*"[[شق القمر]]" از بزرگترین و آشکارترین [[معجزات]]<ref>زمخشری، کشاف عن حقائق غوامض القرآن، ج۴، ص۳۰.</ref> بعد از [[قرآن]] است<ref>ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۳۴.</ref>. [[تاریخ]] این واقعه که ظاهر [[قرآن مجید]] نیز بر آن [[گواهی]] میدهد، به [[درستی]] معلوم نیست. تنها میدانیم که این واقعه قبل از [[هجرت پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[مدینه]] و در سالهای آغاز [[دعوت علنی]]، صورت گرفته است<ref>ابو بکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة أحوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۲۶۵؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۷، ص۵۰.</ref>.
*[[مفسران]] و [[سیرهنویسان]] این واقعه را چنین [[نقل]] کردهاند:
*چون [[رسالت]] [[نبی اکرم]]{{صل}} [[آشکار]] شد و ایشان به طور علنی [[مردم]] را به سوی [[خدا]] [[دعوت]] میکرد، [[قریش]] متحیر شدند که چه کنند؛ بعضی از آنها به بعضی دیگر گفتند: "باید از [[محمد]]{{صل}} چیزی بخواهیم که از راه [[سحر]] و [[کهانت]] [[قادر]] به انجام این کار نباشد". پس به اتفاق پذیرفتند که از او بخواهند [[ماه]] را در [[آسمان]] به دو نیم کند<ref>سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۱۵.</ref>.
*آنها نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمدند و گفتند: "ای [[محمد]]{{صل}}! اگر راست میگویی که [[پیامبر]] خدایی، برای ما و خودت نشانهای از نبوتت بیاور"<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۲۶۲؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ص۵۰؛ فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۹، ص۲۸۸.</ref>. [[حضرت]] به آنها فرمود: "اگر من این کار را بکنم، شما [[ایمان]] میآورید؟" گفتند: "آری"<ref>شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۲۸۲.</ref>. [[حضرت]] سؤال کرد: "چه میخواهید؟"، گفتند: "اگر در برابر [[خداوند]] [[قدر]] و منزلتی داری، بگو [[ماه]] را به دو قطعه کند"<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۳۴۱.</ref>. آن شب، [[شب]] [[بدر]] و قرص [[ماه]]، کامل بود. [[جبرئیل]] نازل شد و بعد از رساندن [[سلام]] [[خداوند]]، گفت: "[[خداوند]] به تو میفرماید همه چیز در [[اختیار]] توست"<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۳۴۱.</ref>.
*[[رسول خدا]]{{صل}} رو به [[آسمان]] کرد و امر فرمود که [[ماه]] به دو نیمه شود<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۳۴۱.</ref>؛ پس [[ماه]] به دو نیم شد، نیمهای بر کوه ابوقبیس و نیمه دیگر بر کوه سویداء، قرار گرفت<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۲۶۵؛ شمس الدین ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص۲۱۰.</ref>. در این هنگام [[رسول خدا]]{{صل}} فریاد میزد: "ای فلانی! ای فلانی![[شاهد]] باشید"<ref>شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۲۸۲؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الاطهار{{عم}}، ج۱۷، ص۳۴۷. </ref>.
*این انشقاق به گونهای بود که حاضران کوه حرا، میان دو شکاف آن را [[مشاهده]] کردند. [[ابنمسعود]] که خود [[شاهد]] ماجرا بود، در این باره میگفت: "به [[خدا]] قسم که جانم در دست اوست، کوه حرا را میان دو نیمه [[ماه]] دیدم"<ref>شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۲۸۲؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الاطهار{{عم}}، ج۱۷، ص۳۴۷.</ref>. از [[جبیر بن مطعم]] و [[انس بن مالک]] نیز [[روایات]] مشابهی [[نقل]] شده است<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۲۶۳؛ ۲۶۸؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ص۵۰؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۲۸۲.</ref>.
*عدهای از [[مردم]] چون این [[معجزه]] را دیدند، آن را [[تکذیب]] و اعراض کردند و گفتند: "این [[سحر]] است، این جادوی پسر ابی کشبه است [[محمد]]{{صل}} ما را [[سحر]] کرد"<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۲۶۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴، ص۱۴۱۵؛ قضی عیاض اندلسی، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۵۴۴.</ref>. در این میان مردی گفت: "شما را [[سحر]] کرده است، همه [[مردم]] را که نمیتواند [[سحر]] کند"<ref>شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۲۸۲؛ ابن سیدالناس، عیون الاثر، ص۱۳۴؛ نویری، نهایة الارب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص۳۰۹.</ref>. پس گفتند: "ای [[محمد]]{{صل}}! کاروانهایی که به [[شام]] و [[یمن]] فرستادیم در راهاند [[صبر]] کنید تا برسند<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۲۶۶؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۳۴۱.</ref>؛ سپس از آنها درباره این شب میپرسیم؛ اگر هر آنچه دیدیم آنها هم گفتند، [[یقین]] پیدا میکنیم که آن از سوی خداست؛ وگرنه میدانیم که این [[سحر]] است"<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۳۴۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴، ص۳۵۶.</ref>. هنگامی که کاروانها آمدند، وقوع این حادثه را [[تأیید]] کردند<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۲۶۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴، ص۳۵۶.</ref>، با این حال آنها باز هم [[ایمان]] نیاوردند. سپس [[آیات]] نخستین [[سوره قمر]] نازل شد: {{متن قرآن|اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ وَكَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ وَكُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ}}<ref>«رستخیز بسی نزدیک شد و ماه از میان شکافت و چون معجزهای ببینند روی میگردانند و میگویند: جادویی همیشگی است و دروغ انگاشتند و از هوا و هوسهایشان پیروی کردند و هر کاری (در جای خود) پای برجاست» سوره قمر، آیه ۱-۳.</ref>
*بسیاری از [[محدثان]] و مورخان، وقوع این واقعه را دوبار ذکر کردهاند<ref>شمس الدین ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص۲۰۹؛ ابن سیدالناس، عیون الاثر، ج۱، ص۲۰۹؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴، ص۳۵۷ به بعد.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[معجزات پیامبر (مقاله)|معجزات پیامبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۳۰۲-۳۰۴.</ref>.