مرگ در معارف و سیره امام جواد: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
|||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع مرتبط = مرگ | | موضوع مرتبط = مرگ | ||
| عنوان مدخل = مرگ | | عنوان مدخل = مرگ | ||
| مداخل مرتبط = [[مرگ در قرآن | | مداخل مرتبط = [[مرگ در قرآن]] - [[مرگ در نهج البلاغه]] - [[مرگ در کلام اسلامی]] - [[مرگ در معارف و سیره علوی]] - [[مرگ در معارف دعا و زیارات]] - [[مرگ در معارف و سیره سجادی]] - [[مرگ در معارف و سیره امام جواد]] - [[مرگ در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
==[[فلسفه]] | == [[فلسفه]] ترس از مرگ == | ||
[[امام هادی]]{{ع}} میفرماید: از [[امام جواد]]{{ع}} پرسیده شد: {{متن حدیث|مَا بَالُ هَؤُلَاءِ الْمُسْلِمِينَ يَكْرَهُونَ الْمَوْتَ؟}}؛ چرا [[مسلمانها]] از [[مرگ]] بدشان میآید؟ | [[امام هادی]] {{ع}} میفرماید: از [[امام جواد]] {{ع}} پرسیده شد: {{متن حدیث|مَا بَالُ هَؤُلَاءِ الْمُسْلِمِينَ يَكْرَهُونَ الْمَوْتَ؟}}؛ چرا [[مسلمانها]] از [[مرگ]] بدشان میآید؟ فرمود: {{متن حدیث|لِأَنَّهُمْ جَهِلُوهُ فَكَرِهُوهُ، وَ لَوْ عَرَفُوهُ وَ كَانُوا مِنْ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ حَقّاً لَأَحَبُّوهُ، وَ لَعَلِمُوا أَنَّ الْآخِرَةَ خَيْرٌ لَهُمْ مِنَ الدُّنْيَا}}؛ زیرا از مردن چیزی نمیدانند و اگر [[حقیقت]] مرگ را شناخته و از [[دوستان]] [[خدا]] بودند، دوستش میداشتند و میفهمیدند که [[آخرت]] برای آنان بهتر از دنیاست. سپس فرمود: {{متن حدیث|مَا بَالُ الصَّبِيِّ وَ الْمَجْنُونِ يَمْتَنِعُ مِنَ الدَّوَاءِ الْمُنَقِّي لِبَدَنِهِ وَ النَّافِي لِلْأَلَمِ عَنْهُ؟}}؛ آیا میدانی چرا [[کودک]] و دیوانه از خوردن دارویی، که برای دردها و بدنش مفید است، [[امتناع]] میکنند؟ | ||
فرمود: {{متن حدیث|لِأَنَّهُمْ جَهِلُوهُ فَكَرِهُوهُ، وَ لَوْ عَرَفُوهُ وَ كَانُوا مِنْ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ حَقّاً لَأَحَبُّوهُ، وَ لَعَلِمُوا أَنَّ الْآخِرَةَ خَيْرٌ لَهُمْ مِنَ الدُّنْيَا}}؛ زیرا از مردن چیزی نمیدانند و اگر [[حقیقت]] مرگ را شناخته و از [[دوستان]] [[خدا]] بودند، دوستش میداشتند و میفهمیدند که [[آخرت]] برای آنان بهتر از دنیاست. | |||
سپس فرمود: {{متن حدیث|مَا بَالُ الصَّبِيِّ وَ الْمَجْنُونِ يَمْتَنِعُ مِنَ الدَّوَاءِ الْمُنَقِّي لِبَدَنِهِ وَ النَّافِي لِلْأَلَمِ عَنْهُ؟}}؛ آیا میدانی چرا [[کودک]] و دیوانه از خوردن دارویی، که برای دردها و بدنش مفید است، [[امتناع]] میکنند؟ | |||
فرمود: {{متن حدیث|لِجَهْلِهِمْ بِنَفْعِ الدَّوَاءِ}}؛ زیرا از | فرمود: {{متن حدیث|لِجَهْلِهِمْ بِنَفْعِ الدَّوَاءِ}}؛ زیرا از منافع دارو بیخبر هستند. و فرمود: {{متن حدیث|وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً، إِنَّ مَنْ قَدِ اسْتَعَدَّ لِلْمَوْتِ حَقَّ الِاسْتِعْدَادِ فَهُوَ أَنْفَعُ لَهُمْ مِنْ هَذَا الدَّوَاءِ لِهَذَا الْمُتَعَالِجِ، أَمَا إِنَّهُمْ لَوْ عَلِمُوا مَا يُؤَدِّي إِلَيْهِ الْمَوْتُ مِنَ النِّعَمِ، لَاسْتَدْعَوْهُ وَ أَحَبُّوهُ أَشَدَّ مِمَّا يَسْتَدْعِي الْعَاقِلُ الْحَازِمُ الدَّوَاءَ، لِدَفْعِ الْآفَاتِ وَ اجْتِلَابِ السَّلَامَاتِ}}؛ [[سوگند]] به آنکه محمد را به [[پیامبری]] برگزید؛ هرکس برای مردن، آن گونه که سزاوار است، آماده باشد، مرگ برای او مفیدتر است از دارو برای مریض. اگر میدانستند که پس از مرگ به [[بهشت]] پر از [[نعمت]] منتقل میشوند، آن را درخواست میکردند و [[دوست]] میداشتند و سختتر از [[عاقل]] داروشناس، که برای برطرف کردن [[رنجها]] و بهدست آوردن [[سلامتی]] دارو [[مصرف]] میکند، تقاضای مرگ میکردند<ref>معانی الاخبار، ص۲۹۰، ح۸؛ بحار الأنوار، ج۶، ص۱۵۶، ح۱۲؛ اعتقادات شیخ مفید، ص۵۵.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۴۰۷.</ref> | ||
و فرمود: {{متن حدیث|وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً، إِنَّ مَنْ قَدِ اسْتَعَدَّ لِلْمَوْتِ حَقَّ الِاسْتِعْدَادِ فَهُوَ أَنْفَعُ لَهُمْ مِنْ هَذَا الدَّوَاءِ لِهَذَا الْمُتَعَالِجِ، أَمَا إِنَّهُمْ لَوْ عَلِمُوا مَا يُؤَدِّي إِلَيْهِ الْمَوْتُ مِنَ النِّعَمِ، لَاسْتَدْعَوْهُ وَ أَحَبُّوهُ أَشَدَّ مِمَّا يَسْتَدْعِي الْعَاقِلُ الْحَازِمُ الدَّوَاءَ، لِدَفْعِ الْآفَاتِ وَ اجْتِلَابِ السَّلَامَاتِ}} | |||
[[سوگند]] به آنکه محمد را به [[پیامبری]] برگزید؛ هرکس برای مردن، آن گونه که سزاوار است، آماده باشد، مرگ برای او مفیدتر است از دارو برای مریض. اگر میدانستند که پس از مرگ به [[بهشت]] پر از [[نعمت]] منتقل میشوند، آن را درخواست میکردند و [[دوست]] میداشتند و سختتر از [[عاقل]] داروشناس، که برای برطرف کردن [[رنجها]] و بهدست آوردن [[سلامتی]] دارو [[مصرف]] میکند، تقاضای مرگ میکردند<ref>معانی الاخبار، ص۲۹۰، ح۸؛ بحار الأنوار، ج۶، ص۱۵۶، ح۱۲؛ اعتقادات شیخ مفید، ص۵۵.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۴۰۷.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ کنونی تا ۵ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۳۹
فلسفه ترس از مرگ
امام هادی (ع) میفرماید: از امام جواد (ع) پرسیده شد: «مَا بَالُ هَؤُلَاءِ الْمُسْلِمِينَ يَكْرَهُونَ الْمَوْتَ؟»؛ چرا مسلمانها از مرگ بدشان میآید؟ فرمود: «لِأَنَّهُمْ جَهِلُوهُ فَكَرِهُوهُ، وَ لَوْ عَرَفُوهُ وَ كَانُوا مِنْ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ حَقّاً لَأَحَبُّوهُ، وَ لَعَلِمُوا أَنَّ الْآخِرَةَ خَيْرٌ لَهُمْ مِنَ الدُّنْيَا»؛ زیرا از مردن چیزی نمیدانند و اگر حقیقت مرگ را شناخته و از دوستان خدا بودند، دوستش میداشتند و میفهمیدند که آخرت برای آنان بهتر از دنیاست. سپس فرمود: «مَا بَالُ الصَّبِيِّ وَ الْمَجْنُونِ يَمْتَنِعُ مِنَ الدَّوَاءِ الْمُنَقِّي لِبَدَنِهِ وَ النَّافِي لِلْأَلَمِ عَنْهُ؟»؛ آیا میدانی چرا کودک و دیوانه از خوردن دارویی، که برای دردها و بدنش مفید است، امتناع میکنند؟
فرمود: «لِجَهْلِهِمْ بِنَفْعِ الدَّوَاءِ»؛ زیرا از منافع دارو بیخبر هستند. و فرمود: «وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً، إِنَّ مَنْ قَدِ اسْتَعَدَّ لِلْمَوْتِ حَقَّ الِاسْتِعْدَادِ فَهُوَ أَنْفَعُ لَهُمْ مِنْ هَذَا الدَّوَاءِ لِهَذَا الْمُتَعَالِجِ، أَمَا إِنَّهُمْ لَوْ عَلِمُوا مَا يُؤَدِّي إِلَيْهِ الْمَوْتُ مِنَ النِّعَمِ، لَاسْتَدْعَوْهُ وَ أَحَبُّوهُ أَشَدَّ مِمَّا يَسْتَدْعِي الْعَاقِلُ الْحَازِمُ الدَّوَاءَ، لِدَفْعِ الْآفَاتِ وَ اجْتِلَابِ السَّلَامَاتِ»؛ سوگند به آنکه محمد را به پیامبری برگزید؛ هرکس برای مردن، آن گونه که سزاوار است، آماده باشد، مرگ برای او مفیدتر است از دارو برای مریض. اگر میدانستند که پس از مرگ به بهشت پر از نعمت منتقل میشوند، آن را درخواست میکردند و دوست میداشتند و سختتر از عاقل داروشناس، که برای برطرف کردن رنجها و بهدست آوردن سلامتی دارو مصرف میکند، تقاضای مرگ میکردند[۱].[۲]
منابع
پانویس
- ↑ معانی الاخبار، ص۲۹۰، ح۸؛ بحار الأنوار، ج۶، ص۱۵۶، ح۱۲؛ اعتقادات شیخ مفید، ص۵۵.
- ↑ طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل، دانشنامه جوادالائمه، ص ۴۰۷.