مناظره امام رضا با عمر بن هذاب: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[مناظره امام رضا با عمر بن هذاب در تراجم و رجال]] - [[مناظره امام رضا با عمر بن هذاب در تاریخ اسلامی]] - [[مناظره امام رضا با عمر بن هذاب در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[مناظره امام رضا با عمر بن هذاب در تراجم و رجال]] - [[مناظره امام رضا با عمر بن هذاب در تاریخ اسلامی]] - [[مناظره امام رضا با عمر بن هذاب در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط  = }}


==مقدمه==
== مقدمه ==
او از اهالی [[بصره]] و [[ناصبی]] بود و خود را [[زاهد]] معرفی می‌کرد. وقتی [[کاروان امام رضا]]{{ع}} به بصره رسید و [[مردم]] پیرامون [[امام]]{{ع}} را گرفتند، امام{{ع}} از مردم خواستند تا هر گونه پرسشی دارند، سؤال نمایند. قبل از هر کس، عمر بن هذاب ناصبی که [[امامت]] امام{{ع}} را قبول نداشت و در پی توهین به ایشان بود، سخن آغاز کرده و گفت: [[محمد بن فضل هاشمی]] از شما سخنانی نقل می‌کند که [[عقل]] ما آن را نمی‌پذیرد و قبول نمی‌کند.
او از اهالی [[بصره]] و [[ناصبی]] بود و خود را [[زاهد]] معرفی می‌کرد. وقتی [[کاروان امام رضا]] {{ع}} به بصره رسید و [[مردم]] پیرامون [[امام]] {{ع}} را گرفتند، امام {{ع}} از مردم خواستند تا هر گونه پرسشی دارند، سؤال نمایند. قبل از هر کس، عمر بن هذاب ناصبی که [[امامت]] امام {{ع}} را قبول نداشت و در پی توهین به ایشان بود، سخن آغاز کرده و گفت: [[محمد بن فضل هاشمی]] از شما سخنانی نقل می‌کند که [[عقل]] ما آن را نمی‌پذیرد و قبول نمی‌کند.


[[حضرت]] فرمودند: چه سخنانی؟
[[حضرت]] فرمودند: چه سخنانی؟
عمر بن هذاب گفت: شما می‌گویید: من هر چه [[خداوند]] بر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرستاده می‌دانم و به جمیع زبان‌ها و لغت‎ها آگاهم.
عمر بن هذاب گفت: شما می‌گویید: من هر چه [[خداوند]] بر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرستاده می‌دانم و به جمیع زبان‌ها و لغت‎ها آگاهم.
حضرت فرمودند: آری چنین است، هر چه می‌خواهید بپرسید.
حضرت فرمودند: آری چنین است، هر چه می‌خواهید بپرسید.


خط ۱۱: خط ۱۱:
حضرت فرمودند: [[بسم الله]]، هر کدام به زبان خود صحبت کند تا جوابش را به زبان خودش بشنود.
حضرت فرمودند: [[بسم الله]]، هر کدام به زبان خود صحبت کند تا جوابش را به زبان خودش بشنود.


عده‌ای با زبان‌ها و لهجه‌های مختلف در آن مجلس بودند که از [[امام رضا]]{{ع}} سؤالاتی به زبان خویش پرسیدند و حضرت با زبان هر کدام با آن‎ها صحبت کرد به گونه‌ای که [[اهل]] مجلس حیران شده و همگی [[اقرار]] کردند که حضرت بهتر از آن‎ها به زبان آن‎ها صحبت می‌کند.
عده‌ای با زبان‌ها و لهجه‌های مختلف در آن مجلس بودند که از [[امام رضا]] {{ع}} سؤالاتی به زبان خویش پرسیدند و حضرت با زبان هر کدام با آن‎ها صحبت کرد به گونه‌ای که [[اهل]] مجلس حیران شده و همگی [[اقرار]] کردند که حضرت بهتر از آن‎ها به زبان آن‎ها صحبت می‌کند.
آنگاه امام{{ع}} به آن [[مرد]] ناصبی فرمودند: اکنون به تو خبر می‌دهم که در این روزها به [[خون]] یکی از بستگان [[مبتلا]] شده و مرتکب [[قتل]] می‌شوی.
آنگاه امام {{ع}} به آن [[مرد]] ناصبی فرمودند: اکنون به تو خبر می‌دهم که در این روزها به [[خون]] یکی از بستگان [[مبتلا]] شده و مرتکب [[قتل]] می‌شوی.


عمر بن هذاب گفت: این خبر را از شما [[باور]] نمی‌کنم، چون [[علم غیب]] مخصوص [[خداوند]] است.
عمر بن هذاب گفت: این خبر را از شما [[باور]] نمی‌کنم، چون [[علم غیب]] مخصوص [[خداوند]] است.
[[حضرت]] فرمودند: آیا خداوند نفرموده است: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند * جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۷.</ref>.
[[حضرت]] فرمودند: آیا خداوند نفرموده است: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند * جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۷.</ref>.


بدان که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} مورد رضای خداست و ما هم وارثین او می‌باشیم، که نسبت به وقایع گذشته و [[آینده]] تا [[قیامت]] [[آگاه]] هستیم. من آنچه به تو خبر دادم، تا پنج [[روز]] دیگر واقع خواهد شد. اگر چنین نشد من [[دروغگو]] و افترازننده هستم و اگر [[واقعیت]] داشت، بدان که تو بر [[خدا]] و [[رسول]] او [[انکار]] کرده‌ای. و علامت دیگر آنکه به زودی مبتلا به [[کوری]] می‌شوی و هیچ چیز نمی‌بینی، نه کوهی، نه دشتی، و این خبر تا چند روز انجام می‌شود، و همچنین قسم دروغی خواهی خورد و به [[مرض]] برص مبتلا می‌گردی.
بدان که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مورد رضای خداست و ما هم وارثین او می‌باشیم، که نسبت به وقایع گذشته و [[آینده]] تا [[قیامت]] [[آگاه]] هستیم. من آنچه به تو خبر دادم، تا پنج [[روز]] دیگر واقع خواهد شد. اگر چنین نشد من [[دروغگو]] و افترازننده هستم و اگر [[واقعیت]] داشت، بدان که تو بر [[خدا]] و [[رسول]] او [[انکار]] کرده‌ای. و علامت دیگر آنکه به زودی مبتلا به [[کوری]] می‌شوی و هیچ چیز نمی‌بینی، نه کوهی، نه دشتی، و این خبر تا چند روز انجام می‌شود، و همچنین قسم دروغی خواهی خورد و به [[مرض]] برص مبتلا می‌گردی.
[[محمد بن فضل]] و عده‌ای دیگر گفتند: به خدا قسم هر چه [[حضرت رضا]]{{ع}} در آن روز فرموده بود، در آن ماه به او رسید و مبتلا به قتل و کوری و برص شد. بعد از این وقایع، به عمر بن هذاب گفتند: حضرت رضا{{ع}} راست گفت یا [[دروغ]]؟
[[محمد بن فضل]] و عده‌ای دیگر گفتند: به خدا قسم هر چه [[حضرت رضا]] {{ع}} در آن روز فرموده بود، در آن ماه به او رسید و مبتلا به قتل و کوری و برص شد. بعد از این وقایع، به عمر بن هذاب گفتند: حضرت رضا {{ع}} راست گفت یا [[دروغ]]؟


پاسخ داد: به خدا [[سوگند]] همان وقت که حضرت خبر داد می‌دانستم که واقعیت خواهد داشت ولی من [[مقاومت]] و [[لجبازی]] می‌کردم<ref>ذکر ذاکر، ص۱۸.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۷۳۶.</ref>
پاسخ داد: به خدا [[سوگند]] همان وقت که حضرت خبر داد می‌دانستم که واقعیت خواهد داشت ولی من [[مقاومت]] و [[لجبازی]] می‌کردم<ref>ذکر ذاکر، ص۱۸.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۷۳۶.</ref>

نسخهٔ ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۴۳

مقدمه

او از اهالی بصره و ناصبی بود و خود را زاهد معرفی می‌کرد. وقتی کاروان امام رضا (ع) به بصره رسید و مردم پیرامون امام (ع) را گرفتند، امام (ع) از مردم خواستند تا هر گونه پرسشی دارند، سؤال نمایند. قبل از هر کس، عمر بن هذاب ناصبی که امامت امام (ع) را قبول نداشت و در پی توهین به ایشان بود، سخن آغاز کرده و گفت: محمد بن فضل هاشمی از شما سخنانی نقل می‌کند که عقل ما آن را نمی‌پذیرد و قبول نمی‌کند.

حضرت فرمودند: چه سخنانی؟ عمر بن هذاب گفت: شما می‌گویید: من هر چه خداوند بر پیامبر اکرم (ص) فرستاده می‌دانم و به جمیع زبان‌ها و لغت‎ها آگاهم. حضرت فرمودند: آری چنین است، هر چه می‌خواهید بپرسید.

عمر بن هذاب گفت: در ابتدا همین آگاهی و علم خود را به لغات و زبان‌های گوناگون ثابت کنید. در مجلس ما افراد رومی و هندی و فارسی هستند، با آنها به زبان خودشان صحبت کنید. حضرت فرمودند: بسم الله، هر کدام به زبان خود صحبت کند تا جوابش را به زبان خودش بشنود.

عده‌ای با زبان‌ها و لهجه‌های مختلف در آن مجلس بودند که از امام رضا (ع) سؤالاتی به زبان خویش پرسیدند و حضرت با زبان هر کدام با آن‎ها صحبت کرد به گونه‌ای که اهل مجلس حیران شده و همگی اقرار کردند که حضرت بهتر از آن‎ها به زبان آن‎ها صحبت می‌کند. آنگاه امام (ع) به آن مرد ناصبی فرمودند: اکنون به تو خبر می‌دهم که در این روزها به خون یکی از بستگان مبتلا شده و مرتکب قتل می‌شوی.

عمر بن هذاب گفت: این خبر را از شما باور نمی‌کنم، چون علم غیب مخصوص خداوند است. حضرت فرمودند: آیا خداوند نفرموده است: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ[۱].

بدان که پیامبر اکرم (ص) مورد رضای خداست و ما هم وارثین او می‌باشیم، که نسبت به وقایع گذشته و آینده تا قیامت آگاه هستیم. من آنچه به تو خبر دادم، تا پنج روز دیگر واقع خواهد شد. اگر چنین نشد من دروغگو و افترازننده هستم و اگر واقعیت داشت، بدان که تو بر خدا و رسول او انکار کرده‌ای. و علامت دیگر آنکه به زودی مبتلا به کوری می‌شوی و هیچ چیز نمی‌بینی، نه کوهی، نه دشتی، و این خبر تا چند روز انجام می‌شود، و همچنین قسم دروغی خواهی خورد و به مرض برص مبتلا می‌گردی. محمد بن فضل و عده‌ای دیگر گفتند: به خدا قسم هر چه حضرت رضا (ع) در آن روز فرموده بود، در آن ماه به او رسید و مبتلا به قتل و کوری و برص شد. بعد از این وقایع، به عمر بن هذاب گفتند: حضرت رضا (ع) راست گفت یا دروغ؟

پاسخ داد: به خدا سوگند همان وقت که حضرت خبر داد می‌دانستم که واقعیت خواهد داشت ولی من مقاومت و لجبازی می‌کردم[۲].[۳]

منابع

پانویس

  1. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند * جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۷.
  2. ذکر ذاکر، ص۱۸.
  3. محمدی، حسین، رضانامه ص ۷۳۶.