فیض الهی در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...)
جز (جایگزینی متن - 'تفضل الهی' به 'تفضل الهی')
خط ۹: خط ۹:
==مقدمه==
==مقدمه==
*[[فیض الهی]]، [[لطف]] وسیع و شامل [[الهی]] است که حتی به عنوان یکی از [[دلایل]] قدیم بودن [[جهان]] از آن استفاده می‌‌شود. به این مضمون که واجب‌الوجود با واجب‌الفیض بودن مساوی است و امکان ندارد هیچ‌گاه از فیاضیت به هستی دریغ کرده باشد.
*[[فیض الهی]]، [[لطف]] وسیع و شامل [[الهی]] است که حتی به عنوان یکی از [[دلایل]] قدیم بودن [[جهان]] از آن استفاده می‌‌شود. به این مضمون که واجب‌الوجود با واجب‌الفیض بودن مساوی است و امکان ندارد هیچ‌گاه از فیاضیت به هستی دریغ کرده باشد.
*می‌توان گفت، [[فیض]] عنوان دیگر [[تفضل]] [[الهی]] بر [[بندگان]] است که مرحله اغماض [[خداوند]] از خطای آنها است و [[لطف]] خاص به [[بندگان]] محسوب می‌‌شود. به تعبیر [[علامه مجلسی]]، [[خداوند]]، ما را به رعایت [[عدالت]] سفارش کرده است؛ اما خود با ما با فضلش برخورد می‌‌کند<ref>{{عربی| أن الله أمرنا بالعدل و عاملنا بما هو فوقه و هو التفضل}}. (مجلسی، بحارالأنوار، ج۵، ص۳۳۵)</ref>.
*می‌توان گفت، [[فیض]] عنوان دیگر [[تفضل الهی]] بر [[بندگان]] است که مرحله اغماض [[خداوند]] از خطای آنها است و [[لطف]] خاص به [[بندگان]] محسوب می‌‌شود. به تعبیر [[علامه مجلسی]]، [[خداوند]]، ما را به رعایت [[عدالت]] سفارش کرده است؛ اما خود با ما با فضلش برخورد می‌‌کند<ref>{{عربی| أن الله أمرنا بالعدل و عاملنا بما هو فوقه و هو التفضل}}. (مجلسی، بحارالأنوار، ج۵، ص۳۳۵)</ref>.
*[[فیض الهی]]، یعنی [[فیض]] هستی که سراسر [[جهان]] را در بر گرفته، دارای [[نظامی]] خاص است، یعنی تقدم و تأخر، سببیت و مسببیت و علیت و معلولیت میان آنها حکمفرماست و این [[نظام]]، غیر قابل تخلف است، یعنی برای هیچ موجودی امکان تخلف و تجافی از مرتبه خود و اشغال مرتبه دیگر وجود ندارد. سیر [[تکامل]] موجودات، بالخصوص سیر تکاملی [[انسان]]، به معنی [[سرپیچی]] از مرتبه خود و اشغال مرتبه دیگر نیست، بلکه به معنی "سعه وجودی" [[انسان]] است. لازمه بهره‌مندی از درجات و مراتب هستی، این است که نوعی [[اختلاف]] و تفاوت از نظر [[نقص]] و کمال، و شدت و [[ضعف]] در میان آنها حکمفرما باشد، و این‌گونه اختلاف‌ها [[تبعیض]] نیست.
*[[فیض الهی]]، یعنی [[فیض]] هستی که سراسر [[جهان]] را در بر گرفته، دارای [[نظامی]] خاص است، یعنی تقدم و تأخر، سببیت و مسببیت و علیت و معلولیت میان آنها حکمفرماست و این [[نظام]]، غیر قابل تخلف است، یعنی برای هیچ موجودی امکان تخلف و تجافی از مرتبه خود و اشغال مرتبه دیگر وجود ندارد. سیر [[تکامل]] موجودات، بالخصوص سیر تکاملی [[انسان]]، به معنی [[سرپیچی]] از مرتبه خود و اشغال مرتبه دیگر نیست، بلکه به معنی "سعه وجودی" [[انسان]] است. لازمه بهره‌مندی از درجات و مراتب هستی، این است که نوعی [[اختلاف]] و تفاوت از نظر [[نقص]] و کمال، و شدت و [[ضعف]] در میان آنها حکمفرما باشد، و این‌گونه اختلاف‌ها [[تبعیض]] نیست.
*'''حکمای [[الهی]] می‌‌گویند:''' واجب‌الوجود بالذات، [[واجب]] من جمیع الجهات و الحیثیات؛ لذا [[واجب]] الفیاضیه است. ازاین‌رو هر کس طالب هر چه باشد، [[خدا]] او را مدد می‌‌کند. چنین نیست که اگر کسی طالب [[دنیا]] باشد، [[خدا]] بفرماید که تو [[گمراه]] هستی و بر خلاف [[ارشاد]] و [[هدایت]] ما عمل کرده‌ای؛ پس تو را تأیید نمی‌کنیم! [[دنیاطلب]] هم در [[دنیاطلبی]] خویش، در حدودی که این سرای اسباب و [[علل]] و تمانع و تزاحم امکان می‌‌دهد، مورد تأیید و [[حمایت]] [[الهی]] است و از [[بذل و بخشش]] بی‌دریغ او بهره‌مند می‌‌گردد<ref>مطهری، عدل الهی، ص۱۷۰ و ۲۸۲.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۶۱-۱۶۲.</ref>.
*'''حکمای [[الهی]] می‌‌گویند:''' واجب‌الوجود بالذات، [[واجب]] من جمیع الجهات و الحیثیات؛ لذا [[واجب]] الفیاضیه است. ازاین‌رو هر کس طالب هر چه باشد، [[خدا]] او را مدد می‌‌کند. چنین نیست که اگر کسی طالب [[دنیا]] باشد، [[خدا]] بفرماید که تو [[گمراه]] هستی و بر خلاف [[ارشاد]] و [[هدایت]] ما عمل کرده‌ای؛ پس تو را تأیید نمی‌کنیم! [[دنیاطلب]] هم در [[دنیاطلبی]] خویش، در حدودی که این سرای اسباب و [[علل]] و تمانع و تزاحم امکان می‌‌دهد، مورد تأیید و [[حمایت]] [[الهی]] است و از [[بذل و بخشش]] بی‌دریغ او بهره‌مند می‌‌گردد<ref>مطهری، عدل الهی، ص۱۷۰ و ۲۸۲.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۶۱-۱۶۲.</ref>.

نسخهٔ ‏۸ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۳۶

مقدمه

  • فیض الهی، لطف وسیع و شامل الهی است که حتی به عنوان یکی از دلایل قدیم بودن جهان از آن استفاده می‌‌شود. به این مضمون که واجب‌الوجود با واجب‌الفیض بودن مساوی است و امکان ندارد هیچ‌گاه از فیاضیت به هستی دریغ کرده باشد.
  • می‌توان گفت، فیض عنوان دیگر تفضل الهی بر بندگان است که مرحله اغماض خداوند از خطای آنها است و لطف خاص به بندگان محسوب می‌‌شود. به تعبیر علامه مجلسی، خداوند، ما را به رعایت عدالت سفارش کرده است؛ اما خود با ما با فضلش برخورد می‌‌کند[۱].
  • فیض الهی، یعنی فیض هستی که سراسر جهان را در بر گرفته، دارای نظامی خاص است، یعنی تقدم و تأخر، سببیت و مسببیت و علیت و معلولیت میان آنها حکمفرماست و این نظام، غیر قابل تخلف است، یعنی برای هیچ موجودی امکان تخلف و تجافی از مرتبه خود و اشغال مرتبه دیگر وجود ندارد. سیر تکامل موجودات، بالخصوص سیر تکاملی انسان، به معنی سرپیچی از مرتبه خود و اشغال مرتبه دیگر نیست، بلکه به معنی "سعه وجودی" انسان است. لازمه بهره‌مندی از درجات و مراتب هستی، این است که نوعی اختلاف و تفاوت از نظر نقص و کمال، و شدت و ضعف در میان آنها حکمفرما باشد، و این‌گونه اختلاف‌ها تبعیض نیست.
  • حکمای الهی می‌‌گویند: واجب‌الوجود بالذات، واجب من جمیع الجهات و الحیثیات؛ لذا واجب الفیاضیه است. ازاین‌رو هر کس طالب هر چه باشد، خدا او را مدد می‌‌کند. چنین نیست که اگر کسی طالب دنیا باشد، خدا بفرماید که تو گمراه هستی و بر خلاف ارشاد و هدایت ما عمل کرده‌ای؛ پس تو را تأیید نمی‌کنیم! دنیاطلب هم در دنیاطلبی خویش، در حدودی که این سرای اسباب و علل و تمانع و تزاحم امکان می‌‌دهد، مورد تأیید و حمایت الهی است و از بذل و بخشش بی‌دریغ او بهره‌مند می‌‌گردد[۲][۳].

منابع

پانویس

  1. أن الله أمرنا بالعدل و عاملنا بما هو فوقه و هو التفضل. (مجلسی، بحارالأنوار، ج۵، ص۳۳۵)
  2. مطهری، عدل الهی، ص۱۷۰ و ۲۸۲.
  3. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۱-۱۶۲.