←نیاز حداکثری به دین در ادله نبوت
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = دین | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} ==نیاز حداکثری به دین== بر مبنای آنچه ضمن ادله اثبات ضرورت دین بیان شد، به خوبی آشکار میشود: اولاً: نوع بشر برای نیل به اهداف و غایات نهایی زندگی خود نیازم...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
در بحث [[تربیت معنوی]] و تعالی [[روحی]] انسان توجه به دو نکته اساسی و ماهوی، ابعاد بسیار گسترده نیازمندی به دین را به خوبی آشکار میسازد: نخست، [[هدف]] [[تربیت]] و دیگری موضوع تربیت است. | در بحث [[تربیت معنوی]] و تعالی [[روحی]] انسان توجه به دو نکته اساسی و ماهوی، ابعاد بسیار گسترده نیازمندی به دین را به خوبی آشکار میسازد: نخست، [[هدف]] [[تربیت]] و دیگری موضوع تربیت است. | ||
هدف تربیت: هدف تربیت روحی و [[معنوی]] انسان نیل به عالیترین مرتبه کمال قابل فرض در [[عالم هستی]] است که همان [[تقرب به خداوند متعال]] خوانده میشود. بدیهی است که [[تقرب]] به حقیقتی که منبع و مبدأ هر خیر و کمال و [[فضیلت]] و [[شرافت]] است، تقربی از نوع حصول سنخیت و ترفع وجودی است، نه از نوع تقرب مکانی و فیزیکی، از این رو، مقتضی تحصیل [[صفات الهی]] و [[تخلق]] و تشبه هرچه بیشتر به [[کمالات]] [[حضرت حق]] است و چون [[خداوند]] مستجمع جمیع کمالات و [[اوصاف جمال]] و جلال است. تقرب هرچه بیشتر به ذات بیمثال حضرتش، ملازم با تشبه همهجانبه و تخلق به همه اوصاف و [[کمالات الهی]] است؛ به بیان دیگر، مراتب عالی تقرب به استجماع هرچه بیشتر کمالات و تعالی و [[تکامل]] همهجانبه هستی [[آدمی]] و بسط و گسترش هرچه بیشتر [[شخصیت]] [[انسانی]] در عرصه کمالات و [[فضایل]] و برتریهای روحی و [[اخلاقی]] و معنوی وابسته است، پس نیل به مراتب عالی [[تقرب به خداوند]] مقتضی شکوفایی همه ابعاد [[شخصیت انسان]]، تمامی قوا و سرمایههای وجودی اوست. چیزی که جز با تکاپوی همهجانبه شخصیت و هستی انسان و تحت [[تربیت]] قرارگرفتن همه سطوح و وجوه و مؤلفههای وجودی او میسور نخواهد بود و این یعنی [[نیازمندی]] به برنامه و [[نظام تربیتی]] جامع و بسیار فراگیر و شامل که بتواند همه ابعاد و [[شئون زندگی]] و [[شخصیت]] او را در برگرفته، از هر حیث و از هر سو او را در [[مسیر کمال]] سوق دهد | '''هدف تربیت''': هدف تربیت روحی و [[معنوی]] انسان نیل به عالیترین مرتبه کمال قابل فرض در [[عالم هستی]] است که همان [[تقرب به خداوند متعال]] خوانده میشود. بدیهی است که [[تقرب]] به حقیقتی که منبع و مبدأ هر خیر و کمال و [[فضیلت]] و [[شرافت]] است، تقربی از نوع حصول سنخیت و ترفع وجودی است، نه از نوع تقرب مکانی و فیزیکی، از این رو، مقتضی تحصیل [[صفات الهی]] و [[تخلق]] و تشبه هرچه بیشتر به [[کمالات]] [[حضرت حق]] است و چون [[خداوند]] مستجمع جمیع کمالات و [[اوصاف جمال]] و جلال است. تقرب هرچه بیشتر به ذات بیمثال حضرتش، ملازم با تشبه همهجانبه و تخلق به همه اوصاف و [[کمالات الهی]] است؛ به بیان دیگر، مراتب عالی تقرب به استجماع هرچه بیشتر کمالات و تعالی و [[تکامل]] همهجانبه هستی [[آدمی]] و بسط و گسترش هرچه بیشتر [[شخصیت]] [[انسانی]] در عرصه کمالات و [[فضایل]] و برتریهای روحی و [[اخلاقی]] و معنوی وابسته است، پس نیل به مراتب عالی [[تقرب به خداوند]] مقتضی شکوفایی همه ابعاد [[شخصیت انسان]]، تمامی قوا و سرمایههای وجودی اوست. چیزی که جز با تکاپوی همهجانبه شخصیت و هستی انسان و تحت [[تربیت]] قرارگرفتن همه سطوح و وجوه و مؤلفههای وجودی او میسور نخواهد بود و این یعنی [[نیازمندی]] به برنامه و [[نظام تربیتی]] جامع و بسیار فراگیر و شامل که بتواند همه ابعاد و [[شئون زندگی]] و [[شخصیت]] او را در برگرفته، از هر حیث و از هر سو او را در [[مسیر کمال]] سوق دهد. | ||
'''موضوع تربیت''': توجه به [[هویت]] موضوع تربیت نیز که خود [[انسان]] است، این نیازمندی همهجانبه و حداکثری به [[آیین]] [[تربیتی]] [[الهی]] را بیش از هر چیز دیگر [[مبین]] میدارد، چنانکه پیشتر نیز به تفصیل بیان شد. از سویی، شدت حساسیت [[روحی]] و روانی انسان و [[غایت]] اثرپذیری [[روح]] بسیار لطیف و حساس او از هر چیز و از سوی دیگر، [[وحدت]] و [[یگانگی]] همه ابعاد و مؤلفههای مختلف [[شخصیت انسان]]، دو ویژگیای هستند که نیاز به آیین و برنامه تربیتی جامع و کامل و همهجانبهای را برای تربیت روحی او ضروری مینماید. | |||
از آنجا که در مواجهه انسان در هر وجهی از شخصیتش، با هر عامل و رویداد و فعل و اثری، دیگر وجوه و [[شئون]] شخصیت او تأثیر میپذیرند، بایستی [[نظام]] تربیتیای که عهدهدار تعالی روحی و [[معنوی]] اوست، چنان [[جامعیت]] و شمولی داشته باشد که برای [[تضعیف]]، یا تقویت و یا کنترل این آثار بتواند دستور و برنامه روشن و دقیقی ارائه دهد در [[مقام عمل]] و برای هر مورد، [[تکلیف]] و [[وظیفه]] انسان را تعیین نماید، در غیر این صورت، [[هدایت]] کنترل شده تأثیر و تأثرات متقابل شخصیت انسان با محیط و [[دنیایی]] که او را از هر سو فرا گرفته است و با او هر لحظه و از هر سو تعامل و دادوستد دارد، امکانپذیر نخواهد بود و برآیند آنها هرگز به حرکتی همآهنگ و تعالی یابنده در روح و [[روان آدمی]] منتهی نخواهد شد. | از آنجا که در مواجهه انسان در هر وجهی از شخصیتش، با هر عامل و رویداد و فعل و اثری، دیگر وجوه و [[شئون]] شخصیت او تأثیر میپذیرند، بایستی [[نظام]] تربیتیای که عهدهدار تعالی روحی و [[معنوی]] اوست، چنان [[جامعیت]] و شمولی داشته باشد که برای [[تضعیف]]، یا تقویت و یا کنترل این آثار بتواند دستور و برنامه روشن و دقیقی ارائه دهد در [[مقام عمل]] و برای هر مورد، [[تکلیف]] و [[وظیفه]] انسان را تعیین نماید، در غیر این صورت، [[هدایت]] کنترل شده تأثیر و تأثرات متقابل شخصیت انسان با محیط و [[دنیایی]] که او را از هر سو فرا گرفته است و با او هر لحظه و از هر سو تعامل و دادوستد دارد، امکانپذیر نخواهد بود و برآیند آنها هرگز به حرکتی همآهنگ و تعالی یابنده در روح و [[روان آدمی]] منتهی نخواهد شد. | ||
مثلاً اگر غذایی که انسان میخورد در بعد روحی و معنوی او هیچ اثری نداشته باشد، در برنامه [[تربیتی]] [[انسان]] [[ضرورت]] و وجهی برای پرداختن به امر غذا و [[تغذیه]] او نخواهد بود. همین [[طور]] است فعالیتهای بدنی و ورزشی او، [[فعالیتهای سیاسی]] و [[اجتماعی]] او، فعالیتهای ذوقی و [[عاطفی]] و [[هنری]] او، فعالیتهای [[فکری]] و [[ذهنی]] و [[علمی]] او، نوع روابط و مناسباتی که در محیط [[خانه]]، یا [[جامعه]] با دیگر [[انسانها]] دارد و نحوه عمل او در [[امور فردی]] و خصوصی، مثل [[آرایش]] و [[پوشاک]] و [[نظافت]] و.... | مثلاً اگر غذایی که انسان میخورد در بعد روحی و معنوی او هیچ اثری نداشته باشد، در برنامه [[تربیتی]] [[انسان]] [[ضرورت]] و وجهی برای پرداختن به امر غذا و [[تغذیه]] او نخواهد بود. همین [[طور]] است فعالیتهای بدنی و ورزشی او، [[فعالیتهای سیاسی]] و [[اجتماعی]] او، فعالیتهای ذوقی و [[عاطفی]] و [[هنری]] او، فعالیتهای [[فکری]] و [[ذهنی]] و [[علمی]] او، نوع روابط و مناسباتی که در محیط [[خانه]]، یا [[جامعه]] با دیگر [[انسانها]] دارد و نحوه عمل او در [[امور فردی]] و خصوصی، مثل [[آرایش]] و [[پوشاک]] و [[نظافت]] و.... | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
شکلگیری و گسترش مکاتب جدید با منظرهایی، چون: ساختارگرایی، کل نگری، ماهیت و هویتگرایی، [[جامعنگری]]، حکایت از [[واقعیت]] بسیار درهم تنیده و یکپارچه و کاملاً مرتبط پدیدههای انسانی، اجتماعی، روانی، [[فرهنگی]]، [[زیستی]]، هنری، ادبی، فکری، علمی، [[مدیریتی]] و... دارد. بر این اساس، بیشک [[نیاز بشر به دین]] برای [[تربیت]] روحی و معنوی، نیازی محدود و منحصر به بخش و گوشهای از فعالیتهای انسانی او نیست، بلکه با توجه به ماهیت تربیت معنوی انسان و [[غایت]] نهایی آن، با [[اثبات]] عجز بشر از [[تربیت الهی]] خود و [[لزوم]] دسترسی به آیینی ربانی برای تعالی [[روحی]] و [[معنوی]]، حداکثری بودن این نیاز نیز [[اثبات]] میشود. به ویژه، با نظر به خصوصیات وجودی [[انسان]] به عنوان موضوع [[تربیت]] و ابعاد و جوانب [[شخصیت]] او، کمترین تردیدی نسبت به حداکثری بودن [[نظام تربیتی]] مورد نیاز [[بشر]]؛ یعنی حداکثری بودن [[دین]] باقی نمیماند. | شکلگیری و گسترش مکاتب جدید با منظرهایی، چون: ساختارگرایی، کل نگری، ماهیت و هویتگرایی، [[جامعنگری]]، حکایت از [[واقعیت]] بسیار درهم تنیده و یکپارچه و کاملاً مرتبط پدیدههای انسانی، اجتماعی، روانی، [[فرهنگی]]، [[زیستی]]، هنری، ادبی، فکری، علمی، [[مدیریتی]] و... دارد. بر این اساس، بیشک [[نیاز بشر به دین]] برای [[تربیت]] روحی و معنوی، نیازی محدود و منحصر به بخش و گوشهای از فعالیتهای انسانی او نیست، بلکه با توجه به ماهیت تربیت معنوی انسان و [[غایت]] نهایی آن، با [[اثبات]] عجز بشر از [[تربیت الهی]] خود و [[لزوم]] دسترسی به آیینی ربانی برای تعالی [[روحی]] و [[معنوی]]، حداکثری بودن این نیاز نیز [[اثبات]] میشود. به ویژه، با نظر به خصوصیات وجودی [[انسان]] به عنوان موضوع [[تربیت]] و ابعاد و جوانب [[شخصیت]] او، کمترین تردیدی نسبت به حداکثری بودن [[نظام تربیتی]] مورد نیاز [[بشر]]؛ یعنی حداکثری بودن [[دین]] باقی نمیماند. | ||
پس با توجه به آنچه در [[ادله]] [[اثبات ضرورت نبوت]] [[بعثت انبیا]] آمد، به روشنی بطلان تلقی حداقلی از دین آشکار میشود، بر اساس آنچه بیان شد: | پس با توجه به آنچه در [[ادله]] [[اثبات ضرورت نبوت]] [[بعثت انبیا]] آمد، به روشنی بطلان تلقی حداقلی از دین آشکار میشود، بر اساس آنچه بیان شد: | ||
اولاً: ابعاد [[نیازمندی]] به دین آنچنان گسترده و همهجانبه است که هرگز چند اصل و قاعده کلی نمیتواند پاسخگوی این نیاز وسیع در همه ابعاد و [[شئون زندگی]] باشد، بلکه در هر شأنی از [[شئون زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] انسان برای تدوین برنامهای دقیق و روشن و ارائه شیوه عمل و اقدام، نیاز به اصول و [[قواعد]] متعدد و فروعات بسیار است؛ | اولاً: ابعاد [[نیازمندی]] به دین آنچنان گسترده و همهجانبه است که هرگز چند اصل و قاعده کلی نمیتواند پاسخگوی این نیاز وسیع در همه ابعاد و [[شئون زندگی]] باشد، بلکه در هر شأنی از [[شئون زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] انسان برای تدوین برنامهای دقیق و روشن و ارائه شیوه عمل و اقدام، نیاز به اصول و [[قواعد]] متعدد و فروعات بسیار است؛ | ||
ثانیاً: همه این قواعد و اصول مورد نیاز و همه [[فروع]] متفرع بر آنها، بر اساس توضیحات و ادله یادشده، میبایست بر پایه [[آگاهی]] و دانشی رقم خورد که فراتر از قلمرو [[دانش]] متعارف بشری باشد. این دانش به گونهای است که هرگز قابل تصور نیست و بشر در مرحلهای از مراحل پیشرفت [[عقلی]] و [[علمی]] به آن دست مییابد، مانند [[علم]] به [[هدف آفرینش]]، [[کشف]] [[حقیقت]] و [[هویت]] کامل وجود انسان، [[درک]] مرتبه و موقعیت وجودی او در هستی، [[شناخت]] عالم پس از [[مرگ]] و اطلاع از نحوه ارتباط [[دنیا]] و [[آخرت]]، شناخت همه فعل و انفعالات، تأثیر و تأثیرات و دادوستدهای وجود [[آدمی]] با محیط و همه علل و عوامل ظاهری و [[باطنی]] که وجود انسان را فرا گرفته است، آگاهی از همه مراحل و منازل و مدارجی که در [[سیر]] کمالی انسان وجود دارد و چگونگی نیل به آنها و.... | ثانیاً: همه این قواعد و اصول مورد نیاز و همه [[فروع]] متفرع بر آنها، بر اساس توضیحات و ادله یادشده، میبایست بر پایه [[آگاهی]] و دانشی رقم خورد که فراتر از قلمرو [[دانش]] متعارف بشری باشد. این دانش به گونهای است که هرگز قابل تصور نیست و بشر در مرحلهای از مراحل پیشرفت [[عقلی]] و [[علمی]] به آن دست مییابد، مانند [[علم]] به [[هدف آفرینش]]، [[کشف]] [[حقیقت]] و [[هویت]] کامل وجود انسان، [[درک]] مرتبه و موقعیت وجودی او در هستی، [[شناخت]] عالم پس از [[مرگ]] و اطلاع از نحوه ارتباط [[دنیا]] و [[آخرت]]، شناخت همه فعل و انفعالات، تأثیر و تأثیرات و دادوستدهای وجود [[آدمی]] با محیط و همه علل و عوامل ظاهری و [[باطنی]] که وجود انسان را فرا گرفته است، آگاهی از همه مراحل و منازل و مدارجی که در [[سیر]] کمالی انسان وجود دارد و چگونگی نیل به آنها و.... | ||
در پایان، به منظور جمعبندی آنجه بیان شد و تقریر مبانی نگرش حداکثری بودن دین، آن [[طور]] که از عموم [[ادله]] ارائه شده از سوی [[متکلمان]] و [[فلاسفه]] در این خصوص [[استنباط]] میشود، به نکاتی اشاره خواهیم کرد.<ref>[[عباس جوارشکیان|عباس جوارشکیان، عباس]]، [[امامت سر خاتمیت (کتاب)|امامت سر خاتمیت]] ص ۷۷.</ref>. | در پایان، به منظور جمعبندی آنجه بیان شد و تقریر مبانی نگرش حداکثری بودن دین، آن [[طور]] که از عموم [[ادله]] ارائه شده از سوی [[متکلمان]] و [[فلاسفه]] در این خصوص [[استنباط]] میشود، به نکاتی اشاره خواهیم کرد.<ref>[[عباس جوارشکیان|عباس جوارشکیان، عباس]]، [[امامت سر خاتمیت (کتاب)|امامت سر خاتمیت]] ص ۷۷.</ref>. |