دیدگاه متکلمان معتزله درباره عصمت چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←پانویس) |
||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
[[رده:پرسمان عصمت]] | [[رده:پرسمان عصمت]] | ||
[[رده:(اا): پرسشهای عصمت با | [[رده:(اا): پرسشهای عصمت با ۲ پاسخ]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۰۱
دیدگاه متکلمان معتزله درباره عصمت چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت |
مدخل بالاتر | عصمت |
مدخل اصلی | عصمت از دیدگاه اهل سنت |
مدخل وابسته | معتزله |
تعداد پاسخ | ۲ پاسخ |
دیدگاه متکلمان معتزله درباره عصمت چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
پاسخ جامع اجمالی
در میان مذاهب غیر امامی، عصمت پیامبران، نخستین بار توسط معتزله مطرح شد. نظّام در اواخر قرن دوم هجری عصمت پیامبران را مطرح کرد؛ به دنبال او اشاعره و معتزله عصمت پیامبران از کفر و گناهان کبیره را قبل و بعد از نبوت به طورمتفق القول مطرح کردند و تنها در مورد ارتکاب گناهان صغیره با هم اختلاف داشتند. نظّام آیات قرآن را که دال بر ارتکاب معصیت انبیا بودند بر تأویل فرمانهای الهی حمل میکرد؛ اما جاحظ میگفت پیامبران بر این مبنا میبایست آگاهانه مرتکب گناهان شده باشند و چون ارتکاب گناه از روی علم و آگاهی به تکلیف، گناه نیست؛ ازاین رو معصیت به شمار نمیآید. در فرضیه پیشنهادی ابوعلی جبایی(متوفای ۳۰۱ق) و ابوهاشم جبایی(متوفای ۳۲۱ق) پیامبران به طورکامل هم از گناهان کبیره و هم صغیره معصوماند. دایره این عصمت حتی شامل عصمت از سهو و فراموشی هم میشود. این نتیجه حاصل مقدمهای است که در مورد لطف خدا برای هدایت بشر در دلیل نبوت ذکر کردهاند که خدا باید فرستاده و رسول خود را از نقص، گناه و سهو مصون بدارد.[۱].[۲].
برخی پیروان معتزله عصمت را به لطف خاص الهی در حق معصومین تفسیر کردهاند. بدین معنا که از منظر ایشان عصمت «لطفی» است از طرف خداوند که به کمک آن، آدمی به اختیار خود گناه نمیکند و هیچ وابسته به این نیست که از طرف خود معصوم مقدماتی فراهم شده و قابلیتی برای پذیرش این لطف باشد. خداوند به هر وسیلهای اسبابی را فراهم میسازد که شخص به اختیار خود از گناه اجتناب ورزد.[۳]. ابن ابی الحدید در شرح نهجالبلاغه میگوید: قال أصحابنا العصمة لطف يمتنع المكلف عند فعله من القبيح اختياراً[۴]؛ معتزله اینگونه عصمت را تعریف کردهاند: لطف الهی است که وقتی در حق کسی انجام گیرد، با اختیار خویش از انجام کارهای ناپسند دوری میگزیند. همچنین فاضل مقداد، از متکلمین امامیّه، در تعریف عصمت میگوید: الحق أن العصمة عبارة عن لطف يفعله اللّه بالمكلف، بحيث لا يكون له داع الى ترك الطاعة و لا الى فعل المعصية، مع قدرته على ذلك[۵]؛ حق این است که عصمت، لطفی است که خداوند نسبت به مکلف انجام میدهد؛ به نحوی که دیگر، انگیزهای برای ترک اطاعت و یا انجام معصیت در او نیست؛ هر چند توان انجام آنها را دارد.
سپس برای توضیح چگونگی تحقق این لطف در حق ایشان، به ذکر اسبابی بدین قرار میپردازد:
- برخورداری از ملکهای که از اقدام بر معاصی جلوگیری مینماید؛
- علم به عاقبت نیکوی کارهای خوب و سرانجام بد اعمال ناپسند؛
- ترس از مؤاخذه بر ترک اولین.[۶].
قاضی عبدالجبار معتزلی[۷] نیز که از افراد شاخص معتزله است، عصمت را لطف میداند که به سبب آن مکلّف از ارتکاب گناه خودداری میورزد؛ درست همانگونه که یک لطف انسان را بر انجام کار خوب برمیانگیزد که اگر مورد قبول واقع شود به آن نام «توفیق» میدهند، لطف نیز انسان را از ارتکاب کار بد باز میدارد که اگر مورد قبول واقع شود «عصمت» نام دارد[۸].
عبدالجبار معتقد است عصمت میتواند به دو معنا باشد:
- خدا به فرد مدد میکند تا خود از بدی خودداری کند؛ از این لحاظ هر مکلّفی به اندازه کافی از طرف خدا مدد میشود تا از بدی بپرهیزد.
- معصوم کسی است که حالت وی چنان است که نمیخواهد شرّ را انتخاب کند و در انجام دادن وظیفه خویش قصور ورزد. خدا او را بدان معنا مصون کرده است که او را در وصفی قرار داده که مقتضای آن انجام وظیفه است و خودداری از بدی.
عبدالجبار قرائت دوم را دیدگاه معتزله میداند[۹]. طبق این عقیدۀ معتزله، عصمت لطفی است که به وسیله آن شخص به اختیار خود گناه نمیکند؛ اما این لطف ممکن است در اثر این باشد که مثلاً خدا میداند در اثر ایجاد باد یا ابر یا تحریک جسمی، فلان شخص از زشتی خودداری میکند. در این صورت بر خدا لازم است وسایل مذکور را فراهم سازد؛ هرچند این عصمت، موقتی و استثنایی است[۱۰].[۱۱]
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
1. احمد حسین شریفی؛ |
---|
آقایان دکتر یوسفیان و شریفی در «پژوهشی در عصمت معصومان» در اینباره گفتهاند:
«برخی از معتزله عصمت را به لطف خاص الهی در حق معصومین تفسیر کردهاند. ابن ابی الحدید در شرح نهجالبلاغه میگوید: قال أصحابنا العصمة لطف يمتنع المكلف عند فعله من القبيح اختياراً[۱۲]؛ معتزله اینگونه عصمت را تعریف کردهاند: لطف الهی است که وقتی در حق کسی انجام گیرد، با اختیار خویش از انجام کارهای ناپسند دوری میگزیند. همچنین فاضل مقداد، از متکلمین امامیّه، در تعریف عصمت میگوید: الحق أن العصمة عبارة عن لطف يفعله اللّه بالمكلف، بحيث لا يكون له داع الى ترك الطاعة و لا الى فعل المعصية، مع قدرته على ذلك[۱۳]؛ حق این است که عصمت، لطفی است که خداوند نسبت به مکلف انجام میدهد؛ به نحوی که دیگر، انگیزهای برای ترک اطاعت و یا انجام معصیت در او نیست؛ هر چند توان انجام آنها را دارد. سپس برای توضیح چگونگی تحقق این لطف در حق ایشان، به ذکر اسبابی بدین قرار میپردازد: |
2. بهروز مینایی؛ |
---|
آقای دکتر بهروز مینایی در کتاب «اندیشه کلامی عصمت» در اینباره گفته است:
«دیدگاه معتزله در حقیقت عصمت همان نظریه «لطف مطلق» است؛ یعنی عصمت «لطفی» است از طرف خداوند که به کمک آن، آدمی به اختیار خود گناه نمیکند و هیچ وابسته به این نیست که از طرف خود معصوم مقدماتی فراهم شده و قابلیتی برای پذیرش این لطف باشد. خداوند به هر وسیلهای اسبابی را فراهم میسازد که شخص به اختیار خود از گناه اجتناب ورزد. دو دیدگاه فوق هرگز نمیتوانند تبیین عقلانی موجّهی از عصمت ارائه کنند و دچار اشکال، ابهام بوده، سؤالهای متعددی را بدون پاسخ میگذارند؛ اما در مقام مقایسه این دو دیدگاه، میتوان گفت دیدگاه اشاعره عقلانیتر است؛ چون مبتنی بر مبنای اشاعره در جبری بودن افعال و حالات انسان است؛ اما دیدگاه معتزله هیچ مبنای روشنی برای نزول چنین لطفی بر معصومان ذکر نکرده است[۱۵]. «قاضی عبدالجبار معتزلی[۱۶] نیز که از افراد شاخص معتزله است، عصمت را لطف میداند که به سبب آن مکلّف از ارتکاب گناه خودداری میورزد؛ درست همانگونه که یک لطف انسان را بر انجام کار خوب برمیانگیزد که اگر مورد قبول واقع شود به آن نام «توفیق» میدهند، لطف نیز انسان را از ارتکاب کار بد باز میدارد که اگر مورد قبول واقع شود «عصمت» نام دارد[۱۷]. عبدالجبار معتقد است عصمت میتواند به دو معنا باشد:
|
منبعشناسی جامع عصمت
پانویس
- ↑ ویلفرد مادلونگ، دایرة المعارف اسلام، ص۱۸۲.
- ↑ مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۴۰.
- ↑ مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۱۳۴.
- ↑ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۹. همچنین ر.ک: ارشاد الطالبین، ص۳۰۱؛ بحارالانوار، ج۱۷، ص۹۴، به نقل از: الغرر و الدرر؛ شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۳؛ شرح العقائد النسفیه، ص۹۹؛ کشف المراد، ص۳۶۵؛ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۳۰۰.
- ↑ ارشاد الطالبین، ص۳۰۱-۳۰۲.
- ↑ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۲۲-۲۶.
- ↑ متوفای ۴۱۵ق.
- ↑ مارتین مکدرموت، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ص۱۱۰، به نقل از: قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۱۳، ص۱۵.
- ↑ مارتین مکدرموت، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ص۱۵۷، به نقل از: قاضی عبدالبجار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۲۰، ص۸۶.
- ↑ مارتین مکدرموت، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ص۱۵۷.
- ↑ مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۹۲.
- ↑ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۹. همچنین ر.ک: ارشاد الطالبین، ص۳۰۱؛ بحارالانوار، ج۱۷، ص۹۴، به نقل از: الغرر و الدرر؛ شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۳؛ شرح العقائد النسفیه، ص۹۹؛ کشف المراد، ص۳۶۵؛ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۳۰۰.
- ↑ ارشاد الطالبین، ص۳۰۱-۳۰۲.
- ↑ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۲۲-۲۶.
- ↑ مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۱۳۴.
- ↑ متوفای ۴۱۵ق.
- ↑ مارتین مکدرموت، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ص۱۱۰، به نقل از: قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۱۳، ص۱۵.
- ↑ مارتین مکدرموت، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ص۱۵۷، به نقل از: قاضی عبدالبجار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۲۰، ص۸۶.
- ↑ مارتین مکدرموت، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ص۱۵۷.
- ↑ مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۹۲.