَ أنَّهُ لَم يُؤذَن لَهُ عَلَيكَ فَرَجَعتُ. فَقالَ لَهُ عُمَرُ: وَ أنْتَ عِندي مِثلُهُ؟ أنتَ عِندي مِثلُهُ؟! وهَل أنبَتَ الشَّعرَ عَلَى الرَّأسِ غَيرُكُمْ}} (تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۷۵، شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۱۲، ص۶۵).</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۱۹۲.</ref>
از [[یحیی بن سعید]] آورده شده که: عمر به حسین بن علی{{ع}} فرمان داد که برای کاری نزدش بیاید. حسین{{ع}} آمد و با [[عبدالله بن عمر]]، روبه‌رو شد و به او فرمود: از کجا می‌آیی؟ گفت: از عمر، [[اجازه]] ورود خواستم که نداد. حسین{{ع}} بازگشت و عمر، او را دید و به وی گفت: ای حسین! چه چیزی تو را از آمدن نزد من باز داشت؟ گفت: آمدم؛ اما [پسرت] [[عبدالله بن عمر]] به من خبر داد که به او [[اجازه]] ورود بر تو داده نشده است. من نیز بازگشتم. [[عمر]] گفت: تو نزد من، مانند او باشی؟! تو نزد من، مانند او باشی؟! آیا آنچه ما داریم، جز از شما داریم؟!<ref>{{متن حدیث| أمَرَ عُمَرُ حُسَينَ بنَ عَلِيٍّ{{ع}} أن يَأتِيَهُ في بَعضِ الحاجَةِ، فَأَتاهُ حُسَينٌ{{ع}} فَلَقِيَهُ عَبدُاللّهِ بنُ عُمَرَ، فَقالَ لَهُ{{ع}}: مِن أينَ جِئتَ؟ قالَ: قَدِ اسْتَأذَنتُ عَلى عُمَرَ فَلَم يُؤذَن لِي. فَرَجَعَ حُسَينٌ{{ع}} فَلَقِيَهُ عُمَرُ فَقالَ لَهُ: ما مَنَعَكَ - يا حُسَينُ - أن تَأتِيَنِي؟ قالَ: قَد أتَيتُكَ ولكِن أخبَرَني عَبدُاللّهِ بنُ عُمَرَ أنَّهُ لَم يُؤذَن لَهُ عَلَيكَ فَرَجَعتُ. فَقالَ لَهُ عُمَرُ: وَ أنْتَ عِندي مِثلُهُ؟ أنتَ عِندي مِثلُهُ؟! وهَل أنبَتَ الشَّعرَ عَلَى الرَّأسِ غَيرُكُمْ}} (تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۷۵، شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۱۲، ص۶۵).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]]، ص۱۹۲.</ref>


==[[اعتراض]] به [[تصرف]] خلافت==
== [[اعتراض]] به تصرف [[خلافت]] ==
در عصر [[خلافت عمر]] (۱۳-۲۳ق)، گزارش‌هایی درباره اعتراض حسین بن علی {{ع}} به [[خلیفه]] درباره [[تصرف غاصبانه]] خلافت در مأخذ [[تاریخی]] ثبت شده است؛ (مشابه این جریان، اعتراض [[حسین]] به [[ابوبکر]] نیز نقل شده است)<ref>نوری طبرسی، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، تحقیق مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ج۱۵، ص۱۶۵</ref> بدین صورت که حضرت روزی وارد [[مسجد]] شد و [[عمر]] را دید که بر [[منبر]] جدش [[رسول خدا]] نشسته است. حسین با [[مشاهده]] این صحنه، بالای منبر رفته، به او گفت: از منبر پدرم پایین بیا و بالای منبر پدرت برو! عمر (که نمی‌دانست چه جواب دهد) گفت: پدرم منبر نداشت! آنگاه حضرت را در کنار خود نشانید و پس از پایین آمدن از منبر، او را به [[منزل]] خویش برد و پرسید: این سخن را چه کسی به تو آموخته است؟ حضرت پاسخ داد: هیچ کس!<ref>بغدادی، ابن سعد، ترجمة الحسین و مقتله»، فصلنامه تراثنا، ش۱۰، ص۳۱؛ نمیری، ابن شبه، تاریخ المدینة المنورة، ج۳، ص۷۹۸-۷۹۹؛ هبة الله، ابن عساکر، ترجمة الامام الحسین من تاریخ مدینة دمشق، تحقیقی محمد باقر محمودی، ص۱۴۱-۱۴۲؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، ج۲، ص۶۹</ref> (نمونه دیگر، احتجاج حضرت با عمر است درباره مسئله خلافت و اینکه ابوبکر و عمر این مقام را به ناحق، از علی ربوده‌اند)<ref>[[طبرسی]]، [[الاحتجاج]]، ج۲، ص۷۷-۷۸؛ [[مجلسی]]، [[محمد باقر]]، [[بحارالانوار]]، ج۳۰، ص۴۷</ref>.<ref>[[مهدی پیشوایی|پیشوایی، مهدی]]، [[مقتل جامع سیدالشهداء ج۱ (کتاب)|مقتل جامع سیدالشهداء ج۱]] ص ۱۵۷-۱۶۰.</ref>
در عصر [[خلافت عمر]] (۱۳-۲۳ق)، گزارش‌هایی درباره اعتراض [[حسین بن علی]]{{ع}} به [[خلیفه]] درباره تصرف غاصبانه خلافت در مأخذ [[تاریخی]] ثبت شده است؛ (مشابه این جریان، اعتراض حسین به [[ابوبکر]] نیز نقل شده است)<ref>نوری طبرسی، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، تحقیق مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ج۱۵، ص۱۶۵</ref> بدین صورت که حضرت روزی وارد [[مسجد]] شد و عمر را دید که بر [[منبر]] جدش [[رسول خدا]] نشسته است. حسین با مشاهده این صحنه، بالای منبر رفته، به او گفت: از منبر پدرم پایین بیا و بالای منبر پدرت برو! عمر (که نمی‌دانست چه جواب دهد) گفت: پدرم منبر نداشت! آنگاه حضرت را در کنار خود نشانید و پس از پایین آمدن از منبر، او را به [[منزل]] خویش برد و پرسید: این سخن را چه کسی به تو آموخته است؟ حضرت پاسخ داد: هیچ کس!<ref>بغدادی، ابن سعد، ترجمة الحسین و مقتله»، فصلنامه تراثنا، ش۱۰، ص۳۱؛ نمیری، ابن شبه، تاریخ المدینة المنورة، ج۳، ص۷۹۸-۷۹۹؛ هبة الله، ابن عساکر، ترجمة الامام الحسین من تاریخ مدینة دمشق، تحقیقی محمد باقر محمودی، ص۱۴۱-۱۴۲؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، ج۲، ص۶۹</ref> (نمونه دیگر، [[احتجاج]] حضرت با [[عمر]] است درباره مسئله [[خلافت]] و اینکه [[ابوبکر]] و عمر این مقام را به ناحق، از علی ربوده‌اند)<ref>[[طبرسی]]، [[الاحتجاج]]، ج۲، ص۷۷-۷۸؛ [[مجلسی]]، [[محمد باقر]]، [[بحارالانوار]]، ج۳۰، ص۴۷</ref>.<ref>[[مهدی پیشوایی|پیشوایی، مهدی]]، [[مقتل جامع سیدالشهداء ج۱ (کتاب)|مقتل جامع سیدالشهداء ج۱]]، ص۱۵۷-۱۶۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:13681353.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امام حسین''']]
# [[پرونده:13681353.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امام حسین''']]
# [[پرونده:9304.jpg|22px]] [[مهدی پیشوایی|پیشوایی، مهدی]]، [[مقتل جامع سیدالشهداء ج۱ (کتاب)|'''مقتل جامع سیدالشهداء ج۱''']]
# [[پرونده:IM010599.jpg|22px]] [[مهدی پیشوایی|پیشوایی، مهدی]]، [[مقتل جامع سیدالشهداء ج۱ (کتاب)|'''مقتل جامع سیدالشهداء ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۱۹: خط ۱۹:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:امام حسین در زمان عمر]]
[[رده:امام حسین]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۲

مناقشه با عمر که بر منبر پیامبر (ص) بود

از عبدالله بن کعب نقل شده است که: حسین بن علی(ع) به سوی عمر -که بر منبر پیامبر(ص) برای مردم، خطبه نماز جمعه می‌خواند- آمد و گفت: «از منبر جدّم، پایین بیا!». عمر گفت: عقب برو، ای برادرزاده! حسین(ع)، عبای عمر را گرفت و آن را رها نمی‌کرد و می‌گفت: «از منبر جدّم پایین بیا» و آن قدر تکرار کرد تا آنکه عمر، خطبه‌اش را قطع نمود و از منبر فرود آمد و نماز را خواند. هنگامی که نماز را خواند، دنبال حسین(ع) فرستاد و چون آمد، به او گفت: ای برادرزاده! چه کسی به تو فرمان داده که این‌گونه کنی؟ حسین(ع) گفت: «کسی به من فرمان نداده است» و این را سه مرتبه تکرار کرد. عمر گفت: «و برای من»؟! و دیگر چیزی نیفزود. حسین(ع) در آن زمان، بالغ نشده بود[۱].[۲]

جایگاهش نزد خلیفه

از یحیی بن سعید آورده شده که: عمر به حسین بن علی(ع) فرمان داد که برای کاری نزدش بیاید. حسین(ع) آمد و با عبدالله بن عمر، روبه‌رو شد و به او فرمود: از کجا می‌آیی؟ گفت: از عمر، اجازه ورود خواستم که نداد. حسین(ع) بازگشت و عمر، او را دید و به وی گفت: ای حسین! چه چیزی تو را از آمدن نزد من باز داشت؟ گفت: آمدم؛ اما [پسرت] عبدالله بن عمر به من خبر داد که به او اجازه ورود بر تو داده نشده است. من نیز بازگشتم. عمر گفت: تو نزد من، مانند او باشی؟! تو نزد من، مانند او باشی؟! آیا آنچه ما داریم، جز از شما داریم؟![۳].[۴]

اعتراض به تصرف خلافت

در عصر خلافت عمر (۱۳-۲۳ق)، گزارش‌هایی درباره اعتراض حسین بن علی(ع) به خلیفه درباره تصرف غاصبانه خلافت در مأخذ تاریخی ثبت شده است؛ (مشابه این جریان، اعتراض حسین به ابوبکر نیز نقل شده است)[۵] بدین صورت که حضرت روزی وارد مسجد شد و عمر را دید که بر منبر جدش رسول خدا نشسته است. حسین با مشاهده این صحنه، بالای منبر رفته، به او گفت: از منبر پدرم پایین بیا و بالای منبر پدرت برو! عمر (که نمی‌دانست چه جواب دهد) گفت: پدرم منبر نداشت! آنگاه حضرت را در کنار خود نشانید و پس از پایین آمدن از منبر، او را به منزل خویش برد و پرسید: این سخن را چه کسی به تو آموخته است؟ حضرت پاسخ داد: هیچ کس![۶] (نمونه دیگر، احتجاج حضرت با عمر است درباره مسئله خلافت و اینکه ابوبکر و عمر این مقام را به ناحق، از علی ربوده‌اند)[۷].[۸]

منابع

پانویس

  1. «إِنَّ حُسَيْنَ بْنَ عَلِيِّ(ع) قَامَ إِلَى عُمَرَ وَهُوَ عَلى مِنْبَرِ رَسُولِ اللّه(ص) يَخْطُبُ النَّاسَ يَوْمَ الجُمُعَةِ، فَقالَ: اِنْزِل عَنْ مِنبَرِ جَدِّي. فَقَالَ عُمَرُ: تَأَخَّر يَابنَ أخي، قالَ: وَأخَذَ حُسَينٌ(ع) بِرِدَاءِ عُمَرَ، فَلَم يَزَل يَجبِذُهُ وَ يَقولُ: اِنْزِلْ عَن مِنْبَرِ جَدّي، وتَرَدَّدَ عَلَيْهِ حَتّى قَطَعَ خُطبَتَهُ، ونَزَلَ عَنِ المِنْبَرِ وَ أَقَامَ الصَّلاةَ. فَلَمّا صَلّى أرسَلَ إلى حُسَينٍ(ع)، فَلَمّا جاءَهُ قالَ: يَابنَ أخي مَن أمَرَكَ بِالَّذي صَنَعتَ؟ قالَ حُسَينٌ(ع): ما أمَرَني بِهِ أحَدٌ. قالَ: يَقولُ لَهُ ذلِكَ حُسَينٌ(ع) ثَلاثَ مَرّاتٍ، كُلَّ ذلِكَ يَقولُ: ما أمَرَني بِهِ أحَدٌ. قالَ عُمَرُ: أوَ لي؟! وَ لَمْ يَزِدْهُ عَلَى ذَلِكَ وَ الْحُسَيْنُ يَوْمَئِذٍ دُونَ الْمُحْتَلِمِ» (تاریخ المدینة، ج۳، ص۷۹۸).
  2. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص۱۹۱.
  3. « أمَرَ عُمَرُ حُسَينَ بنَ عَلِيٍّ(ع) أن يَأتِيَهُ في بَعضِ الحاجَةِ، فَأَتاهُ حُسَينٌ(ع) فَلَقِيَهُ عَبدُاللّهِ بنُ عُمَرَ، فَقالَ لَهُ(ع): مِن أينَ جِئتَ؟ قالَ: قَدِ اسْتَأذَنتُ عَلى عُمَرَ فَلَم يُؤذَن لِي. فَرَجَعَ حُسَينٌ(ع) فَلَقِيَهُ عُمَرُ فَقالَ لَهُ: ما مَنَعَكَ - يا حُسَينُ - أن تَأتِيَنِي؟ قالَ: قَد أتَيتُكَ ولكِن أخبَرَني عَبدُاللّهِ بنُ عُمَرَ أنَّهُ لَم يُؤذَن لَهُ عَلَيكَ فَرَجَعتُ. فَقالَ لَهُ عُمَرُ: وَ أنْتَ عِندي مِثلُهُ؟ أنتَ عِندي مِثلُهُ؟! وهَل أنبَتَ الشَّعرَ عَلَى الرَّأسِ غَيرُكُمْ» (تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۷۵، شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۱۲، ص۶۵).
  4. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص۱۹۲.
  5. نوری طبرسی، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، تحقیق مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ج۱۵، ص۱۶۵
  6. بغدادی، ابن سعد، ترجمة الحسین و مقتله»، فصلنامه تراثنا، ش۱۰، ص۳۱؛ نمیری، ابن شبه، تاریخ المدینة المنورة، ج۳، ص۷۹۸-۷۹۹؛ هبة الله، ابن عساکر، ترجمة الامام الحسین من تاریخ مدینة دمشق، تحقیقی محمد باقر محمودی، ص۱۴۱-۱۴۲؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، ج۲، ص۶۹
  7. طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۷۷-۷۸؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۰، ص۴۷
  8. پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء ج۱، ص۱۵۷-۱۶۰.