امام حسین در زمان عمر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = سرگذشت زندگی امام حسین| عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = سرگذشت زندگی امام حسین| عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[امام حسین در زمان عمر در تاریخ اسلامی]] | پرسش مرتبط = }} | ||
== مناقشه با [[عمر]] که بر [[منبر]] [[پیامبر]] {{صل}} بود == | == مناقشه با [[عمر]] که بر [[منبر]] [[پیامبر]] {{صل}} بود == | ||
از [[عبدالله بن کعب]] نقل شده است که: [[حسین بن علی]]{{ع}} به سوی [[عمر]] -که بر [[منبر پیامبر]]{{صل}} برای [[مردم]]، [[خطبه]] [[نماز جمعه]] میخواند- آمد و گفت: «از [[منبر]] جدّم، پایین بیا!». عمر گفت: عقب برو، ای برادرزاده! حسین{{ع}}، عبای عمر را گرفت و آن را رها نمیکرد و میگفت: «از منبر جدّم پایین بیا» و آن قدر تکرار کرد تا آنکه عمر، خطبهاش را قطع نمود و از منبر فرود آمد و [[نماز]] را خواند. هنگامی که نماز را خواند، دنبال حسین{{ع}} فرستاد و چون آمد، به او گفت: ای برادرزاده! چه کسی به تو [[فرمان]] داده که اینگونه کنی؟ حسین{{ع}} گفت: «کسی به من فرمان نداده است» و این را سه مرتبه تکرار کرد. عمر گفت: «و برای من»؟! و دیگر چیزی نیفزود. حسین{{ع}} در آن [[زمان]]، بالغ نشده بود<ref>{{متن حدیث|إِنَّ حُسَيْنَ بْنَ عَلِيِّ{{ع}} قَامَ إِلَى عُمَرَ وَهُوَ عَلى مِنْبَرِ رَسُولِ اللّه{{صل}} يَخْطُبُ النَّاسَ يَوْمَ الجُمُعَةِ، فَقالَ: اِنْزِل عَنْ مِنبَرِ جَدِّي. فَقَالَ عُمَرُ: تَأَخَّر يَابنَ أخي، قالَ: وَأخَذَ حُسَينٌ{{ع}} بِرِدَاءِ عُمَرَ، فَلَم يَزَل يَجبِذُهُ وَ يَقولُ: اِنْزِلْ عَن مِنْبَرِ جَدّي، وتَرَدَّدَ عَلَيْهِ حَتّى قَطَعَ خُطبَتَهُ، ونَزَلَ عَنِ المِنْبَرِ وَ أَقَامَ الصَّلاةَ. فَلَمّا صَلّى أرسَلَ إلى حُسَينٍ{{ع}}، فَلَمّا جاءَهُ قالَ: يَابنَ أخي مَن أمَرَكَ بِالَّذي صَنَعتَ؟ قالَ حُسَينٌ{{ع}}: ما أمَرَني بِهِ أحَدٌ. قالَ: يَقولُ لَهُ ذلِكَ حُسَينٌ{{ع}} ثَلاثَ مَرّاتٍ، كُلَّ ذلِكَ يَقولُ: ما أمَرَني بِهِ أحَدٌ. قالَ عُمَرُ: أوَ لي؟! وَ لَمْ يَزِدْهُ عَلَى ذَلِكَ وَ الْحُسَيْنُ يَوْمَئِذٍ دُونَ الْمُحْتَلِمِ}} (تاریخ المدینة، ج۳، ص۷۹۸).</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۱۹۱.</ref> | از [[عبدالله بن کعب]] نقل شده است که: [[حسین بن علی]]{{ع}} به سوی [[عمر]] -که بر [[منبر پیامبر]]{{صل}} برای [[مردم]]، [[خطبه]] [[نماز جمعه]] میخواند- آمد و گفت: «از [[منبر]] جدّم، پایین بیا!». عمر گفت: عقب برو، ای برادرزاده! حسین{{ع}}، عبای عمر را گرفت و آن را رها نمیکرد و میگفت: «از منبر جدّم پایین بیا» و آن قدر تکرار کرد تا آنکه عمر، خطبهاش را قطع نمود و از منبر فرود آمد و [[نماز]] را خواند. هنگامی که نماز را خواند، دنبال حسین{{ع}} فرستاد و چون آمد، به او گفت: ای برادرزاده! چه کسی به تو [[فرمان]] داده که اینگونه کنی؟ حسین{{ع}} گفت: «کسی به من فرمان نداده است» و این را سه مرتبه تکرار کرد. عمر گفت: «و برای من»؟! و دیگر چیزی نیفزود. حسین{{ع}} در آن [[زمان]]، بالغ نشده بود<ref>{{متن حدیث|إِنَّ حُسَيْنَ بْنَ عَلِيِّ{{ع}} قَامَ إِلَى عُمَرَ وَهُوَ عَلى مِنْبَرِ رَسُولِ اللّه{{صل}} يَخْطُبُ النَّاسَ يَوْمَ الجُمُعَةِ، فَقالَ: اِنْزِل عَنْ مِنبَرِ جَدِّي. فَقَالَ عُمَرُ: تَأَخَّر يَابنَ أخي، قالَ: وَأخَذَ حُسَينٌ{{ع}} بِرِدَاءِ عُمَرَ، فَلَم يَزَل يَجبِذُهُ وَ يَقولُ: اِنْزِلْ عَن مِنْبَرِ جَدّي، وتَرَدَّدَ عَلَيْهِ حَتّى قَطَعَ خُطبَتَهُ، ونَزَلَ عَنِ المِنْبَرِ وَ أَقَامَ الصَّلاةَ. فَلَمّا صَلّى أرسَلَ إلى حُسَينٍ{{ع}}، فَلَمّا جاءَهُ قالَ: يَابنَ أخي مَن أمَرَكَ بِالَّذي صَنَعتَ؟ قالَ حُسَينٌ{{ع}}: ما أمَرَني بِهِ أحَدٌ. قالَ: يَقولُ لَهُ ذلِكَ حُسَينٌ{{ع}} ثَلاثَ مَرّاتٍ، كُلَّ ذلِكَ يَقولُ: ما أمَرَني بِهِ أحَدٌ. قالَ عُمَرُ: أوَ لي؟! وَ لَمْ يَزِدْهُ عَلَى ذَلِكَ وَ الْحُسَيْنُ يَوْمَئِذٍ دُونَ الْمُحْتَلِمِ}} (تاریخ المدینة، ج۳، ص۷۹۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]]، ص۱۹۱.</ref> | ||
== جایگاهش نزد [[خلیفه]] == | == جایگاهش نزد [[خلیفه]] == | ||
از [[یحیی بن سعید]] آورده شده که: عمر به حسین بن علی{{ع}} فرمان داد که برای کاری نزدش بیاید. حسین{{ع}} آمد و با [[عبدالله بن عمر]]، روبهرو شد و به او فرمود: از کجا میآیی؟ گفت: از عمر، [[اجازه]] ورود خواستم که نداد. حسین{{ع}} بازگشت و عمر، او را دید و به وی گفت: ای حسین! چه چیزی تو را از آمدن نزد من باز داشت؟ گفت: آمدم؛ اما [پسرت] [[عبدالله بن عمر]] به من خبر داد که به او [[اجازه]] ورود بر تو داده نشده است. من نیز بازگشتم. [[عمر]] گفت: تو نزد من، مانند او باشی؟! تو نزد من، مانند او باشی؟! آیا آنچه ما داریم، جز از شما داریم؟!<ref>{{متن حدیث| أمَرَ عُمَرُ حُسَينَ بنَ عَلِيٍّ{{ع}} أن يَأتِيَهُ في بَعضِ الحاجَةِ، فَأَتاهُ حُسَينٌ{{ع}} فَلَقِيَهُ عَبدُاللّهِ بنُ عُمَرَ، فَقالَ لَهُ{{ع}}: مِن أينَ جِئتَ؟ قالَ: قَدِ اسْتَأذَنتُ عَلى عُمَرَ فَلَم يُؤذَن لِي. فَرَجَعَ حُسَينٌ{{ع}} فَلَقِيَهُ عُمَرُ فَقالَ لَهُ: ما مَنَعَكَ - يا حُسَينُ - أن تَأتِيَنِي؟ قالَ: قَد أتَيتُكَ ولكِن أخبَرَني عَبدُاللّهِ بنُ عُمَرَ أنَّهُ لَم يُؤذَن لَهُ عَلَيكَ فَرَجَعتُ. فَقالَ لَهُ عُمَرُ: وَ أنْتَ عِندي مِثلُهُ؟ أنتَ عِندي مِثلُهُ؟! وهَل أنبَتَ الشَّعرَ عَلَى الرَّأسِ غَيرُكُمْ}} (تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۷۵، شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۱۲، ص۶۵).</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۱۹۲.</ref> | از [[یحیی بن سعید]] آورده شده که: عمر به حسین بن علی{{ع}} فرمان داد که برای کاری نزدش بیاید. حسین{{ع}} آمد و با [[عبدالله بن عمر]]، روبهرو شد و به او فرمود: از کجا میآیی؟ گفت: از عمر، [[اجازه]] ورود خواستم که نداد. حسین{{ع}} بازگشت و عمر، او را دید و به وی گفت: ای حسین! چه چیزی تو را از آمدن نزد من باز داشت؟ گفت: آمدم؛ اما [پسرت] [[عبدالله بن عمر]] به من خبر داد که به او [[اجازه]] ورود بر تو داده نشده است. من نیز بازگشتم. [[عمر]] گفت: تو نزد من، مانند او باشی؟! تو نزد من، مانند او باشی؟! آیا آنچه ما داریم، جز از شما داریم؟!<ref>{{متن حدیث| أمَرَ عُمَرُ حُسَينَ بنَ عَلِيٍّ{{ع}} أن يَأتِيَهُ في بَعضِ الحاجَةِ، فَأَتاهُ حُسَينٌ{{ع}} فَلَقِيَهُ عَبدُاللّهِ بنُ عُمَرَ، فَقالَ لَهُ{{ع}}: مِن أينَ جِئتَ؟ قالَ: قَدِ اسْتَأذَنتُ عَلى عُمَرَ فَلَم يُؤذَن لِي. فَرَجَعَ حُسَينٌ{{ع}} فَلَقِيَهُ عُمَرُ فَقالَ لَهُ: ما مَنَعَكَ - يا حُسَينُ - أن تَأتِيَنِي؟ قالَ: قَد أتَيتُكَ ولكِن أخبَرَني عَبدُاللّهِ بنُ عُمَرَ أنَّهُ لَم يُؤذَن لَهُ عَلَيكَ فَرَجَعتُ. فَقالَ لَهُ عُمَرُ: وَ أنْتَ عِندي مِثلُهُ؟ أنتَ عِندي مِثلُهُ؟! وهَل أنبَتَ الشَّعرَ عَلَى الرَّأسِ غَيرُكُمْ}} (تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۷۵، شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۱۲، ص۶۵).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]]، ص۱۹۲.</ref> | ||
== [[اعتراض]] به [[تصرف]] [[خلافت]] == | == [[اعتراض]] به [[تصرف]] [[خلافت]] == | ||
در عصر [[خلافت عمر]] (۱۳-۲۳ق)، گزارشهایی درباره اعتراض [[حسین بن علی]]{{ع}} به [[خلیفه]] درباره [[تصرف غاصبانه]] خلافت در مأخذ [[تاریخی]] ثبت شده است؛ (مشابه این جریان، اعتراض حسین به [[ابوبکر]] نیز نقل شده است)<ref>نوری طبرسی، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، تحقیق مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ج۱۵، ص۱۶۵</ref> بدین صورت که حضرت روزی وارد [[مسجد]] شد و عمر را دید که بر [[منبر]] جدش [[رسول خدا]] نشسته است. حسین با [[مشاهده]] این صحنه، بالای منبر رفته، به او گفت: از منبر پدرم پایین بیا و بالای منبر پدرت برو! عمر (که نمیدانست چه جواب دهد) گفت: پدرم منبر نداشت! آنگاه حضرت را در کنار خود نشانید و پس از پایین آمدن از منبر، او را به [[منزل]] خویش برد و پرسید: این سخن را چه کسی به تو آموخته است؟ حضرت پاسخ داد: هیچ کس!<ref>بغدادی، ابن سعد، ترجمة الحسین و مقتله»، فصلنامه تراثنا، ش۱۰، ص۳۱؛ نمیری، ابن شبه، تاریخ المدینة المنورة، ج۳، ص۷۹۸-۷۹۹؛ هبة الله، ابن عساکر، ترجمة الامام الحسین من تاریخ مدینة دمشق، تحقیقی محمد باقر محمودی، ص۱۴۱-۱۴۲؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، ج۲، ص۶۹</ref> (نمونه دیگر، [[احتجاج]] حضرت با [[عمر]] است درباره مسئله [[خلافت]] و اینکه [[ابوبکر]] و عمر این [[مقام]] را به ناحق، از علی ربودهاند)<ref>[[طبرسی]]، [[الاحتجاج]]، ج۲، ص۷۷-۷۸؛ [[مجلسی]]، [[محمد باقر]]، [[بحارالانوار]]، ج۳۰، ص۴۷</ref>.<ref>[[مهدی پیشوایی|پیشوایی، مهدی]]، [[مقتل جامع سیدالشهداء ج۱ (کتاب)|مقتل جامع سیدالشهداء ج۱]] ص۱۵۷-۱۶۰.</ref> | در عصر [[خلافت عمر]] (۱۳-۲۳ق)، گزارشهایی درباره اعتراض [[حسین بن علی]]{{ع}} به [[خلیفه]] درباره [[تصرف غاصبانه]] خلافت در مأخذ [[تاریخی]] ثبت شده است؛ (مشابه این جریان، اعتراض حسین به [[ابوبکر]] نیز نقل شده است)<ref>نوری طبرسی، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، تحقیق مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ج۱۵، ص۱۶۵</ref> بدین صورت که حضرت روزی وارد [[مسجد]] شد و عمر را دید که بر [[منبر]] جدش [[رسول خدا]] نشسته است. حسین با [[مشاهده]] این صحنه، بالای منبر رفته، به او گفت: از منبر پدرم پایین بیا و بالای منبر پدرت برو! عمر (که نمیدانست چه جواب دهد) گفت: پدرم منبر نداشت! آنگاه حضرت را در کنار خود نشانید و پس از پایین آمدن از منبر، او را به [[منزل]] خویش برد و پرسید: این سخن را چه کسی به تو آموخته است؟ حضرت پاسخ داد: هیچ کس!<ref>بغدادی، ابن سعد، ترجمة الحسین و مقتله»، فصلنامه تراثنا، ش۱۰، ص۳۱؛ نمیری، ابن شبه، تاریخ المدینة المنورة، ج۳، ص۷۹۸-۷۹۹؛ هبة الله، ابن عساکر، ترجمة الامام الحسین من تاریخ مدینة دمشق، تحقیقی محمد باقر محمودی، ص۱۴۱-۱۴۲؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، ج۲، ص۶۹</ref> (نمونه دیگر، [[احتجاج]] حضرت با [[عمر]] است درباره مسئله [[خلافت]] و اینکه [[ابوبکر]] و عمر این [[مقام]] را به ناحق، از علی ربودهاند)<ref>[[طبرسی]]، [[الاحتجاج]]، ج۲، ص۷۷-۷۸؛ [[مجلسی]]، [[محمد باقر]]، [[بحارالانوار]]، ج۳۰، ص۴۷</ref>.<ref>[[مهدی پیشوایی|پیشوایی، مهدی]]، [[مقتل جامع سیدالشهداء ج۱ (کتاب)|مقتل جامع سیدالشهداء ج۱]]، ص۱۵۷-۱۶۰.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۵۸
مناقشه با عمر که بر منبر پیامبر (ص) بود
از عبدالله بن کعب نقل شده است که: حسین بن علی(ع) به سوی عمر -که بر منبر پیامبر(ص) برای مردم، خطبه نماز جمعه میخواند- آمد و گفت: «از منبر جدّم، پایین بیا!». عمر گفت: عقب برو، ای برادرزاده! حسین(ع)، عبای عمر را گرفت و آن را رها نمیکرد و میگفت: «از منبر جدّم پایین بیا» و آن قدر تکرار کرد تا آنکه عمر، خطبهاش را قطع نمود و از منبر فرود آمد و نماز را خواند. هنگامی که نماز را خواند، دنبال حسین(ع) فرستاد و چون آمد، به او گفت: ای برادرزاده! چه کسی به تو فرمان داده که اینگونه کنی؟ حسین(ع) گفت: «کسی به من فرمان نداده است» و این را سه مرتبه تکرار کرد. عمر گفت: «و برای من»؟! و دیگر چیزی نیفزود. حسین(ع) در آن زمان، بالغ نشده بود[۱].[۲]
جایگاهش نزد خلیفه
از یحیی بن سعید آورده شده که: عمر به حسین بن علی(ع) فرمان داد که برای کاری نزدش بیاید. حسین(ع) آمد و با عبدالله بن عمر، روبهرو شد و به او فرمود: از کجا میآیی؟ گفت: از عمر، اجازه ورود خواستم که نداد. حسین(ع) بازگشت و عمر، او را دید و به وی گفت: ای حسین! چه چیزی تو را از آمدن نزد من باز داشت؟ گفت: آمدم؛ اما [پسرت] عبدالله بن عمر به من خبر داد که به او اجازه ورود بر تو داده نشده است. من نیز بازگشتم. عمر گفت: تو نزد من، مانند او باشی؟! تو نزد من، مانند او باشی؟! آیا آنچه ما داریم، جز از شما داریم؟![۳].[۴]
اعتراض به تصرف خلافت
در عصر خلافت عمر (۱۳-۲۳ق)، گزارشهایی درباره اعتراض حسین بن علی(ع) به خلیفه درباره تصرف غاصبانه خلافت در مأخذ تاریخی ثبت شده است؛ (مشابه این جریان، اعتراض حسین به ابوبکر نیز نقل شده است)[۵] بدین صورت که حضرت روزی وارد مسجد شد و عمر را دید که بر منبر جدش رسول خدا نشسته است. حسین با مشاهده این صحنه، بالای منبر رفته، به او گفت: از منبر پدرم پایین بیا و بالای منبر پدرت برو! عمر (که نمیدانست چه جواب دهد) گفت: پدرم منبر نداشت! آنگاه حضرت را در کنار خود نشانید و پس از پایین آمدن از منبر، او را به منزل خویش برد و پرسید: این سخن را چه کسی به تو آموخته است؟ حضرت پاسخ داد: هیچ کس![۶] (نمونه دیگر، احتجاج حضرت با عمر است درباره مسئله خلافت و اینکه ابوبکر و عمر این مقام را به ناحق، از علی ربودهاند)[۷].[۸]
منابع
پانویس
- ↑ «إِنَّ حُسَيْنَ بْنَ عَلِيِّ(ع) قَامَ إِلَى عُمَرَ وَهُوَ عَلى مِنْبَرِ رَسُولِ اللّه(ص) يَخْطُبُ النَّاسَ يَوْمَ الجُمُعَةِ، فَقالَ: اِنْزِل عَنْ مِنبَرِ جَدِّي. فَقَالَ عُمَرُ: تَأَخَّر يَابنَ أخي، قالَ: وَأخَذَ حُسَينٌ(ع) بِرِدَاءِ عُمَرَ، فَلَم يَزَل يَجبِذُهُ وَ يَقولُ: اِنْزِلْ عَن مِنْبَرِ جَدّي، وتَرَدَّدَ عَلَيْهِ حَتّى قَطَعَ خُطبَتَهُ، ونَزَلَ عَنِ المِنْبَرِ وَ أَقَامَ الصَّلاةَ. فَلَمّا صَلّى أرسَلَ إلى حُسَينٍ(ع)، فَلَمّا جاءَهُ قالَ: يَابنَ أخي مَن أمَرَكَ بِالَّذي صَنَعتَ؟ قالَ حُسَينٌ(ع): ما أمَرَني بِهِ أحَدٌ. قالَ: يَقولُ لَهُ ذلِكَ حُسَينٌ(ع) ثَلاثَ مَرّاتٍ، كُلَّ ذلِكَ يَقولُ: ما أمَرَني بِهِ أحَدٌ. قالَ عُمَرُ: أوَ لي؟! وَ لَمْ يَزِدْهُ عَلَى ذَلِكَ وَ الْحُسَيْنُ يَوْمَئِذٍ دُونَ الْمُحْتَلِمِ» (تاریخ المدینة، ج۳، ص۷۹۸).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص۱۹۱.
- ↑ « أمَرَ عُمَرُ حُسَينَ بنَ عَلِيٍّ(ع) أن يَأتِيَهُ في بَعضِ الحاجَةِ، فَأَتاهُ حُسَينٌ(ع) فَلَقِيَهُ عَبدُاللّهِ بنُ عُمَرَ، فَقالَ لَهُ(ع): مِن أينَ جِئتَ؟ قالَ: قَدِ اسْتَأذَنتُ عَلى عُمَرَ فَلَم يُؤذَن لِي. فَرَجَعَ حُسَينٌ(ع) فَلَقِيَهُ عُمَرُ فَقالَ لَهُ: ما مَنَعَكَ - يا حُسَينُ - أن تَأتِيَنِي؟ قالَ: قَد أتَيتُكَ ولكِن أخبَرَني عَبدُاللّهِ بنُ عُمَرَ أنَّهُ لَم يُؤذَن لَهُ عَلَيكَ فَرَجَعتُ. فَقالَ لَهُ عُمَرُ: وَ أنْتَ عِندي مِثلُهُ؟ أنتَ عِندي مِثلُهُ؟! وهَل أنبَتَ الشَّعرَ عَلَى الرَّأسِ غَيرُكُمْ» (تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۷۵، شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۱۲، ص۶۵).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص۱۹۲.
- ↑ نوری طبرسی، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، تحقیق مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ج۱۵، ص۱۶۵
- ↑ بغدادی، ابن سعد، ترجمة الحسین و مقتله»، فصلنامه تراثنا، ش۱۰، ص۳۱؛ نمیری، ابن شبه، تاریخ المدینة المنورة، ج۳، ص۷۹۸-۷۹۹؛ هبة الله، ابن عساکر، ترجمة الامام الحسین من تاریخ مدینة دمشق، تحقیقی محمد باقر محمودی، ص۱۴۱-۱۴۲؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، ج۲، ص۶۹
- ↑ طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۷۷-۷۸؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۰، ص۴۷
- ↑ پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء ج۱، ص۱۵۷-۱۶۰.