اعجاز قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
*امتیاز دیگر این معجزه جاودان الهی آن است که در عین برخورداری از وصف اعجاز، کتاب تشریع و مشتمل بر معارف وحیانی است، ازاینرو خود شاهد صدق خویش است و در عین حال که مدعی وحیانی بودن است معارف موجود در آن نیز دلیل بر وحیانی و الهی بودن آن است <ref>مقدمه ابنخلدون، ص۹۵؛ التمهید، ج۴، ص۱۹ـ۲۰.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/3/60.htm#f6 دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۵۸]</ref>. | *امتیاز دیگر این معجزه جاودان الهی آن است که در عین برخورداری از وصف اعجاز، کتاب تشریع و مشتمل بر معارف وحیانی است، ازاینرو خود شاهد صدق خویش است و در عین حال که مدعی وحیانی بودن است معارف موجود در آن نیز دلیل بر وحیانی و الهی بودن آن است <ref>مقدمه ابنخلدون، ص۹۵؛ التمهید، ج۴، ص۱۹ـ۲۰.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/3/60.htm#f6 دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۵۸]</ref>. | ||
*قرآن کریم سند جاودانه درستیِ ادعای [[پیامبری]] [[پیامبر خاتم|پیامبر مکرم اسلام]] است. این [[کتاب آسمانی]] برتر از سایر معجزات [[انبیا]] است؛ زیرا از یک طرف با روح و اندیشه ایشان سر و کار دارد و از طرف دیگر، جاودانه و همیشگی است. علاوه بر این، از ابتدای نزول تاکنون همه را دعوت به مبارزه و هماوردی و به اصطلاح "تحدی" کرده است و تا عصر حاضر همه از آوردن نمونهای از آن عاجز ماندهاند. این دعوت به مبارزه، در چند مورد صریحاً در قرآن آمده است از جمله:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا }}﴾}}<ref> بگو اگر تمام جهانیان اجتماع کنند که مانند قرآن بیاورند نمیتوانند اگرچه با یکدیگر نهایت همکاری و همفکری را داشته باشند؛ سوره اسراء، آیه:۸۸.</ref><ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.</ref>. | *قرآن کریم سند جاودانه درستیِ ادعای [[پیامبری]] [[پیامبر خاتم|پیامبر مکرم اسلام]] است. این [[کتاب آسمانی]] برتر از سایر معجزات [[انبیا]] است؛ زیرا از یک طرف با روح و اندیشه ایشان سر و کار دارد و از طرف دیگر، جاودانه و همیشگی است. علاوه بر این، از ابتدای نزول تاکنون همه را دعوت به مبارزه و هماوردی و به اصطلاح "تحدی" کرده است و تا عصر حاضر همه از آوردن نمونهای از آن عاجز ماندهاند. این دعوت به مبارزه، در چند مورد صریحاً در قرآن آمده است از جمله:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا }}﴾}}<ref> بگو اگر تمام جهانیان اجتماع کنند که مانند قرآن بیاورند نمیتوانند اگرچه با یکدیگر نهایت همکاری و همفکری را داشته باشند؛ سوره اسراء، آیه:۸۸.</ref><ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.</ref>. | ||
*در زمینهٔ [[شناخت قرآن]]، هیچ مبحثی ازنظر اهمیت و نقشی که ایفا میکند بهپای مبحث اعجاز قرآن نمیرسد، دلیل مدعا روشن است؛ زیرا تمام مطالعات بیرونی و درونی قرآن ازآنجهت ارزش و اعتبار مییابد که این کتاب را "کلامالله" میشناسیم. باری، برای فهم کلام الهی و رسیدن به مراد خداوند نسبت به آنچه در قالب آیات و سور آمده، ناگزیریم دانشهای مصطلح علوم قرآنی را دنبال کنیم و از رهگذر تفسیر ترتیبی و موضوعی اسرار آن را بازکاوی نماییم. اما اگر قرار باشد بدون استمداد از اصل اعجاز، انتساب قرآن به خداوند مورد مناقشه قرار گیرد، دیگر تمام کوششها و کنکاشهای قرآنی تا حد بازشناسی هدفها و راهنماییهای یک کتاب عادی بشر تنزیل مییابد. درست نظیر آنکه هر محدثی برای آنکه بر اساس قواعد فقهالحدیث به دنبال بازکاوی مدلولهای یک حدیث باشد، نخست و پیش از هر چیز میبایست استناد حدیث به معصوم را اثبات کند. از سویی دیگر اثبات رسالت [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} آنهم رسالتی که دارای دو صفت مهم جاودانگی و جهانی است درگرو اثبات [[معجزه]] آن یعنی قرآن است. بنابراین پیش از هر مبحثی در مباحث شناخت قرآن، شاید ضروری باشد که از اعجاز قرآن گفتوگو شود. زیرا از این رهگذر آسمانی و کلامالله بودن قرآن اثبات میشود و با اثبات آن، نوبت به مباحث دیگر نظیر تاریخ قرآن و ... میرسد. ما در اینجا مفهوم معجزه و وجوه اعجاز قرآن را موردبررسی قرار میدهیم<ref>[[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[چلچراغ حکمت ج۲۲ (کتاب)|چلچراغ حکمت ج۲۲]]، ص: ۴۷ تا ۶۲.</ref>. | |||
'''مفهوم [[معجزه]]''': معجزه را میتوان اینچنین تعریف کرد: معجزه یعنی بینه و آیت الهی که برای اثبات یک مأموریت الهی صورت میگیرد و بهاصطلاح مقرون به تحدی است، منظوری الهی از او در کار است، این است که محدود است به شرایط خاص<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۳۵ ص ۴۲۷</ref> به عبارت دیگر: در تعریف معجزه اینجور باید بگوییم که معجزه آن کار و اثری است که از پیغمبری بهعنوان تحدی- یعنی برای اثبات مدعای خودش- آورده بشود و نشانهای بشری است بهطورکلی<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۳۵ ص ۴۲۷</ref> بر اساس این تعریف، معجزه دارای چهار رکن اساسی است که عبارتاند از: | |||
#معجزه آیت و نشانه الهی است. مقصود از آیت الهی بودن یعنی کاری که با نمایاندن قدرت خداوند به مردم همراه است که از این رکن در تعریفهای متکلمان مسلمان با قید "خارق عادت" یاد شده است. | |||
#[[معجزه]] اثباتگر مأموریت الهی است. گاهی از مأموریت الهی با عنوان "منصبی از مناصب الهی" یاد میشود که مقصود از آن مقام رسالت و نبوت است. زیرا [[رسول]] یا نبی از سوی خداوند مأموریت ابلاغ پیامها و دستوراتی است. | |||
#معجزه همراه با تحدی و هم آورد طلبی است. یعنی هماره در معجزه از مردم خواسته میشود اگر در صداقت و رسالت و ادعای اعجاز تردید دارند، میتوانند چیزی همسان با معجزه را ارائه کنند. | |||
#معجزه محدود به شرایط خاص است. مقصود از شرایط خاص آن است که پیامبران در منشی حکیمانه آنجا که واقعاً جای اثبات [[رسالت]] و [[نبوت]] بوده و ضرورت داشت برای اثبات این منصب [[معجزه]] ارائه شود، بنا به اذن و فرمان الهی معجزاتی را متناسب با شرایط زمان ارائه میکردند و چنان نبود که طبق دلخواه مردم، به درخواستها و فزونطلبیهای آنان یکسره پاسخ مثبت داده معجزاتی را ارائه کنند. بدینجهت [[قرآن]] تأکید میکند که [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]]{{صل}} در برابر درخواستهای مکرر مشرکان برای ارائه معجزاتی همچون جاری ساختن چشمه، برخورداری از خانهای از طلا و نقره و... به آنان پاسخ منفی داده و اعلام کرده که جز انجام درخواست و اراده الهی کاری از او ساخته نیست<ref>اسراء، آیات ۹۷-۹۳</ref> از سویی دیگر باید همصدا با دیگر اندیشوران میان معجزه و کرامت تفاوت قائل شد و باید بگوییم که کرامت از دو جهت با معجزه متفاوت است: کرامت همراه با ادعای مأموریت الهی نیست؛ کرامت مشروط به شرایط خاص هم نیست. یعنی یک شخص بنا به قدرت روحی، معنوی و نفسانی خود میتواند کارهای خارقالعادهای در سطوح مختلف ارائه کند. بر این اساس: کرامت یک امر خارقالعاده است که صرفاً اثر قوت روح و قداست نفسانی یک انسان کامل یا نیمهکامل است و برای اثبات منظور الهی خاصی نیست. اینچنین امری فراوان رخ میدهد و حتی میتوان گفت یک امر عادی است و مشروط به شرطی نیست. معجزه زبان خدا است که شخصی را تأیید میکند، ولی کرامت چنین زبانی نیست.<ref>م.آ.ج ۴، ص ۵۶۲</ref><ref>[[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[چلچراغ حکمت ج۲۲ (کتاب)|چلچراغ حکمت ج۲۲]]، ص: ۴۷ تا ۶۲.</ref>. | |||
'''[[وجوه اعجاز قرآن]]:''' به استناد آیاتی که از هم آوردی سخن به میان آورده ما بهطور یقین درمییابیم که قرآن خود را معجزه و فراتر از حد توان بشر دانسته است. بدین روی، در کنار فراخوانی به مبارزه با ارائه گفتاری نظیر همه قرآن یا همسان با ده یا یک سوره آن، بر عدم امکان تحقق این امر تأکید کرده است. در آنجا که میفرماید: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ*فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ}}﴾}}<ref>یقره، آیات ۲۳ و ۲۴</ref> با صرفنظر از این امر پرسش مهم در این زمینه آن است که قرآن چه امتیازات و ویژگیهای فوق بشری خو را مدنظر قرار داده و معتقد است که دیگران از آوردن نظیر آن عاجزند؟ آنچه در این بین ارائه میشود در حقیقت ناظر به وجوه اعجاز قرآن است. اندیشمندان مسلمان از دیرباز این امر را موردتوجه قرار داده و کوشیدهاند افقهای مختلف اعجاز قرآن را مورد بازکاوی قرار دهند. در سایه این تحقیقات به نظر میرسد که میتوان پنج وجه برای اعجاز قرآن برشمرد: اعجاز بیانی؛ اعجاز معارفی؛ اعجاز علمی؛ اعجاز تشریعی؛ اعجاز اخلاقی. آنچه در این بین اهمیت دارد توجه به این نکته است که: مسئله اعجاز قرآن را از دو جنبه باید بحث کرد، یکی جنبه زیبایی و هنری و دیگری جنبه علمی و فکری. جنبه زیبایی و هنری مربوط به لفظ قرآن یعنی همان عبارات قرآن است، اما جنبه علمی و فکری، آن مربوط به معنویتهای قرآن است، ربطی به لفظ و ظاهر قرآن ندارد. مثلاً درباره توحید و خدا بحث کرده، و مسائلی که مربوط به خدا و ماوراء طبیعت است در قرآن آمده است<ref>م.آ.ج ۴، ص ۵۴۶</ref> به این معنا که باید قرآن را بر پایه دو عنصر لفظ و معنا استوار دانست و پذیرفت که برخی از وجوه اعجاز نظیر اعجاز بیانی بیشتر از آنکه مربوط به متن و معنای قرآن باشد، ناظر به لفظ قرآن است. اما سایر وجوه اعجاز قرآن، به معنا و درونمایه این کتاب آسمانی مربوط میشود. از اعجاز متنی و محتوایی قرآن میتوان به اعجاز علمی تفکری تعبیر کرد و مدعی شد که: جنبه علمی و فکری، مربوط به معنویهای قرآن است. ربطی به لفظ و ظاهر آن ندارد. مثلاً درباره توحید و خدا بحث کرده است و مسائل که مربوط به خدا و ماوراء طبیعت است در قرآن آمده است<ref>م.آ.ج ۴، ص ۵۴۷</ref>اینک مناسب است به اجمال این وجوه را موردبررسی قرار دهیم<ref>[[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[چلچراغ حکمت ج۲۲ (کتاب)|چلچراغ حکمت ج۲۲]]، ص: ۵۰.</ref>. | |||
'''[[اعجاز بیانی]]:''' در تبیین اعجاز بیانی میتوان برای آن دو ویژگی برشمرد، که عبارتاند از: | |||
۱. '''آهنگپزیری قرآن:''' یکچیز آهنگ پذیر آن چیزی است که وقتی آن را با آهنگ میخوانند آن را بهتر بیان میکند تا وقتیکه ساده میخوانند، به این میگویند آهنگپذیری.<ref>م.آ.ج ۴، ص ۵۵۴</ref> درباره آهنگپذیری قرآن میتوان چنین اظهارنظر کرد که این: تنها قرآن است که آهنگ پذیر است و این همان مطلبی است که از صدر اسلام به آن توجه شده است. اینکه توصیهشده است قرآن را بهصورت حسن بخوانید برای همین بوده است که در قرآن جنین استعدادی و پذیرشی بوده و با آهنگ بهتر میتوانسته است خودش را نشان بدهد ونمایان کند. در اخبار زیادی داریم: {{عربی|اندازه=155%|تغنوا بالقرآن}}<ref>«غنا بخوانید با قرآن» م.آ.ج ۴، ص ۵۵۴</ref> شاهد مدعا آن است که ما میدانیم که از صدر اسلام عملاً این عنایت بوده است که قرآن را با آواز خوش بخوانند و خوشآوازهای صحابه [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} میآمدند و قرآن را میخواندند. حتی خود [[پیامبر خاتم|پیغمبر اکرم]]{{صل}} گاهی اصحاب را میگفت قرآن را بر او بخوانند. خودش قرآن بر او نازل شده بود، او که قرآن را میدانست، ولی از شنیدن قرآن لذتی میبرد که از دانست آن قهرا انسان آن لذت را نمیبرد چون خود شنیدن موضوعیت دارد، آن برای دانستن که نیست، برای فکر نیست. فکر میداند، چیزی که میداند دیگر تکرار لغو است. ولی دل هرچه تجدید شود میخواهد احساساتش تحریک شود. بسیاری از اوقات خد [[پیامبر خاتم|پیغمبر اکرم]]{{صل}} بعضی از اصحاب را امر میکردند که قرآن را باز کن برای من بخوان و او قرآن میخواند و [[پیامبر خاتم|پیغمبر اکرم]]{{صل}} گوش میکردند.<ref>م.آ.ج ۴، ص ۵۵۵</ref> افزون بر دوران رسالت در دوران [[ائمه]] {{عم}} نیز به خواندن قرآن با آهنگ خوش و دلنواز اهتمام ویژه میشده است. [[ائمه]]{{عم}}خود قرآن با آوازی بس دلانگیز تلاوت میکردند. درباره [[امام سجاد]] و [[امام باقر]]{{عم}} هست که قرآن را آنچنان با آهنگ خوش و زیبا از داخل منزل با صدای بلند میخواندند که صدایشان به بیرون منزل منعکس میشد و مردمی که از کوچه میگذشتند بهواسطه زیبایی و خوشی این آهنگ میایستادند. بعد پشت خانه امام را نگاه میکردند میدیدند مردم داخل کوچه ایستادهاند دارند گوش میکنند و حتی نوشتهاند آنقدر این صدا زیبا و جذاب بود که سقاها درحالیکه مشکهای سنگین را بر دوش میکشیدند و میآمدند عبور کنند، با همان مشکهای پر از آب میایستادند که گوش کنند.<ref>م.آ.ج ۴، ص ۵۵۶</ref> راز سیریناپذیری انسان از تلاوت قران حلاوت و شیرینی خاصی است که در قرآن نهفته است. این تنها قرآن است که یک چنین حلاوت و شیرینیای داردکه انسان هرچه بخواند شیرینی آن سلب نمیشود. این حکایت میکند که یک نوع تناسب بسیار مرموز میان روح و فطرت بشر و این کلام که کلام خدا است، و انسان چون واقعاً کلام خالقش را دارد میشنود، ندای غیب و ماوراء طبیعت را دارد میشنود، هرچه تکرار خسته نمیشود.<ref>م.آ.ج ۴، ص ۵۶۱</ref> | |||
۲. '''فصاحت و بلاغت بیبدیل قرآن:''' اگر قرار باشد کسی از راه مقایسه، پیشگامی و برتری قرآن از منظر فصاحت و بلاغت را بر تمان نگاشتهها و گفتارها اثبات کند، بهترین راه مقایسه قرآن با سخنان معصومان است که خود در بیان اسرار و آموزههای الهی از بهترین سبکها و منطبق با نیاز مخاطبان بهره میجستند. در میان گفتار معصومان نهجالبلاغه از ویژگی و امتیاز خاصی برخوردار است بهگونهای که آن را فروتر از کلام خداوند و درعینحال برتر از همه گفتارهای بشری معرفی کردهاند. به عبارت روشنتر در میان گفتار انسانها تاکنون گفتاری ازنظر استواری، نغز بودن، پرمحتوایی و... بهپای نهجالبلاغه عرضه نشده است. اما وقتی همین نهجالبلاغه با قرآن مقایسه میشود، آیات قرآن بسان خورشیدی در کنار ستارگان درخشندگی و پرفروغی خود از نشان میدهد. وقتی الفاظ نهجالبلاغه را پهلوی قرآن میگذاریم مثل این است که انسان با اتومبیل در جادهای حرکت میکند؛ میبیند نشیب و فراز دارد، یکدفعه روی آسفالت جدید قرار میگیرد، میبیند اتومبیل روی یک خط هموار حرکت میکند و کوچکترین نشیب و فارزی ندارد.<ref>م.آ.ج ۴، ص ۵۳۷</ref>نهتنها تفاوت است میان کلمات قرآن و جملههای [[امام علی|امیر مؤمنان]]، با جملههای خود [[پیامبر]] همینطور است؛ یعنی هر جا پیغمبر خودش خطبه خواند مثل خطبه امیر مؤمنان است، هیچ فرقی نمیکند.<ref>م.آ.ج ۴، ص ۵۳۷</ref><ref>[[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[چلچراغ حکمت ج۲۲ (کتاب)|چلچراغ حکمت ج۲۲]]، ص: ۴۷ تا ۶۲.</ref>. | |||
'''[[اعجاز معارفی]]''': مقصود از اعجاز معارفی آن است که در قرآن در زمینههای مختلف شناخت دین، آموزههای بلندی انعکاس یافته که با هیچیک از کتابهای آسمانی موجود با کتابهای بشری قابلمقایسه نیست. زیرا آنچه درکتابهای مقدس همچون تورات و انجیل انعکاس یافته حداقل از سه جهت دچار ضعف و کاستی است: | |||
#به خاطر تشکیک در اصالت و انتساب این کتابها به خداوند نمیتوان با اطمینان به این آموزهها باورمند شد. درحالیکه در اصالت قرآن و انتساب آن به خداوند هیچ تشکیک وتردیدی وجود ندارد. | |||
#بخش قابلتوجهی از معارف دینی که در این کتابهای انعکاس یافته و مبانی عقلی و یا علمی در تعارض است و عقل سلیم نمیتواند بپذیرد که صاحب این گفتارها خداوند است. مثلاً در تورات در تبیین ماجرای آفرینش مقصود از درخت ممنوعه را درخت علم و معرفت میداند که عملاً به این معنا است که خداوند با رشد و پیشرفت علمی و معرفتی انسانها مخالف است! که به هیچوجهی قابلپذیرش نیست. یا مثلاً میگوید که حوا از استخوان دنده چپ حضرت آدم آفریده شد و شیطان او را فریب داد و از رهگذر او موفق به فریب آدم شد.<ref>برای تفصیل بیشتر ر.ک: کتاب مقدس، سفر پیدایش</ref>این ادعا به معنای آن است که زن طفیلی وجود مرد بوده و هماره مقصر اصلی انحرافات مردان زناناند. درحالیکه افزون بر عقل، قرآن با این نگرشها مخالف است. | |||
#آنچه درباره مسائل دینشناسی در این کتابها منعکس شده بسیار محدود و ساده است و نمیتواند پاسخگوی نیازهای انسانی باشد، بهعنوانمثال تورات درباره معاد هیچ توضیحی ارائه نکرده و اناجیل تنها به ذکر آن بسنده کردهاند. درحالیکه در قرآن نزدیک به دو هزار آیه درباره معاد و تبیین مواقف آن آمده است. دستاوردهای عقلی انسان نیز در حوزههای دینشناسی و با ضعفهای عدیده روبرواند. ازجمله آنکه به اذعان فلاسفه عقل در شناخت دقیق مسائل متافیزیک و بهویژه حیات پس از مرگ عقیم است و ابزار لازم را برای کنار گذاشتن حجابهای زمان و مکان در اختیار ندارد. با چنین نگاه مقایسهای میتوان پی برد که قرآن با ذکر آموزههای وحیانی در زمینههای مختلف دینشناسی خدمت بزرگی به بشریت کرده است. ازاینجهت لازم است بامطالعه معارفی که در قرآن آمده و تفاوت آنها با عصر نزول، این تفاوتها را دریابیم: مثلاً (قرآن) درباره توحید و خدا بحث کرده، و مسائلی که مربوط به خدا و ماوراء طبیعت است در قرآن آمده است. این بسیار قابلتجزیه و تحلیل است که ما آنچه در مسئله توحید در آن روز جزیره العرب بوده است، بلکه همچنین با آنچه در مسئله توحید در همه جهان آن روز بوده است بلااستثناء، حتی جهان یونان و روم که آنوقت از همه جهانهای دیگر در این مسائل بیشتر بحث کرده بودند؛ و نهتنها آن زمان، زمانهای بعد را هم در نظر بگیریم تا آنجا که دیگران هرچه استفاده کردهاند، از قرآن کردهاند یا لااقل ازقرآنهم زیاد استفاده کردهاند. حالا اگر ما در همین مسئله رسیدیم به این مطلب که به این قرآنی بیانی است مافوق عصر – و حتی خیلی مقدم بر ازمنهای که هست الییومناهذا، آنگاه با توجه به اینکه کسی که این سخنان را گفته یک مرد عرب امی بوده است، این خودش اعجاز است.<ref>م.آ.ج ۴، ص ۵۴۷</ref>از سوی دیگر شیوه تبیین معارف دینی در قرآن با آنچه فلاسفه ارائه کردهاند متفاوت است. چنانکه در تعالیم مسیحیت میان ایمان از یکسو و عقل و علم از سوی دیگر تمایز اعلامشده است؛ درحالیکه قرآن این دو مقوله را ملازم هم میداند. وقتیکه سراغ منطق قرآن میرویم میبینیم معقولترین منطقها است. مسیحیان، نمیگویم مسیحیان تا زمان قرآن، حتی مسیحیان بعد از قرآن الیزماننا هذا، ایمان را از عقل و علم تفکیک میکنند. در کتابهای مذهبی مسیحیت- نه درکتابهای علمیشان- همواره میگویند ایمان یک نوری است که در دل انسان پیدا بشود و باعقل و علم بشر سروکار ندارد و ضد عقل و علم بشر است. قائل به تثلیث هستند. میگویند درعین حالی که خدا یکی است سه چیز است. اگر بگوییم چگونه چنین چیزی میشود؟ میگویند اینجا مسئله ایمان است نه مسئله عقل. ولی قرآن میان ایمان و علم بشر جدایی قائل نیست. البته ایمان خود یک امری است غیر از علم ولی این دو به یکدیگر پیوسته هستند. کدام کتاب را شما پیدا میکنید مثل قرآن که اینهمه برای آیات خلقت اهمیت قائل شده باشد و مرتب بشر را دعوت کرده است به تعقل در این مسائل؛ یعنی علم را پلی قرار میدهد برای ایمان.<ref>م.آ.ج ۴، ص ۶۱۱ و ۶۱۲</ref>ازاینجهت قرآن هرگز نمیگوید اگر میخواهی ایمان پیدا کنی عقلت را رها کن که مانع ایمان است. قرآن این دو را با یکدیگر منافی نمیبیند، میگوید که تو از طریق عقل خودت قدم بردار و از طریق تهذیب نفس همقدم بردار و از این دو به یک نتیجه خواهی رسید. قرآن آیاتی داد که بشر را دعوت به علم یعنی کشف قوانین طبیعت میکند و اینها را مؤیدی برای خداشناسی میداند؛ درعینحال این مطلب هم در قرآن است: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً}}﴾}}<ref>سوره انفال آیه ۲۹</ref> یعنی اگر تقوای الهی پیشه کنید خداوند در دل شما یک مایه تمیز قرار میدهد، این همان نو رالهامی است. اما نمیگوید اگر میخواهی به این برسی آن را راه کن.<ref>م.آ.ج ۴، ص ۶۱۵</ref><ref>[[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[چلچراغ حکمت ج۲۲ (کتاب)|چلچراغ حکمت ج۲۲]]، ص: ۵۵.</ref>. | |||
'''[[اعجاز علمی]]:''' مقصود از اعجاز علمی آن است که قرآن در روزگاری که جهل و نادانی بر سرتاسر عالم گسترده بود از آموزههایی درباره جهانشناسی، کیهانشناسی و انسانشناسی سخن به میان آورده که نهتنها د ر دوران نزول بلکه تا هزار سال پس از آن برای مردم ناشناخته بوده است. بخشی از این آموزهها در سایه تلاشهای گسترده و تحقیقات تجربی وسیع اندیشمندان از دوران رنسانس تاکنون برای مردم شناخته شد و شماری دیگر از این آموزههای علمی در آینده برای جهانیان آشکار خواهد شد. انعکاس چنین آموزههایی آنهم از زبان پیامبری که به مکتب نرفت و خط ننوشت، ازجمله دلایل آشکار بر اعجاز قرآن و آسمانی بودن این کتاب آسمانی است. اعجاز علمی را باید ناظر به مسائلی دانست که: در آنها باید از متخصصین دیگر استمداد کرد و آنها در این زمینهها بحثهایی کردهاند. البته میدانید ککه قرآن این جو مسائل را به مناسبت مسائل دیگر میآورد. قرآن در باب طبیعت و بهاصطلاح در طبیعیات مسائلی آورده است، درباره باد، باران، زمین، آسمان، حیوان و... البته در این قسمت مفسرین قدیم وجدید کموبیش بحث کرده بودند ولی علمای جدید از وقتیکه علوم طبیعی پیشرفت خوب و نمایانی کرده است بیشتر در مسائل قرآن وقت صرف کردهاند. در تفسیر طنطاوی بیشتر کوشش این است که طبیعیات قرآن را با توجه به طبیعیات جدید روشن کند و ثابت نماید که آنچه قرآن در این زمینهها گفته است با آنچه علم بهتدریج کشف میکند منطبق است یا لااقل منطبقتر است. لااقل همان منطبقتر بودنش هم خودش دلیل است بر این مطلب.<ref>م.آ.ج ۴، ص ۵۴۸ و ۵۴۹</ref><ref>[[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[چلچراغ حکمت ج۲۲ (کتاب)|چلچراغ حکمت ج۲۲]]، ص: ۵۹.</ref>. | |||
'''[[اعجاز تشریعی]]:''' مقصود از اعجاز تشریعی اعجاز در عرصه قانونگذاری است. مدعیان اعجاز تشریعی قرآن میگویند در قرآن قوانین و حقوق خصوصی، عمومی، جزایی،کیفری، بینالمللی و .... در سطحی متعالی انعکاس یافته که در تعالی و جامعیت با هیچیک از قوانین و حقوق بشری شناختهشده قابلمقایسه نیست. یعنی آنچه در قرآن انعکاس یافته منطبق باعقل و منطق و پاسخگویی همه نیازهای بشری است و در هم زمانها قابلاجرا است. این در حالی است که در روزگار نزول قرآن به هیچوجه از این مسائل گفتوگو و خبری در بین نبود. از سوی دیگر در قوانین بشری گاه بهصورت مکرر تغییرات و اصلاحات راه پیدا میکند که نشانگر ضعف و اشکال در قوانین مدون پیشین است. درحالیکه احکام و قوانین قرآن تا روز قیامت ثابت و قابلاجرا است. این امر از درستی و استواری این قوانین حکایت دارد: چون قرآن درعینحال واضع یک سلسله مقررات و قوانین است چه در باب عباداتها و چه در باب مسائل اجتماعی که اصطلاحاً در فقه آنها را "معاملات" میگویند، در باب حقوق اجتماعی، در باب حقوق خانوادگی، مثلاً مسئله حقوق زن، چون من خودم در این به نسبت بیش از سایر مسائل مطالعه دارم، پس از مطالعه کردن در همین موضوع وقتیکه رسیدگی کردم دیدم سطح قرآن خیلی سطح عالی عجیبی است. وقتی من همان را مقایسه کردم با روایاتهایی که در این زمینه آمده است دیدم منطق روایتهای اسلامی در بابا حقوق زن هرگز به سطح قرآن نمیرسد. وقتیکه به فقیه اسلامی مراجعه کردم دیدم چون سلیقههای شخصی فقها هم که متأثر از محیط وزندگیشان بوده، خواهناخواه در آرائشان تأثیر داشته،یک درجه پایینتر از اخبار و روایاتها است. آنگاه انسان فکر میکند که یک امی درس ناخوانده چقدر میتواند بهطور عادی روشن و روشنفکر باشد که حتی دانشمندانی که سالها در مدارس تحصیل میکنند اینطور نتوانند مطالب را روشن ببینند و درک کنند<ref>م.آ.ج ۴، ص ۵۴۸</ref><ref>[[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[چلچراغ حکمت ج۲۲ (کتاب)|چلچراغ حکمت ج۲۲]]، ص: ۶۱.</ref>. | |||
'''[[اعجاز اخلاقی]]:''' وجه دیگری از وجوه اعجاز که در عموم آثار اندیشهوران مسلمان به آن توجهی نشده اعجاز اخلاقی قرآن است. یعنی اعجاز در ارائه بهترین، کاملترین و جامعترین نظام اخلاقی فردی و اجتماعی، آنهم در سطحی که در روزگار نزول قرآن و پس از آن برای مردم شناختهشده نبوده است. ازجمله صاحبنظرانی که در اینباره اظهارنظر کردهاند علامه بلاغی است.<ref>محمدجواد بلاغی نجفی، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، مقدمه</ref>اخلاق و تربیت در قرآن و بهطورکلی هدایت و راهنمایی بشر، باز این هم عین همان مطالب، اینها را در یک سطحی میبینیم که هیچ امکانی ندارد مردمی که در آن عصر و زمان بودهاند به فکر شخصی و فردی به اینگونه معنائی و مفاهیم برسند و حتی مقایسه میکنیم. میبینیم مردمی هم که بعد از او آمدهاند هرگز بهپای او نرسیدهاند، این خودش اعجاز است.<ref>م.آ.ج ۴، ص ۵۴۷</ref><ref>[[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[چلچراغ حکمت ج۲۲ (کتاب)|چلچراغ حکمت ج۲۲]]، ص: ۶۲.</ref>. | |||
==مؤلفههای [[معجزه]] بودن [[قرآن]]== | ==مؤلفههای [[معجزه]] بودن [[قرآن]]== | ||
خط ۱۰۴: | خط ۱۳۳: | ||
* [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[محمد رضا بهدار|بهدار، محمد رضا]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]؛ | * [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[محمد رضا بهدار|بهدار، محمد رضا]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]؛ | ||
* [[پرونده:8989.jpg|22px]] [[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۱''']]؛ | * [[پرونده:8989.jpg|22px]] [[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۱''']]؛ | ||
*[[پرونده:1368921.jpg|22px]] [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسانشناسی (کتاب)|'''انسانشناسی''']]. | *[[پرونده:1368921.jpg|22px]] [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسانشناسی (کتاب)|'''انسانشناسی''']]؛ | ||
* [[پرونده:1368991.jpg|22px]] [[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[چلچراغ حکمت ج۲۲ (کتاب)|'''چلچراغ حکمت ج۲۲''']]. | |||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
نسخهٔ ۱۳ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۲:۳۳
- این مدخل از زیرشاخههای بحث معجزات پیامبر خاتم و مرتبط با بحث اعجاز است. "اعجاز قرآن" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اعجاز قرآن (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
معجزه فعل خارقالعادهای است که مدعی نبوت آنرا دلیلی بر بعثت از طرف خداوند میداند[۱] و اعجاز قرآن یعنی خارق العاده بودن قرآن و ناتوانی دیگران از آوردن مثل آن است.[۲].
واژهشناسی لغوی
- اعجاز مصدر باب افعال از ریشه "ع ـ ج ـ ز" به معنای ناتوان ساختن یا ناتوان یافتن کسی یا چیزی بهکار رفته [۳] و در قرآن کریم به معنای نخست آمده است: ﴿﴿ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ ﴾﴾[۴][۵]. واژه معجزه، اسم فاعل ماده "عجز" از باب افعال به معنای ناتوانکننده است [۶].
واژه شناسی اصطلاحی
- معجزه عمل خارق عادتی را گویند که انجام آن از قدرت افراد عادی بیرون بوده و تنها به اتکای یک نیروی مافوق طبیعی امکانپذیر است. معجزه عملی است از طرف مدعی نبوت و دارای برخی شرایط و خصوصیات و نشانهای روشن و دلیلی آشکار است بر صدق ادعای آورنده آن[۷].
- شرایط و خصوصیات آن عبارتاند از:
- هیچ انسانی حتی نوابغ، به اتکای قدرت بشری توانایی بر انجام آن نداشته باشد.
- آورنده معجزه باید دیگران را به مقابله دعوت کند "تحدی" و در این میدان مغلوب دیگران نشود.
- همراه با ادعای نبوت باشد[۸].
- اگر کسی به راستی توانست امور خارقالعاده را انجام دهد و همگان در برابر او عاجز شوند، یقین پیدا میشود که او پشتوانهای الهی دارد و از طرف خداست.
قرآن معجزه جاویدان
- پیامبر اسلام(ص) افزون بر داشتن معجزاتی شبیه آنچه پیامبران پیشین از آن برخوردار بودند[۹] از معجزه قرآن کریم نیز برخوردار بوده که اصلیترین معجزه آن حضرت است. معجزات به دو قسم حسی و عقلی تقسیم می شوند و بیشتر معجزات عرضه شده بر امتهای پیشین، مانند ناقه صالح، طوفان نوح، عصای موسی و غیره حسی و بیشتر معجزات عرضه شده بر مخاطبان پیامبر اسلام(ص)، مانند خبر دادن از غیب و آوردن حقایق علمی بدون آموختن از کسی، عقلی بوده است. قرآن کریم با برخورداری از امتیازی خاص، معجزه و نشانهای معرفی شده که هر دو جنبه حسی و عقلی را در خود فراهم آورده است، با این ویژگی که تا پایان جهان باقی و در دسترس همه بشر قراردارد[۱۰]. [۱۱][۱۲].
- امتیاز دیگر این معجزه جاودان الهی آن است که در عین برخورداری از وصف اعجاز، کتاب تشریع و مشتمل بر معارف وحیانی است، ازاینرو خود شاهد صدق خویش است و در عین حال که مدعی وحیانی بودن است معارف موجود در آن نیز دلیل بر وحیانی و الهی بودن آن است [۱۳][۱۴].
- قرآن کریم سند جاودانه درستیِ ادعای پیامبری پیامبر مکرم اسلام است. این کتاب آسمانی برتر از سایر معجزات انبیا است؛ زیرا از یک طرف با روح و اندیشه ایشان سر و کار دارد و از طرف دیگر، جاودانه و همیشگی است. علاوه بر این، از ابتدای نزول تاکنون همه را دعوت به مبارزه و هماوردی و به اصطلاح "تحدی" کرده است و تا عصر حاضر همه از آوردن نمونهای از آن عاجز ماندهاند. این دعوت به مبارزه، در چند مورد صریحاً در قرآن آمده است از جمله:﴿﴿ قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا ﴾﴾[۱۵][۱۶].
- در زمینهٔ شناخت قرآن، هیچ مبحثی ازنظر اهمیت و نقشی که ایفا میکند بهپای مبحث اعجاز قرآن نمیرسد، دلیل مدعا روشن است؛ زیرا تمام مطالعات بیرونی و درونی قرآن ازآنجهت ارزش و اعتبار مییابد که این کتاب را "کلامالله" میشناسیم. باری، برای فهم کلام الهی و رسیدن به مراد خداوند نسبت به آنچه در قالب آیات و سور آمده، ناگزیریم دانشهای مصطلح علوم قرآنی را دنبال کنیم و از رهگذر تفسیر ترتیبی و موضوعی اسرار آن را بازکاوی نماییم. اما اگر قرار باشد بدون استمداد از اصل اعجاز، انتساب قرآن به خداوند مورد مناقشه قرار گیرد، دیگر تمام کوششها و کنکاشهای قرآنی تا حد بازشناسی هدفها و راهنماییهای یک کتاب عادی بشر تنزیل مییابد. درست نظیر آنکه هر محدثی برای آنکه بر اساس قواعد فقهالحدیث به دنبال بازکاوی مدلولهای یک حدیث باشد، نخست و پیش از هر چیز میبایست استناد حدیث به معصوم را اثبات کند. از سویی دیگر اثبات رسالت پیامبر اکرم(ص) آنهم رسالتی که دارای دو صفت مهم جاودانگی و جهانی است درگرو اثبات معجزه آن یعنی قرآن است. بنابراین پیش از هر مبحثی در مباحث شناخت قرآن، شاید ضروری باشد که از اعجاز قرآن گفتوگو شود. زیرا از این رهگذر آسمانی و کلامالله بودن قرآن اثبات میشود و با اثبات آن، نوبت به مباحث دیگر نظیر تاریخ قرآن و ... میرسد. ما در اینجا مفهوم معجزه و وجوه اعجاز قرآن را موردبررسی قرار میدهیم[۱۷].
مفهوم معجزه: معجزه را میتوان اینچنین تعریف کرد: معجزه یعنی بینه و آیت الهی که برای اثبات یک مأموریت الهی صورت میگیرد و بهاصطلاح مقرون به تحدی است، منظوری الهی از او در کار است، این است که محدود است به شرایط خاص[۱۸] به عبارت دیگر: در تعریف معجزه اینجور باید بگوییم که معجزه آن کار و اثری است که از پیغمبری بهعنوان تحدی- یعنی برای اثبات مدعای خودش- آورده بشود و نشانهای بشری است بهطورکلی[۱۹] بر اساس این تعریف، معجزه دارای چهار رکن اساسی است که عبارتاند از:
- معجزه آیت و نشانه الهی است. مقصود از آیت الهی بودن یعنی کاری که با نمایاندن قدرت خداوند به مردم همراه است که از این رکن در تعریفهای متکلمان مسلمان با قید "خارق عادت" یاد شده است.
- معجزه اثباتگر مأموریت الهی است. گاهی از مأموریت الهی با عنوان "منصبی از مناصب الهی" یاد میشود که مقصود از آن مقام رسالت و نبوت است. زیرا رسول یا نبی از سوی خداوند مأموریت ابلاغ پیامها و دستوراتی است.
- معجزه همراه با تحدی و هم آورد طلبی است. یعنی هماره در معجزه از مردم خواسته میشود اگر در صداقت و رسالت و ادعای اعجاز تردید دارند، میتوانند چیزی همسان با معجزه را ارائه کنند.
- معجزه محدود به شرایط خاص است. مقصود از شرایط خاص آن است که پیامبران در منشی حکیمانه آنجا که واقعاً جای اثبات رسالت و نبوت بوده و ضرورت داشت برای اثبات این منصب معجزه ارائه شود، بنا به اذن و فرمان الهی معجزاتی را متناسب با شرایط زمان ارائه میکردند و چنان نبود که طبق دلخواه مردم، به درخواستها و فزونطلبیهای آنان یکسره پاسخ مثبت داده معجزاتی را ارائه کنند. بدینجهت قرآن تأکید میکند که رسول اکرم(ص) در برابر درخواستهای مکرر مشرکان برای ارائه معجزاتی همچون جاری ساختن چشمه، برخورداری از خانهای از طلا و نقره و... به آنان پاسخ منفی داده و اعلام کرده که جز انجام درخواست و اراده الهی کاری از او ساخته نیست[۲۰] از سویی دیگر باید همصدا با دیگر اندیشوران میان معجزه و کرامت تفاوت قائل شد و باید بگوییم که کرامت از دو جهت با معجزه متفاوت است: کرامت همراه با ادعای مأموریت الهی نیست؛ کرامت مشروط به شرایط خاص هم نیست. یعنی یک شخص بنا به قدرت روحی، معنوی و نفسانی خود میتواند کارهای خارقالعادهای در سطوح مختلف ارائه کند. بر این اساس: کرامت یک امر خارقالعاده است که صرفاً اثر قوت روح و قداست نفسانی یک انسان کامل یا نیمهکامل است و برای اثبات منظور الهی خاصی نیست. اینچنین امری فراوان رخ میدهد و حتی میتوان گفت یک امر عادی است و مشروط به شرطی نیست. معجزه زبان خدا است که شخصی را تأیید میکند، ولی کرامت چنین زبانی نیست.[۲۱][۲۲].
وجوه اعجاز قرآن: به استناد آیاتی که از هم آوردی سخن به میان آورده ما بهطور یقین درمییابیم که قرآن خود را معجزه و فراتر از حد توان بشر دانسته است. بدین روی، در کنار فراخوانی به مبارزه با ارائه گفتاری نظیر همه قرآن یا همسان با ده یا یک سوره آن، بر عدم امکان تحقق این امر تأکید کرده است. در آنجا که میفرماید: ﴿﴿وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ*فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ﴾﴾[۲۳] با صرفنظر از این امر پرسش مهم در این زمینه آن است که قرآن چه امتیازات و ویژگیهای فوق بشری خو را مدنظر قرار داده و معتقد است که دیگران از آوردن نظیر آن عاجزند؟ آنچه در این بین ارائه میشود در حقیقت ناظر به وجوه اعجاز قرآن است. اندیشمندان مسلمان از دیرباز این امر را موردتوجه قرار داده و کوشیدهاند افقهای مختلف اعجاز قرآن را مورد بازکاوی قرار دهند. در سایه این تحقیقات به نظر میرسد که میتوان پنج وجه برای اعجاز قرآن برشمرد: اعجاز بیانی؛ اعجاز معارفی؛ اعجاز علمی؛ اعجاز تشریعی؛ اعجاز اخلاقی. آنچه در این بین اهمیت دارد توجه به این نکته است که: مسئله اعجاز قرآن را از دو جنبه باید بحث کرد، یکی جنبه زیبایی و هنری و دیگری جنبه علمی و فکری. جنبه زیبایی و هنری مربوط به لفظ قرآن یعنی همان عبارات قرآن است، اما جنبه علمی و فکری، آن مربوط به معنویتهای قرآن است، ربطی به لفظ و ظاهر قرآن ندارد. مثلاً درباره توحید و خدا بحث کرده، و مسائلی که مربوط به خدا و ماوراء طبیعت است در قرآن آمده است[۲۴] به این معنا که باید قرآن را بر پایه دو عنصر لفظ و معنا استوار دانست و پذیرفت که برخی از وجوه اعجاز نظیر اعجاز بیانی بیشتر از آنکه مربوط به متن و معنای قرآن باشد، ناظر به لفظ قرآن است. اما سایر وجوه اعجاز قرآن، به معنا و درونمایه این کتاب آسمانی مربوط میشود. از اعجاز متنی و محتوایی قرآن میتوان به اعجاز علمی تفکری تعبیر کرد و مدعی شد که: جنبه علمی و فکری، مربوط به معنویهای قرآن است. ربطی به لفظ و ظاهر آن ندارد. مثلاً درباره توحید و خدا بحث کرده است و مسائل که مربوط به خدا و ماوراء طبیعت است در قرآن آمده است[۲۵]اینک مناسب است به اجمال این وجوه را موردبررسی قرار دهیم[۲۶].
اعجاز بیانی: در تبیین اعجاز بیانی میتوان برای آن دو ویژگی برشمرد، که عبارتاند از:
۱. آهنگپزیری قرآن: یکچیز آهنگ پذیر آن چیزی است که وقتی آن را با آهنگ میخوانند آن را بهتر بیان میکند تا وقتیکه ساده میخوانند، به این میگویند آهنگپذیری.[۲۷] درباره آهنگپذیری قرآن میتوان چنین اظهارنظر کرد که این: تنها قرآن است که آهنگ پذیر است و این همان مطلبی است که از صدر اسلام به آن توجه شده است. اینکه توصیهشده است قرآن را بهصورت حسن بخوانید برای همین بوده است که در قرآن جنین استعدادی و پذیرشی بوده و با آهنگ بهتر میتوانسته است خودش را نشان بدهد ونمایان کند. در اخبار زیادی داریم: تغنوا بالقرآن[۲۸] شاهد مدعا آن است که ما میدانیم که از صدر اسلام عملاً این عنایت بوده است که قرآن را با آواز خوش بخوانند و خوشآوازهای صحابه پیغمبر(ص) میآمدند و قرآن را میخواندند. حتی خود پیغمبر اکرم(ص) گاهی اصحاب را میگفت قرآن را بر او بخوانند. خودش قرآن بر او نازل شده بود، او که قرآن را میدانست، ولی از شنیدن قرآن لذتی میبرد که از دانست آن قهرا انسان آن لذت را نمیبرد چون خود شنیدن موضوعیت دارد، آن برای دانستن که نیست، برای فکر نیست. فکر میداند، چیزی که میداند دیگر تکرار لغو است. ولی دل هرچه تجدید شود میخواهد احساساتش تحریک شود. بسیاری از اوقات خد پیغمبر اکرم(ص) بعضی از اصحاب را امر میکردند که قرآن را باز کن برای من بخوان و او قرآن میخواند و پیغمبر اکرم(ص) گوش میکردند.[۲۹] افزون بر دوران رسالت در دوران ائمه (ع) نیز به خواندن قرآن با آهنگ خوش و دلنواز اهتمام ویژه میشده است. ائمه(ع)خود قرآن با آوازی بس دلانگیز تلاوت میکردند. درباره امام سجاد و امام باقر(ع) هست که قرآن را آنچنان با آهنگ خوش و زیبا از داخل منزل با صدای بلند میخواندند که صدایشان به بیرون منزل منعکس میشد و مردمی که از کوچه میگذشتند بهواسطه زیبایی و خوشی این آهنگ میایستادند. بعد پشت خانه امام را نگاه میکردند میدیدند مردم داخل کوچه ایستادهاند دارند گوش میکنند و حتی نوشتهاند آنقدر این صدا زیبا و جذاب بود که سقاها درحالیکه مشکهای سنگین را بر دوش میکشیدند و میآمدند عبور کنند، با همان مشکهای پر از آب میایستادند که گوش کنند.[۳۰] راز سیریناپذیری انسان از تلاوت قران حلاوت و شیرینی خاصی است که در قرآن نهفته است. این تنها قرآن است که یک چنین حلاوت و شیرینیای داردکه انسان هرچه بخواند شیرینی آن سلب نمیشود. این حکایت میکند که یک نوع تناسب بسیار مرموز میان روح و فطرت بشر و این کلام که کلام خدا است، و انسان چون واقعاً کلام خالقش را دارد میشنود، ندای غیب و ماوراء طبیعت را دارد میشنود، هرچه تکرار خسته نمیشود.[۳۱]
۲. فصاحت و بلاغت بیبدیل قرآن: اگر قرار باشد کسی از راه مقایسه، پیشگامی و برتری قرآن از منظر فصاحت و بلاغت را بر تمان نگاشتهها و گفتارها اثبات کند، بهترین راه مقایسه قرآن با سخنان معصومان است که خود در بیان اسرار و آموزههای الهی از بهترین سبکها و منطبق با نیاز مخاطبان بهره میجستند. در میان گفتار معصومان نهجالبلاغه از ویژگی و امتیاز خاصی برخوردار است بهگونهای که آن را فروتر از کلام خداوند و درعینحال برتر از همه گفتارهای بشری معرفی کردهاند. به عبارت روشنتر در میان گفتار انسانها تاکنون گفتاری ازنظر استواری، نغز بودن، پرمحتوایی و... بهپای نهجالبلاغه عرضه نشده است. اما وقتی همین نهجالبلاغه با قرآن مقایسه میشود، آیات قرآن بسان خورشیدی در کنار ستارگان درخشندگی و پرفروغی خود از نشان میدهد. وقتی الفاظ نهجالبلاغه را پهلوی قرآن میگذاریم مثل این است که انسان با اتومبیل در جادهای حرکت میکند؛ میبیند نشیب و فراز دارد، یکدفعه روی آسفالت جدید قرار میگیرد، میبیند اتومبیل روی یک خط هموار حرکت میکند و کوچکترین نشیب و فارزی ندارد.[۳۲]نهتنها تفاوت است میان کلمات قرآن و جملههای امیر مؤمنان، با جملههای خود پیامبر همینطور است؛ یعنی هر جا پیغمبر خودش خطبه خواند مثل خطبه امیر مؤمنان است، هیچ فرقی نمیکند.[۳۳][۳۴].
اعجاز معارفی: مقصود از اعجاز معارفی آن است که در قرآن در زمینههای مختلف شناخت دین، آموزههای بلندی انعکاس یافته که با هیچیک از کتابهای آسمانی موجود با کتابهای بشری قابلمقایسه نیست. زیرا آنچه درکتابهای مقدس همچون تورات و انجیل انعکاس یافته حداقل از سه جهت دچار ضعف و کاستی است:
- به خاطر تشکیک در اصالت و انتساب این کتابها به خداوند نمیتوان با اطمینان به این آموزهها باورمند شد. درحالیکه در اصالت قرآن و انتساب آن به خداوند هیچ تشکیک وتردیدی وجود ندارد.
- بخش قابلتوجهی از معارف دینی که در این کتابهای انعکاس یافته و مبانی عقلی و یا علمی در تعارض است و عقل سلیم نمیتواند بپذیرد که صاحب این گفتارها خداوند است. مثلاً در تورات در تبیین ماجرای آفرینش مقصود از درخت ممنوعه را درخت علم و معرفت میداند که عملاً به این معنا است که خداوند با رشد و پیشرفت علمی و معرفتی انسانها مخالف است! که به هیچوجهی قابلپذیرش نیست. یا مثلاً میگوید که حوا از استخوان دنده چپ حضرت آدم آفریده شد و شیطان او را فریب داد و از رهگذر او موفق به فریب آدم شد.[۳۵]این ادعا به معنای آن است که زن طفیلی وجود مرد بوده و هماره مقصر اصلی انحرافات مردان زناناند. درحالیکه افزون بر عقل، قرآن با این نگرشها مخالف است.
- آنچه درباره مسائل دینشناسی در این کتابها منعکس شده بسیار محدود و ساده است و نمیتواند پاسخگوی نیازهای انسانی باشد، بهعنوانمثال تورات درباره معاد هیچ توضیحی ارائه نکرده و اناجیل تنها به ذکر آن بسنده کردهاند. درحالیکه در قرآن نزدیک به دو هزار آیه درباره معاد و تبیین مواقف آن آمده است. دستاوردهای عقلی انسان نیز در حوزههای دینشناسی و با ضعفهای عدیده روبرواند. ازجمله آنکه به اذعان فلاسفه عقل در شناخت دقیق مسائل متافیزیک و بهویژه حیات پس از مرگ عقیم است و ابزار لازم را برای کنار گذاشتن حجابهای زمان و مکان در اختیار ندارد. با چنین نگاه مقایسهای میتوان پی برد که قرآن با ذکر آموزههای وحیانی در زمینههای مختلف دینشناسی خدمت بزرگی به بشریت کرده است. ازاینجهت لازم است بامطالعه معارفی که در قرآن آمده و تفاوت آنها با عصر نزول، این تفاوتها را دریابیم: مثلاً (قرآن) درباره توحید و خدا بحث کرده، و مسائلی که مربوط به خدا و ماوراء طبیعت است در قرآن آمده است. این بسیار قابلتجزیه و تحلیل است که ما آنچه در مسئله توحید در آن روز جزیره العرب بوده است، بلکه همچنین با آنچه در مسئله توحید در همه جهان آن روز بوده است بلااستثناء، حتی جهان یونان و روم که آنوقت از همه جهانهای دیگر در این مسائل بیشتر بحث کرده بودند؛ و نهتنها آن زمان، زمانهای بعد را هم در نظر بگیریم تا آنجا که دیگران هرچه استفاده کردهاند، از قرآن کردهاند یا لااقل ازقرآنهم زیاد استفاده کردهاند. حالا اگر ما در همین مسئله رسیدیم به این مطلب که به این قرآنی بیانی است مافوق عصر – و حتی خیلی مقدم بر ازمنهای که هست الییومناهذا، آنگاه با توجه به اینکه کسی که این سخنان را گفته یک مرد عرب امی بوده است، این خودش اعجاز است.[۳۶]از سوی دیگر شیوه تبیین معارف دینی در قرآن با آنچه فلاسفه ارائه کردهاند متفاوت است. چنانکه در تعالیم مسیحیت میان ایمان از یکسو و عقل و علم از سوی دیگر تمایز اعلامشده است؛ درحالیکه قرآن این دو مقوله را ملازم هم میداند. وقتیکه سراغ منطق قرآن میرویم میبینیم معقولترین منطقها است. مسیحیان، نمیگویم مسیحیان تا زمان قرآن، حتی مسیحیان بعد از قرآن الیزماننا هذا، ایمان را از عقل و علم تفکیک میکنند. در کتابهای مذهبی مسیحیت- نه درکتابهای علمیشان- همواره میگویند ایمان یک نوری است که در دل انسان پیدا بشود و باعقل و علم بشر سروکار ندارد و ضد عقل و علم بشر است. قائل به تثلیث هستند. میگویند درعین حالی که خدا یکی است سه چیز است. اگر بگوییم چگونه چنین چیزی میشود؟ میگویند اینجا مسئله ایمان است نه مسئله عقل. ولی قرآن میان ایمان و علم بشر جدایی قائل نیست. البته ایمان خود یک امری است غیر از علم ولی این دو به یکدیگر پیوسته هستند. کدام کتاب را شما پیدا میکنید مثل قرآن که اینهمه برای آیات خلقت اهمیت قائل شده باشد و مرتب بشر را دعوت کرده است به تعقل در این مسائل؛ یعنی علم را پلی قرار میدهد برای ایمان.[۳۷]ازاینجهت قرآن هرگز نمیگوید اگر میخواهی ایمان پیدا کنی عقلت را رها کن که مانع ایمان است. قرآن این دو را با یکدیگر منافی نمیبیند، میگوید که تو از طریق عقل خودت قدم بردار و از طریق تهذیب نفس همقدم بردار و از این دو به یک نتیجه خواهی رسید. قرآن آیاتی داد که بشر را دعوت به علم یعنی کشف قوانین طبیعت میکند و اینها را مؤیدی برای خداشناسی میداند؛ درعینحال این مطلب هم در قرآن است: ﴿﴿إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً﴾﴾[۳۸] یعنی اگر تقوای الهی پیشه کنید خداوند در دل شما یک مایه تمیز قرار میدهد، این همان نو رالهامی است. اما نمیگوید اگر میخواهی به این برسی آن را راه کن.[۳۹][۴۰].
اعجاز علمی: مقصود از اعجاز علمی آن است که قرآن در روزگاری که جهل و نادانی بر سرتاسر عالم گسترده بود از آموزههایی درباره جهانشناسی، کیهانشناسی و انسانشناسی سخن به میان آورده که نهتنها د ر دوران نزول بلکه تا هزار سال پس از آن برای مردم ناشناخته بوده است. بخشی از این آموزهها در سایه تلاشهای گسترده و تحقیقات تجربی وسیع اندیشمندان از دوران رنسانس تاکنون برای مردم شناخته شد و شماری دیگر از این آموزههای علمی در آینده برای جهانیان آشکار خواهد شد. انعکاس چنین آموزههایی آنهم از زبان پیامبری که به مکتب نرفت و خط ننوشت، ازجمله دلایل آشکار بر اعجاز قرآن و آسمانی بودن این کتاب آسمانی است. اعجاز علمی را باید ناظر به مسائلی دانست که: در آنها باید از متخصصین دیگر استمداد کرد و آنها در این زمینهها بحثهایی کردهاند. البته میدانید ککه قرآن این جو مسائل را به مناسبت مسائل دیگر میآورد. قرآن در باب طبیعت و بهاصطلاح در طبیعیات مسائلی آورده است، درباره باد، باران، زمین، آسمان، حیوان و... البته در این قسمت مفسرین قدیم وجدید کموبیش بحث کرده بودند ولی علمای جدید از وقتیکه علوم طبیعی پیشرفت خوب و نمایانی کرده است بیشتر در مسائل قرآن وقت صرف کردهاند. در تفسیر طنطاوی بیشتر کوشش این است که طبیعیات قرآن را با توجه به طبیعیات جدید روشن کند و ثابت نماید که آنچه قرآن در این زمینهها گفته است با آنچه علم بهتدریج کشف میکند منطبق است یا لااقل منطبقتر است. لااقل همان منطبقتر بودنش هم خودش دلیل است بر این مطلب.[۴۱][۴۲].
اعجاز تشریعی: مقصود از اعجاز تشریعی اعجاز در عرصه قانونگذاری است. مدعیان اعجاز تشریعی قرآن میگویند در قرآن قوانین و حقوق خصوصی، عمومی، جزایی،کیفری، بینالمللی و .... در سطحی متعالی انعکاس یافته که در تعالی و جامعیت با هیچیک از قوانین و حقوق بشری شناختهشده قابلمقایسه نیست. یعنی آنچه در قرآن انعکاس یافته منطبق باعقل و منطق و پاسخگویی همه نیازهای بشری است و در هم زمانها قابلاجرا است. این در حالی است که در روزگار نزول قرآن به هیچوجه از این مسائل گفتوگو و خبری در بین نبود. از سوی دیگر در قوانین بشری گاه بهصورت مکرر تغییرات و اصلاحات راه پیدا میکند که نشانگر ضعف و اشکال در قوانین مدون پیشین است. درحالیکه احکام و قوانین قرآن تا روز قیامت ثابت و قابلاجرا است. این امر از درستی و استواری این قوانین حکایت دارد: چون قرآن درعینحال واضع یک سلسله مقررات و قوانین است چه در باب عباداتها و چه در باب مسائل اجتماعی که اصطلاحاً در فقه آنها را "معاملات" میگویند، در باب حقوق اجتماعی، در باب حقوق خانوادگی، مثلاً مسئله حقوق زن، چون من خودم در این به نسبت بیش از سایر مسائل مطالعه دارم، پس از مطالعه کردن در همین موضوع وقتیکه رسیدگی کردم دیدم سطح قرآن خیلی سطح عالی عجیبی است. وقتی من همان را مقایسه کردم با روایاتهایی که در این زمینه آمده است دیدم منطق روایتهای اسلامی در بابا حقوق زن هرگز به سطح قرآن نمیرسد. وقتیکه به فقیه اسلامی مراجعه کردم دیدم چون سلیقههای شخصی فقها هم که متأثر از محیط وزندگیشان بوده، خواهناخواه در آرائشان تأثیر داشته،یک درجه پایینتر از اخبار و روایاتها است. آنگاه انسان فکر میکند که یک امی درس ناخوانده چقدر میتواند بهطور عادی روشن و روشنفکر باشد که حتی دانشمندانی که سالها در مدارس تحصیل میکنند اینطور نتوانند مطالب را روشن ببینند و درک کنند[۴۳][۴۴].
اعجاز اخلاقی: وجه دیگری از وجوه اعجاز که در عموم آثار اندیشهوران مسلمان به آن توجهی نشده اعجاز اخلاقی قرآن است. یعنی اعجاز در ارائه بهترین، کاملترین و جامعترین نظام اخلاقی فردی و اجتماعی، آنهم در سطحی که در روزگار نزول قرآن و پس از آن برای مردم شناختهشده نبوده است. ازجمله صاحبنظرانی که در اینباره اظهارنظر کردهاند علامه بلاغی است.[۴۵]اخلاق و تربیت در قرآن و بهطورکلی هدایت و راهنمایی بشر، باز این هم عین همان مطالب، اینها را در یک سطحی میبینیم که هیچ امکانی ندارد مردمی که در آن عصر و زمان بودهاند به فکر شخصی و فردی به اینگونه معنائی و مفاهیم برسند و حتی مقایسه میکنیم. میبینیم مردمی هم که بعد از او آمدهاند هرگز بهپای او نرسیدهاند، این خودش اعجاز است.[۴۶][۴۷].
مؤلفههای معجزه بودن قرآن
- تحدی قرآن: فراخوان مبارز طلبی قرآن، از طریق دوست و دشمن، به گوش همه جهانیان رسیده و کسی به این ندا، پاسخ نگفته است.
- تلاش مخالفان برای هماوردی با قرآن: مخالفان پیامبر اسلام با جدی گرفتن مسئله، درصدد بررسی قرآن و همانند آوری برای آن برآمدند و با به کارگیری تمام توان علمی و اقتصادی خویش به ستیزه در برابر آن پرداختند.
- ناکامی همانندآوران: کتابهای تاریخ و علوم قرآن، تلاش افراد متعددی را گزارش کرده است که درصدد همانند آوری برای قرآن برآمدهاند اما نمونههایی ارائه دادهاند که تنها باعث رسواییشان شده. از سوی دیگر، اگر نمونههای دیگری وجود میداشت، به دلیل اهمیت مسئله و با وجود دشمنان قسمخورده و ... حتماً در دسترس ما قرار میگرفت[۴۸].
- مخالفان قرآن، اهل فصاحت و بلاغت بودند و بیشترین انگیزه را برای همانند آوری داشتند. قرآن آداب و رسوم آنان را نادرست و خرافی قلمداد میکرد و درعینحال در آیات تحدی، هر نکتهای را برای ترغیب آنان استفاده میکرد که اگر در مقابل کوششی صورت نگیرد باید انگیزههایش را جستوجو کرد[۴۹].
راههای تشخیص اعجاز قرآن
- تشخیص مستقیم که برای یک عربزبان یا فرد متخصص مقدور است.
- تشخیص غیرمستقیم؛ از آنجا که اولاً، انگیزه مقابله با قرآن بسیار بوده و ثانیاً، خداوند آوردن حتی سورهای همانند قرآن را کافی دانسته و ثالثاً، خدای متعال فرمود: همه جهانیان "جن و انس" یاری یکدیگر کنند و رابعاً، کتابی به این عظمت توسط فردی درس نخوانده عرضه شده، تشخیص معجزه بودن آن برای افراد عادی غیر متخصص نیز، یقینی خواهد بود[۵۰].
اثبات اعجاز قرآن
وجوه اعجاز قرآن کریم
علوم قرآن
جستارهای وابسته
- ارضای خواص به قرآن
- ارضای عاطفی به قرآن
- ارضای عقل به قرآن
- ارضای عوام به قرآن
- اعجاز آسانحفظی قرآن
- اعجاز آسانفهمی قرآن
- اعجاز تأثیری قرآن
- اعجاز تصویری قرآن
- اعجاز تناسب آیات
- اعجاز تناسب سوره ها
- اعجاز جامعیت قرآن
- اعجاز جاودانگی قرآن
- اعجاز صوتی قرآن
- اعجاز عدم تحریف قرآن
- اعجاز محتوایی قرآن:
- اعجاز نزولی قرآن
- بلاغت قرآن:
- ترتیب قرآن:
- رفع نیاز بشری به قرآن
- هدایت قرآن
منابع
پانویس
- ↑ الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص ۱۲۴.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ مفردات، ص۵۴۷؛ لسان العرب، ج۹، ص۵۸، «عجز».
- ↑ و شما به ستوه آورندهی خداوند نیستید؛ سوره انعام، آیه:۱۳۴.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۵۸
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۸۱.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۸۱.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۸۱.
- ↑ المغنی، ص۴۰۷.
- ↑ راغب اصفهانی
- ↑ مقدمة جامع التفاسیر، ص۱۰۲ـ۱۰۳؛ الاتقان، ج۱، ص۲۵۲؛ التمهید، ج۴، ص۱۸.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۵۸
- ↑ مقدمه ابنخلدون، ص۹۵؛ التمهید، ج۴، ص۱۹ـ۲۰.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۵۸
- ↑ بگو اگر تمام جهانیان اجتماع کنند که مانند قرآن بیاورند نمیتوانند اگرچه با یکدیگر نهایت همکاری و همفکری را داشته باشند؛ سوره اسراء، آیه:۸۸.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.
- ↑ نصیری، علی، چلچراغ حکمت ج۲۲، ص: ۴۷ تا ۶۲.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۳۵ ص ۴۲۷
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۳۵ ص ۴۲۷
- ↑ اسراء، آیات ۹۷-۹۳
- ↑ م.آ.ج ۴، ص ۵۶۲
- ↑ نصیری، علی، چلچراغ حکمت ج۲۲، ص: ۴۷ تا ۶۲.
- ↑ یقره، آیات ۲۳ و ۲۴
- ↑ م.آ.ج ۴، ص ۵۴۶
- ↑ م.آ.ج ۴، ص ۵۴۷
- ↑ نصیری، علی، چلچراغ حکمت ج۲۲، ص: ۵۰.
- ↑ م.آ.ج ۴، ص ۵۵۴
- ↑ «غنا بخوانید با قرآن» م.آ.ج ۴، ص ۵۵۴
- ↑ م.آ.ج ۴، ص ۵۵۵
- ↑ م.آ.ج ۴، ص ۵۵۶
- ↑ م.آ.ج ۴، ص ۵۶۱
- ↑ م.آ.ج ۴، ص ۵۳۷
- ↑ م.آ.ج ۴، ص ۵۳۷
- ↑ نصیری، علی، چلچراغ حکمت ج۲۲، ص: ۴۷ تا ۶۲.
- ↑ برای تفصیل بیشتر ر.ک: کتاب مقدس، سفر پیدایش
- ↑ م.آ.ج ۴، ص ۵۴۷
- ↑ م.آ.ج ۴، ص ۶۱۱ و ۶۱۲
- ↑ سوره انفال آیه ۲۹
- ↑ م.آ.ج ۴، ص ۶۱۵
- ↑ نصیری، علی، چلچراغ حکمت ج۲۲، ص: ۵۵.
- ↑ م.آ.ج ۴، ص ۵۴۸ و ۵۴۹
- ↑ نصیری، علی، چلچراغ حکمت ج۲۲، ص: ۵۹.
- ↑ م.آ.ج ۴، ص ۵۴۸
- ↑ نصیری، علی، چلچراغ حکمت ج۲۲، ص: ۶۱.
- ↑ محمدجواد بلاغی نجفی، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، مقدمه
- ↑ م.آ.ج ۴، ص ۵۴۷
- ↑ نصیری، علی، چلچراغ حکمت ج۲۲، ص: ۶۲.
- ↑ الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص:۱۴۲.
- ↑ الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص:۱۴۴.
- ↑ ر.ک.خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۱۹۴.