نادانی در اخلاق اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

یکی از اموری که با یقین در تضاد بوده، نمی‌تواند با آن در نفس انسان جمع شود، جهل است[۱].

انواع جهل

برای جهل می‌توان اقسامی چند بازشمرد:

جهل بسیط

در عرف عموم مردم، منظور از جهل، همین جهل بسیط است. این جهل ناشی از فقدان علم است، از این‌رو با علم حالت بود و نبود داشته هیچگاه با هم پدید نخواهند آمد. از این‌رو می‌‌توان این جهل را با یقین نیز در تضاد دانست؛ چرا که پیش از این دیدیم که یقین در شمار مراتب علم است، از این‌رو با آنچه با علم در تضادّ است ناسازگار خواهد بود.

این جهل، مصیبت بزرگی است که دیگر مفاسد نیز معمولاً از پی آن پدید می‌‌آید. از این‌روست که دوران پیش از بعثت پیامبر اکرم (ص) را، "عصر جاهلیّت" می‌‌خوانند؛ چه آن روزگار از نظر اخلاقی سخت منحط بود.

قرآن کریم روزگاری همچون روزگار ما را نیز، به همین نام خوانده است. این از آنروست که برخی از مردم این عصر دچار انحطاط اخلاقی، و برخی دیگر رفتاری همچون رفتار مردم آن عصر پیدا کرده‌اند: ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى[۲].[۳]

جهل مرکّب

منظور از این لفظ در اصطلاح دانشمندان، آنست که آدمی در حالی که نسبت به موضوعی آگاهی ندارد، گمان برد که حقیقت آن موضوع را دریافته و نسبت به آن آگاهی لازم را پیدا کرده است؛ از این‌رو از جهل خود غافل شده در پی تحصیل علم به آن مطلب بر نیاید.

بر این اساس جهل مرکّب را می‌‌توان مصیبتی بزرگ دانست، که چون راه تحصیل علم را برانسان مسدود می‌‌نماید، خسران دنیا و آخرت را نصیب او خواهد نمود. حضرت حق در این رابطه می‌‌فرماید: ﴿قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا[۴].[۵]

جهل تردیدی

این نوع از جهل، همان شکّ اصطلاحی است. در این باره، باید گفت که جهل تردیدی امری طبیعی بوده، که برای بسیار از مردمان در بسیاری از حالات پدید می‌‌آید؛ بلکه به گفته برخی از صاحب‌نظران، این نوع از جهل پل رسیدن به دانش است.

انسانی که به این نوع از جهل مبتلا شده است، تنها با توجّه به آنکه در چنین حالتی به سر می‌برد، می‌‌تواند در پی تحصیل علم برآمده خود را از وادی شک و نادانی برهاند. از این‌روست که این نوع از جهل، همچون نوع پیشین در شمار بدترین صفات انسانی قرار ندارد.

آری! اگر انسان جاهل در پی تحصیل علم نکوشد، ممکن است نه تنها در ظلمت جهل خویشتن باقی بماند، که اندک اندک به مفاسدی دیگر- همچون عقده خودکم‌بینی دچار شده - مهر جهل را بر دریچه قلب خویش حک نماید. در اینصورت گذر او از این پُل چندان ممکن نمی‌نماید.

از این‌رو، انسانی که به این گونه از جهل - و نیز جهل بسیط- مبتلاست، بهتر آنست که سر در پی تحصیل دانش کرده خود را از دام این دو نوع از جهل برهاند. شاید راز ثواب‌های شگفت آوری که در برخی از روایات برای تحصیل علم ذکر شده، در همین نکته باشد، که علمْ آدمی را از چنین ورطه خطرناکی رهائی خواهد بخشید.

جهل تردیدی گاه بصورتی دیگر نیز در آدمی نمایان می‌‌شود؛ این گونه افراد را در دانشِ فقه "وسواسی"، و در دانش فلسفه "سوفسطائی" می‌‌خوانند. اینان نه در اعمال و نه در اندیشه‌های خود به مرتبه‌ای یقینی نرسیده، دائماً سر در پی تکرار و تجدید کار و اندیشه خویش هستند. پُر واضح است که چنین کس، هیچگاه از صحرای ظلمانیِ نخستین عمل خود خارج نمی‌شود، تا به مراحل برتر رسیده کمالات لائق انسانی را فراچنگ آورد. به این روایت بنگرید: "عبداللّه بن سنان گوید: در محضر امام صادق (ع) درباره مردی که به وسواس در وضو و نماز دچار شده بود، سخن گفتم، آنگاه گفتم: او مردی عاقل است. چون چنین گفتم، حضرت فرمودند: او از چه عقلی بهره‌مند است در حالی که از شیطان پیروی می‌‌نماید؟ با تعجّب گفتم: چگونه از شیطان پیروی می‌‌نماید؟ حضرت پاسخ دادند: از او بپرس چه عاملی او را به این عملی که انجام می‌‌دهد - و مدام وضو و نماز خود را تکرار می‌‌نماید. واداشته داست؟ او در پاسخ خواهد گفت: شیطان مرا به تکرار اعمال و عباداتم مجبور می‌‌نماید!"[۶]

راز این مطلب نیز، در این است که قوّه واهمه وسواسیان، قوّه متخیّله آنان را در خدمت خود می‌‌گیرد؛ از این‌رو خیالاتی برای او فراهم می‌‌آورد تا پیوسته اعمالش را بر اساس آن خیالات، تجدید نماید. نمونه را کسی که به وسواس در نجاست و طهارت مبتلا شده است، دائماً نجاساتی را بر اندام‌های خود مشاهده می‌‌کند، که هرگز در عالم خارج واقعیت نداشته، تنها در شمار خیالات قرار دارد. امّا او بواسطه تسلّط یافتن قوه واهمه بر دیگر قوای ذهنی، در خیال خود آن نجاست را مشاهده و با تکرار طهارت، در صدد رفع آن بر می‌‌آید.

انسان‌های ترسو که در گورستان، با گمان خارج شدن مردگان از قبر و سر در پی آنها نهادن، چنان فرار می‌کنند که گوئی واقعاً موجودی زنده در پی آنان است!، و حتّی گاه گاه دست مرده‌ای را بر دوش خود احساس کرده گمان می‌‌کنند مرده‌ای که در تعقیب آنان بوده آنان را دستگیر کرده است!، در شمار همین افراد قرار دارند. آری! تسلّط قوه واهمه بر قوای ذهنی آنان، آنان را به چنین اشتباه عجیبی مبتلا ساخته است.

خلاصه سخن آنکه تسلّط قوّه واهمه، در تمامی قوای ظاهری و باطنی انسان تأثیر گذارده، سراسر وجود او را به استخدام خود در می‌‌آورد؛ از این‌روست که مبتلایان به وسواس، می‌‌توانند یکهزار دلیل واهی بر نجاست دست خویشتن ارائه کنند، امّا حتی یک دلیل بر طهارت آن در دست نداشته باشند![۷].

مهمترین مفاسد جهل

  1. دنباله‌روی دائمی از دیگران و صاحب‌نظر نبودن:اگر جهل جز از همین مفسده، هیچ ضرر دیگری برای انسان جاهل نداشت، باز کافی بود تا آن را در شمار بدترین رذائل بحساب آوریم. توضیح آنکه انسان هوشیار آگاه، می‌‌تواند به آراء مختلف نگریسته درست و اشتباه آن را به میزان خرد بسنجد؛ آنگاه یکی از آراء را به عنوان رأی خود برگزیند. جاهل امّا تمامی گفتار و عملش تنها بر اساس تقلید از دیگران بنا شده، و خود همچون چاهی خشک از هیچ رأی و نظری برخوردار نیست. عجیب آنکه در این تقلید، انسان نا آگاه هیچگاه به دلیل نظری که از آن پیروی می‌‌کند نخواهد پرداخت، بلکه تنها و تنها به پیروی از یک نظریه اکتفا کرده از تأمّل و تدبّر در آن باز می‌‌ماند؛ و پر واضح است که تقلید جز در امور علمی تخصّصی سخت ناپسند است. قرآن کریم در این زمینه فرموده است: ﴿إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ[۸].قانون اقتباس و پیروی، که در کودکان و برخی از حیوانات دیده می‌‌شود، در سراسر عمر بر انسان جاهل نیز حکمفرما است؛ چه جاهل بدون آنکه از چرائی سخنی یا عملی آگاه باشد، تنها آن را اخذ و از آن پیروی می‌‌کند. پر واضح است که او به همین سبب، در بسیاری از موارد به سرگردانی و گمراهی دچار خواهد شد. در این میان، آنچه امروزه سخت دردآور است، تسلّط این روش بر بسیاری از مردمان روزگار ماست. اینان در تقلید از گناهان غربیان از آنان نیز پیشی گرفته‌اند، امّا در محاسن آنان - همچون اختراعات و نوآوری‌هائی که مایه آسودگی انسان در زندگی خود شده است- هیچ تقلیدی از آنان ننموده یکسر نیازمند به آنان شده‌ان.
  2. خودرأیی و عصبیّت‌های شخصی، حزبی و قومی: قرآن کریم به سختی به این صفت تاخته است: ﴿إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ[۹]. چه بسیار از گناهان که انسان جاهل، به‌سبب عصبیّت شخصی یا قومی انجام می‌‌دهد؛ گناهانی که همیشه دامنگیر او خواهد ماند تا در قیامت او را در شمار سیاه‌روزان قرار دهد.
  3. تندروی و کندروی: انسان جاهل، معمولاً از اعتدال و میانه‌روی در امور باز می‌‌ماند؛ چه به سبب جهل، یا زیاده‌روی را بر می‌‌گزیند، و یا کندروی دامنگیر او خواهد شد. او حتّی اگر در شمار عابدان نیز قرار گیرد، در صحرای گمراهی خود سرگردان است!. به این دو آیه شریفه بنگرید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ[۱۰]؛ ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ[۱۱]. و اگر در شمار بدکاران و فاجران در آید نیز، به مرتبه میانه‌ای در بدکرداری قناعت نکرده در این وادی سخت گرمپوئی می‌نماید![۱۲].

منابع

پانویس

  1. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص۳۰۵.
  2. «و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  3. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص۳۰۵.
  4. «بگو: آیا شما را از کسان زیانکارتر آگاه کنیم؟ آنان که کوشش‌هایشان در زندگانی دنیا تباه شده است ولی خود گمان می‌برند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۳-۱۰۴.
  5. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص۳۰۸.
  6. « عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ (ع) رَجُلًا مُبْتَلًى بِالْوُضُوءِ وَ الصَّلَاةِ وَ قُلْتُ: هُوَ رَجُلٌ عَاقِلٌ. فَقَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ وَ أَيُّ عَقْلٍ لَهُ وَ هُوَ يُطِيعُ الشَّيْطَانَ! فَقُلْتُ لَهُ: وَ كَيْفَ يُطِيعُ الشَّيْطَانَ؟ فَقَالَ: سَلْهُ هَذَا الَّذِي يَأْتِيهِ مِنْ أَيِّ شَيْءٍ هُوَ؟ فَإِنَّهُ يَقُولُ لَكَ: مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ»؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۱۲.
  7. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص۳۰۸-۳۱۰.
  8. «ما پدران خویش را بر آیینی یافته‌ایم و آثار آنان را پی می‌گیریم» سوره زخرف، آیه ۲۳.
  9. «(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند» سوره فتح، آیه ۲۶.
  10. «ای مؤمنان! از خداوند و پیامبرش پیش نیفتید و از خداوند پروا کنید که خداوند شنوایی داناست» سوره حجرات، آیه ۱.
  11. «بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزی‌های پاکیزه را، حرام کرده است؟» سوره اعراف، آیه ۳۲.
  12. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص۳۰۶-۳۰۸.