ابوبداح بن عاصم بن عدی انصاری بلوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۴: خط ۴:
او از شاخه بلیِّ از [[قبیله]] [[قضاعه]]، و هم‌پیمان [[طایفه]] [[بنی عمرو بن عوف اوسی]] است. نامش دانسته نیست و در [[کنیه]] او نیز [[اختلاف]] است. واقدی، کنیه او را ابوعمرو و ابوبداح را [[لقب]] او دانسته که بر نامش [[غلبه]] کرده است<ref>سیوطی، تنویر، ص۳۶۱.</ref>. ابن عبدالبر<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۱.</ref> از او با عنوان ابوبداح یاد کرده و در مورد اینکه ابوبداح کنیه یا لقب است، اظهار نظر نمی‌کند، اما [[سیوطی]]<ref>تنویر، ص۳۶۱.</ref> از نقل ابن عبدالبر استفاده کرده که او کنیه ابوبداح را، نام او دانسته است. برخی نیز نام او را [[عدی]] دانسته‌اند<ref>مزی، ج۳۳، ص۶۵.</ref>. در [[صحابی]] بودن ابوبداح اختلاف است، بیشتر او را صحابی دانسته‌اند<ref>ابن عبد البر، ج۴، ص۱۷۱؛ ابن اثیر، ج۶، ص۲۴؛ ابن حجر، تلخیص، ج۷، ص۳۹۳.</ref>، ولی برخی تصریح کرده‌اند که [[تابعی]] بودن او مشهورتر است<ref>بکری، ج۳، ص۷۶۶؛ حاکم نیشابوری، ج۱، ص۴۷۸؛ ابن حجر، تلخیص، ج۷، ص۳۹۳.</ref>.
او از شاخه بلیِّ از [[قبیله]] [[قضاعه]]، و هم‌پیمان [[طایفه]] [[بنی عمرو بن عوف اوسی]] است. نامش دانسته نیست و در [[کنیه]] او نیز [[اختلاف]] است. واقدی، کنیه او را ابوعمرو و ابوبداح را [[لقب]] او دانسته که بر نامش [[غلبه]] کرده است<ref>سیوطی، تنویر، ص۳۶۱.</ref>. ابن عبدالبر<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۱.</ref> از او با عنوان ابوبداح یاد کرده و در مورد اینکه ابوبداح کنیه یا لقب است، اظهار نظر نمی‌کند، اما [[سیوطی]]<ref>تنویر، ص۳۶۱.</ref> از نقل ابن عبدالبر استفاده کرده که او کنیه ابوبداح را، نام او دانسته است. برخی نیز نام او را [[عدی]] دانسته‌اند<ref>مزی، ج۳۳، ص۶۵.</ref>. در [[صحابی]] بودن ابوبداح اختلاف است، بیشتر او را صحابی دانسته‌اند<ref>ابن عبد البر، ج۴، ص۱۷۱؛ ابن اثیر، ج۶، ص۲۴؛ ابن حجر، تلخیص، ج۷، ص۳۹۳.</ref>، ولی برخی تصریح کرده‌اند که [[تابعی]] بودن او مشهورتر است<ref>بکری، ج۳، ص۷۶۶؛ حاکم نیشابوری، ج۱، ص۴۷۸؛ ابن حجر، تلخیص، ج۷، ص۳۹۳.</ref>.


گفته شده او [[رسول خدا]]{{صل}} را [[درک]] کرد، ولی روایتی از ایشان ندارد و تنها از طریق پدرش از آن [[حضرت]] [[روایت]] کرده است<ref>احمد بن حنبل، ج۵، ص۴۵؛ ابونعیم، ج۵، ص۲۸۴۱؛ حاکم نیشابوری، ج۴، ص۴۴۳.</ref>. دلیل صحابی بودنش اینکه او، همسر سُبَیعَه اسلمیه، دختر [[حارث]] بود که در صحابی بودنش شکی نیست و آیه‌ای هم درباره او نازل شده است. شوهرش ابوبداح، درگذشت و [[ابوسنابل بن بعکک]] با سبیعه [[ازدواج]] کرد<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۱۷۱.</ref>. [[ابن اثیر]] و ابن فتحون گفته‌اند: ابن عبدالبر به [[اشتباه]] گفته است: سُبَیعه اَسلمیه [[زن]] ابوبداح بود و بعد از او [[وفات]] یافت؛ حال اینکه سبیعه هنوز زن ابوبداح بود که ابوبداح درگذشت<ref>ر. ک: مدخل سبیعة اسلمیه.</ref>، بلکه زن ابوبداح، جُمَل (یا [[جمیل]]) دختر یسار [[خواهر]] [[معقل بن یسار]] بود که آیه {{متن قرآن|وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ}}<ref>«و چون زنان را طلاق دادید و به سرآمد عدّه خویش رسیدند دیگر آنان را از زناشویی با شوهران دلخواه خود که با هم به شایستگی به سازش رسیده‌اند باز ندارید؛ هر کس از شما به خداوند و روز بازپسین ایمان داشته باشد بدین سخن اندرز داده می‌شود؛ این برای شما پاک‌تر و پاکیزه‌تر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۳۲.</ref>. درباره او و همسرش نازل شد<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۲۴؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۴۲؛ همو، فتح، ج۹، ص۱۵۳.</ref>. علت [[نزول آیه]] نیز این بود که ابوبداح همسرش را [[طلاق]] داد و مدت عده طلاق او نیز تمام شد، ولی ابوبداح پشیمان گشت و [[اراده]] [[رجوع]] کرد، اما [[برادر]] سبیعه مانع شد. در این وقت [[آیه]] یاد شده نازل شد<ref>طبری، جامع، ج۲، ص۶۵۸؛ قرطبی، ج۳، ص۱۵۸؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۲۸۷.</ref>.
گفته شده او [[رسول خدا]] {{صل}} را [[درک]] کرد، ولی روایتی از ایشان ندارد و تنها از طریق پدرش از آن [[حضرت]] [[روایت]] کرده است<ref>احمد بن حنبل، ج۵، ص۴۵؛ ابونعیم، ج۵، ص۲۸۴۱؛ حاکم نیشابوری، ج۴، ص۴۴۳.</ref>. دلیل صحابی بودنش اینکه او، همسر سُبَیعَه اسلمیه، دختر [[حارث]] بود که در صحابی بودنش شکی نیست و آیه‌ای هم درباره او نازل شده است. شوهرش ابوبداح، درگذشت و [[ابوسنابل بن بعکک]] با سبیعه [[ازدواج]] کرد<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۱۷۱.</ref>. [[ابن اثیر]] و ابن فتحون گفته‌اند: ابن عبدالبر به [[اشتباه]] گفته است: سُبَیعه اَسلمیه [[زن]] ابوبداح بود و بعد از او [[وفات]] یافت؛ حال اینکه سبیعه هنوز زن ابوبداح بود که ابوبداح درگذشت<ref>ر. ک: مدخل سبیعة اسلمیه.</ref>، بلکه زن ابوبداح، جُمَل (یا [[جمیل]]) دختر یسار [[خواهر]] [[معقل بن یسار]] بود که آیه {{متن قرآن|وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ}}<ref>«و چون زنان را طلاق دادید و به سرآمد عدّه خویش رسیدند دیگر آنان را از زناشویی با شوهران دلخواه خود که با هم به شایستگی به سازش رسیده‌اند باز ندارید؛ هر کس از شما به خداوند و روز بازپسین ایمان داشته باشد بدین سخن اندرز داده می‌شود؛ این برای شما پاک‌تر و پاکیزه‌تر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۳۲.</ref>. درباره او و همسرش نازل شد<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۲۴؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۴۲؛ همو، فتح، ج۹، ص۱۵۳.</ref>. علت [[نزول آیه]] نیز این بود که ابوبداح همسرش را [[طلاق]] داد و مدت عده طلاق او نیز تمام شد، ولی ابوبداح پشیمان گشت و [[اراده]] [[رجوع]] کرد، اما [[برادر]] سبیعه مانع شد. در این وقت [[آیه]] یاد شده نازل شد<ref>طبری، جامع، ج۲، ص۶۵۸؛ قرطبی، ج۳، ص۱۵۸؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۲۸۷.</ref>.


نام [[جمیل]] را جُمَیله، لیلی و [[فاطمه]] نیز گفته‌اند. [[ابن حجر]] در توجیه این نام‌ها گفته است شاید وی دارای دو اسم و یک [[لقب]]، یا دو لقب و یک اسم باشد<ref>ابن حجر، فتح، ج۹، ص۱۵۳؛ عظیم آبادی، ج۶، ص۷۷.</ref>، البته ابن ماکولا، به جزم نام او را جُمیل دانسته است<ref>ابن حجر، فتح، ج۹، ص۱۵۳.</ref>. با اینکه [[سند]] خبر نزول آیه درباره ابوبداح مرسل است، ابن حجر<ref>الاصابه، ج۷، ص۴۲.</ref>، آن را صحیح دانسته و گفته است اگر همسریِ ابوبداح با جُمل دختر [[یسار]] صحیح باشد، ابوبداح یاد شده باید غیر از ابوبداح، [[همسر]] سبیعه أسلمیه باشد<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۴۲.</ref>. ذهلی <ref>[[راوی]] [[زهری]] و صاحب کتاب زهریات</ref> نیز در [[اعتراض]] به [[ابوموسی مدینی]] و [[ثعلبی]] <ref>صاحب [[تفسیر]] جواهر الحسان.</ref> که گفته‌اند: این آیه درباره سبیعه، همسر ابوبداح نازل شده، گفته است: ابوبداح [[تابعی]] است. بنابراین، ممکن است [[صحابی]] دیگری به نام [[بداح بن عاصم]] که [[کنیه]] او ابوعمرو است در کار باشد<ref>ابن حجر، فتح، ج۹، ص۱۶۰.</ref>. اما به جز ابن حجر، در منابع و کتاب‌های تراجم، به چنین اسمی اشاره نشده است. ابن حجر<ref>الاصابه، ج۱، ص۴۷۸.</ref> چنین دلیل می‌آورد و می‌گوید: در حاشیه بر کتاب [[سنن]] [[ابن قیم]] [[حنبلی]] دیدم که گفته بود: نام شوی [[جمیله]] دختر [[یسار]]، [[خواهر]] [[معقل بن یسار]]، [[بداح بن عاصم]] است که [[کنیه]] ابوعمرو دارد.
نام [[جمیل]] را جُمَیله، لیلی و [[فاطمه]] نیز گفته‌اند. [[ابن حجر]] در توجیه این نام‌ها گفته است شاید وی دارای دو اسم و یک [[لقب]]، یا دو لقب و یک اسم باشد<ref>ابن حجر، فتح، ج۹، ص۱۵۳؛ عظیم آبادی، ج۶، ص۷۷.</ref>، البته ابن ماکولا، به جزم نام او را جُمیل دانسته است<ref>ابن حجر، فتح، ج۹، ص۱۵۳.</ref>. با اینکه [[سند]] خبر نزول آیه درباره ابوبداح مرسل است، ابن حجر<ref>الاصابه، ج۷، ص۴۲.</ref>، آن را صحیح دانسته و گفته است اگر همسریِ ابوبداح با جُمل دختر [[یسار]] صحیح باشد، ابوبداح یاد شده باید غیر از ابوبداح، [[همسر]] سبیعه أسلمیه باشد<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۴۲.</ref>. ذهلی <ref>[[راوی]] [[زهری]] و صاحب کتاب زهریات</ref> نیز در [[اعتراض]] به [[ابوموسی مدینی]] و [[ثعلبی]] <ref>صاحب [[تفسیر]] جواهر الحسان.</ref> که گفته‌اند: این آیه درباره سبیعه، همسر ابوبداح نازل شده، گفته است: ابوبداح [[تابعی]] است. بنابراین، ممکن است [[صحابی]] دیگری به نام [[بداح بن عاصم]] که [[کنیه]] او ابوعمرو است در کار باشد<ref>ابن حجر، فتح، ج۹، ص۱۶۰.</ref>. اما به جز ابن حجر، در منابع و کتاب‌های تراجم، به چنین اسمی اشاره نشده است. ابن حجر<ref>الاصابه، ج۱، ص۴۷۸.</ref> چنین دلیل می‌آورد و می‌گوید: در حاشیه بر کتاب [[سنن]] [[ابن قیم]] [[حنبلی]] دیدم که گفته بود: نام شوی [[جمیله]] دختر [[یسار]]، [[خواهر]] [[معقل بن یسار]]، [[بداح بن عاصم]] است که [[کنیه]] ابوعمرو دارد.
خط ۱۰: خط ۱۰:
اگر این حرف درست باشد، باید بداح بن عاصم، [[برادر]] ابوبداح [[تابعی]] باشد.
اگر این حرف درست باشد، باید بداح بن عاصم، [[برادر]] ابوبداح [[تابعی]] باشد.


[[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۵، ص۲۰۱.</ref> نیز با اینکه ابوبداح را در طبقه دوم از [[تابعین]] [[اهل]] [[مدینه]] آورده، به نقل از او می‌گوید: [[عباس بن عبدالمطلب]] گفت: ای [[رسول خدا]]{{صل}}! چرا در [[خانه]] برخی را باز گذاشتی و گروهی را بستی؟ آن [[حضرت]] فرمود: "من نه از پیش خود در خانه‌ای را باز گذاشتم و نه در خانه‌ای را بستم"<ref>ابن سعد، ج۵، ص۲۰۱ و ج۳، ص۱۷۸. در واقع ماجرای بستن درهای مسجد و باز گذاشتن در خانه امام علی{{ع}} به سدوا الأبواب معروف است و اصل اعتراض نیز مربوط به حمزه است که دیگران به نحوی آن را با واسطه نقل کرده‌اند.</ref>.
[[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۵، ص۲۰۱.</ref> نیز با اینکه ابوبداح را در طبقه دوم از [[تابعین]] [[اهل]] [[مدینه]] آورده، به نقل از او می‌گوید: [[عباس بن عبدالمطلب]] گفت: ای [[رسول خدا]] {{صل}}! چرا در [[خانه]] برخی را باز گذاشتی و گروهی را بستی؟ آن [[حضرت]] فرمود: "من نه از پیش خود در خانه‌ای را باز گذاشتم و نه در خانه‌ای را بستم"<ref>ابن سعد، ج۵، ص۲۰۱ و ج۳، ص۱۷۸. در واقع ماجرای بستن درهای مسجد و باز گذاشتن در خانه امام علی {{ع}} به سدوا الأبواب معروف است و اصل اعتراض نیز مربوط به حمزه است که دیگران به نحوی آن را با واسطه نقل کرده‌اند.</ref>.


[[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۷، ص۴۲.</ref> گفته است: به دو دلیل در [[صحابی]] بودن ابوبداح بن عاصم بن عدی [[تأمل]] است: اول اینکه [[عبدالله بن ابی بکر بن محمد بن عمرو بن حزم]] از طریق پدرش [[ابوبکر]] از ابوبداح [[روایت]] نقل کرده است ([[ابوبکر بن محمد بن حزم]] تنها از تابعین روایت دارد)؛ دیگر اینکه [[ابوبکر بن عبدالرحمان بن حارث بن هشام]] و پسرش [[عبدالملک]] که عصر [[نبوت]] را [[درک]] نکرده‌اند، از ابوبداح روایت دارند. بنابراین، ابوبداح نیز نباید عصر نبوت را درک کرده باشد. افزون بر اینها، بیشتر کتاب‌های تراجم گفته‌اند: او در سال ۱۱۷ و ایام [[خلافت]] [[هشام بن عبدالملک]]، در ۸۴ سالگی<ref>بکری اندلسی، ج۳، ص۷۶۶، بخاری، ج۸، ص۱۵۳.</ref>، یا بنا به قول واقدی در سال ۱۱۰<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۴۲؛ ابن سعد، ج۵، ص۲۰۱.</ref> درگذشته است.  
[[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۷، ص۴۲.</ref> گفته است: به دو دلیل در [[صحابی]] بودن ابوبداح بن عاصم بن عدی [[تأمل]] است: اول اینکه [[عبدالله بن ابی بکر بن محمد بن عمرو بن حزم]] از طریق پدرش [[ابوبکر]] از ابوبداح [[روایت]] نقل کرده است ([[ابوبکر بن محمد بن حزم]] تنها از تابعین روایت دارد)؛ دیگر اینکه [[ابوبکر بن عبدالرحمان بن حارث بن هشام]] و پسرش [[عبدالملک]] که عصر [[نبوت]] را [[درک]] نکرده‌اند، از ابوبداح روایت دارند. بنابراین، ابوبداح نیز نباید عصر نبوت را درک کرده باشد. افزون بر اینها، بیشتر کتاب‌های تراجم گفته‌اند: او در سال ۱۱۷ و ایام [[خلافت]] [[هشام بن عبدالملک]]، در ۸۴ سالگی<ref>بکری اندلسی، ج۳، ص۷۶۶، بخاری، ج۸، ص۱۵۳.</ref>، یا بنا به قول واقدی در سال ۱۱۰<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۴۲؛ ابن سعد، ج۵، ص۲۰۱.</ref> درگذشته است.  


با توجه به سال درگذشت و سن ابوبداح، او باید در [[سال ۳۳ هجری]] به [[دنیا]] آمده باشد. پس سخن کسانی که او را از [[صحابه]] دانسته‌اند، درست نیست و قول ابن سعد درست خواهد بود که او را جزو طبقه دوم از [[تابعین]] می‌داند و طبیعی است [[روایت]] او نیز از [[رسول خدا]]{{صل}} باید مرسل باشد. [[ابن حجر]] [[معتقد]] است ابن فتحون و برخی دیگر که ابوبداح بن عاصم بن عدی را [[صحابی]] دانسته‌اند، او را با ابوبداح بن عاصم انصاری]] که [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ}}<ref>«و چون زنان را طلاق دادید و به سرآمد عدّه خویش رسیدند دیگر آنان را از زناشویی با شوهران دلخواه خود که با هم به شایستگی به سازش رسیده‌اند باز ندارید؛ هر کس از شما به خداوند و روز بازپسین ایمان داشته باشد بدین سخن اندرز داده می‌شود؛ این برای شما پاک‌تر و پاکیزه‌تر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۳۲.</ref> درباره‌اش نازل شده، [[اشتباه]] گرفته‌اند<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۴۲-۳۰.</ref>. ابوبداح بن عاصم انصاری از طریق پدرش، عاصم، از رسول خدا{{صل}} روایت دارد<ref>ابن ابی شیبه، ج۴، ص۳۵۵؛ ابن ابی عاصم، ج۴، ص۷؛ طبرانی، ج۱۷، ص۱۷۳.</ref>. واقدی او را در [[نقل حدیث]]، مورد [[اعتماد]] دانسته است<ref>ابن سعد، ج۳، ص۲۰۱.</ref><ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوبداح بن عاصم بن عدی انصاری بلوی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۱۴۱-۱۴۲.</ref>
با توجه به سال درگذشت و سن ابوبداح، او باید در [[سال ۳۳ هجری]] به [[دنیا]] آمده باشد. پس سخن کسانی که او را از [[صحابه]] دانسته‌اند، درست نیست و قول ابن سعد درست خواهد بود که او را جزو طبقه دوم از [[تابعین]] می‌داند و طبیعی است [[روایت]] او نیز از [[رسول خدا]] {{صل}} باید مرسل باشد. [[ابن حجر]] [[معتقد]] است ابن فتحون و برخی دیگر که ابوبداح بن عاصم بن عدی را [[صحابی]] دانسته‌اند، او را با ابوبداح بن عاصم انصاری]] که [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ}}<ref>«و چون زنان را طلاق دادید و به سرآمد عدّه خویش رسیدند دیگر آنان را از زناشویی با شوهران دلخواه خود که با هم به شایستگی به سازش رسیده‌اند باز ندارید؛ هر کس از شما به خداوند و روز بازپسین ایمان داشته باشد بدین سخن اندرز داده می‌شود؛ این برای شما پاک‌تر و پاکیزه‌تر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۳۲.</ref> درباره‌اش نازل شده، [[اشتباه]] گرفته‌اند<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۴۲-۳۰.</ref>. ابوبداح بن عاصم انصاری از طریق پدرش، عاصم، از رسول خدا {{صل}} روایت دارد<ref>ابن ابی شیبه، ج۴، ص۳۵۵؛ ابن ابی عاصم، ج۴، ص۷؛ طبرانی، ج۱۷، ص۱۷۳.</ref>. واقدی او را در [[نقل حدیث]]، مورد [[اعتماد]] دانسته است<ref>ابن سعد، ج۳، ص۲۰۱.</ref><ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوبداح بن عاصم بن عدی انصاری بلوی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۱۴۱-۱۴۲.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۲۷

مقدمه

او از شاخه بلیِّ از قبیله قضاعه، و هم‌پیمان طایفه بنی عمرو بن عوف اوسی است. نامش دانسته نیست و در کنیه او نیز اختلاف است. واقدی، کنیه او را ابوعمرو و ابوبداح را لقب او دانسته که بر نامش غلبه کرده است[۱]. ابن عبدالبر[۲] از او با عنوان ابوبداح یاد کرده و در مورد اینکه ابوبداح کنیه یا لقب است، اظهار نظر نمی‌کند، اما سیوطی[۳] از نقل ابن عبدالبر استفاده کرده که او کنیه ابوبداح را، نام او دانسته است. برخی نیز نام او را عدی دانسته‌اند[۴]. در صحابی بودن ابوبداح اختلاف است، بیشتر او را صحابی دانسته‌اند[۵]، ولی برخی تصریح کرده‌اند که تابعی بودن او مشهورتر است[۶].

گفته شده او رسول خدا (ص) را درک کرد، ولی روایتی از ایشان ندارد و تنها از طریق پدرش از آن حضرت روایت کرده است[۷]. دلیل صحابی بودنش اینکه او، همسر سُبَیعَه اسلمیه، دختر حارث بود که در صحابی بودنش شکی نیست و آیه‌ای هم درباره او نازل شده است. شوهرش ابوبداح، درگذشت و ابوسنابل بن بعکک با سبیعه ازدواج کرد[۸]. ابن اثیر و ابن فتحون گفته‌اند: ابن عبدالبر به اشتباه گفته است: سُبَیعه اَسلمیه زن ابوبداح بود و بعد از او وفات یافت؛ حال اینکه سبیعه هنوز زن ابوبداح بود که ابوبداح درگذشت[۹]، بلکه زن ابوبداح، جُمَل (یا جمیل) دختر یسار خواهر معقل بن یسار بود که آیه ﴿وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ[۱۰]. درباره او و همسرش نازل شد[۱۱]. علت نزول آیه نیز این بود که ابوبداح همسرش را طلاق داد و مدت عده طلاق او نیز تمام شد، ولی ابوبداح پشیمان گشت و اراده رجوع کرد، اما برادر سبیعه مانع شد. در این وقت آیه یاد شده نازل شد[۱۲].

نام جمیل را جُمَیله، لیلی و فاطمه نیز گفته‌اند. ابن حجر در توجیه این نام‌ها گفته است شاید وی دارای دو اسم و یک لقب، یا دو لقب و یک اسم باشد[۱۳]، البته ابن ماکولا، به جزم نام او را جُمیل دانسته است[۱۴]. با اینکه سند خبر نزول آیه درباره ابوبداح مرسل است، ابن حجر[۱۵]، آن را صحیح دانسته و گفته است اگر همسریِ ابوبداح با جُمل دختر یسار صحیح باشد، ابوبداح یاد شده باید غیر از ابوبداح، همسر سبیعه أسلمیه باشد[۱۶]. ذهلی [۱۷] نیز در اعتراض به ابوموسی مدینی و ثعلبی [۱۸] که گفته‌اند: این آیه درباره سبیعه، همسر ابوبداح نازل شده، گفته است: ابوبداح تابعی است. بنابراین، ممکن است صحابی دیگری به نام بداح بن عاصم که کنیه او ابوعمرو است در کار باشد[۱۹]. اما به جز ابن حجر، در منابع و کتاب‌های تراجم، به چنین اسمی اشاره نشده است. ابن حجر[۲۰] چنین دلیل می‌آورد و می‌گوید: در حاشیه بر کتاب سنن ابن قیم حنبلی دیدم که گفته بود: نام شوی جمیله دختر یسار، خواهر معقل بن یسار، بداح بن عاصم است که کنیه ابوعمرو دارد.

اگر این حرف درست باشد، باید بداح بن عاصم، برادر ابوبداح تابعی باشد.

ابن سعد[۲۱] نیز با اینکه ابوبداح را در طبقه دوم از تابعین اهل مدینه آورده، به نقل از او می‌گوید: عباس بن عبدالمطلب گفت: ای رسول خدا (ص)! چرا در خانه برخی را باز گذاشتی و گروهی را بستی؟ آن حضرت فرمود: "من نه از پیش خود در خانه‌ای را باز گذاشتم و نه در خانه‌ای را بستم"[۲۲].

ابن حجر[۲۳] گفته است: به دو دلیل در صحابی بودن ابوبداح بن عاصم بن عدی تأمل است: اول اینکه عبدالله بن ابی بکر بن محمد بن عمرو بن حزم از طریق پدرش ابوبکر از ابوبداح روایت نقل کرده است (ابوبکر بن محمد بن حزم تنها از تابعین روایت دارد)؛ دیگر اینکه ابوبکر بن عبدالرحمان بن حارث بن هشام و پسرش عبدالملک که عصر نبوت را درک نکرده‌اند، از ابوبداح روایت دارند. بنابراین، ابوبداح نیز نباید عصر نبوت را درک کرده باشد. افزون بر اینها، بیشتر کتاب‌های تراجم گفته‌اند: او در سال ۱۱۷ و ایام خلافت هشام بن عبدالملک، در ۸۴ سالگی[۲۴]، یا بنا به قول واقدی در سال ۱۱۰[۲۵] درگذشته است.

با توجه به سال درگذشت و سن ابوبداح، او باید در سال ۳۳ هجری به دنیا آمده باشد. پس سخن کسانی که او را از صحابه دانسته‌اند، درست نیست و قول ابن سعد درست خواهد بود که او را جزو طبقه دوم از تابعین می‌داند و طبیعی است روایت او نیز از رسول خدا (ص) باید مرسل باشد. ابن حجر معتقد است ابن فتحون و برخی دیگر که ابوبداح بن عاصم بن عدی را صحابی دانسته‌اند، او را با ابوبداح بن عاصم انصاری]] که آیه ﴿وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ[۲۶] درباره‌اش نازل شده، اشتباه گرفته‌اند[۲۷]. ابوبداح بن عاصم انصاری از طریق پدرش، عاصم، از رسول خدا (ص) روایت دارد[۲۸]. واقدی او را در نقل حدیث، مورد اعتماد دانسته است[۲۹][۳۰]

منابع

پانویس

  1. سیوطی، تنویر، ص۳۶۱.
  2. ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۱.
  3. تنویر، ص۳۶۱.
  4. مزی، ج۳۳، ص۶۵.
  5. ابن عبد البر، ج۴، ص۱۷۱؛ ابن اثیر، ج۶، ص۲۴؛ ابن حجر، تلخیص، ج۷، ص۳۹۳.
  6. بکری، ج۳، ص۷۶۶؛ حاکم نیشابوری، ج۱، ص۴۷۸؛ ابن حجر، تلخیص، ج۷، ص۳۹۳.
  7. احمد بن حنبل، ج۵، ص۴۵؛ ابونعیم، ج۵، ص۲۸۴۱؛ حاکم نیشابوری، ج۴، ص۴۴۳.
  8. ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۱۷۱.
  9. ر. ک: مدخل سبیعة اسلمیه.
  10. «و چون زنان را طلاق دادید و به سرآمد عدّه خویش رسیدند دیگر آنان را از زناشویی با شوهران دلخواه خود که با هم به شایستگی به سازش رسیده‌اند باز ندارید؛ هر کس از شما به خداوند و روز بازپسین ایمان داشته باشد بدین سخن اندرز داده می‌شود؛ این برای شما پاک‌تر و پاکیزه‌تر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۳۲.
  11. ابن اثیر، ج۶، ص۲۴؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۴۲؛ همو، فتح، ج۹، ص۱۵۳.
  12. طبری، جامع، ج۲، ص۶۵۸؛ قرطبی، ج۳، ص۱۵۸؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۲۸۷.
  13. ابن حجر، فتح، ج۹، ص۱۵۳؛ عظیم آبادی، ج۶، ص۷۷.
  14. ابن حجر، فتح، ج۹، ص۱۵۳.
  15. الاصابه، ج۷، ص۴۲.
  16. ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۴۲.
  17. راوی زهری و صاحب کتاب زهریات
  18. صاحب تفسیر جواهر الحسان.
  19. ابن حجر، فتح، ج۹، ص۱۶۰.
  20. الاصابه، ج۱، ص۴۷۸.
  21. ابن سعد، ج۵، ص۲۰۱.
  22. ابن سعد، ج۵، ص۲۰۱ و ج۳، ص۱۷۸. در واقع ماجرای بستن درهای مسجد و باز گذاشتن در خانه امام علی (ع) به سدوا الأبواب معروف است و اصل اعتراض نیز مربوط به حمزه است که دیگران به نحوی آن را با واسطه نقل کرده‌اند.
  23. الاصابه، ج۷، ص۴۲.
  24. بکری اندلسی، ج۳، ص۷۶۶، بخاری، ج۸، ص۱۵۳.
  25. ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۴۲؛ ابن سعد، ج۵، ص۲۰۱.
  26. «و چون زنان را طلاق دادید و به سرآمد عدّه خویش رسیدند دیگر آنان را از زناشویی با شوهران دلخواه خود که با هم به شایستگی به سازش رسیده‌اند باز ندارید؛ هر کس از شما به خداوند و روز بازپسین ایمان داشته باشد بدین سخن اندرز داده می‌شود؛ این برای شما پاک‌تر و پاکیزه‌تر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۳۲.
  27. ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۴۲-۳۰.
  28. ابن ابی شیبه، ج۴، ص۳۵۵؛ ابن ابی عاصم، ج۴، ص۷؛ طبرانی، ج۱۷، ص۱۷۳.
  29. ابن سعد، ج۳، ص۲۰۱.
  30. محمدی، رمضان، مقاله «ابوبداح بن عاصم بن عدی انصاری بلوی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۱۴۱-۱۴۲.