فیض الهی در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-\n{{نبوت}} +{{نبوت}})) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{نبوت}} | {{نبوت}} | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = فیض الهی | |||
| عنوان مدخل = [[فیض الهی]] | |||
| مداخل مرتبط = [[فیض الهی در قرآن]] - [[فیض الهی در حدیث]] - [[فیض الهی در نهج البلاغه]] - [[فیض الهی در معارف دعا و زیارات]] - [[فیض الهی در کلام اسلامی]] - [[فیض الهی در اخلاق اسلامی]] - [[فیض الهی در عرفان اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = فیض الهی (پرسش) | |||
}} | |||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
*[[فیض الهی]]، [[لطف]] وسیع و شامل [[الهی]] است که حتی به عنوان یکی از [[دلایل]] قدیم بودن [[جهان]] از آن استفاده میشود. به این مضمون که واجبالوجود با واجبالفیض بودن مساوی است و امکان ندارد هیچگاه از فیاضیت به هستی دریغ کرده باشد. | * [[فیض الهی]]، [[لطف]] وسیع و شامل [[الهی]] است که حتی به عنوان یکی از [[دلایل]] قدیم بودن [[جهان]] از آن استفاده میشود. به این مضمون که واجبالوجود با واجبالفیض بودن مساوی است و امکان ندارد هیچگاه از فیاضیت به هستی دریغ کرده باشد. | ||
*میتوان گفت، [[فیض]] عنوان دیگر [[تفضل | * میتوان گفت، [[فیض]] عنوان دیگر [[تفضل الهی]] بر [[بندگان]] است که مرحله اغماض [[خداوند]] از خطای آنها است و [[لطف]] خاص به [[بندگان]] محسوب میشود. به تعبیر [[علامه مجلسی]]، [[خداوند]]، ما را به رعایت [[عدالت]] سفارش کرده است؛ اما خود با ما با فضلش برخورد میکند<ref>{{عربی| أن الله أمرنا بالعدل و عاملنا بما هو فوقه و هو التفضل}}. (مجلسی، بحارالأنوار، ج۵، ص۳۳۵)</ref>. | ||
*[[فیض الهی]]، یعنی [[فیض]] هستی که سراسر [[جهان]] را در بر گرفته، دارای [[نظامی]] خاص است، یعنی تقدم و تأخر، سببیت و مسببیت و علیت و معلولیت میان آنها حکمفرماست و این [[نظام]]، غیر قابل تخلف است، یعنی برای هیچ موجودی امکان تخلف و تجافی از مرتبه خود و اشغال مرتبه دیگر وجود ندارد. سیر [[تکامل]] موجودات، بالخصوص سیر تکاملی [[انسان]]، به معنی [[سرپیچی]] از مرتبه خود و اشغال مرتبه دیگر نیست، بلکه به معنی "سعه وجودی" [[انسان]] است. لازمه بهرهمندی از درجات و مراتب هستی، این است که نوعی [[اختلاف]] و تفاوت از نظر [[نقص]] و کمال، و شدت و [[ضعف]] در میان آنها حکمفرما باشد، و اینگونه اختلافها [[تبعیض]] نیست. | * [[فیض الهی]]، یعنی [[فیض]] هستی که سراسر [[جهان]] را در بر گرفته، دارای [[نظامی]] خاص است، یعنی تقدم و تأخر، سببیت و مسببیت و علیت و معلولیت میان آنها حکمفرماست و این [[نظام]]، غیر قابل تخلف است، یعنی برای هیچ موجودی امکان تخلف و تجافی از مرتبه خود و اشغال مرتبه دیگر وجود ندارد. سیر [[تکامل]] موجودات، بالخصوص سیر تکاملی [[انسان]]، به معنی [[سرپیچی]] از مرتبه خود و اشغال مرتبه دیگر نیست، بلکه به معنی "سعه وجودی" [[انسان]] است. لازمه بهرهمندی از درجات و مراتب هستی، این است که نوعی [[اختلاف]] و تفاوت از نظر [[نقص]] و کمال، و شدت و [[ضعف]] در میان آنها حکمفرما باشد، و اینگونه اختلافها [[تبعیض]] نیست. | ||
*'''حکمای [[الهی]] میگویند:''' واجبالوجود بالذات، [[واجب]] من جمیع الجهات و الحیثیات؛ لذا [[واجب]] الفیاضیه است. ازاینرو هر کس طالب هر چه باشد، [[خدا]] او را مدد میکند. چنین نیست که اگر کسی طالب [[دنیا]] باشد، [[خدا]] بفرماید که تو [[گمراه]] هستی و بر خلاف [[ارشاد]] و [[هدایت]] ما عمل کردهای؛ پس تو را تأیید نمیکنیم! [[دنیاطلب]] هم در [[دنیاطلبی]] خویش، در حدودی که این سرای اسباب و [[علل]] و تمانع و تزاحم امکان میدهد، مورد تأیید و [[حمایت]] [[الهی]] است و از [[بذل و بخشش]] بیدریغ او بهرهمند میگردد<ref>مطهری، عدل الهی، ص۱۷۰ و ۲۸۲.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۶۱-۱۶۲.</ref>. | * '''حکمای [[الهی]] میگویند:''' واجبالوجود بالذات، [[واجب]] من جمیع الجهات و الحیثیات؛ لذا [[واجب]] الفیاضیه است. ازاینرو هر کس طالب هر چه باشد، [[خدا]] او را مدد میکند. چنین نیست که اگر کسی طالب [[دنیا]] باشد، [[خدا]] بفرماید که تو [[گمراه]] هستی و بر خلاف [[ارشاد]] و [[هدایت]] ما عمل کردهای؛ پس تو را تأیید نمیکنیم! [[دنیاطلب]] هم در [[دنیاطلبی]] خویش، در حدودی که این سرای اسباب و [[علل]] و تمانع و تزاحم امکان میدهد، مورد تأیید و [[حمایت]] [[الهی]] است و از [[بذل و بخشش]] بیدریغ او بهرهمند میگردد<ref>مطهری، عدل الهی، ص۱۷۰ و ۲۸۲.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۶۱-۱۶۲.</ref>. | ||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
* [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']] | * [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:فیض الهی]] | [[رده:فیض الهی]] | ||
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]] | [[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۰۶
مقدمه
- فیض الهی، لطف وسیع و شامل الهی است که حتی به عنوان یکی از دلایل قدیم بودن جهان از آن استفاده میشود. به این مضمون که واجبالوجود با واجبالفیض بودن مساوی است و امکان ندارد هیچگاه از فیاضیت به هستی دریغ کرده باشد.
- میتوان گفت، فیض عنوان دیگر تفضل الهی بر بندگان است که مرحله اغماض خداوند از خطای آنها است و لطف خاص به بندگان محسوب میشود. به تعبیر علامه مجلسی، خداوند، ما را به رعایت عدالت سفارش کرده است؛ اما خود با ما با فضلش برخورد میکند[۱].
- فیض الهی، یعنی فیض هستی که سراسر جهان را در بر گرفته، دارای نظامی خاص است، یعنی تقدم و تأخر، سببیت و مسببیت و علیت و معلولیت میان آنها حکمفرماست و این نظام، غیر قابل تخلف است، یعنی برای هیچ موجودی امکان تخلف و تجافی از مرتبه خود و اشغال مرتبه دیگر وجود ندارد. سیر تکامل موجودات، بالخصوص سیر تکاملی انسان، به معنی سرپیچی از مرتبه خود و اشغال مرتبه دیگر نیست، بلکه به معنی "سعه وجودی" انسان است. لازمه بهرهمندی از درجات و مراتب هستی، این است که نوعی اختلاف و تفاوت از نظر نقص و کمال، و شدت و ضعف در میان آنها حکمفرما باشد، و اینگونه اختلافها تبعیض نیست.
- حکمای الهی میگویند: واجبالوجود بالذات، واجب من جمیع الجهات و الحیثیات؛ لذا واجب الفیاضیه است. ازاینرو هر کس طالب هر چه باشد، خدا او را مدد میکند. چنین نیست که اگر کسی طالب دنیا باشد، خدا بفرماید که تو گمراه هستی و بر خلاف ارشاد و هدایت ما عمل کردهای؛ پس تو را تأیید نمیکنیم! دنیاطلب هم در دنیاطلبی خویش، در حدودی که این سرای اسباب و علل و تمانع و تزاحم امکان میدهد، مورد تأیید و حمایت الهی است و از بذل و بخشش بیدریغ او بهرهمند میگردد[۲][۳].
منابع
پانویس
- ↑ أن الله أمرنا بالعدل و عاملنا بما هو فوقه و هو التفضل. (مجلسی، بحارالأنوار، ج۵، ص۳۳۵)
- ↑ مطهری، عدل الهی، ص۱۷۰ و ۲۸۲.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۱-۱۶۲.