جلاس بن سوید انصاری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

وی از تیره حبیب بن عمرو بن عوف بن مالک از اوس است[۱]. گفته‌اند جُلاس در زمان جاهلیت دیه‌ای از برخی اقوامش طلب داشت، در حالی که محتاج بود. هنگامی که رسول خدا (ص) به مدینه آمد، آن دیه را گرفت و به جلاس داد و او بی‌نیاز شد. بخشی از آیه يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ[۲] بدین سبب نازل شده است[۳].

برخی منابع در معرفی وی گفته‌اند: در مغازی از او یاد شده[۴] که به نظر می‌رسد اشاره به خبر تخلف وی در جنگ تبوک و شمار او در زمره منافقان است. هرچند گفته‌اند توبه کرد و توبه‌اش نیکو بود[۵]. نیز گفته‌اند: وی همسر مادر عمیر بن سعد بود و با عمیر داستانی دارد که مشهور است[۶]. داستان وی با عمیر و منافق بودن و توبه‌اش به گونه‌های مختلف نقل شده است. در یک نقل چنین آمده است: جلاس از جمله منافقانی بود که مردم را از شرکت در جنگ تبوک باز می‌داشت و می‌‌گفت: اگر محمد راست بگوید، ما از الاغ بدتریم، عمیر که در آغوش جلاس بزرگ شده بود، با اظهار ارادت تمام به او گفت: ای جلاس، سخنی گفتی که اگر آن را بازگو کنم، تو را رسوا می‌کند و اگر آن را پنهان دارم، خودم را هلاک می‌گرداند و یکی از این دو برای من آسان‌تر است؛ از این رو، موضوع را به آگاهی رسول خدا (ص) رساند. آن حضرت جلاس را خواست و درستی سخن او را جویا شد. جلاس انکار کرد و گفت: ما با خود سخنی می‌‌گفتیم و بازی می‌‌کردیم و افزود که عمیر دروغ می‌گوید و سوگند خورد، در حالی که عمیر حاضر بود و از خدا خواست در این باره آیه نازل شود. هرچند جلاس سوگند خورده بود و دوست می‌داشت تا حکم کند هرکدامشان یکصد تازیانه بخورند ولی به سبب این سخنانشان آیه نازل نشود، ولی در این باره آیاتی از سوره توبه چنین نازل شد: وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ[۷]، لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ[۸] و يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ[۹] سپس جلاس به گناه‌اش اعتراف و توبه کرد و در توبه‌اش صادق بود و پس از آن نیز از نیکی به عمیر که پیش از این روامی داشت، دریغ نکرد[۱۰]. بنا بر نقلی، حارث بن سوید - برادر جلاس - نیز از اسلام برگشت و با گروهی به مکه رفت. سپس پشیمان شد و چون نزدیک مدینه رسید، به جلاس خبر پشیمانی خود را رساند و از او خواست از رسول خدا (ص) بپرسد اگر شهادتین بگوید، راهی برای توبه هست یا سر به بیابان گذارد. آیه إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۱]. در این باره نازل شد و جلاس آن را به اطلاع برادرش رساند. حارث به مدینه آمد و توبه کرد و رسول خدا (ص) توبه او را پذیرفت[۱۲]. ذهبی[۱۳] خبر نفاق و توبه جلاس بن سوید را واهی دانسته است. به هر حال، جلاس برادر حارث بن سوید است، ولی در اینکه کدام یک قاتل مجذر بن ذیاد بود که در جنگ احد او را به تلافی پدرشان - که در جاهلیت کشته بودند - اختلاف است. به گفته ابن حجر[۱۴] عدوی، ابن کلبی و قاسم بن سلام بر این باورند که جلاس مجذر را کُشت اما به نظر ابن حجر مشهور آن است که حارث بن سوید او را کشته است[۱۵].[۱۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۳۳۷.
  2. «به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کرده‌اند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۴.
  3. ر. ک: واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۰۴ و ۱۰۶۸.
  4. ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۶۴۲؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۴۸.
  5. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۰؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۴۹؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۹۹.
  6. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۰.
  7. «و اگر از آنان (از ریشخند کردنشان) بپرسی، به یقین می‌گویند: ما تنها (در گفت‌وگو) فرو می‌رفتیم و بازی می‌کردیم بگو: آیا خداوند و آیات وی و پیامبرش را ریشخند می‌کردید؟» سوره توبه، آیه ۶۵.
  8. «عذر نیاورید، که پس از ایمان کافر شده‌اید؛ اگر از گروهی از شما در گذریم گروهی (دیگر) را عذاب می‌کنیم زیرا که گناهکار بوده‌اند» سوره توبه، آیه ۶۶.
  9. «به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کرده‌اند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۴.
  10. واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۰۵ و ۱۰۶۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۰ و ۳۳۱؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۴۹.
  11. «مگر آنان که پس از آن، توبه کنند و به راه آیند؛ که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۸۹.
  12. ر. ک: ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۶۴۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۴۸.
  13. ذهبی، تجرید أسماء الصحابه، ج۱، ص۸۷.
  14. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۷۱.
  15. نیز ر. ک: ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۹۹؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۵۰.
  16. خانجانی، قاسم، مقاله «جلاس بن سوید انصاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۴۰۸.