ابومعبد خزاعی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{ویرایش غیرنهایی}} +))
 
(۳۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط =
| عنوان مدخل  = ابومعبد خزاعی
| مداخل مرتبط = [[ابومعبد خزاعی در تاریخ اسلامی]] - [[ابومعبد خزاعی در تراجم و رجال]]
| پرسش مرتبط  =
}}
== مقدمه ==
[[اکثم بن عبدالعزی بن منقذ خزاعی]]، مشهور به [[ابومعبد]] از جمله [[صحابیان]] و [[راویان حدیث]]<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۷ ص۳۸.</ref> [[رسول خدا]] {{صل}} است. درباره [[زندگی]] او مطالب چندانی در منابع مطرح نشده است. در بسیاری از منابع، او با نام [[اکثم بن جون]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۱۳۳؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۱۳۰ و ۳۳۹؛ ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۲، ص۱۶۲.</ref> یاد شده است، و در برخی از منابع نیز وی با نام [[اکثم‌ بن ابی‌الجون]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۱۹؛ ابو سعید خرگوشی نیشابوری، شرف المصطفی، ج۲، ص۳۵۵.</ref> یا [[اکثم بن عبدالعزی]]<ref>ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۹.</ref> معرفی شده است.


{{امامت}}
وی عموی [[سلیمان بن صرد خزاعی]] ([[رهبر]] [[توابین]]) بوده است<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۲۵۸.</ref>. همسرش، [[ام‌معبد]]، از [[زنان]] [[مهاجر]] و [[مسلمان]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۳۲۵.</ref>، زنی دلیر و بافضیلت و [[بخشنده]] بود. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و همراهان وی، هنگام [[هجرت به مدینه]]، در منزلگاه قدید<ref>قدید موضعی نزدیک مکه است. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۳۱۳.</ref>، مهمان [[ام‌معبد]] شدند<ref>ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ص۱۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۲۴.</ref>. به نظر می‌رسد همین امر زمینه [[اسلام آوردن]] او و شوهرش، [[ابومعبد]] شده است<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[ابومعبد خزاعی (مقاله)|ابو معبد خزاعی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۹۱.</ref>.
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ابومعبد خزاعی در حدیث]] | [[ابومعبد خزاعی در نهج البلاغه]] | [[ابومعبد خزاعی در تاریخ اسلامی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
در منابع آمده است: [[پیامبر خدا]]، به قصد [[هجرت به مدینه]]، از [[مکه]] خارج شد. [[ابوبکر]] و غلامش، [[عامر بن فُهَیره]]، و راهنمای آن دو، [[عبدالله بن اریقط لیثی]]، از در [[خیمه]] [[ام‌معبد خُزاعی]] گذر کردند. او زنی بود که جلوی [[خیمه]] می‌نشست و به دیگران [[آب]] و [[غذا]] می‌داد. از او پرسیدند که آیا گوشت و خرما دارد تا از وی بخرند؟ [[ام‌معبد]] به علت [[قحطی]] و [[خشکسالی]] از اینکه نمی‌توانست از ایشان [[پذیرایی]] کند عذرخواهی کرد<ref>طبق نقلی دیگر ام معبد گوسفندی برای پیامبر و همراهانش ذبح کرد. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۹.</ref>. در همین زمان، [[چشم]] [[پیامبر]] {{صل}} به گوسفند لاغری افتاد که در کنار [[خیمه]] بود. پستان گوسفند بر اثر [[دعای پیامبر]] {{صل}} پُر شد. [[پیامبر]] {{صل}} ظرفی‌ طلبید؛ آن‌گاه، شیر فراوانی از آن دوشید. همگی از آن شیر خوردند و سیر شدند. سپس ظرف را پر از شیر کرد و نزد [[ام‌معبد]] گذاشت، و به طرف [[مدینه]] حرکت کردند.
[[عبدالعزی بن منقذ بن ربیعة خزاعی]]، مشهور به [[ابومعبد]] از جمله [[صحابیان]] و [[راویان حدیث]]<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۷ ص۳۸.</ref> [[رسول خدا]]{{صل}} است. درباره [[زندگی]] او مطالب چندانی در منابع مطرح نشده است. در بسیاری از منابع، او با نام [[اکثم بن جون]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۱۳۳؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۱۳۰ و ۳۳۹؛ ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۲، ص۱۶۲.</ref> یاد شده است، و در برخی از منابع نیز وی با نام [[اکثم‌ بن ابی‌الجون]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۱۹؛ ابو سعید خرگوشی نیشابوری، شرف المصطفی، ج۲، ص۳۵۵.</ref> یا [[اکثم بن عبدالعزی]]<ref>ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۹.</ref> معرفی شده است.


وی عموی [[سلیمان بن صرد خزاعی]] ([[رهبر]] [[توابین]]) بوده است<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۲۵۸.</ref>. همسرش، [[ام‌معبد]]، از [[زنان]] [[مهاجر]] و [[مسلمان]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۳۲۵.</ref>، زنی دلیر و بافضیلت و [[بخشنده]] بود. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و همراهان وی، هنگام [[هجرت به مدینه]]، در منزلگاه قدید<ref>قدید موضعی نزدیک مکه است. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۳۱۳.</ref>، مهمان [[ام‌معبد]] شدند<ref>ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ص۱۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۲۴.</ref>. به نظر می‌رسد همین امر زمینه [[اسلام آوردن]] او و شوهرش، [[ابومعبد]] شده است<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[ابو معبد خزاعی (مقاله)|ابو معبد خزاعی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۹۱.</ref>.
وقتی [[ابومعبد]] به [[خیمه]] برگشت از همسرش درباره آن ظرف پرسید. [[ام‌معبد]] به مبارکی قدوم مهمان خویش اشاره و ماجرا را بیان کرد. [[ابومعبد]] گفت: "به [[خدا]] قسم! این مرد، همان [[پیامبر]] [[قریش]] است که او را تعقیب می‌کنند". سپس از [[ام‌معبد]] خواست تا [[شمایل]] [[رسول خدا]] {{صل}} را توصیف کند... [[ابومعبد]] گفت: "اگر او را دیده بودم از او می‌خواستم تا مرا به [[همراهی]] خویش مفتخر سازد. اکنون نیز تا بتوانم به هر وسیله‌ای که باشد این کار را خواهم کرد"<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۹.</ref>.


در منابع آمده است: [[پیامبر خدا]]، به قصد [[هجرت به مدینه]]، از [[مکه]] خارج شد. [[ابوبکر]] و غلامش، [[عامر بن فُهَیره]]، و راهنمای آن دو، [[عبدالله بن اریقط لیثی]]، از در [[خیمه]] [[ام‌معبد خُزاعی]] گذر کردند. او زنی بود که جلوی [[خیمه]] می‌نشست و به دیگران [[آب]] و [[غذا]] می‌داد. از او پرسیدند که آیا گوشت و خرما دارد تا از وی بخرند؟ [[ام‌معبد]] به علت [[قحطی]] و [[خشکسالی]] از اینکه نمی‌توانست از ایشان [[پذیرایی]] کند عذرخواهی کرد<ref>طبق نقلی دیگر ام معبد گوسفندی برای پیامبر و همراهانش ذبح کرد. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۹.</ref>. در همین زمان، [[چشم]] [[پیامبر]]{{صل}} به گوسفند لاغری افتاد که در کنار [[خیمه]] بود. پستان گوسفند بر اثر [[دعای پیامبر]]{{صل}} پُر شد. [[پیامبر]]{{صل}} ظرفی‌ طلبید؛ آن‌گاه، شیر فراوانی از آن دوشید. همگی از آن شیر خوردند و سیر شدند. سپس ظرف را پر از شیر کرد و نزد [[ام‌معبد]] گذاشت، و به طرف [[مدینه]] حرکت کردند.
به نظر می‌رسد [[ابومعبد]] و همسرش پس از این ماجرا به [[مدینه]] [[مهاجرت]] کرده باشند. در [[نقلی]] آمده است که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به [[ابومعبد]] فرمود: "من [[دجال]] را دیدم. او شبیه‌ترین [[مردم]] به [[اکثم بن ابی‌الجون]] بود". اکثم گفت: "آیا این امر به من ضرر می‌زند؟" فرمود: "خیر، چون تو مؤمنی و او [[کافر]]"<ref>عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۱۳۳؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۸؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۷۶.</ref>. این [[نقل]] و نیز [[هجرت]] و [[اسلام]] همسرش<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۲۴.</ref>، [[سخن]] سابق ([[هجرت به مدینه]]را [[تأیید]] می‌کند.


وقتی [[ابومعبد]] به [[خیمه]] برگشت از همسرش درباره آن ظرف پرسید. [[ام‌معبد]] به مبارکی قدوم مهمان خویش اشاره و ماجرا را بیان کرد. [[ابومعبد]] گفت: "به [[خدا]] قسم! این مرد، همان [[پیامبر]] [[قریش]] است که او را تعقیب می‌کنند". سپس از [[ام‌معبد]] خواست تا [[شمایل]] [[رسول خدا]]{{صل}} را توصیف کند... [[ابومعبد]] گفت: "اگر او را دیده بودم از او می‌خواستم تا مرا به [[همراهی]] خویش مفتخر سازد. اکنون نیز تا بتوانم به هر وسیله‌ای که باشد این کار را خواهم کرد"<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۹.</ref>.
در [[نقلی]] دیگر، شبیه [[نقل]] پیشین آمده است که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرمود: "من در [[آتش]] [[عمرو بن لحی]] را دیدم... او اولین کسی بود که [[دین ابراهیم]] {{ع}} را تغییر داد... و [[بت]] [[نصب]] کرد. شبیه‌ترین افراد به او، اکثم بن ابی الجون است". اکثم گفت: "آیا این امر به من ضرری می‌زند؟" [[حضرت]] فرمود: "خیر، تو [[مسلمانی]]، و او [[کافر]] بود"<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۲؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۲۵۸؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۸؛ ابن حزم اندلسی، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۴.</ref>. ابن عبدالبر قائل است که [[حدیث]] اول (شباهت اکثم به [[دجال]]) صحیح نیست<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۴۲؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیة، ج۱، ص۱۹.</ref>.


به نظر می‌رسد [[ابومعبد]] و همسرش پس از این ماجرا به [[مدینه]] [[مهاجرت]] کرده باشند. در [[نقلی]] آمده است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[ابومعبد]] فرمود: "من [[دجال]] را دیدم. او شبیه‌ترین [[مردم]] به [[اکثم بن ابی‌الجون]] بود". اکثم گفت: "آیا این امر به من ضرر می‌زند؟" فرمود: "خیر، چون تو مؤمنی و او [[کافر]]"<ref>عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۱۳۳؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۸؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۷۶.</ref>. این [[نقل]] و نیز [[هجرت]] و [[اسلام]] همسرش<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۲۴.</ref>، [[سخن]] سابق ([[هجرت به مدینه]])، را [[تأیید]] می‌کند.
[[شیخ طوسی]]، [[ابومعبد]] را از [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} خوانده است<ref>شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص۲۶.</ref> منابع، [[ابومعبد]] را یکی از [[راویان]] نیز معرفی کرده‌اند و معتقدند [[روایت]] مشهور مهمان شدن [[رسول خدا]] {{صل}} نزد [[ام‌معبد]] را او [[نقل]] کرده است<ref>شیخ الاسلام رازی، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۳۳۹.</ref>. از جمله [[فرزندان]] او می‌توان به [[معبد]]، [[نصر]] و دختری به نام خلدیه اشاره کرد<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶ ص۱۳۰.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[ابومعبد خزاعی (مقاله)|ابو معبد خزاعی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۹۲-۹۳.</ref>


در [[نقلی]] دیگر، شبیه [[نقل]] پیشین آمده است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: "من در [[آتش]] [[عمرو بن لحی]] را دیدم... او اولین کسی بود که [[دین ابراهیم]]{{ع}} را تغییر داد... و [[بت]] [[نصب]] کرد. شبیه‌ترین افراد به او، اکثم بن ابی الجون است". اکثم گفت: "آیا این امر به من ضرری می‌زند؟" [[حضرت]] فرمود: "خیر، تو [[مسلمانی]]، و او [[کافر]] بود"<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۲؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۲۵۸؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۸؛ ابن حزم اندلسی، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۴.</ref>. ابن عبدالبر قائل است که [[حدیث]] اول (شباهت اکثم به [[دجال]]) صحیح نیست<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۴۲؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیة، ج۱، ص۱۹.</ref>.
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[ام‌معبد]] (همسر)
* [[معبد بن ابی‌معبد]] (فرزند)
* [[نصر بن ابی‌معبد]] (فرزند)
* [[سلیمان بن صرد خزاعی]] (برادرزاده)
{{پایان مدخل وابسته}}


[[شیخ طوسی]]، [[ابومعبد]] را از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} خوانده است<ref>شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص۲۶.</ref> منابع، [[ابومعبد]] را یکی از [[راویان]] نیز معرفی کرده‌اند و معتقدند [[روایت]] مشهور مهمان شدن [[رسول خدا]]{{صل}} نزد [[ام‌معبد]] را او [[نقل]] کرده است<ref>شیخ الاسلام رازی، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۳۳۹.</ref>. از جمله [[فرزندان]] او می‌توان به [[معبد]]، [[نصر]] و دختری به نام خلدیه اشاره کرد<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶ ص۱۳۰.</ref>.<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[ابو معبد خزاعی (مقاله)|ابو معبد خزاعی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۹۲-۹۳.</ref>
== منابع ==
 
{{منابع}}
==منابع==
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[ابومعبد خزاعی (مقاله)|ابومعبد خزاعی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']]
* [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[ابومعبد خزاعی (مقاله)|ابومعبد خزاعی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']]
{{پایان منابع}}
==جستارهای وابسته==
* [[ام‌معبد]] (همسر)


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:صحابه]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
{{صحابه}}
[[رده:ابومعبد خزاعی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۳۸

مقدمه

اکثم بن عبدالعزی بن منقذ خزاعی، مشهور به ابومعبد از جمله صحابیان و راویان حدیث[۱] رسول خدا (ص) است. درباره زندگی او مطالب چندانی در منابع مطرح نشده است. در بسیاری از منابع، او با نام اکثم بن جون[۲] یاد شده است، و در برخی از منابع نیز وی با نام اکثم‌ بن ابی‌الجون[۳] یا اکثم بن عبدالعزی[۴] معرفی شده است.

وی عموی سلیمان بن صرد خزاعی (رهبر توابین) بوده است[۵]. همسرش، ام‌معبد، از زنان مهاجر و مسلمان[۶]، زنی دلیر و بافضیلت و بخشنده بود. پیامبر اکرم (ص) و همراهان وی، هنگام هجرت به مدینه، در منزلگاه قدید[۷]، مهمان ام‌معبد شدند[۸]. به نظر می‌رسد همین امر زمینه اسلام آوردن او و شوهرش، ابومعبد شده است[۹].

در منابع آمده است: پیامبر خدا، به قصد هجرت به مدینه، از مکه خارج شد. ابوبکر و غلامش، عامر بن فُهَیره، و راهنمای آن دو، عبدالله بن اریقط لیثی، از در خیمه ام‌معبد خُزاعی گذر کردند. او زنی بود که جلوی خیمه می‌نشست و به دیگران آب و غذا می‌داد. از او پرسیدند که آیا گوشت و خرما دارد تا از وی بخرند؟ ام‌معبد به علت قحطی و خشکسالی از اینکه نمی‌توانست از ایشان پذیرایی کند عذرخواهی کرد[۱۰]. در همین زمان، چشم پیامبر (ص) به گوسفند لاغری افتاد که در کنار خیمه بود. پستان گوسفند بر اثر دعای پیامبر (ص) پُر شد. پیامبر (ص) ظرفی‌ طلبید؛ آن‌گاه، شیر فراوانی از آن دوشید. همگی از آن شیر خوردند و سیر شدند. سپس ظرف را پر از شیر کرد و نزد ام‌معبد گذاشت، و به طرف مدینه حرکت کردند.

وقتی ابومعبد به خیمه برگشت از همسرش درباره آن ظرف پرسید. ام‌معبد به مبارکی قدوم مهمان خویش اشاره و ماجرا را بیان کرد. ابومعبد گفت: "به خدا قسم! این مرد، همان پیامبر قریش است که او را تعقیب می‌کنند". سپس از ام‌معبد خواست تا شمایل رسول خدا (ص) را توصیف کند... ابومعبد گفت: "اگر او را دیده بودم از او می‌خواستم تا مرا به همراهی خویش مفتخر سازد. اکنون نیز تا بتوانم به هر وسیله‌ای که باشد این کار را خواهم کرد"[۱۱].

به نظر می‌رسد ابومعبد و همسرش پس از این ماجرا به مدینه مهاجرت کرده باشند. در نقلی آمده است که پیامبر اکرم (ص) به ابومعبد فرمود: "من دجال را دیدم. او شبیه‌ترین مردم به اکثم بن ابی‌الجون بود". اکثم گفت: "آیا این امر به من ضرر می‌زند؟" فرمود: "خیر، چون تو مؤمنی و او کافر"[۱۲]. این نقل و نیز هجرت و اسلام همسرش[۱۳]، سخن سابق (هجرت به مدینه)، را تأیید می‌کند.

در نقلی دیگر، شبیه نقل پیشین آمده است که پیامبر اکرم (ص) فرمود: "من در آتش عمرو بن لحی را دیدم... او اولین کسی بود که دین ابراهیم (ع) را تغییر داد... و بت نصب کرد. شبیه‌ترین افراد به او، اکثم بن ابی الجون است". اکثم گفت: "آیا این امر به من ضرری می‌زند؟" حضرت فرمود: "خیر، تو مسلمانی، و او کافر بود"[۱۴]. ابن عبدالبر قائل است که حدیث اول (شباهت اکثم به دجال) صحیح نیست[۱۵].

شیخ طوسی، ابومعبد را از اصحاب رسول خدا (ص) خوانده است[۱۶] منابع، ابومعبد را یکی از راویان نیز معرفی کرده‌اند و معتقدند روایت مشهور مهمان شدن رسول خدا (ص) نزد ام‌معبد را او نقل کرده است[۱۷]. از جمله فرزندان او می‌توان به معبد، نصر و دختری به نام خلدیه اشاره کرد[۱۸][۱۹]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۷ ص۳۸.
  2. عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۱۳۳؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۱۳۰ و ۳۳۹؛ ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۲، ص۱۶۲.
  3. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۱۹؛ ابو سعید خرگوشی نیشابوری، شرف المصطفی، ج۲، ص۳۵۵.
  4. ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۹.
  5. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۲۵۸.
  6. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۳۲۵.
  7. قدید موضعی نزدیک مکه است. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۳۱۳.
  8. ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ص۱۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۲۴.
  9. حاجی‌زاده، یدالله، ابو معبد خزاعی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۹۱.
  10. طبق نقلی دیگر ام معبد گوسفندی برای پیامبر و همراهانش ذبح کرد. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۹.
  11. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۹.
  12. عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۱۳۳؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۸؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۷۶.
  13. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۲۴.
  14. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۲؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۲۵۸؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۸؛ ابن حزم اندلسی، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۴.
  15. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۴۲؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیة، ج۱، ص۱۹.
  16. شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص۲۶.
  17. شیخ الاسلام رازی، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۳۳۹.
  18. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶ ص۱۳۰.
  19. حاجی‌زاده، یدالله، ابو معبد خزاعی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۹۲-۹۳.