ملیت: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ملیت در حدیث]] - [[ملیت در اخلاق اسلامی]] - [[ملیت در کلام اسلامی]]| پرسش مرتبط = ملیت (پرسش)}} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ملیت در حدیث]] - [[ملیت در اخلاق اسلامی]] - [[ملیت در کلام اسلامی]]| پرسش مرتبط = ملیت (پرسش)}} | ||
==ملت== | == ملت == | ||
واحد [[اجتماعی]] دیگری که از واحد [[قبیله]] بزرگتر و [[تکامل]] یافتهتر است و شامل مجموع مردمی میشود که [[حکومت]] واحد و [[قانون]] واحدی بر آنها حکومت میکند. در اصطلاح امروز [[فارسی]] زبانان “ملّت” نامیده میشود<ref>خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۵۹.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۶۷.</ref> | واحد [[اجتماعی]] دیگری که از واحد [[قبیله]] بزرگتر و [[تکامل]] یافتهتر است و شامل مجموع مردمی میشود که [[حکومت]] واحد و [[قانون]] واحدی بر آنها حکومت میکند. در اصطلاح امروز [[فارسی]] زبانان “ملّت” نامیده میشود<ref>خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۵۹.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۶۷.</ref> | ||
==ملّت در اصطلاح [[قرآن]]== | == ملّت در اصطلاح [[قرآن]] == | ||
از نظر قرآن یک مجموعه [[فکری]] و [[علمی]] و یک روشی که [[مردم]] باید طبق آن عمل کنند، ملّت نامیده میشود. بنابراین ملّت با [[دین]] یک معنی دارد، با این تفاوت که یک چیز به اعتباری دین، و به اعتبار دیگر ملت نامیده میشود، به آن اعتبار ملّت نامیده میشود که آن چیز از طرف [[خدا]] به [[پیامبری]] املاء میشود که به مردم [[ابلاغ]] نماید و مردم را براساس آن [[رهبری]] نماید. علمای فقهاللغة میگویند: یک تفاوت میان کلمه دین و کلمه ملت این است که کلمه دین را به خدا میتوان اضافه کرد و مثلاً گفت “دیناللّه” یعنی [[دین خدا]] و همچنین به فرد پیرو نیز اضافه میشود مثلاً گفته میشود: “دین [[زید]]، دین عمرو”. ولی کلمه ملّت نه به خدا اضافه میشود و نه به فرد پیرو، گفته نمیشود: ملّت خدا یا ملّت زید یا ملّت [[عمرو]]، بلکه به آن رهبری که از طرف خدا [[مأمور]] رهبری مردم بر طبق طریقه خاصی است اضافه شود، مثلاً گفته میشود ملّت [[ابراهیم]] یا ملّت [[عیسی]] یا ملّت [[محمد]]. مثل این است که در مفهوم این کلمه رهبری گنجانده شده است. از این نظر میتوان گفت کلمه ملّت نزدیک است با کلمه “مکتب” در اصطلاح جدید، کلمه [[مکتب]] نیز معمولاً به [[رهبر]] یک روش و مسلک اضافه میشود. اگر این جهت را که در کلمه ملّت نیز، مانند کلمه مکتب املاء و دیکتهکردن گنجانیده شده است مورد توجه قرار دهیم شباهت و نزدیکی این دو کلمه بیشتر روشن میشود<ref>خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۵۶ و ۵۷.</ref>. | از نظر قرآن یک مجموعه [[فکری]] و [[علمی]] و یک روشی که [[مردم]] باید طبق آن عمل کنند، ملّت نامیده میشود. بنابراین ملّت با [[دین]] یک معنی دارد، با این تفاوت که یک چیز به اعتباری دین، و به اعتبار دیگر ملت نامیده میشود، به آن اعتبار ملّت نامیده میشود که آن چیز از طرف [[خدا]] به [[پیامبری]] املاء میشود که به مردم [[ابلاغ]] نماید و مردم را براساس آن [[رهبری]] نماید. علمای فقهاللغة میگویند: یک تفاوت میان کلمه دین و کلمه ملت این است که کلمه دین را به خدا میتوان اضافه کرد و مثلاً گفت “دیناللّه” یعنی [[دین خدا]] و همچنین به فرد پیرو نیز اضافه میشود مثلاً گفته میشود: “دین [[زید]]، دین عمرو”. ولی کلمه ملّت نه به خدا اضافه میشود و نه به فرد پیرو، گفته نمیشود: ملّت خدا یا ملّت زید یا ملّت [[عمرو]]، بلکه به آن رهبری که از طرف خدا [[مأمور]] رهبری مردم بر طبق طریقه خاصی است اضافه شود، مثلاً گفته میشود ملّت [[ابراهیم]] یا ملّت [[عیسی]] یا ملّت [[محمد]]. مثل این است که در مفهوم این کلمه رهبری گنجانده شده است. از این نظر میتوان گفت کلمه ملّت نزدیک است با کلمه “مکتب” در اصطلاح جدید، کلمه [[مکتب]] نیز معمولاً به [[رهبر]] یک روش و مسلک اضافه میشود. اگر این جهت را که در کلمه ملّت نیز، مانند کلمه مکتب املاء و دیکتهکردن گنجانیده شده است مورد توجه قرار دهیم شباهت و نزدیکی این دو کلمه بیشتر روشن میشود<ref>خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۵۶ و ۵۷.</ref>. | ||
کلمه “ملّت” کلمهای [[عربی]] است و به معنی [[راه]] و روش است. در [[قرآن کریم]] نیز این کلمه به همین معنی آمده است. این کلمه هفده بار (در ۱۵ [[آیه]]) در قرآن کریم آمده است، ولی مفهومی که این کلمه در قرآن کریم دارد با مفهومی که امروز مصطلح فارسیزبانان است و از آن، کلمه “ملیّت” را مشتق کردهاند متفاوت است. [[ملّت]] در اصطلاح [[قرآن]] به معنی راه و روش و طریقهای است که از طرف یک [[رهبر الهی]] بر [[مردم]] عرضه شده است. مثلاً میفرماید: {{متن قرآن|مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ}}<ref>«آیین پدرتان ابراهیم است» سوره حج، آیه ۷۸.</ref> یعنی راه و روش [[پدر]] شما [[ابراهیم]]. یا میفرماید: {{متن قرآن|مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا}}<ref>«آیین ابراهیم درستآیین» سوره بقره، آیه ۱۳۵.</ref>. راغب اصفهانی در کتاب مفرداتالقرآن میگوید: “ملت و املال که همان املاء است از یک ریشه است، {{عربی|فلیملل ولیه بالعدل}} یعنی ولی از روی [[عدالت]] املاء کند”. راغب میگوید: “علت این که یک طریقه [[الهی]] “ملّت” نامیده شده است این است که از طرف [[خداوند]] املاء و دیکته شده است”<ref>خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۵۶.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۶۸.</ref> | کلمه “ملّت” کلمهای [[عربی]] است و به معنی [[راه]] و روش است. در [[قرآن کریم]] نیز این کلمه به همین معنی آمده است. این کلمه هفده بار (در ۱۵ [[آیه]]) در قرآن کریم آمده است، ولی مفهومی که این کلمه در قرآن کریم دارد با مفهومی که امروز مصطلح فارسیزبانان است و از آن، کلمه “ملیّت” را مشتق کردهاند متفاوت است. [[ملّت]] در اصطلاح [[قرآن]] به معنی راه و روش و طریقهای است که از طرف یک [[رهبر الهی]] بر [[مردم]] عرضه شده است. مثلاً میفرماید: {{متن قرآن|مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ}}<ref>«آیین پدرتان ابراهیم است» سوره حج، آیه ۷۸.</ref> یعنی راه و روش [[پدر]] شما [[ابراهیم]]. یا میفرماید: {{متن قرآن|مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا}}<ref>«آیین ابراهیم درستآیین» سوره بقره، آیه ۱۳۵.</ref>. راغب اصفهانی در کتاب مفرداتالقرآن میگوید: “ملت و املال که همان املاء است از یک ریشه است، {{عربی|فلیملل ولیه بالعدل}} یعنی ولی از روی [[عدالت]] املاء کند”. راغب میگوید: “علت این که یک طریقه [[الهی]] “ملّت” نامیده شده است این است که از طرف [[خداوند]] املاء و دیکته شده است”<ref>خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۵۶.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۶۸.</ref> | ||
==ملّت در اصطلاح [[فارسی]]== | == ملّت در اصطلاح [[فارسی]] == | ||
در اصطلاح امروز فارسی، این کلمه به کلی مفهوم مغایری با مفهوم اصلی خود پیدا کرده است. امروز کلمه ملّت به یک واحد [[اجتماعی]] گفته میشود که دارای سابقه [[تاریخی]] واحد و [[قانون]] و [[حکومت]] واحد و احیاناً [[آمال]] و آرمانهای مشترک و واحد میباشند. ما امروز به جای مردم [[آلمان]] و [[انگلستان]] و فرانسه و غیره، ملّت آلمان، ملّت انگلستان، ملّت فرانسه میگوییم و احیاناً به همه آن مردم این کلمه را اطلاق نمیکنیم، به یک طبقه از مردم، ملّت میگوییم، یعنی آنها را به دو طبقه تقسیم میکنیم، طبقه حاکمه و طبقه محکومه. به طبقه حاکمه کلمه [[دولت]] و به طبقه محکومه کلمه ملّت را اطلاق میکنیم. این اصطلاح فارسی یک اصطلاح مستحدث و جدید است، و در واقع یک غلط است. در صد سال و دویست سال و هزار سال پیش هرگز این کلمه در [[زبان فارسی]] به این معنی غلط استعمال نمیشد، [[گمان]] میکنم این اصطلاح جدید از [[زمان]] [[مشروطیت]] به بعد پیدا شده است، و ظاهراً ریشه این غلط این بوده که این کلمه را مضافٌالیه کلمه دیگر قرار میدادهاند، مثلاً میگفتهاند [[پیروان]] [[ملّت]] [[ابراهیم]]{{ع}}، پیروان ملّت [[محمد]]{{صل}}، پیروان ملّت [[عیسی]]{{ع}} و همچنین بعدها کلمه پیروان حذف شده و گفتهاند ملّت محمد، ملّت عیسی، کمکم کار به آنجا کشیده که گفتهاند ملّت [[ایران]]، ملّت ترک، ملّت [[عرب]]، ملّت [[انگلیس]]. به هر حال یک اصطلاح مستحدث است. [[اعراب]] امروز در مواردی که ما کلمه ملّت را به کار میبریم آنها کلمه “قوم” یا کلمه “شعب” را بکار میبرند. مثلاً میگویند “الشعبالایرانی” و یا “الشعبالمصری” و غیره، ما که فعلاً در این بحث، کلمه ملّت و ملّیّت را به کار میبریم همان مفهوم جدید و مصطلح امروز [[فارسی]] را در نظر گرفتهایم، خواه غلط و خواه درست<ref>خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۵۷.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۶۸.</ref> | در اصطلاح امروز فارسی، این کلمه به کلی مفهوم مغایری با مفهوم اصلی خود پیدا کرده است. امروز کلمه ملّت به یک واحد [[اجتماعی]] گفته میشود که دارای سابقه [[تاریخی]] واحد و [[قانون]] و [[حکومت]] واحد و احیاناً [[آمال]] و آرمانهای مشترک و واحد میباشند. ما امروز به جای مردم [[آلمان]] و [[انگلستان]] و فرانسه و غیره، ملّت آلمان، ملّت انگلستان، ملّت فرانسه میگوییم و احیاناً به همه آن مردم این کلمه را اطلاق نمیکنیم، به یک طبقه از مردم، ملّت میگوییم، یعنی آنها را به دو طبقه تقسیم میکنیم، طبقه حاکمه و طبقه محکومه. به طبقه حاکمه کلمه [[دولت]] و به طبقه محکومه کلمه ملّت را اطلاق میکنیم. این اصطلاح فارسی یک اصطلاح مستحدث و جدید است، و در واقع یک غلط است. در صد سال و دویست سال و هزار سال پیش هرگز این کلمه در [[زبان فارسی]] به این معنی غلط استعمال نمیشد، [[گمان]] میکنم این اصطلاح جدید از [[زمان]] [[مشروطیت]] به بعد پیدا شده است، و ظاهراً ریشه این غلط این بوده که این کلمه را مضافٌالیه کلمه دیگر قرار میدادهاند، مثلاً میگفتهاند [[پیروان]] [[ملّت]] [[ابراهیم]] {{ع}}، پیروان ملّت [[محمد]] {{صل}}، پیروان ملّت [[عیسی]] {{ع}} و همچنین بعدها کلمه پیروان حذف شده و گفتهاند ملّت محمد، ملّت عیسی، کمکم کار به آنجا کشیده که گفتهاند ملّت [[ایران]]، ملّت ترک، ملّت [[عرب]]، ملّت [[انگلیس]]. به هر حال یک اصطلاح مستحدث است. [[اعراب]] امروز در مواردی که ما کلمه ملّت را به کار میبریم آنها کلمه “قوم” یا کلمه “شعب” را بکار میبرند. مثلاً میگویند “الشعبالایرانی” و یا “الشعبالمصری” و غیره، ما که فعلاً در این بحث، کلمه ملّت و ملّیّت را به کار میبریم همان مفهوم جدید و مصطلح امروز [[فارسی]] را در نظر گرفتهایم، خواه غلط و خواه درست<ref>خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۵۷.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۶۸.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۴۳
ملت
واحد اجتماعی دیگری که از واحد قبیله بزرگتر و تکامل یافتهتر است و شامل مجموع مردمی میشود که حکومت واحد و قانون واحدی بر آنها حکومت میکند. در اصطلاح امروز فارسی زبانان “ملّت” نامیده میشود[۱].[۲]
ملّت در اصطلاح قرآن
از نظر قرآن یک مجموعه فکری و علمی و یک روشی که مردم باید طبق آن عمل کنند، ملّت نامیده میشود. بنابراین ملّت با دین یک معنی دارد، با این تفاوت که یک چیز به اعتباری دین، و به اعتبار دیگر ملت نامیده میشود، به آن اعتبار ملّت نامیده میشود که آن چیز از طرف خدا به پیامبری املاء میشود که به مردم ابلاغ نماید و مردم را براساس آن رهبری نماید. علمای فقهاللغة میگویند: یک تفاوت میان کلمه دین و کلمه ملت این است که کلمه دین را به خدا میتوان اضافه کرد و مثلاً گفت “دیناللّه” یعنی دین خدا و همچنین به فرد پیرو نیز اضافه میشود مثلاً گفته میشود: “دین زید، دین عمرو”. ولی کلمه ملّت نه به خدا اضافه میشود و نه به فرد پیرو، گفته نمیشود: ملّت خدا یا ملّت زید یا ملّت عمرو، بلکه به آن رهبری که از طرف خدا مأمور رهبری مردم بر طبق طریقه خاصی است اضافه شود، مثلاً گفته میشود ملّت ابراهیم یا ملّت عیسی یا ملّت محمد. مثل این است که در مفهوم این کلمه رهبری گنجانده شده است. از این نظر میتوان گفت کلمه ملّت نزدیک است با کلمه “مکتب” در اصطلاح جدید، کلمه مکتب نیز معمولاً به رهبر یک روش و مسلک اضافه میشود. اگر این جهت را که در کلمه ملّت نیز، مانند کلمه مکتب املاء و دیکتهکردن گنجانیده شده است مورد توجه قرار دهیم شباهت و نزدیکی این دو کلمه بیشتر روشن میشود[۳]. کلمه “ملّت” کلمهای عربی است و به معنی راه و روش است. در قرآن کریم نیز این کلمه به همین معنی آمده است. این کلمه هفده بار (در ۱۵ آیه) در قرآن کریم آمده است، ولی مفهومی که این کلمه در قرآن کریم دارد با مفهومی که امروز مصطلح فارسیزبانان است و از آن، کلمه “ملیّت” را مشتق کردهاند متفاوت است. ملّت در اصطلاح قرآن به معنی راه و روش و طریقهای است که از طرف یک رهبر الهی بر مردم عرضه شده است. مثلاً میفرماید: ﴿مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ﴾[۴] یعنی راه و روش پدر شما ابراهیم. یا میفرماید: ﴿مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا﴾[۵]. راغب اصفهانی در کتاب مفرداتالقرآن میگوید: “ملت و املال که همان املاء است از یک ریشه است، فلیملل ولیه بالعدل یعنی ولی از روی عدالت املاء کند”. راغب میگوید: “علت این که یک طریقه الهی “ملّت” نامیده شده است این است که از طرف خداوند املاء و دیکته شده است”[۶].[۷]
ملّت در اصطلاح فارسی
در اصطلاح امروز فارسی، این کلمه به کلی مفهوم مغایری با مفهوم اصلی خود پیدا کرده است. امروز کلمه ملّت به یک واحد اجتماعی گفته میشود که دارای سابقه تاریخی واحد و قانون و حکومت واحد و احیاناً آمال و آرمانهای مشترک و واحد میباشند. ما امروز به جای مردم آلمان و انگلستان و فرانسه و غیره، ملّت آلمان، ملّت انگلستان، ملّت فرانسه میگوییم و احیاناً به همه آن مردم این کلمه را اطلاق نمیکنیم، به یک طبقه از مردم، ملّت میگوییم، یعنی آنها را به دو طبقه تقسیم میکنیم، طبقه حاکمه و طبقه محکومه. به طبقه حاکمه کلمه دولت و به طبقه محکومه کلمه ملّت را اطلاق میکنیم. این اصطلاح فارسی یک اصطلاح مستحدث و جدید است، و در واقع یک غلط است. در صد سال و دویست سال و هزار سال پیش هرگز این کلمه در زبان فارسی به این معنی غلط استعمال نمیشد، گمان میکنم این اصطلاح جدید از زمان مشروطیت به بعد پیدا شده است، و ظاهراً ریشه این غلط این بوده که این کلمه را مضافٌالیه کلمه دیگر قرار میدادهاند، مثلاً میگفتهاند پیروان ملّت ابراهیم (ع)، پیروان ملّت محمد (ص)، پیروان ملّت عیسی (ع) و همچنین بعدها کلمه پیروان حذف شده و گفتهاند ملّت محمد، ملّت عیسی، کمکم کار به آنجا کشیده که گفتهاند ملّت ایران، ملّت ترک، ملّت عرب، ملّت انگلیس. به هر حال یک اصطلاح مستحدث است. اعراب امروز در مواردی که ما کلمه ملّت را به کار میبریم آنها کلمه “قوم” یا کلمه “شعب” را بکار میبرند. مثلاً میگویند “الشعبالایرانی” و یا “الشعبالمصری” و غیره، ما که فعلاً در این بحث، کلمه ملّت و ملّیّت را به کار میبریم همان مفهوم جدید و مصطلح امروز فارسی را در نظر گرفتهایم، خواه غلط و خواه درست[۸].[۹]
منابع
پانویس
- ↑ خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۵۹.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۷۶۷.
- ↑ خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۵۶ و ۵۷.
- ↑ «آیین پدرتان ابراهیم است» سوره حج، آیه ۷۸.
- ↑ «آیین ابراهیم درستآیین» سوره بقره، آیه ۱۳۵.
- ↑ خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۵۶.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۷۶۸.
- ↑ خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۵۷.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۷۶۸.