جلاس بن سوید انصاری: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'رده:صحابه' به 'رده:صحابه پیامبر')
 
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = اصحاب پیامبر
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[جلاس بن سوید انصاری در قرآن]] - [[جلاس بن سوید انصاری در تاریخ اسلامی]]</div>
| عنوان مدخل = جلاس بن سوید انصاری
| مداخل مرتبط = [[جلاس بن سوید انصاری در علوم قرآنی]] - [[جلاس بن سوید انصاری در تاریخ اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =
}}
== آشنایی اجمالی ==
وی از تیره [[حبیب بن عمرو بن عوف بن مالک]] از [[اوس]] است<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۳۳۷.</ref>. گفته‌اند جُلاس در [[زمان جاهلیت]] دیه‌ای از برخی اقوامش [[طلب]] داشت، در حالی که محتاج بود. هنگامی که [[رسول خدا]] {{صل}} به [[مدینه]] آمد، آن دیه را گرفت و به جلاس داد و او [[بی‌نیاز]] شد. بخشی از [[آیه]] {{متن قرآن|يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کرده‌اند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۴.</ref> بدین سبب نازل شده است<ref>ر. ک: واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۰۴ و ۱۰۶۸.</ref>.


==مقدمه==
برخی منابع در معرفی وی گفته‌اند: در [[مغازی]] از او یاد شده<ref>ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۶۴۲؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۴۸.</ref> که به نظر می‌رسد اشاره به خبر [[تخلف]] وی در [[جنگ تبوک]] و شمار او در زمره [[منافقان]] است. هرچند گفته‌اند [[توبه]] کرد و توبه‌اش [[نیکو]] بود<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۰؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۴۹؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۹۹.</ref>. نیز گفته‌اند: وی [[همسر]] [[مادر]] [[عمیر بن سعد]] بود و با عمیر داستانی دارد که مشهور است<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۰.</ref>. داستان وی با عمیر و [[منافق]] بودن و توبه‌اش به گونه‌های مختلف نقل شده است. در یک نقل چنین آمده است: جلاس از جمله منافقانی بود که [[مردم]] را از شرکت در جنگ تبوک باز می‌داشت و می‌‌گفت: اگر محمد راست بگوید، ما از الاغ بدتریم، عمیر که در آغوش جلاس بزرگ شده بود، با اظهار ارادت تمام به او گفت: ای جلاس، سخنی گفتی که اگر آن را بازگو کنم، تو را [[رسوا]] می‌کند و اگر آن را پنهان دارم، خودم را هلاک می‌گرداند و یکی از این دو برای من آسان‌تر است؛ از این رو، موضوع را به [[آگاهی]] رسول خدا {{صل}} رساند. آن [[حضرت]] جلاس را خواست و [[درستی]] [[سخن]] او را جویا شد. جلاس [[انکار]] کرد و گفت: ما با خود سخنی می‌‌گفتیم و [[بازی]] می‌‌کردیم و افزود که عمیر [[دروغ]] می‌گوید و [[سوگند]] خورد، در حالی که عمیر حاضر بود و از [[خدا]] خواست در این باره [[آیه]] نازل شود. هرچند [[جلاس]] [[سوگند]] خورده بود و [[دوست]] می‌داشت تا [[حکم]] کند هرکدامشان یکصد تازیانه بخورند ولی به سبب این سخنانشان آیه نازل نشود، ولی در این باره آیاتی از [[سوره توبه]] چنین نازل شد: {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و اگر از آنان (از ریشخند کردنشان) بپرسی، به یقین می‌گویند: ما تنها (در گفت‌وگو) فرو می‌رفتیم و بازی می‌کردیم بگو: آیا خداوند و آیات وی و پیامبرش را ریشخند می‌کردید؟» سوره توبه، آیه ۶۵.</ref>، {{متن قرآن|لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ}}<ref>«عذر نیاورید، که پس از ایمان کافر شده‌اید؛ اگر از گروهی از شما در گذریم گروهی (دیگر) را عذاب می‌کنیم زیرا که گناهکار بوده‌اند» سوره توبه، آیه ۶۶.</ref> و {{متن قرآن|يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کرده‌اند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۴.</ref> سپس جلاس به گناه‌اش اعتراف و [[توبه]] کرد و در توبه‌اش صادق بود و پس از آن نیز از [[نیکی]] به عمیر که پیش از این روامی داشت، دریغ نکرد<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۰۵ و ۱۰۶۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۰ و ۳۳۱؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۴۹.</ref>. بنا بر [[نقلی]]، [[حارث بن سوید]] - [[برادر]] [[جلاس]] - نیز از [[اسلام]] برگشت و با گروهی به [[مکه]] رفت. سپس پشیمان شد و چون نزدیک [[مدینه]] رسید، به جلاس خبر [[پشیمانی]] خود را رساند و از او خواست از [[رسول خدا]] {{صل}} بپرسد اگر [[شهادتین]] بگوید، راهی برای [[توبه]] هست یا سر به بیابان گذارد. [[آیه]] {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«مگر آنان که پس از آن، توبه کنند و به راه آیند؛ که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۸۹.</ref>. در این باره نازل شد و جلاس آن را به اطلاع برادرش رساند. حارث به مدینه آمد و توبه کرد و رسول خدا {{صل}} [[توبه]] او را پذیرفت<ref>ر. ک: ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۶۴۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۴۸.</ref>. [[ذهبی]]<ref>ذهبی، تجرید أسماء الصحابه، ج۱، ص۸۷.</ref> خبر [[نفاق]] و توبه جلاس بن سوید را واهی دانسته است. به هر حال، جلاس برادر حارث بن سوید است، ولی در اینکه کدام یک [[قاتل]] [[مجذر بن ذیاد]] بود که در [[جنگ احد]] او را به [[تلافی]] پدرشان - که در [[جاهلیت]] کشته بودند - [[اختلاف]] است. به گفته [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۷۱.</ref> [[عدوی]]، [[ابن کلبی]] و [[قاسم بن سلام]] بر این باورند که جلاس مجذر را کُشت اما به نظر [[ابن حجر]] مشهور آن است که حارث بن سوید او را کشته است<ref>نیز ر. ک: ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۹۹؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۵۰.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «جلاس بن سوید انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۴۰۸.</ref>
وی از تیره [[بنو حبیب بن عمرو بن عَوف]] از [[قبیله اوس]] از [[انصار]] است که در [[قبا]] می‌‌زیستند.<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۳۳۲، ۳۳۷؛ نسب معد، ج ۱، ص ۳۷۴؛ معجم البلدان، ج ۴، ص ۳۰۲.</ref> پدرش [[سوید بن صامت|سُوَید بن صامت]] از بزرگان و شعرای [[عمرو بن عوف]] در دوره [[جاهلیت]] بود <ref> السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۲۶؛ تاریخ دمشق، ج ۵۶، ص ۲۶.</ref> که در [[شعر]] خود سخنان حکیمانه فراوانی می‌‌گفت.<ref> الاستیعاب، ج ۲، ص ۲۳۶.</ref> [[پیامبراکرم]]{{صل}} پیش از [[هجرت به مدینه]] [[سوید]] را که برای [[حج]] یا [[عمره]] به [[مکه]] آمده بود، به [[اسلام]] فراخواند؛ اما وی بدون دادن پاسخ مشخصی به [[پیامبر]]، به یثرب بازگشت و در [[نبرد]] [[حاطب]] میان [[اوس و خزرج]] به دست [[مجذر بن ذیاد|مجذّر بن ذیاد]] کشته شد.<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۳۰۷؛ ج ۲، ص ۵۲۰.</ref> بعدها گروهی از بزرگان قبیله‌اش ادعا کردند که او در حال [[مسلمانی]] کشته شده است،<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۴.</ref> از این رو برخی [[صحابه]] نگاران با تردید نام او را در شمار صحابه آورده‌اند.<ref>الاستیعاب، ج ۲، ص ۲۳۶؛ اسد الغابه، ج ۲، ص ۵۹۵؛ الاصابه، ج ۳، ص ۲۴۷.</ref> بعد از [[هجرت]] پیامبراکرم{{صل}} به [[مدینه]] جُلاس و [[حارث]] پسران سوید و همچنین [[قاتل]] پدرشان، مجذر بن ذیاد [[مسلمان]] شدند؛ اما حارث در جنگِ [[اُحد]] در [[سال سوم هجری]]، مجذّر بن ذیاد را به [[انتقام]] [[قتل]] پدرش کشت و [[حضرت]] نیز بلافاصله پس از پایان [[جنگ]] او را [[قصاص]] کرد؛<ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۵؛ المحبر، ص ۴۶۷؛ الاصابه، ج ۱، ص ۵۹۹.</ref> اما کلبی <ref> نسب معد، ج ۱، ص ۳۷۴.</ref> و ابن سلاّم <ref>النسب، ص ۲۷۳.</ref> برخلاف دیگران، قاتل مجذّر را جلاس می‌‌دانند که به قرینه شعرِ [[حسّان بن ثابت]] در انتساب قتل به حارث<ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۰۵.</ref> و نیز حضور جلاس در مدینه دستِ کم تا [[زمان]] جنگِ [[تبوک]] در [[سال نهم هجری]] و عدم [[برخورد پیامبر]]{{صل}} با او، نمی‌تواند صحیح باشد.
 
جلاس فردی [[نیازمند]] بود و با یکی از [[بیوه]] [[زنان]] [[طایفه]] خود [[ازدواج]] کرده بود. [[پیامبر]] مبالغی به عنوان [[صدقه]] به وی می‌‌داد؛<ref> المغازی، ج ۳، ص ۱۰۰۵.</ref> همچنین جلاس بدهی‌های فراوانی داشت که پیامبر آنها را پرداخت کرد.<ref> البحر المحیط، ج ۵، ص ۴۶۵؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۶، ص ۱۸۴۶.</ref> وی توانست با مساعدت پیامبر دیه‌ای را که [[طلب]] داشت دریافت کند و بی‌نیاز شود.<ref> المغازی، ج ۳، ص ۱۰۰۴، ۱۰۶۸.</ref> جلاس در ماجرای [[غزوه تبوک]] در سال نهم و در واکنش به [[آیات]] نازل شده در [[مذمت]] [[منافقان]] از جمله منافقان طایفه خود که حاضر نبودند در اعزام [[تبوک]] شرکت کنند گفت: چنانچه [[محمد]] [[راستگو]] باشد ما از درازگوش‌ها هم بدتریم. این امر باعث شده بسیاری از [[مفسران]] نخستین، آیات [[نکوهش]] و مذمت منافقان در [[سوره توبه]] را به وی و سخنان وی نسبت بدهند و آن را مصداق کلمه [[کفر]] بدانند.<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۶، ص ۱۸۴۳؛ جامع البیان، ج ۱۰، ص ۲۳۵ - ۲۳۶.</ref> گفته شده: در پی این اظهارات، ناپسری جلاس برای [[برائت]] خود از جلاس سخنان او را نزد پیامبر بازگفت و چون پیامبر پیگیر این امر شد جلاس [[سوگند]] یاد کرد که گزارشگر [[دروغ]] گفته است.<ref> الطبقات، ج ۴، ص ۲۷۷؛ المغازی، ج ۳، ص ۱۰۰۴.</ref> برخی نیز از [[مصعب]]<ref>جامع البیان، ج ۱۰، ۲۳۶.</ref> یا [[عامر بن قیس]]<ref>الکشاف، ج ۲، ص ۲۹۱؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۷۹.</ref> به عنوان بازگو کننده سخنان جلاس نزد پیامبر یاد کرده‌اند. پیرو این رخداد، [[آیه]] {{متن قرآن|يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کرده‌اند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۴.</ref> نازل شد <ref> تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۶، ص ۱۸۴۳؛ الکشاف، ج ۲، ص ۲۹۱.</ref> و جلاس توبه کرد<ref> المغازی، ج ۳، ص ۱۰۰۵؛ تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص ۳۵۶؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۳۱.</ref>. در این [[آیه]] [[خداوند]] کسانی را که سخنان [[کفرآمیز]] بر [[زبان]] می‌‌آورند ولی [[سوگند]] یاد می‌‌کنند که چنین سخنانی نگفته‌اند، به [[توبه]] از عمل خود فرا می‌‌خواند و آن را برایشان بهتر می‌‌داند و چنانچه از توبه روی گردانند آنان را به [[عذاب]] دردناک [[تهدید]] می‌‌کند. بنا به گفته [[عروه بن زبیر]] و دیگران، جلاس این سخنان را در [[قبا]] و نه [[غزوه تبوک]] گفته بود.<ref> جامع البیان، ج ۱۰، ص ۲۳۶؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۶؛ المحبر، ص ۴۶۷.</ref> در [[تأیید]] این سخن، واحدی به [[نقل]] از سدّی آورده که جلاس این سخنان را در میان [[منافقان]] [[مدینه]] گفته<ref>اسباب النزول، ص ۲۰۶.</ref> که در این صورت [[زمان]] حادثه، پیش از [[نبرد تبوک]] خواهد بود.
 
به هر حال در چنین [[شأن]] نزول‌هایی سخنان جلاس همان کلمه کفری خواهد بود که در آیه بدان اشاره شده است. این در حالی است که آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref>«ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.</ref> که [[سیاق]] واحدی با آیه ۷۴ هم دارد از برخورد تند و جدی با منافقان[[سخن]] می‌‌گوید و [[انتظار]] این بود که چنین برخوردی با جلاس هم صورت گیرد؛ اما گزارشی در این زمینه موجود نیست، در نتیجه شاید نتوان با [[پذیرش]] چنین شأن نزولی، سخنان جلاس را کلمه [[کفر]] تلقی کرد. در مقابل، برخی از [[مفسران]] [[انکار نبوت]] [[پیامبر]] یا تلاش برای [[ترور]] وی در بازگشت از [[تبوک]] را کلمه کفر دانسته‌اند <ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص ۱۳۶؛ زاد المسیر، ج ۳، ص ۴۷۰.</ref> و در ادامه آیه و ذیل تعبیر {{متن قرآن|وَهَمُّواْ بِمَا لَمْ يَنَالُواْ}} از تلاش ناکام یک [[قریشی]] برای [[قتل پیامبر]] سخن گفته اند<ref> تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۶، ص ۱۸۴۴؛ جامع البیان، ج ۱۰، ص ۱۲۹.</ref> و نام جلاس را در شمار افرادی آورده‌اند که در مسیر بازگشت از [[تبوک]] در سال نهم قصد [[ترور]] [[پیامبر]] را داشتند.<ref>المعارف، ص ۳۴۳.</ref> [[عروه بن زبیر]] برخلاف گزارش خود از [[غیبت]] جلاس در تبوک، آورده است که جلاس برای ترور پیامبر در تبوک اسبی خریده بود.<ref> تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۶، ص ۱۸۴۴.</ref> به نظر می‌‌رسد برای رفع [[اتهام]] از برخی [[قریشیان]]، سعی شده این ترورها به شخصیت‌های [[انصاری]] نسبت داده شود. ضمن آنکه در گزارش مشهوری آمده که پیامبر نام‌های آنها را به یکی از یارانش به نام [[حذیفه]] گفت و او این نام‌ها را هیچ گاه فاش نساخت<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۷۹؛ المغازی، ج۳، ص۱۰۴۲؛ دلائل النبوه، ج ۵، ص ۲۵۶.</ref>.
 
[[مفسران]] در [[تطبیق]] [[آیات]] [[نفاق]] بر جلاس آیات دیگری از [[سوره توبه]] را نیز درباره او دانسته‌اند. بنا به روایتی در پی سخنان تند جلاس، اطرافیان او از اینکه خبر به پیامبر برسد نگران شدند؛ اما جلاس پیامبر را به زودباوری [[وصف]] کرد و سپس در حضور پیامبر برای [[انکار]] سخنان خود [[سوگند]] یاد کرد؛ آن گاه آیات {{متن قرآن|وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و برخی از ایشان کسانی هستند که پیغمبر را آزار می‌کنند و می‌گویند او خوش‌باور است؛ بگو سخن نیوش خوبی برای شماست که به خداوند ایمان و مؤمنان را باور دارد و برای آن دسته از شما که ایمان آورده‌اند رحمت است و برای آن کسان که به فرستاده خداوند آزار می‌رسانند» سوره توبه، آیه ۶۱.</ref><ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۶، ص ۱۸۲۶؛ تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۵۸.</ref> {{متن قرآن|يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَاللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ يُرْضُوهُ إِنْ كَانُوا مُؤْمِنِينَ}}<ref>«برای شما به خداوند سوگند می‌خورند تا خرسندتان گردانند در حالی که اگر مؤمنند سزاوارتر است خداوند و پیامبرش را خرسند گردانند» سوره توبه، آیه ۶۲.</ref><ref>تفسیر ثعلبی، ج ۵، ص ۶۳؛ اسباب النزول، ص ۲۰۶؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۷۹.</ref> نازل شد<ref>زاد المسیر، ج ۲، ص ۲۷۳؛ تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۶۸.</ref>. [[خداوند]] در این آیات پیامبر{{صل}} را [[گوش]] [[نیکو]] برای [[مؤمنان]] دانسته که به سبب [[باور]] و [[اعتماد]] به مؤمنان، سخنان آنان را با [[خوش گمانی]] پذیراست و آزاردهندگان پیامبر را به [[عذاب]] دردناک [[وعده]] داده است. این در حالی ست که این [[آیات]] درباره کسانی نازل شده که با سوگندهای خود می‌‌خواستند [[ادله]] موجهی برای ماندن در [[مدینه]] و شرکت نکردن در [[نبرد تبوک]] ارائه کنند<ref> تفسیر ثعلبی، ج ۵، ص ۶۲ - ۶۳؛ تنویر المقباس، ص ۱۶۰.</ref> و کمتر گزارش‌ها از جلاس در این زمینه یاد کرده‌اند و بیشتر گزارش‌ها از حضور او در [[تبوک]] سخن می‌‌گویند.
 
[[مقاتل]] نیز [[شأن نزول]] [[آیه]] {{متن قرآن|يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ}}<ref>«منافقان می‌هراسند آیه‌ای به زیان آنان فرو فرستاده شود که آنان را از آنچه در دل‌های ایشان است، آگاه گرداند بگو: ریشخند کنید که خداوند آنچه را که از آن می‌هراسید آشکار خواهد کرد» سوره توبه، آیه ۶۴.</ref> را به جلاس نسبت می‌‌دهد<ref>تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۱۷۸.</ref>. در این آیه از [[نگرانی]] [[منافقان]] از [[نزول]] آیاتی درباره آنان و [[تهدید]] به افشای آنها سخن به میان آمده است.
 
واقدی نیز منظور از {{متن قرآن|لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ}}<ref>«عذر نیاورید، که پس از ایمان کافر شده‌اید؛ اگر از گروهی از شما در گذریم گروهی (دیگر) را عذاب می‌کنیم زیرا که گناهکار بوده‌اند» سوره توبه، آیه ۶۶.</ref> را همان سخنان [[کفرآمیز]] جلاس دانسته است.<ref>المغازی، ج ۳،ص ۱۰۶۷.</ref>
 
برخی [[مفسران]] آیات {{متن قرآن|وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ آمَنُواْ مِنكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَاللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَن يُرْضُوهُ إِن كَانُواْ مُؤْمِنِينَ أَلَمْ يَعْلَمُواْ أَنَّهُ مَن يُحَادِدِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدًا فِيهَا ذَلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ  يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِم قُلِ اسْتَهْزِؤُواْ إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُونَوَلَئِن سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتَهْزِؤُونَ لاَ تَعْتَذِرُواْ قَدْ كَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِن نَّعْفُ عَن طَائِفَةٍ مِّنكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُواْ مُجْرِمِينَ}}<ref>« و برخی از ایشان کسانی هستند که پیغمبر را آزار می‌کنند و می‌گویند او خوش‌باور است؛ بگو سخن نیوش خوبی برای شماست که به خداوند ایمان و مؤمنان را باور دارد و برای آن دسته از شما که ایمان آورده‌اند رحمت است و برای آن کسان که به فرستاده خداوند آزار می‌رسانند عذابی دردناک خواهد بود. برای شما به خداوند سوگند می‌خورند تا خرسندتان گردانند در حالی که اگر مؤمنند سزاوارتر است خداوند و پیامبرش را خرسند گردانند. آیا ندانسته‌اند که هر کس با خداوند و پیامبرش دشمنی ورزد  بی‌گمان آتش دوزخ او راست در حالی که در آن جاودان خواهد بود؛ خواری سترگ این است. منافقان می‌هراسند آیه‌ای به زیان آنان فرو فرستاده شود که آنان را از آنچه در دل‌های ایشان است، آگاه گرداند بگو: ریشخند کنید که خداوند آنچه را که از آن می‌هراسید آشکار خواهد کرد. و اگر از آنان (از ریشخند کردنشان) بپرسی، به یقین می‌گویند: ما تنها (در گفت‌وگو) فرو می‌رفتیم و بازی می‌کردیم  بگو: آیا خداوند و آیات وی و پیامبرش را ریشخند می‌کردید؟ عذر نیاورید، که پس از ایمان کافر شده‌اید؛ اگر از گروهی از شما در گذریم گروهی (دیگر) را عذاب می‌کنیم زیرا که گناهکار بوده‌اند» سوره توبه، آیه ۶۱-۶۶.</ref> را درباره گروهی از جمله جلاس دانسته‌اند که این امر در برابر موج گسترده [[نفاق]] در سال نهم و در جریان [[غزوه تبوک]] [[تأمل]] برانگیز است. ذیل آیه {{متن قرآن|وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و از پیرامونیان شما از تازیان بیابان‌نشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند» سوره توبه، آیه ۱۰۱.</ref> که به منافقان ناشناخته مدینه اشاره دارد مفسران از افراد گوناگونی از جمله جلاس نام برده‌اند؛<ref> اسباب النزول، ص ۲۱۳.</ref> ولی جلاس منافقی شناخته شده بود و نمی‌تواند از مصادیق این آیه باشد؛ همچنین [[میبدی]] ذیل آیه {{متن قرآن|وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا}}<ref>«و می‌گویند: فرمان می‌بریم اما چون از نزد تو بیرون می‌روند برخی از ایشان به هنگام شب جز آنچه تو می‌گویی می‌اندیشند؛ و خداوند آنچه شبانه اندیشه کنند نوشته می‌دارد؛ پس، از آنان دوری گزین و بر خداوند توکل کن و خداوند (تو را) کارساز، بس» سوره نساء، آیه ۸۱.</ref> از او به [[بدی]] یاد کرده است؛<ref> کشف الاسرار، ج ۲، ص ۵۹۵.</ref> اما شواهد نفاق جلاس به اواخر دوره [[پیامبر]] و ماجرای تبوک تعلق دارد و نمی‌توان آیات [[سوره نساء]] را بدان مربوط دانست. به نظر می‌‌رسد [[شهرت]] جلاس به نفاق موجب شده مفسران نفاق‌های مقاطع زمانی پیش از تبوک را نیز به وی نسبت دهند.
 
جلاس تا پایان [[خلافت عثمان]] زنده بود و در [[سال ۳۵ هجری]] از [[دنیا]] رفت.<ref>الکامل، ج ۳، ص ۱۹۹.</ref> از شرح زندگانی او پس از [[وفات پیامبر]]{{صل}} اطلاعی در دست نیست. دختر او، [[ام‌جمیل]] نیز در شمار [[زنان]] [[بیعت کننده]] با [[رسول خدا]] شمرده شده است<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۲۶۴.</ref>.<ref>[[رسول قلیچ|قلیچ، رسول]]، [[جلاس بن سوید انصاری (مقاله)|مقاله «جلاس بن سوید انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>
 
== پرسش‌های وابسته ==


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
{{مدخل وابسته}}
* [[اوس]] (قبیله)
* [[حارث بن سوید اوسی انصاری]] (برادر)
* [[حارث بن سوید اوسی انصاری]] (برادر)
{{پایان مدخل وابسته}}
{{پایان مدخل وابسته}}
خط ۲۹: خط ۱۸:
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:000060.jpg|22px]] [[رسول قلیچ|قلیچ، رسول]]، [[جلاس بن سوید انصاری (مقاله)|مقاله «جلاس بن سوید انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۹''']]
# [[پرونده:IM009658.jpg|22px]] [[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|'''مقاله «جلاس بن سوید انصاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۳۵: خط ۲۴:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:جلاس بن سوید انصاری]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:صحابه پیامبر]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
{{صحابه}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۲۲

آشنایی اجمالی

وی از تیره حبیب بن عمرو بن عوف بن مالک از اوس است[۱]. گفته‌اند جُلاس در زمان جاهلیت دیه‌ای از برخی اقوامش طلب داشت، در حالی که محتاج بود. هنگامی که رسول خدا (ص) به مدینه آمد، آن دیه را گرفت و به جلاس داد و او بی‌نیاز شد. بخشی از آیه ﴿يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ[۲] بدین سبب نازل شده است[۳].

برخی منابع در معرفی وی گفته‌اند: در مغازی از او یاد شده[۴] که به نظر می‌رسد اشاره به خبر تخلف وی در جنگ تبوک و شمار او در زمره منافقان است. هرچند گفته‌اند توبه کرد و توبه‌اش نیکو بود[۵]. نیز گفته‌اند: وی همسر مادر عمیر بن سعد بود و با عمیر داستانی دارد که مشهور است[۶]. داستان وی با عمیر و منافق بودن و توبه‌اش به گونه‌های مختلف نقل شده است. در یک نقل چنین آمده است: جلاس از جمله منافقانی بود که مردم را از شرکت در جنگ تبوک باز می‌داشت و می‌‌گفت: اگر محمد راست بگوید، ما از الاغ بدتریم، عمیر که در آغوش جلاس بزرگ شده بود، با اظهار ارادت تمام به او گفت: ای جلاس، سخنی گفتی که اگر آن را بازگو کنم، تو را رسوا می‌کند و اگر آن را پنهان دارم، خودم را هلاک می‌گرداند و یکی از این دو برای من آسان‌تر است؛ از این رو، موضوع را به آگاهی رسول خدا (ص) رساند. آن حضرت جلاس را خواست و درستی سخن او را جویا شد. جلاس انکار کرد و گفت: ما با خود سخنی می‌‌گفتیم و بازی می‌‌کردیم و افزود که عمیر دروغ می‌گوید و سوگند خورد، در حالی که عمیر حاضر بود و از خدا خواست در این باره آیه نازل شود. هرچند جلاس سوگند خورده بود و دوست می‌داشت تا حکم کند هرکدامشان یکصد تازیانه بخورند ولی به سبب این سخنانشان آیه نازل نشود، ولی در این باره آیاتی از سوره توبه چنین نازل شد: ﴿وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ[۷]، ﴿لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ[۸] و ﴿يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ[۹] سپس جلاس به گناه‌اش اعتراف و توبه کرد و در توبه‌اش صادق بود و پس از آن نیز از نیکی به عمیر که پیش از این روامی داشت، دریغ نکرد[۱۰]. بنا بر نقلی، حارث بن سوید - برادر جلاس - نیز از اسلام برگشت و با گروهی به مکه رفت. سپس پشیمان شد و چون نزدیک مدینه رسید، به جلاس خبر پشیمانی خود را رساند و از او خواست از رسول خدا (ص) بپرسد اگر شهادتین بگوید، راهی برای توبه هست یا سر به بیابان گذارد. آیه ﴿إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۱]. در این باره نازل شد و جلاس آن را به اطلاع برادرش رساند. حارث به مدینه آمد و توبه کرد و رسول خدا (ص) توبه او را پذیرفت[۱۲]. ذهبی[۱۳] خبر نفاق و توبه جلاس بن سوید را واهی دانسته است. به هر حال، جلاس برادر حارث بن سوید است، ولی در اینکه کدام یک قاتل مجذر بن ذیاد بود که در جنگ احد او را به تلافی پدرشان - که در جاهلیت کشته بودند - اختلاف است. به گفته ابن حجر[۱۴] عدوی، ابن کلبی و قاسم بن سلام بر این باورند که جلاس مجذر را کُشت اما به نظر ابن حجر مشهور آن است که حارث بن سوید او را کشته است[۱۵].[۱۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۳۳۷.
  2. «به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کرده‌اند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۴.
  3. ر. ک: واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۰۴ و ۱۰۶۸.
  4. ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۶۴۲؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۴۸.
  5. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۰؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۴۹؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۹۹.
  6. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۰.
  7. «و اگر از آنان (از ریشخند کردنشان) بپرسی، به یقین می‌گویند: ما تنها (در گفت‌وگو) فرو می‌رفتیم و بازی می‌کردیم بگو: آیا خداوند و آیات وی و پیامبرش را ریشخند می‌کردید؟» سوره توبه، آیه ۶۵.
  8. «عذر نیاورید، که پس از ایمان کافر شده‌اید؛ اگر از گروهی از شما در گذریم گروهی (دیگر) را عذاب می‌کنیم زیرا که گناهکار بوده‌اند» سوره توبه، آیه ۶۶.
  9. «به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کرده‌اند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۴.
  10. واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۰۵ و ۱۰۶۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۰ و ۳۳۱؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۴۹.
  11. «مگر آنان که پس از آن، توبه کنند و به راه آیند؛ که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۸۹.
  12. ر. ک: ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۶۴۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۴۸.
  13. ذهبی، تجرید أسماء الصحابه، ج۱، ص۸۷.
  14. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۷۱.
  15. نیز ر. ک: ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۹۹؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۵۰.
  16. خانجانی، قاسم، مقاله «جلاس بن سوید انصاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۴۰۸.