شق القمر در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

انشقاق از ماده شقق به معنای شکافته شدن است[۱] و قمر همان ماهِ کره زمین است.

برای وقوع این حادثه به قرآن، روایات و اجماع استدلال شده است. آیه‌ای که در این مسئله به آن استناد شده، عبارت است از: ﴿اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ[۲].

آیات بعد به ویژه آیه دوم متناسب با آیه اول و در سیاق آن است و اگر سخن از معجزه نباشد هیچ تناسبی با نسبت سحر به پیامبر در آیه دوم ندارد: ﴿وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ[۳]، هماهنگ با آیه سوم نیست که خبر از تکذیب آنها می‌‌دهد: ﴿وَكَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ وَكُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ[۴].[۵] و آیه چهارم برای امری که واقع نشده، گفته نمی‌شود: ﴿وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنَ الْأَنْبَاءِ مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ[۶].

پاسخ به شبهات

از حسن بصری، عطاء و بلخی به عنوان مخالفان دلالت آیه بر وقوع شق القمر یاد شده است که گفته‌اند انشقاق قمر در آینده اتفاق خواهد افتاد[۷]. حسن بصری گفته است که پس از نفخه ثانیه، قمر مُنشق خواهد شد[۸].

نظّام[۹] و برخی دیگر[۱۰] منکر وقوع شقّ القمر شده‌اند.

در پاسخ گفته شده است: قیامت روزی است که حقایق در آن ظاهر می‌‌شود و برای انکار یا سحر شمردن آن مجالی نخواهد بود[۱۱]. علاوه بر این، ظاهر آیه بر وقوع انشقاق در گذشته دلالت دارد؛ چراکه با فعل ماضی انشقَّ بیان شده است.

مخالفان در نقد آن گفته‌اند: حوادثی که در آینده قطعاً اتفاق می‌‌افتد، در قرآن کریم با واژگان ماضی تعبیر می‌‌شود[۱۲].

پاسخ این است که استفاده از واژه دالّ بر گذشته در حادثه مربوط به آینده، مَجاز است و مجاز دانستن کلام هنگامی جایز می‌‌باشد که به صورت قطعی بدانیم حادثه مربوط به آینده است.

استدلال دیگر مخالفان این است که ﴿وَانْشَقَّ الْقَمَرُ، بعد از ﴿اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ آمده که بر وقوع انشقاق در قیامت دلالت دارد[۱۳].

پیش فرض استدلال این است که قیامت نزدیک نشده، در حالی که اقتربت، مبالغه در قرب را می‌‌رساند[۱۴]؛ چراکه «اِفتَعلَ» معنا را برای مبالغه مهیّا می‌‌کند، در کتب لغت آمده است: "والقدیر فعیل منه وهو للمبالغة والمقتدر مفتعل من اقتدر وهو أبلغ"[۱۵] یعنی هنگام قیامت بسیار نزدیک شد.

نزدیکی زیاد قیامت، در روایات نیز تصریح شده است، مفهوم برخی از آنها این است که زمان عالم طولانی است و باقی مانده روزگار نسبت به آنچه گذشته کم است[۱۶]. از سوی دیگر اگر تمام عمر دنیا را با زمان آخرت مقایسه کنیم، عمر دنیا لحظه واحدی بیش نیست[۱۷].

استدلال دیگر مخالفان این است که اگر انشقاق قمر واقع می‌‌شد، شرق و غرب عالم باید آن را می‌‌دیدند و علما و مورخان آن را ثبت می‌‌کردند[۱۸].

در پاسخ گفته شده است: با توجه به اختلاف افق، مدت کوتاه شقّ القمر، وضعیت هوا، وضعیت متفاوت اشخاص در آن شب و...، این که همه آن را دیده باشند انتظار بی‌جایی است[۱۹].

با توجه به استدلال مخالفان، فقط می‌‌توان قائل به استبعاد آن شد نه محال بودن آن، در حالی که مخالفان قاطعانه آن را رد می‌‌کنند[۲۰].

به سخن منقول از حذیفة بن یمان هم برای رد وقوع شقّ القمر استدلال شده است: "إنّ اللّه تعالی یقول: ﴿اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ[۲۱]، ألا وإنّ الساعة قد اقتربت ألا وإنّ القمر قد انشق ألا وإنّ الدنیا قد آذنت بفراق ألا وإنّ الیوم المضمار وغدا السباق". هوشیار باشید که دنیا فراق خود را اعلام نمود، آگاه باشید که امروز خود را چابک کنید تا قیامت بتوانید سبقت بگیرید[۲۲]. بیان نزدیکی قیامت و توقع ایجاد آن، مفاد سخن حذیفه است نه این که به خاطر تأیید پیامبر و اثبات نبوت ایشان، خبر از وقوع حوادثی بدهد چون سخن حذیفه در مقام وعظ و عبرت است[۲۳].

پاسخ: اگر فعل ماضی با حرف "قد" آورده شود به معنای این نیست که انتظار وقوع فعل می‌‌رود[۲۴]، بلکه این معنا را می‌‌دهد که فعل تحقیقاً واقع شده است و در این صحبت، سه فعل ماضی با حرف قد همراه شده است.

قرائت حذیفه نیز در آیه یکم از سوره قمر بدین صورت است: "وقد انشقّ القَمَر"[۲۵]، عده‌ای آن را دلیل یا مؤید وقوع شقّ القمر دانسته‌اند[۲۶].

اگر در قرآن کریم آیه‌ای درباره شق القمر وجود نداشت، اخبار و روایاتی که در کتب شیعه و اهل سنت آمده‌اند با توجه به کثرتشان و صحیح بودن سند برخی از آنها به تنهایی بر وقوع شق القمر دلالت می‌‌کنند. برای نمونه به چند روایت دقت کنید:

شیخ صدوق نقل می‌‌کند: محمد بن ابراهیم بن اسحاق طالقانی به من گفت: نزد شیخ ابوالقاسم حسین بن روح بودم...، گفت:... از پیامبران کسی هست که ماه برای او مُنشق شد... آنچه گفتم از اصل و شنیده شده از حضرت حجت(ع) است[۲۷].

شیخ مفید از ابوبصیر نقل می‌‌کند که امام صادق(ع) در حدیثی طولانی فرمود:... خداوند ماه را برای پیامبرش مُنشق کرد...[۲۸].

احمد بن محمد بن صلت از ابن عقده أحمد بن محمد بن سعید از علی بن محمد بن علی حسینی، از جعفر بن محمد بن عیسی، از عبیدالله بن علی، از امام رضا(ع) از پدرش، از جدّش، از آبائش، از حضرت علی(ع) نقل کرده است: ماه در مکه مُنشق شد به دو شقه، سپس رسول اللّه(ص) فرمودند: شاهد باشید، شاهد این باشید[۲۹].

روایت انس بن مالک، بخاری از عبدالله بن عبدالوهاب، از بشر بن مفضل، از سعید بن ابوعروبة از قتاده از انس بن مالک نقل می‌‌کند: اهل مکه از رسول اللّه(ص) خواستند که معجزه‌ای به آنان نشان دهد، پس ماه را به آنها نشان داد که دو شقه بود تا اینکه حراء را بین آن دو شقه دیدند[۳۰]. عبداللّه بن محمد از یونس از شیبان از قتاده از أنس بن مالک و خلیفه از یزید بن زریع از سعید از قتاده از انس بن مالک نقل می‌‌کند: اهل مکه از پیامبر(ص) خواستند که نشانه‌ای بر نبوت به آنان بنماید، برای همین منشق شدن ماه را به آنان نشان داد[۳۱]، مسلم از زهیر بن حرب از عبد بن حمید از یونس بن محمد از شیبان از قتاده از انس نقل کرده است که اهل مکه از رسول اکرم(ص) خواستند معجزه ای نشانشان دهد، پس انشقاق قمر را به آنها نمایاند[۳۲]، همین روایت در مسند احمد از عبداللّه از پدرش از یونس بن محمد...[۳۳] نقل شده است.

روایت عبدالله بن عباس، بخاری از یحیی بن بکیر از بکر از جعفر از عرک بن مالک از عبیدالله بن عبدالله بن عتبه از ابن عباس نقل کرده است: در زمان پیامبر(ص) ماه منشق شد[۳۴]، مسلم از موسی بن قریش تمیمی از اسحاق بن بکر بن مضر از پدرش از جعفر بن ربیعه از عراک بن مالک از عبیدالله بن عبدالله بن عتبة بن مسعود از ابن عباس نقل کرده است: همانا ماه در زمان رسول اللّه(ص) منشق شد[۳۵]، طبری از ابن مثنی از عبدالاعلی از داود از علی از ابن عباس درباره آیه ﴿اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ[۳۶] نقل کرده است: این موضوع قبل از هجرت تمام شد، ماه منشق شد تا اینکه دو شق آن را دیدند[۳۷].

روایت عبداللّه بن مسعود، بخاری از صدقة بن فضل از ابن عیینة از ابن ابونجیح از مجاهد از ابومعمر از عبداللّه بن مسعود نقل کرده است: ماه در زمان پیغمبر(ص) به دو شقه منشق شد، پس حضرت(ص) فرمود: شاهد باشید[۳۸]، مسلم از عبیداللّه بن معاذ عنبری از پدرش از شعبة از اعمش از ابراهیم از ابومعمر از عبداللّه بن مسعود نقل کرده است: ماه در زمان پیامبر(ص) به دو شقه منشق شد، پس شقه‌ای را کوه پوشاند و شقه ای بالای کوه بود، پس رسول اللّه(ص) فرمود: خدایا شاهد باش[۳۹]، احمد از عبداللّه از پدرش از سفیان از ابن ابونجیح از مجاهد از ابومعمر از ابن مسعود نقل کرده است: در زمان رسول خدا(ص) ماه منشق شد به دو شقه تا اینکه به آن نگاه کردند، پس رسول خدا(ص) فرمود: شاهد باشید[۴۰].

مکان وقوع معجزه در برخی روایات، مکه مکرمه معرفی شده[۴۱]، گرچه روایتی از ابن مسعود می‌‌گوید همراه با پیامبر(ص) در منی بودیم و قمر منشق شد[۴۲]، آیات اول سوره قمر نیز مکی است[۴۳]، فقط نقلی هست که ابن عباس آن را مدنی می‌‌دانست[۴۴].

بعضی روایات که به زمان حادثه اشاره دارند، آن را قبل از هجرت معرفی کرده‌اند[۴۵]، زمان‌های دقیق تری هم وجود دارد: پنج سال قبل از هجرت[۴۶]، اوّل مبعث پیامبر(ص)[۴۷]، شب چهاردهم ذی الحجة[۴۸]، آخر شب چهاردهم[۴۹]، پس از نیمه شب[۵۰].

دسته‌ای از روایت‌ها و اخبار به اصل وقوع دلالت دارند و در دسته ای دیگر، حالت‌های مختلف برای ماه نقل شده: در دو طرف حراء[۵۱]، قسمتی روی این کوه و قسمتی روی کوه دیگر[۵۲]، نصف آن بر پشت کعبه ونصف آن بر کوه ابوقبیس[۵۳]، نصف بر ابوقبیس و نصف بر کوه قعیقعان[۵۴]، قسمتی بر ابوقبیس و قسمتی بر کوه سویداء[۵۵]، کوه بین دو قسمت ماه[۵۶]، نصف بر صفا و نصف بر مروه[۵۷]، قسمتی پشت کوه و قسمتی جلوی کوه[۵۸]، قسمتی بالای کوه و قسمتی پایین کوه[۵۹]، قسمتی پشت و قسمتی روی کوه[۶۰]، نصف بر صفا و نصف بر مشعرین[۶۱]، قسمتی پشت کوه[۶۲]، قسمتی را کوه پوشاند و قسمتی بالای کوه[۶۳]، قسمتی کنار کوه[۶۴]، قسمتی پشت کوه و قسمت دیگر رفت[۶۵]، قسمتی ثابت شد و قسمتی از پشت کوه رفت[۶۶]، یک نیمه بر سر سویداء و یک نیمه بر سر کوه خندمه[۶۷].

برخی روایات هم وقوع انشقاق قمر را دوبار معرفی کرده‌اند[۶۸].

درخواست انشقاق قمر نیز توسط مشرکان، اصحاب عقبه[۶۹]، دانشمندان یهود[۷۰]، حمزة بن عبدالمطلب، عموی پیامبر(ص)[۷۱] و ابوجهل و یک یهودی[۷۲] دانسته شده است.

از سند روایات تعبیر به تواتر شده است [۷۳].

تعبیرهای دیگری نیز درباره سند روایات وجود دارد:

شهرتش بی‌نیاز از نقلش کرده[۷۴]، قصه‌اش معروف است[۷۵]، همانا این حدیث را جماعت کثیری از صحابه روایت کرده‌اند و امثال صحابه، تابعین از آنها نقل کرده‌اند، سپس آن را همه از آنان نقل کرده‌اند تا به دست ما رسیده و به وسیله آیه کریمه تأیید شده است[۷۶]، نزدیک است که متواتر] معنوی گردد اگرچه تواتر لفظی نباشد[۷۷]، نقلی مستفیض دارد که نزد کسی که از طرق آن اطلاع دارد، مفید قطع است[۷۸]، روایاتش مستفیضه‌اند و اهل حدیث و مفسرین بر قبول شان اتفاق دارند همان طور که گفته شده،... آن روایت‌ها را محدثین و علمای شیعه بدون هیچ توقفی، به تحقیق پذیرفته‌اند... روایات مستفیض زیادی که شیعه و سنی آنها را نقل کرده‌اند و محدّثین قبول کرده‌اند... این معجزه از معجزاتی است که مسلمانان آن را بدون تشکیک در آن پذیرفته‌اند[۷۹].

بنابراین، سخن برخی که آن را خبر واحد دانسته‌اند[۸۰] بی‌اساس است گرچه برخی از آنها وقوع شق القمر را قبول دارند[۸۱].

بر وقوع انشقاق قمر ادعای اجماع شده است چنان که شیخ طوسی گفته است: مسلمانان اجماع دارند شقّ القمر واقع شده و مخالفت کسی که بعداً مخالفت کرده، چون بر خلاف قاعده است، به حساب نمی‌آید؛ زیرا قول وقوع شقّ القمر بین صحابه مشهورتر است و هیچ کس منکر آن نشده، و همین دلالت بر صحت آن می‌‌کند[۸۲].[۸۳]

منابع

پانویس

  1. العین، تهذیب اللغة، معجم مقاییس اللغة والمفردات فی غریب القرآن.
  2. «رستخیز بسی نزدیک شد و ماه از میان شکافت» سوره قمر، آیه ۱.
  3. «و چون معجزه‌ای ببینند روی می‌گردانند و می‌گویند: جادویی همیشگی است» سوره قمر، آیه ۲.
  4. «و دروغ انگاشتند و از هوا و هوس‌هایشان پیروی کردند و هر کاری (در جای خود) پای برجاست» سوره قمر، آیه ۳.
  5. تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۱۲.
  6. «و از خبرها آنچه در آن پندی است به آنان رسیده است» سوره قمر، آیه ۴.
  7. مجمع البیان، ج۹، ص۲۸۲.
  8. النکت والعیون، ج۵، ص۴۰۹.
  9. تأویل مختلف الحدیث، ص۲۱ـ ۲۰، الفصول المختارة، ص۲۰۸.
  10. تفسیر المراغی، ج۹، ص۷۶، تفسیر الکاشف، ج۷، ص۱۸۹ و تفسیر المنتخب ذیل آیه مربوط.
  11. مجمع البیان، ج۹، ص۲۸۲، المواهب اللدنیّة، ج۲، ص۵۲۱، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۵۵.
  12. تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج۶، ۲۱۷.
  13. تفسیر الکاشف، ج۷، ص۱۸۹ـ ۱۹۰.
  14. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۴۴۳، المحرر الوجیز، ج۵، ص۲۱۱، مجمع البیان، ج۹، ص۲۸۱، شرح الشفاء، ج۱، ص۵۸۴، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج۶، ص۲۱۷، نظم الدرر فی تناسب الآیات والسور ذیل آیه مربوط، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۵۵.
  15. النهایة فی غریب الأثر، لسان العرب وتاج العروس ماده قدر، و نیز الخصائص، ج۳، ص۲۶۴، المفصل فی صنعة الاعراب، ج۱، ص۵۴، مغنی اللبیب، ذیل بحث اذ ص۱۱۹، شرح ابن عقیل، ج۴، ص۲۶۴.
  16. صحیح بخاری، ج۴، ص۱۸۸۱، ح۴۶۵۲ و ج۵، ص۲۳۸۴، صحیح مسلم، ج۲، ص۵۹۲ و ج۱۸، ص۴۷۷، الجعفریات، ص۲۱۲، الأمالی للمفید، ص۱۸۷، الأمالی للطوسی، ص۳۳۷، و نیز تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر) ج۷، ص۴۳۷ ۴۳۵.
  17. الأمثل فی تفسیر کتاب اللّه المنزل، ج۱۷، ص۲۹۰.
  18. تفسیر المراغی، ج۲۷، ص۷۷، تفسیر الکاشف، ج۷، ص۱۸۹ـ ۱۹۰، و نیز الذخیرة إلی علم الکلام، ص۴۰۸، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۴۴۳، مجمع البیان، ج۹، ص۲۸۲، شرح الشفاء، ج۱، ص۵۸۷ـ ۵۸۸.
  19. الذخیرة إلی علم الکلام، ص۴۰۸، الاقتصاد الهادی إلی الرشاد، ص۱۸۲، تفسیر کبیر، ج۲۹، ص۲۸، المنقذ من التقلید، ج۱، ص۴۹۵، البدایة والنهایة، ج۶، ص۸۰، المواهب اللدنیّة، ج۲، ص۵۲۶ـ ۵۲۷، شرح الشفاء، ج۱، ص۵۸۷ـ ۵۸۸، حجة اللّه علی العالمین، ص۳۹۷، الأمثل فی تفسیر کتاب اللّه المنزل، ج۱۷، ص۲۹۸ـ ۲۹۹.
  20. روح المعانی، ج۲۷، ص۷۶.
  21. «رستخیز بسی نزدیک شد و ماه از میان شکافت» سوره قمر، آیه ۱.
  22. المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۶۵۱، رقم ۸۸۰۰.
  23. تفسیر المراغی، ج۲۷، ص۷۶.
  24. مغنی اللبیب، ص۲۲۸.
  25. معجم القرائات القرآنیة، ج۷، ص۲۹.
  26. ابن جنی به نقل از مجمع البیان، ج۹، ص۲۸۰، الکشاف، ج۴، ص۴۳۱، انوار التنزیل، ج۵، ص۱۶۴، کنزالدقائق، ج۱۲، ص۵۲۷.
  27. کمال الدین ج۲، ص۵۰۹ ـ۵۰۷؛ الاحتجاج، ج۲، ص۴۷۱ـ ۴۷۳.
  28. الإرشاد، ج۲، ص۳۸۵.
  29. الأمالی للطوسی، ص۳۴۱.
  30. الجامع الصحیح المختصر، ج۳، ص۱۴۰۴، رقم ۳۶۵۵.
  31. الجامع الصحیح المختصر، ج۳، ص۱۳۳۱، رقم ۳۴۳۸.
  32. صحیح مسلم، ج۴، ص۲۱۵۹، رقم ۲۸۰۲.
  33. مسند أحمد بن حنبل، ج۳، ص۲۰۷، رقم ۱۳۱۷۷.
  34. الجامع الصحیح المختصر، ج۴، ص۱۸۴۳، رقم ۴۵۸۵.
  35. صحیح مسلم، ج۴، ص۲۱۵۹، رقم ۴۸ـ ۲۸۰۳.
  36. «رستخیز بسی نزدیک شد و ماه از میان شکافت» سوره قمر، آیه ۱.
  37. جامع البیان عن تأویل القرآن، ج۲۷، ص۵۱.
  38. الجامع الصحیح المختصر، ج۳، ص۱۳۳۰، رقم ۳۴۳۷.
  39. صحیح مسلم، ج۴، ص۲۱۵۸، رقم ۴۳ـ۲۸۰۰.
  40. مسند أحمد بن حنبل، ج۱، ص۳۷۷ رقم۳۵۸۳ و نیز مجمع البیان، ج۹، ص۲۸۲ با اندکی تفاوت.
  41. سنن ترمذی، ج۵، ص۳۹۷، ح۳۲۸۶، الأمالی للطوسی، ص۳۴۱، مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۶۵، رقم ۱۲۷۱۱.
  42. الجامع الصحیح المختصر، ج۳، ص۱۴۰۴، رقم ۳۶۵۵، سنن ترمذی، ج۵، ص۳۹۷، رقم ۳۲۸۵.
  43. تفسیر قمی، ج۲، ص۳۴۰، کشاف، ج۴، ص۴۳۰، کشف الاسرار، ج۹، ص۳۸۶، نهج البیان عن کشف معانی القرآن، ج۵، ص۱۰۹، الدر المنثور، ج۶، ص۱۳۲.
  44. کشف الاسرار، ج۹، ص۳۸۶.
  45. جامع البیان، ج۲۷، ص۵۱.
  46. شرح الهمزیة لابن حجر به نقل از حجة اللّه علی العالمین، ص۳۹۸.
  47. إعلام الوری، ص۲۸.
  48. تفسیر قمی، ج۲، ص۳۴۱.
  49. طبق نسخه ای از روض الجنان و روح الجنان، ج۱۸، ص۲۱۳.
  50. الخرائج والجرائح، ج۱، ص۱۴۲.
  51. الجامع الصحیح المختصر، ج۳، ص۱۴۰۴، رقم ۳۶۵۵، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۲۸۲.
  52. سنن ترمذی، ج۵، ص۳۹۸، رقم ۳۲۸۹، مسند أحمد بن حنبل، ج۴، ص۸۱، رقم ۱۶۷۹۶، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۲۸۲.
  53. الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۴۲.
  54. مناقب آل ابوطالب، ج۱، ص۱۲۲.
  55. المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۵۱۲، رقم ۳۷۵۷، الدر المنثور، ج۷، ص۶۷۰.
  56. مسند أحمد بن حنبل، ج۱، ص۴۱۳، رقم ۳۹۲۴، مجمع البیان، ج۹، ص۲۸۲.
  57. دلائل النبوة، ج۱، ص۲۴۵، رقم ۲۰۵، مناقب آل ابوطالب، ج۱، ص۱۲۲.
  58. صحیح مسلم، ج۴، ص۲۱۵۸، رقم ۲۸۰۰، سنن ترمذی، ج۵، ص۳۹۷، رقم ۳۲۸۵.
  59. الجامع الصحیح المختصر، ج۴، ص۱۸۴۳، رقم ۴۵۸۳.
  60. جامع البیان عن تأویل القرآن، ج۱۱، ص۵۴۳، مسند أحمد بن حنبل، ج۱، ص۴۴۷، رقم ۴۲۷۰.
  61. البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۱۵.
  62. مسند أحمد بن حنبل، ج۱، ص۴۵۶، رقم ۴۳۶۰، جامع البیان عن تأویل القرآن، ج۱۱، ص۵۴۳.
  63. صحیح مسلم، ج۴، ص۲۱۵۸، رقم ۲۸۰۰، تفسیر النسائی، ج۲، ص۳۶۶.
  64. الجامع الصحیح المختصر، ج۳، ص۱۴۰۴ رقم ۳۵۵۶.
  65. جامع البیان عن تأویل القرآن، ج۱۱، ص۵۴۷.
  66. جامع البیان عن تأویل القرآن، ج۱۱، ص۵۴۳.
  67. روض الجنان و روح الجنان، ج۱۸، ص۲۱۳.
  68. تفسیر القمی، ج۲، ص۳۴۱، صحیح مسلم، ج۴، ص۲۱۵۹، رقم ۴۶ـ ۲۸۰۲، سنن الترمذی، ج۵، ص۳۹۷، رقم ۳۲۸۶، مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۶۵، رقم ۱۲۷۱۱ و ص۲۰۷، رقم ۱۳۱۷۷ و ص۲۲۰، رقم ۱۳۳۲۷، تفسیر النسائی، ج۲، ص۳۶۶، جامع البیان عن تأویل القرآن، ج۲۷، ص۵۰ و ۵۲، المنتخب من مسند عبد بن حمید، ج۱، ص۳۵۶، رقم ۱۱۸۴.
  69. تفسیر القمی، ج۲، ص۳۴۱.
  70. دلائل النبوة، ج۱، ص۲۴۵، ح ۲۰۵.
  71. النکت والعیون تفسیر الماوردی، ج۵، ص۴۰۹.
  72. تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج۹، ص۹۳ و ۹۴.
  73. احکام القرآن، ج۵، ص۲۹۸، تقریب المعارف، ص۱۱۰، الاقتصاد الهادی إلی طریق الرشاد، ص۱۸۱، المنقذ من التقلید، ج۱، ص۴۹۲، ابن السبکی به نقل از روح المعانی، ج۱۴، ص۷۴، البدایة والنهایة، ج۶، ص۷۷، تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۴، ص۲۶۱، شرح المواقف، ج۷، ص۲۵۶، السیرة الحلبیة، ج۱، ص۴۹۳، فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۴۲۵، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج۲۶ و ۲۷، ص۱۲۱، الأمثل فی تفسیر کتاب اللّه المنزل، ج۱۷، ص۲۹۳.
  74. الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۳۱، البدایة والنهایة، ج۶، ص۷۹.
  75. کشف الغمة، ج۱، ص۲۸.
  76. ابن عبدالبرّ به نقل از المواهب اللدنیّة، ج۲، ص۵۲۲.
  77. شرح الشفاء، ج۱، ص۵۸۷.
  78. فتح الباری، ج۶، ص۵۹۲.
  79. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۵۵ و ۵۹ و ۶۰.
  80. تفسیر الکاشف، ج۷، ص۱۸۹، تفسیر المراغی، ج۹، ص۷۶.
  81. الفتوحات الالهیه، ج۴، ص۲۴۱ و الجامع لأحکام القرآن، ج۱۸، ص۱۲۷.
  82. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۴۴۳.
  83. باقری حاجی‌آبادی، جواد، مقاله «انشقاق قمر»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۲۳-۵۳۱.