کمونیسم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

از سال ۱۸۴۰ میلادی به بعد که اصطلاح «کمونیسم» در زبان روزمره معمول شده، معانی مختلفی به خود گرفته است. کمونیسم در فرهنگ لغت به معنای آیین اشتراکی، مسلک اشتراکی، مرام و مسلکی که هدف آن الغای مالکیت شخصی و از بین بردن اصول سرمایه‌داری است، آمده است. و به کسی که پیرو آیین اشتراکی و پیرو کمونیسم است، کمونیست گویند[۱]. کمونیسم به شکل شناخته‌شده‌اش به‌طور معمول یک فرآیند کشمکش طبقاتی و مبارزه انقلابی است، که به پیروزی پرولتاریا و استقرار یک جامعه بدون طبقه سوسیالیست منجر می‌شود که در آن مالکیت خصوصی لغو شده است و وسایل تولید و معیشت به اجتماع تعلق دارد[۲]. مفهوم کمونیسم از تاریخی طولانی برخوردار است. این اصطلاح از ریشه لاتینی کمونیس (Communis) به معنای اشتراکی گرفته شده است و پاره‌ای از ایده‌های اجتماعی و یک سنّت ایدئولوژیک را در بر می‌گیرد که غایت آن مالکیت اشتراکی همه دارایی‌هاست. به این ترتیب منظور از «کمونیسم ابتدایی»، نظام اقتصادی جامعه‌های ابتدایی است که گویا در آنها منابع اساسی اقتصادی مثل زمین، قایق‌ها و جز آن به تمامی جامعه تعلق داشته است نه به افراد و خانواده‌ها. کمونیسم جدید به ویژه به ایده‌های کارل مارکس و مفهوم جامعه بی‌طبقه، که بر اساس مالکیت اشتراکی وسایل تولید قرار دارد، مربوط است و عنوان کمونیسم و کمونیست، امروزه بیشتر برای ایدئولوژی رسمی، فعالیت‌ها یا سیاست‌های شوروی سابق، جمهوری خلق چین و کشورهای عضو پیمان ورشو و دولت‌های متحد آنها و همچنین سازمان‌های سیاسی هوادار ایدئولوژی و سیاست‌های این دولت‌ها در کشورهای غیر کمونیست به‌کار می‌رود[۳].

ویژگی عمده زندگی انسانی از خود بیگانگی است و چون کمونیسم تحقق کامل آزادی بشر را در بر دارد، باید دلپسند باشد. در شعار جنبش کمونیستی، کمونیسم دنیایی بود که در آن «هرکس بر حسب توانایی‌اش می‌داد و بر حسب نیازهایش می‌گرفت». بنابراین، کمونیسم به عنوان حرفه هنجاری برای بسیاری از محافل چنان جذابیتی داشت که نه‌تنها فرد فقیر پیکارجو را، بلکه روشنفکر پر تخیلی که کار خود را نوعی فضیلت آن جهانی می‌دانست با هم متحد می‌کرد[۴]. بیانیه بیست‌ودومین کنگره حزب کمونیست اتحاد شوروی سابق در ۱۹۶۱، کمونیسم را این‌چنین تعریف می‌کند: «کمونیسم یک نظام بدون طبقات است با مالکیت همگانی وسایل تولید و برابری کامل اعضای جامعه؛ در چنین نظامی رشد همه‌جانبه مردم با رشد نیروهای تولیدگر از راه پیشرفت دایمی علوم و فنون همراه خواهد بود و منابع ثروت عمومی برای همه به فراوانی جوشان خواهد بود و اصل بزرگ از هر کس به قدر تواناییش و به هر کس به قدر نیازش، تحقق خواهد یافت. کمونیسم یک جامعه عالی کارگران آزاد و آگاه خواهد بود و در درون آن مردم خود، بر خود حکومت خواهند کرد؛ جامعه‌ای که در آن کار کردن برای خیر جامعه نخستین نیاز حیاتی هر کس خواهد بود، و همه این ضرورت را درخواهند یافت و از توانایی هر فرد بیشترین سود برای جامعه به رسمیت خواهد آمد[۵]. با این همه، تلاش برای ساختن کمونیسم در روسیه مشکلات نظری و عملی مهم بیشتری ایجاد کرد. روسیه فقیرترین کشور اروپا و یک طبقه روستایی عظیم بی‌سواد داشت که صنعت چندانی در آن رشد نکرده بود. در این اوضاع و شرایط، حزب نه‌تنها باید به کارگران آموزش دهد، تا از اقتصاد‌گرایی کوته‌بینانه فراتر روند، بلکه باید به خلق خود طبقه کارگر دست بزند. در جریان کسب قدرت، بلشویک‌ها دریافتند که ورای شعارهای عمل‌گرایانه و موفق سیاسی خود نظیر «صلح، نان و زمین»، برنامه‌ای در دست نداشتند. با این همه، حوادث دیگری روی داد که در نهایت ایمان به امکان و مطلوب بودن کمونیسم را به‌طور قطعی بر باد داد[۶]. رژیم‌های کمونیستی بر لزوم کنترل جامعه بر مبنای لغو مالکیت شخصی و استقرار مالکیت دولت بر همه وسایل تولید تأکید دارد. دولت به عنوان نماینده ملت، همه ثروت‌ها را در دست می‌گیرد و نگهداری، بهره‌گیری، توزیع و مصرف آن را به نفع جامعه عهده‌دار می‌شود. نظام کمونیستی در حقیقت بازتاب فجایع کاپیتالیسم بوده، و ملی کردن ثروت‌ها و وسایل تولید را چنین تفسیر می‌کند که هدف نهایی از کمونیزم، برانداختن طبقه سرمایه‌داری و خشکانیدن ریشه استعمار و متحد کردن تمامی ملت، در یک طبقه است. بر این اساس، نظام کمونیستی سعی دارد کالاهای تولید شده را بر حسب احتیاجات و مصرف افراد توزیع کند و بر این شعار تأکید می‌ورزد که هر فردی به اندازه قدرتش کار کند و به میزان احتیاجش بگیرد. در نظام کمونیستی، دولت تمامی امور اقتصادی مربوط به تولید و مصرف را کنترل می‌کند و آزادی را در این زمینه از افراد سلب می‌کند و همه نیروها و امکانات را در خدمت پیاده کردن پروژه‌های دولتی به‌کار می‌گیرد.[۷]

منابع

پانویس

  1. فرهنگ فارسی عمید، ص۱۶۵.
  2. فرهنگ علوم سیاسی آکسفورد، ص۱۵۲.
  3. دانشنامه سیاسی، ص۲۶۱.
  4. فرهنگ علوم سیاسی آکسفورد، ص۱۵۳.
  5. دانشنامه سیاسی، ص۲۶۳.
  6. فرهنگ علوم سیاسی آکسفورد، ص۱۵۷ – ۱۵۶؛ درآمدی بر فقه سیاسی، ص۲۸۰؛ فقه سیاسی، ج۱، ص۹۳.
  7. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۴۳۸.