نادانی در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←مقدمه) |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*[[نادان]] به معنای [[کمعقل]] و [[بیخرد]]، فردی است که نتوانسته است از استعدادهای وجودی خویش (که مهمترین آن [[عقل]] و تجربه است) بهره گیرد. وجود افراد [[نادان]] در [[جامعه]] امری اجتناب ناپذیر است. از اینرو پدیده | *[[نادان]] به معنای [[کمعقل]] و [[بیخرد]]، فردی است که نتوانسته است از استعدادهای وجودی خویش (که مهمترین آن [[عقل]] و تجربه است) بهره گیرد. وجود افراد [[نادان]] در [[جامعه]] امری اجتناب ناپذیر است. از اینرو پدیده نادانی در اجتماع امری مشهور است. افراد [[نادان]] دارای ویژگیها و مشخصاتی هستند که [[امام علی]] {{ع}} به بیان برخی از آنها پرداخته و [[مردمان]] را به [[شناخت]] آنها [[آگاه]] ساخته و از [[معاشرت]] با آنها پرهیز داده است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۷۵۲.</ref>. | ||
*[[امام]] {{ع}} در یک تقسیمبندی کلی [[مردمان]] را به سه دسته تقسیم میکند: [[مردم]] سه گروهاند: عالِم ربانی، دانشجوی در راه [[نجات]] (که در جستوجوی [[علم]] سودمند است) و فرومایگانی که هر فریادگری را پاسخ گویند و از هرسو که باید آید روان شوند، از [[نور]] [[دانش]] بهره نگیرند و به پایگاه محکمی [[پناه]] نبرند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۳۹</ref>. گروه سوم از [[مردم]] به [[دلیل]] بیبهرگی از [[دانش]] و [[پیروی]] بدون [[اندیشه]]، کمخرد و [[نادان]] باقی میمانند. آنها به دلیل بهره نگرفتن از [[خرد]] و [[دانایی]] دارای مشخصاتی هستند که در بیان [[امام]] {{ع}} به برخی از آنها اشاره شده است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص | *[[امام]] {{ع}} در یک تقسیمبندی کلی [[مردمان]] را به سه دسته تقسیم میکند: [[مردم]] سه گروهاند: عالِم ربانی، دانشجوی در راه [[نجات]] (که در جستوجوی [[علم]] سودمند است) و فرومایگانی که هر فریادگری را پاسخ گویند و از هرسو که باید آید روان شوند، از [[نور]] [[دانش]] بهره نگیرند و به پایگاه محکمی [[پناه]] نبرند<ref>{{متن حدیث|فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ، أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ، لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيقٍ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۳۹</ref>. گروه سوم از [[مردم]] به [[دلیل]] بیبهرگی از [[دانش]] و [[پیروی]] بدون [[اندیشه]]، کمخرد و [[نادان]] باقی میمانند. آنها به دلیل بهره نگرفتن از [[خرد]] و [[دانایی]] دارای مشخصاتی هستند که در بیان [[امام]] {{ع}} به برخی از آنها اشاره شده است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۷۵۳.</ref>: | ||
#[[نادان]] در وطن خویش [[غریب]] است، زیرا روش و [[سلوک]] او در [[جامعه]] بهگونهای است که دیگران میل و رغبتی به انس با او ندارند و گاه نسبت به او [[حس]] نفرت خواهند داشت. از اینرو [[فرزند]] خویش را از [[دوستی]] با شخص [[نادان]] بازمیدارد<ref>نک: نامه ۳۱</ref>. | #[[نادان]] در وطن خویش [[غریب]] است، زیرا روش و [[سلوک]] او در [[جامعه]] بهگونهای است که دیگران میل و رغبتی به انس با او ندارند و گاه نسبت به او [[حس]] نفرت خواهند داشت. از اینرو [[فرزند]] خویش را از [[دوستی]] با شخص [[نادان]] بازمیدارد<ref>{{متن حدیث|وَ الْغَرِيبُ مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ حَبِيبٌ مَنْ تَعَدَّى الْحَقَّ ضَاقَ مَذْهَبُهُ وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى قَدْرِهِ... وَ قَطِيعَةُ الْجَاهِلِ تَعْدِلُ صِلَةَ الْعَاقِلِ}}؛ نک: نامه ۳۱</ref>. | ||
#[[نادان]] [[متکبر]] است، زیرا خود را عاقلترین [[مردم]] میپندارد، در حالیکه از [[عقل]] بهره چندانی نبرده است. | #[[نادان]] [[متکبر]] است، زیرا خود را عاقلترین [[مردم]] میپندارد، در حالیکه از [[عقل]] بهره چندانی نبرده است. | ||
#[[نادان]] عیبجوست، اما [[عیوب]] خویش را نمیبیند و از آنها [[آگاهی]] ندارد: ... آنکه به زشتیهای [[مردم]] نگرد و آن را [[ناپسند]] انگارد، سپس چنان [[زشتی]] را برای خود روا دارد، [[نادان]] است و چون و چرایی در | #[[نادان]] عیبجوست، اما [[عیوب]] خویش را نمیبیند و از آنها [[آگاهی]] ندارد: ... آنکه به زشتیهای [[مردم]] نگرد و آن را [[ناپسند]] انگارد، سپس چنان [[زشتی]] را برای خود روا دارد، [[نادان]] است و چون و چرایی در نادانی او نیست<ref>َ{{متن حدیث|مَنْ نَظَرَ فِي عُيُوبِ [غَيْرِهِ] النَّاسِ فَأَنْكَرَهَا، ثُمَّ رَضِيَهَا لِنَفْسِهِ، فَذَلِكَ الْأَحْمَقُ بِعَيْنِهِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۴۱</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۷۵۳.</ref>. | ||
*[[نادان]] در حالیکه خود موجب قطع [[نیکی]] است، اما توقع دارد [[مردمان]] از او تشکر کنند. [[نادان]] به [[مردمان]] از روی | *[[نادان]] در حالیکه خود موجب قطع [[نیکی]] است، اما توقع دارد [[مردمان]] از او تشکر کنند. [[نادان]] به [[مردمان]] از روی نادانی [[بدی]] میکند، اما توقع [[نیکی]] از آنان دارد. [[نادان]] صفتی را بد میشمارد، اما خود دارای آن صفت است. [[نادان]] کنترل زبان خویش را در [[اختیار]] ندارد. و هر آنچه به ذهنش خطور میکند بیآنکه بیندیشد بر زبان جاری میسازد. [[نادان]] [[راز]] دیگران را افشا میکند. [[نادان]] در کارهایش همواره خلل و [[نقص]] وجود دارد و هرگز کاری را تمام و کمال انجام نمیدهد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۷۵۳.</ref>. | ||
*[[امام]] {{ع}} [[مردمان]] را از پیوند و نزدیکی با نادانان برحذر میدارد، زیرا [[نادان]] [[شناخت]] درستی از موقعیتها و سود و زیانها ندارد. در نتیجه گاه میخواهد سود برساند، اما زیان میرساند<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱</ref>. بهدلیل عدم [[شناخت]]، [[زشتیها]] را زیبا میبیند و زیباییها را زشت میانگارد و سعی بر این دارد که آنها را آنگونه که میبیند نزد دیگران جلوه دهد<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۹۹</ref>. [[مدارا]] کردن با [[نادان]]، [[انسان]] را به [[رنج]] و زحمت میاندازد و موافقت کردن با او موجب نابودی [[انسان]] است، زیرا او کاری میکند که به ضرر [[دنیا]] و [[آخرت]] است. [[مخالفت]] با او موجب [[آزار]] است، چون ممکن است به سبب | *[[امام]] {{ع}} [[مردمان]] را از پیوند و نزدیکی با نادانان برحذر میدارد، زیرا [[نادان]] [[شناخت]] درستی از موقعیتها و سود و زیانها ندارد. در نتیجه گاه میخواهد سود برساند، اما زیان میرساند<ref>{{متن حدیث|وَ قَطِيعَةُ الْجَاهِلِ تَعْدِلُ صِلَةَ الْعَاقِلِ مَنْ أَمِنَ الزَّمَانَ خَانَهُ وَ مَنْ أَعْظَمَهُ أَهَانَهُ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱</ref>. بهدلیل عدم [[شناخت]]، [[زشتیها]] را زیبا میبیند و زیباییها را زشت میانگارد و سعی بر این دارد که آنها را آنگونه که میبیند نزد دیگران جلوه دهد<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۹۹</ref>. [[مدارا]] کردن با [[نادان]]، [[انسان]] را به [[رنج]] و زحمت میاندازد و موافقت کردن با او موجب نابودی [[انسان]] است، زیرا او کاری میکند که به ضرر [[دنیا]] و [[آخرت]] است. [[مخالفت]] با او موجب [[آزار]] است، چون ممکن است به سبب نادانی و تکبری که گریبانگیر اوست به [[آدمی]] آسیب برساند و از طرفی برای انسانی که قرار رفاقت با کسی میگذارد، [[مخالفت]] با رفیق [[شایسته]] نیست و همصحبتی با او سخت و دشوار است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۷۵۳.</ref>. | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |
نسخهٔ ۲۶ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۵۶
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل نادانی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- نادان به معنای کمعقل و بیخرد، فردی است که نتوانسته است از استعدادهای وجودی خویش (که مهمترین آن عقل و تجربه است) بهره گیرد. وجود افراد نادان در جامعه امری اجتناب ناپذیر است. از اینرو پدیده نادانی در اجتماع امری مشهور است. افراد نادان دارای ویژگیها و مشخصاتی هستند که امام علی (ع) به بیان برخی از آنها پرداخته و مردمان را به شناخت آنها آگاه ساخته و از معاشرت با آنها پرهیز داده است[۱].
- امام (ع) در یک تقسیمبندی کلی مردمان را به سه دسته تقسیم میکند: مردم سه گروهاند: عالِم ربانی، دانشجوی در راه نجات (که در جستوجوی علم سودمند است) و فرومایگانی که هر فریادگری را پاسخ گویند و از هرسو که باید آید روان شوند، از نور دانش بهره نگیرند و به پایگاه محکمی پناه نبرند[۲]. گروه سوم از مردم به دلیل بیبهرگی از دانش و پیروی بدون اندیشه، کمخرد و نادان باقی میمانند. آنها به دلیل بهره نگرفتن از خرد و دانایی دارای مشخصاتی هستند که در بیان امام (ع) به برخی از آنها اشاره شده است[۳]:
- نادان در وطن خویش غریب است، زیرا روش و سلوک او در جامعه بهگونهای است که دیگران میل و رغبتی به انس با او ندارند و گاه نسبت به او حس نفرت خواهند داشت. از اینرو فرزند خویش را از دوستی با شخص نادان بازمیدارد[۴].
- نادان متکبر است، زیرا خود را عاقلترین مردم میپندارد، در حالیکه از عقل بهره چندانی نبرده است.
- نادان عیبجوست، اما عیوب خویش را نمیبیند و از آنها آگاهی ندارد: ... آنکه به زشتیهای مردم نگرد و آن را ناپسند انگارد، سپس چنان زشتی را برای خود روا دارد، نادان است و چون و چرایی در نادانی او نیست[۵][۶].
- نادان در حالیکه خود موجب قطع نیکی است، اما توقع دارد مردمان از او تشکر کنند. نادان به مردمان از روی نادانی بدی میکند، اما توقع نیکی از آنان دارد. نادان صفتی را بد میشمارد، اما خود دارای آن صفت است. نادان کنترل زبان خویش را در اختیار ندارد. و هر آنچه به ذهنش خطور میکند بیآنکه بیندیشد بر زبان جاری میسازد. نادان راز دیگران را افشا میکند. نادان در کارهایش همواره خلل و نقص وجود دارد و هرگز کاری را تمام و کمال انجام نمیدهد[۷].
- امام (ع) مردمان را از پیوند و نزدیکی با نادانان برحذر میدارد، زیرا نادان شناخت درستی از موقعیتها و سود و زیانها ندارد. در نتیجه گاه میخواهد سود برساند، اما زیان میرساند[۸]. بهدلیل عدم شناخت، زشتیها را زیبا میبیند و زیباییها را زشت میانگارد و سعی بر این دارد که آنها را آنگونه که میبیند نزد دیگران جلوه دهد[۹]. مدارا کردن با نادان، انسان را به رنج و زحمت میاندازد و موافقت کردن با او موجب نابودی انسان است، زیرا او کاری میکند که به ضرر دنیا و آخرت است. مخالفت با او موجب آزار است، چون ممکن است به سبب نادانی و تکبری که گریبانگیر اوست به آدمی آسیب برساند و از طرفی برای انسانی که قرار رفاقت با کسی میگذارد، مخالفت با رفیق شایسته نیست و همصحبتی با او سخت و دشوار است[۱۰].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۷۵۲.
- ↑ «فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ، أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ، لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيقٍ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۳۹
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۷۵۳.
- ↑ «وَ الْغَرِيبُ مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ حَبِيبٌ مَنْ تَعَدَّى الْحَقَّ ضَاقَ مَذْهَبُهُ وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى قَدْرِهِ... وَ قَطِيعَةُ الْجَاهِلِ تَعْدِلُ صِلَةَ الْعَاقِلِ»؛ نک: نامه ۳۱
- ↑ َ«مَنْ نَظَرَ فِي عُيُوبِ [غَيْرِهِ] النَّاسِ فَأَنْكَرَهَا، ثُمَّ رَضِيَهَا لِنَفْسِهِ، فَذَلِكَ الْأَحْمَقُ بِعَيْنِهِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۴۱
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۷۵۳.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۷۵۳.
- ↑ «وَ قَطِيعَةُ الْجَاهِلِ تَعْدِلُ صِلَةَ الْعَاقِلِ مَنْ أَمِنَ الزَّمَانَ خَانَهُ وَ مَنْ أَعْظَمَهُ أَهَانَهُ»؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۹۹
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۷۵۳.