دانش اخلاق در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد) |
|||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
*تعبیر مختلفی که در این [[آیات]] کریمه به کار آمده، نشان میدهد که [[انسان]] به سوی پروردگارش بر میگردد؛ "رجعی" و در این راه به [[سختی]] میکوشد: {{متن قرآن|كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا}}، این مسیر را با پیمودن مراحل و [[طی]] تحولات به پایان میرساند: {{متن قرآن|وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ}} و ۹ در نهایت به او میرسد {{متن قرآن|الْمُنْتَهَى}} و {{متن قرآن|فَمُلَاقِيهِ}} در برخی [[احادیث]] نیز [[انسان]] از [[فرشتگان]] [[برتر]] شمرده شده است. [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} میفرماید: "[[خداوند]] در [[فرشتگان]]، [[عقل]] بدون [[شهوت]] قرار داده است و در چهارپایان، [[شهوت]] بدون [[عقل]]، ولی در بنی [[آدم]]، هر دو را با هم ترکیب کرده است؛ پس هرکه [[عقل]] او بر شهوتش غالب گردد، از [[ملائکه]] [[برتر]] است و هرکس شهوتش بر عقلش غالب آید، بدتر از چهارپایان است"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اَللَّهَ رَكَّبَ فِي اَلْمَلاَئِكَةِ عَقْلاً بِلاَ شَهْوَةٍ وَ رَكَّبَ فِي اَلْبَهَائِمِ شَهْوَةً بِلاَ عَقْلٍ وَ رَكَّبَ فِي بَنِي آدَمَ كِلْتَيْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ، وَ مَنْ غَلَبَ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ اَلْبَهَائِمِ}}؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۰۹، باب ۹، باب وجوب غلبة العقل علی الشهوة؛ علی بن حسین صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۴، باب ۶؛ ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۲۵۱، الفصل الثانی فی صفة العقل.</ref> | *تعبیر مختلفی که در این [[آیات]] کریمه به کار آمده، نشان میدهد که [[انسان]] به سوی پروردگارش بر میگردد؛ "رجعی" و در این راه به [[سختی]] میکوشد: {{متن قرآن|كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا}}، این مسیر را با پیمودن مراحل و [[طی]] تحولات به پایان میرساند: {{متن قرآن|وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ}} و ۹ در نهایت به او میرسد {{متن قرآن|الْمُنْتَهَى}} و {{متن قرآن|فَمُلَاقِيهِ}} در برخی [[احادیث]] نیز [[انسان]] از [[فرشتگان]] [[برتر]] شمرده شده است. [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} میفرماید: "[[خداوند]] در [[فرشتگان]]، [[عقل]] بدون [[شهوت]] قرار داده است و در چهارپایان، [[شهوت]] بدون [[عقل]]، ولی در بنی [[آدم]]، هر دو را با هم ترکیب کرده است؛ پس هرکه [[عقل]] او بر شهوتش غالب گردد، از [[ملائکه]] [[برتر]] است و هرکس شهوتش بر عقلش غالب آید، بدتر از چهارپایان است"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اَللَّهَ رَكَّبَ فِي اَلْمَلاَئِكَةِ عَقْلاً بِلاَ شَهْوَةٍ وَ رَكَّبَ فِي اَلْبَهَائِمِ شَهْوَةً بِلاَ عَقْلٍ وَ رَكَّبَ فِي بَنِي آدَمَ كِلْتَيْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ، وَ مَنْ غَلَبَ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ اَلْبَهَائِمِ}}؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۰۹، باب ۹، باب وجوب غلبة العقل علی الشهوة؛ علی بن حسین صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۴، باب ۶؛ ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۲۵۱، الفصل الثانی فی صفة العقل.</ref> | ||
*طبق این [[حدیث شریف]]، [[انسان]] برای گذشتن از افق [[فرشتگان]] ساخته شده است و نمیتوان [[سیر]] او را به این افق محدود کرد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱.</ref>. | *طبق این [[حدیث شریف]]، [[انسان]] برای گذشتن از افق [[فرشتگان]] ساخته شده است و نمیتوان [[سیر]] او را به این افق محدود کرد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱.</ref>. | ||
==[[علم اخلاق]] در منظومه [[دانش بشری]] | |||
*قدیمیترین دستهبندی [[علوم]] از یونان قدیم به یادگار مانده است. [[یونانیان]]، همه [[معارف]] بشری را با عنوان [[حکمت]] میشناختند و آن را در دو شاخه اصلی [[حکمت نظری]] و [[حکمت عملی]] دستهبندی میکردند. این تقسیم بر این [[باور]] مبتنی بود که موجودات بر دو گونهاند؛ موجوداتی که بود و نبودشان به [[علل]] واقعی وابسته است و [[قدرت]] و [[اختیار]] [[بشر]] در وجود و عدم آنها تأثیری ندارد؛ مثل کرات آسمانی، [[زمین]]، گیاهان و درختان، عناصر و معادن و هر چیز دیگری که در [[جهان]] وجود دارد؛ دیگر موجوداتی که هستی آنها در حوزه [[اختیار]] [[آدمیان]] قرار دارد؛ مثل [[قوانین]]، مقررات، قراردادها و اعتبارات. دانشهایی که به بحث و بررسی قسم اول موجودات میپردازند، [[حکمت نظری]] و علومی که درباره قسم دوم بحث میکنند، [[حکمت عملی]] نامیده شدند. [[حکمت نظری]] خود دارای سه شاخه طبیعیات، ریاضیات و [[فلسفه]] است و [[حکمت عملی]] نیز شامل سه شاخه [[اخلاق]]، [[تدبیر]] منزل و [[سیاست]] مدن است؛ بنابراین، [[اخلاق]] در مجموعه [[معارف]] بشری یکی از شاخههای [[حکمت عملی]] است<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، شرح منظومه، ج۲، ص۱۱؛ سید محمدرضا مدرسی، فلسفه اخلاق، ص۱۱-۱۲؛ محمد تقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۱، ص۳۰.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱.</ref>. | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۵۵
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث دانش اخلاق است. "دانش اخلاق" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل دانش اخلاق (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
تعریف علم اخلاق
- علم اخلاق دانش مدونی است که صفتهای نیک و بد و پسندیده و ناپسند و به تعبیر علمای اخلاق، منجیه و مهلکه را به ما میشناساند؛ مزایا و منافع دسته اول و مضرات و معایب دسته دوم را باز میگوید و راههای آراسته شدن به خویهای نیک و دوریگزیدن از خویهای ناشایست را به ما نشان میدهد.
- اندیشمندان مسلمان معتقدند نفس مجرد انسان، همانند بدن، دارای حالتهای مختلف صحت و بیماری میشود؛ چراکه روح نیز مثل جسم، منافیات و ملایمتهایی دارد؛ بعضی چیزها با او سازگار و بعضی دیگر ناسازگار است. فضیلتها با روح انسان سازگار و رذیلتها با آن ناسازگار است. دانشی که به بررسی حالتهای مختلف نفس، شناخت بیماریها و کیفیت درمان آنها میپردازد، طبالارواح است که علم اخلاق نامیده میشود.
- تفاوت تعریف عالمان مسلمان با آنچه در منابع غربی آمده است، در این است که دانشمندان اسلامی بر تعدیل غرایز و تهذیب نفس از صفتهای ناپسند تأکید میکنند و دانشمندان غربی بر اصلاح رفتار آدمی که برخاسته از صفتها و سجایای اوست[۱].
موضوع علم اخلاق
- موضوع هر علم، همان چیزی است که آن علم درباره حالتهای آن بحث میکند؛ مثل مقدار که موضوع علم هندسه و بدن انسان که موضوع علم پزشکی است. موضوع علم اخلاق، نفس ناطقه انسانی است که اصل و حقیقت انسان است[۲]؛ نفس انسان از نظر مراتب و شئون مختلف آن، از پایینترین تا بالاترین مرتبه[۳] یعنی از آن منظر که به صفتهای نیک و بد متصرف میشود[۴].
هدف علم اخلاق
- تمامی کسانی که درباره هدف علم اخلاق در حوزه دین سخن گفتهاند، اتفاق نظر دارند که وظیفه اخلاق، حرکت دادن انسان به سمت کمال نهایی و رساندن او به مقصد اعلی است و این مهم با آراستن انسان به فضیلتها و پیراستنش از رذیلتها میسر میشود؛ همچنین همگی بر این باورند که نقطه آغازین حرکت انسان، اگر دچار سقوط نشده و به قهقرا نرفته باشد، افق حیوانیت است، وگرنه به مراتب، پستتر و پایینتر از آن قرآن کریم میفرماید: ﴿أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ﴾[۵].
- و میفرماید: ﴿إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا﴾[۶].
- با آنکه نقطه آغاز حرکت تکامل انسان مورد اتفاق تمامی دانشیان اخلاق است، درباره مقصد اعلی و هدف نهایی آن، اتفاق نظر ندارند و به همین دلیل درباره هدف علم اخلاق نیز به دو نظریه گرایش پیدا کردهاند.
- علمای اخلاق بر این باورند که هدف علم اخلاق، رساندنهای انسان پسندیده، از اولین مرتبه خود که مرتبه حیوانیت یا پستتر از آن است، حرکت میکند و در یک سیر تکاملی تا افق فرشتگان پیش میرود [۷].
- حکما معتقدند که افق فرشتگان، نهایت سیر آدمی نیست و با رسیدن به این مقام، مأموریت علم اخلاق پایان نمیپذیرد؛ چرا که مقصد نهایی انسان، اتصال و به بینهایت است؛ بنابراین هدف علم اخلاق این است که روح انسان را از عالم فرشتگان است نیز بگذراند و به بینهایت برساند.
- مولا مهدی نراقی از حکما نقل کرده است: نهایت سعادت انسان این است که در صفات خود به مبدأ شباهت پیدا کند، به این معنی که فعل زیبا به را فقط برای زیباییاش انجام دهد نه به هدفی دیگر از قبیل جلب منفعت و دفع ضرر و این، زمانی تحقق مییابد که حقیقت انسان یعنی عقل الاهی و نفس ناطقه او به خیر محض تبدیل شود. یعنی از تمام پلیدیهای جسمانی و کثافات حیوانی، پاک و منزه، هیچ عارضه طبیعی و خیال نفسانی بر گرد او نگردد و سراسر وجودش از انوار الاهی معارف حقیقی سرشار شود... و در این صورت است که همه افعالش شبیه افعال خدای سبحان میشود، به این معنی که چون خود حُسن محض است، کار نیک را اقتضا میکند و چون جمال یکدست است، بدون هیچ انگیزه خارجی کار زیبا انجام میدهد...[۸].
- به نظر میرسد قول حکما به حقیقت نزدیکتر است؛ چرا که از دیدگاه قرآن نیز خط سیر انسان بینهایت است.
- قرآن کریم هرگز هدف حرکت انسانی را به افق فرشتگان محدود نکرده است، بلکه به بیانهای مختلف و با تأکید و تکرار، به صراحت انسان را مسافر کوی خدا میداند؛ از جمله:
- تعبیر مختلفی که در این آیات کریمه به کار آمده، نشان میدهد که انسان به سوی پروردگارش بر میگردد؛ "رجعی" و در این راه به سختی میکوشد: ﴿كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا﴾، این مسیر را با پیمودن مراحل و طی تحولات به پایان میرساند: ﴿وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ﴾ و ۹ در نهایت به او میرسد ﴿الْمُنْتَهَى﴾ و ﴿فَمُلَاقِيهِ﴾ در برخی احادیث نیز انسان از فرشتگان برتر شمرده شده است. امیر المؤمنین علی(ع) میفرماید: "خداوند در فرشتگان، عقل بدون شهوت قرار داده است و در چهارپایان، شهوت بدون عقل، ولی در بنی آدم، هر دو را با هم ترکیب کرده است؛ پس هرکه عقل او بر شهوتش غالب گردد، از ملائکه برتر است و هرکس شهوتش بر عقلش غالب آید، بدتر از چهارپایان است"[۱۳]
- طبق این حدیث شریف، انسان برای گذشتن از افق فرشتگان ساخته شده است و نمیتوان سیر او را به این افق محدود کرد[۱۴].
==علم اخلاق در منظومه دانش بشری
- قدیمیترین دستهبندی علوم از یونان قدیم به یادگار مانده است. یونانیان، همه معارف بشری را با عنوان حکمت میشناختند و آن را در دو شاخه اصلی حکمت نظری و حکمت عملی دستهبندی میکردند. این تقسیم بر این باور مبتنی بود که موجودات بر دو گونهاند؛ موجوداتی که بود و نبودشان به علل واقعی وابسته است و قدرت و اختیار بشر در وجود و عدم آنها تأثیری ندارد؛ مثل کرات آسمانی، زمین، گیاهان و درختان، عناصر و معادن و هر چیز دیگری که در جهان وجود دارد؛ دیگر موجوداتی که هستی آنها در حوزه اختیار آدمیان قرار دارد؛ مثل قوانین، مقررات، قراردادها و اعتبارات. دانشهایی که به بحث و بررسی قسم اول موجودات میپردازند، حکمت نظری و علومی که درباره قسم دوم بحث میکنند، حکمت عملی نامیده شدند. حکمت نظری خود دارای سه شاخه طبیعیات، ریاضیات و فلسفه است و حکمت عملی نیز شامل سه شاخه اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن است؛ بنابراین، اخلاق در مجموعه معارف بشری یکی از شاخههای حکمت عملی است[۱۵][۱۶].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱.
- ↑ محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۲۶.
- ↑ محمد شاه آبادی، رشحات الأخلاق، ص۸۹.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱.
- ↑ «آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
- ↑ «آنها جز همگون چارپایان نیستند بلکه گمراهترند» سوره فرقان، آیه ۴۴.
- ↑ محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۲۷.
- ↑ محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۴۰.
- ↑ «بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
- ↑ «پایان (هر چیز) به سوی پروردگار توست» سوره نجم، آیه ۴۲.
- ↑ «به یقین بازگشت به سوی پروردگار توست» سوره علق، آیه ۸.
- ↑ «ای انسان! بیگمان تو به سوی پروردگارت سخت کوشندهای، پس به لقای او خواهی رسید» سوره انشقاق، آیه ۶.
- ↑ «إِنَّ اَللَّهَ رَكَّبَ فِي اَلْمَلاَئِكَةِ عَقْلاً بِلاَ شَهْوَةٍ وَ رَكَّبَ فِي اَلْبَهَائِمِ شَهْوَةً بِلاَ عَقْلٍ وَ رَكَّبَ فِي بَنِي آدَمَ كِلْتَيْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ، وَ مَنْ غَلَبَ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ اَلْبَهَائِمِ»؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۰۹، باب ۹، باب وجوب غلبة العقل علی الشهوة؛ علی بن حسین صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۴، باب ۶؛ ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۲۵۱، الفصل الثانی فی صفة العقل.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱.
- ↑ ر.ک: مرتضی مطهری، شرح منظومه، ج۲، ص۱۱؛ سید محمدرضا مدرسی، فلسفه اخلاق، ص۱۱-۱۲؛ محمد تقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۱، ص۳۰.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱.