آیه ولایت (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۰: خط ۱۰:
#زکات در این آیه، زکات مستحبی است و زکات الزاماً بر زکات واجب اطلاق نمی‌شود؛ بلکه به واجب و مستحب قابل تقسیم است؛ مانند "صلوة" که به نماز واجب اختصاص ندارد و نماز مستحب را نیز دربرمی‌گیرد<ref>احکام القرآن، جصّاص، ج‌۲، ص‌۶۲۶‌.</ref><ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.</ref>.
#زکات در این آیه، زکات مستحبی است و زکات الزاماً بر زکات واجب اطلاق نمی‌شود؛ بلکه به واجب و مستحب قابل تقسیم است؛ مانند "صلوة" که به نماز واجب اختصاص ندارد و نماز مستحب را نیز دربرمی‌گیرد<ref>احکام القرآن، جصّاص، ج‌۲، ص‌۶۲۶‌.</ref><ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.</ref>.
*از مجموع مباحث نتیجه گرفته می‌شود که دانشوران [[شیعه]] با ملاحظه روایات پرشمار و نیز محتوای متن، آیه ولایت را بدون الغای خصوصیت در شأن [[امام علی]]{{ع}} دانسته، آن را دلیل محکمی بر [[امامت]] حضرت می‌شمرند<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.</ref>.
*از مجموع مباحث نتیجه گرفته می‌شود که دانشوران [[شیعه]] با ملاحظه روایات پرشمار و نیز محتوای متن، آیه ولایت را بدون الغای خصوصیت در شأن [[امام علی]]{{ع}} دانسته، آن را دلیل محکمی بر [[امامت]] حضرت می‌شمرند<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.</ref>.
==بررسی اشکالات==
*'''اشکال اول'''، گفته شده است که آیه ولایت در مقام مدح مؤمنان است، در حالی که دادن زکات در حال نماز و رکوع مایه نکوهش است چون با توجه کامل نمازگزار به عبادت منافات دارد<ref>المغنی، الإمامه، ج۱، ص ۱۳۵.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۱۳.</ref>.
*'''در پاسخ می‌توان گفت:''' آنچه با حضور قلب در عبادت منافات دارد توجه به امور مادّی و دنیوی است، اما پرداختن زکات به امر خداوند نه تنها امر دنیوی نیست، بلکه خود نوعی عبادت است، و از طرفی، عظمت روحی و [[احاطه علمی]] [[امام علی]]{{ع}} چنان بود که می‌توانست در یک زمان دو عبادت را انجام دهد، بدون این که لطمه‌ای به حضور قلب ایشان در نماز وارد شود<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۱۳.</ref>.
*'''اشکال دوم'''، زکات، اسم برای صدقه واجب است نه مستحب، زیرا قرآن می فرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَآتُواْ الزَّكَاةَ}}﴾}}<ref>سوره بقره، آیه:۴۳.</ref>. و امر، ظاهر در وجوب است، و از طرفی بیشتر علما تأخیر پرداخت زکات را معصیت می‌دانند، بنابراین نمی‌توان گفت [[امیرمؤمنان]]{{ع}} انگشتر را به عنوان زکات واجب به فقیر داده است<ref>تفسیر کبیر، ج۱۲، ص ۳۰۰.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۱۳.</ref>.
*این اشکال نیز وارد نیست به دلیل این که کلمه زکات در بسیاری از آیات مکی وارد شده است {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ}}﴾}}<ref> و آنان که دهنده زکاتند؛ سوره مؤمنون، آیه:۴.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ}}﴾}}<ref> همان کسانی که زکات نمی‌پردازند و اینانند که منکر جهان واپسین‌اند؛ سوره فصلت، آیه:۷.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّى}}﴾}}<ref> همان کس که داراییش را می‌بخشد تا خود پاک و پیراسته شود؛ سوره لیل، آیه:۱۸.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى}}﴾}}<ref> و نام پروردگار خویش برد، آنگاه نماز گزارد؛ سوره اعلی، آیه:۱۵.</ref>. در حالی که زکات واجب در مدینه تشریع شده است. از تأمل در آیات قرآن مخصوصاً آیاتی که در آنها از زکات درباره پیامبران گذشته مانند [[حضرت ابراهیم]]، [[حضرت اسحاق]]، [[حضرت یعقوب]]{{عم}}{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}﴾}}<ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه:۷۳.</ref>، [[حضرت اسماعیل]]{{ع}}{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولا نَّبِيًّا وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا}}﴾}}<ref> و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درست‌پیمان و فرستاده‌ای پیامبر بود.و خانواده خود را به نماز و زکات فرمان می‌داد و نزد پروردگار خویش پسندیده بود؛ سوره مریم، آیه: ۵۴- ۵۵.</ref> و [[حضرت عیسی]]{{ع}} {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا}}﴾}}<ref> و هر جا باشم مرا خجسته گردانیده و تا زنده‌ام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است؛ سوره مریم، آیه:۳۱.</ref> سخن به میان آمده است به دست می آید که واژه زکات در عرف قرآن هرگاه به صورت مطلق یا همراه با نماز به کار رفته باشد بر انفاق مال در راه خدا دلالت می کند، چرا که در شریعت پیشین، زکات به معنای مصطلح در اسلام نبوده است<ref>المیزان، ج۶، ص ۱۵.</ref>. گذشته از این، می توان زکات را به زکات واجب نیز حمل کرد که [[امام علی|علی]]{{ع}} در نظر داشته آن  را در اولین فرصت مناسب به فقیر بدهد، و ادعای تأخیر از زمان وجوب، ادعای بدون دلیل است، چه این که بعید شمردن وجوب زکات بر [[امام علی|علی]]{{ع}} و یا دادن انگشتر به عنوان زکات، استبعادهای بی‌اساس است، البته اینکه [[امام علی|علی]]{{ع}} در زمان [[پیامبر]]{{صل}} ثروت بسیار نداشته، شکی نیست، ولی لازمه آن، نفی داشتن حداقل نصاب زکات نمی‌باشد<ref>الشافی الامامة، ج۲، ص ۲۳۸.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۱۳.</ref>.
*'''اشکال سوم'''، گفته شده است که {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُواْ}}﴾}} بر جمع دلالت می‌کند، اطلاق آن بر مفرد در کلام فصحای عرب نیامده است، تا چه رسد به کلام الهی که معجزه است <ref>المنار، ج۶، ص ۴۴۲.</ref>. و گاهی گفته شده که چنین اطلاقی مجازی است و اصل در کلام حقیقت است نه مجاز، <ref>تفسیر کبیر، ج۱۲، ص ۲۸.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۱۳.</ref>.
*'''در پاسخ باید گفت:''' اصولاً اطلاق واژگان جمع بر فرد معین در کلام عرب و غیر آن به انگیزه تعظیم و مانند آن شایع است؛ همچنان که در قرآن درباره خداوند ضمایر جمع به کار رفته است{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|ثَانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَنُذِيقُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَذَابَ الْحَرِيقِ}}﴾}}<ref> در حالی که از تکبّر) شانه بالا می‌اندازد  تا (مردم را) از راه خداوند گمراه کند؛ او را در این جهان خواری است و در رستخیز عذاب سوزان را به او می‌چشانیم؛ سوره حج، آیه:۹.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ}}﴾}}<ref> هنگامی که مرگ هر یک از آنان فرا رسد می‌گوید: پروردگارا! مرا باز گردانید؛ سوره مؤمنون، آیه:۹۹.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ}}﴾}}<ref> کسانی که به (فراخوان) خداوند و پیامبر پس از آسیب دیدن پاسخ گفتند، برای کسانی از آنان که نیکی و پرهیزگاری ورزیده‌اند پاداشی سترگ خواهد بود؛ سوره آل عمران، آیه:۱۷۲.</ref> و در اینجا بی‌تردید، به کار بردن تعبیر {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُواْ}}﴾}} در مورد [[امام علی|علی]]{{ع}} بیانگر تکریم و تعظیم شخصیت [[امام علی|علی]]{{ع}} است، بدان جهت که وی از نظر کمالات ایمانی در عالی ترین درجه بوده و همین ویژگی سبب شده است که پس از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} ولایت و رهبری جامعه اسلامی به ایشان سپرده شود. گذشته از این، با توجه به روایات شأن نزول، این اطلاق در آیه ولایت صورت گرفته است، حال اگر چنین کاربردی در زبان عرب در عصر رسالت رایج نبود، صحابه‌ای که حدیث مربوط به شأن نزول آیه را نقل کرده‌اند، لب به اعتراض می‌گشودند<ref>المیزان، ج۶، ص ۱۰.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۱۳.</ref>.
*'''اشکال چهارم'''، ولایت در مورد خداوند و [[رسول]]{{صل}} به معنای اقامه حدود و اجرای احکام الهی نیست، فلذا این معنا در {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُواْ}}﴾}} نیز درست نخواهد بود. پس باید ولایت را بر نصرت و محبت حمل کرد که در هر سه مورد درست است<ref>المغنی، الإمامه، ج۱۱، ص ۱۳۶.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۱۳.</ref>.
*'''پاسخ:''' در این اشکال، میان حقیقت ولایت و چگونگی اعمال آن خلط شده است، حقیقت ولایت که عبارت از رهبری امور دینی و دنیوی مسلمانان است، در مورد خداوند، [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]] هر سه، استعمال شده است، هر چند کیفیت اعمال آن در خداوند و غیر  خداوند متفاوت است، بدین معنا که اجرای احکام و حدود به صورت مباشری و محسوس به خداوند نسبت داده نمی شود، هر چند اجرای این کار توسط [[پیامبر]] و [[امام]] تکویناً و تشریعاً مستند به مشیت الهی است.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۱۳.</ref>.
*'''اشکال پنجم'''، لازمه دیدگاه شیعه درباره ولایت در آیه مزبور این است که [[امامت]] به [[امام علی|علی]]{{ع}} اختصاص داشته باشد، این مطلب با اعتقاد آنان در مورد دیگر [[امامان]][[شیعه]] منافات دارد<ref>التحفة الإثنا عشریه، ص ۱۹۸.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۱۳.</ref>.
*'''در پاسخ باید گفت:''' براهین عقلی و نقلی بر وجوب [[امامت]] در هر عصر و زمانی دلالت می‌کند. بر این اساس، طبق نصوص قرآنی و روایی، [[امامت]] پس از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[امامان]] دوازده‌گانه شیعه اختصاص دارد همچنان که قرآن از آنان به عنوان صادقین یاد کرده و مسلمانان را به پیروی از آنان فرا خوانده است{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}﴾}}<ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.</ref>. چنان که [[امام صادق]]{{ع}} در تفسیر آیه مورد بحث ولایت رابه احق و اولی بودن در تدبیر امور تفسیر کرده و فرموده است: مقصود از {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُواْ}}﴾}} [[امام علی|علی]]{{ع}} و [[امامان]] از ذریه او تا روز قیامت است<ref>اصول کافی، ج۱، ص ۲۲۸</ref>. افزون بر این، در صحاح [[اهل سنت]] نیز از آنان به عنوان خلفای دوازده‌گانه یاد شده است<ref>صحیح البخاری، ج۹، ص ۸۸، صحیح مسلم، ج۶، ص ۳۳.</ref>. حال وجه جمع بین این نصوص و حصر [[امامت]] در علی (علیه السلام به این است که تا وقتی آن حضرت در حال حیات می باشد، امامت مخصوص اوست و پس از وی به فرزندان او، یکی پس از دیگری، اختصاص دارد، بنابراین تعارضی در میان نخواهد بود<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۱۳.</ref>.


==بررسی اشکالات==
==بررسی اشکالات==

نسخهٔ ‏۲ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۱۸:۴۷

پاسخ به برخی شبهات

  • گفته‌اند: «ولی» در این آیه به معنای دوستی است و نمی‌تواند به معنای ناصر باشد؛ زیرا با انحصاری که از ﴿﴿ إِنَّمَا استفاده می‌شود،ناسازگاراست و چنین ولایتی به مؤمنانی اختصاص ندارد که نماز می‌خوانند و در حال رکوع زکات می‌دهند؛ بلکه حکم عمومی است که همه مؤمنان را در بر می‌گیرد و همه وظیفه دارند یک‌دیگر را دوست داشته، به هم یاری رسانند[۱]. افزون بر آن‌چه گفته شد، بررسی موارد کاربرد این واژه در قرآن نشان می‌دهد که در بیش‌تر موارد، ولی به معنای سرپرستی به کار رفته است. برخی از اهل سنت با استناد به وحدت سیاق احتمال داده‌اند که "ولی" در آیه ولایت، به معنای دوست و یاور باشد؛ چنان‌که در آیه ۵۱ سوره مائده﴿﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۲] به معنای دوست و یاور است[۳]. این احتمال با توضیحاتی که در واژه "ولی" داده شد، غیر قابل قبول است؛ افزون بر این‌که انعقاد سیاق در آیه منتفی است؛ زیرا آیه ولایت، شأن نزول مستقلّی دارد؛ بنابراین از نظر محتوا و مضمون به آیه پیشین مربوط نیست. از سوی دیگر، شکی نیست که تنظیم آیات به گونه موجود، با ترتیب آن از نظر نزول مغایر است و وحدت سیاق در صورتی است که بدانیم آیات با هم نازل شده است و بر فرض که سیاق هم منعقد باشد، در آیه پیش نیز محرز نیست که ولی به معنای دوست یا ناصر باشد؛ بلکه در آن آیه نیز می‌تواند معنای سرپرست و صاحب اختیار داشته باشد[۴].
  • برخی از اهل سنت خواسته‌اند ﴿﴿وَهُمْ رَاكِعُونَ در این آیه را به معنای " و‌هُم خَاضِعونَ‏‏ " بگیرند و نتیجه بگیرند که آیه در مقام وصف مؤمنان است که نماز اقامه می‌کنند و هنگام پرداخت زکات خاضع‌اند[۵]. ابن کثیر می‌گوید: اگر رکوع به معنای خم شدن در نماز باشد، باید دفع زکات در حال رکوع از حالت‌های دیگر برتر باشد و این در بین دانشمندان اهل فتوا شناخته شده نیست[۶]. در پاسخ این اشکال گفته‌اند که رکوع در لغت به معنای انحنا و خم شدن و به صورت فرو افتادن است و بدین لحاظ، خم شدن در نماز را رکوع می‌گویند[۷] و اگر در معنای دیگری مانند خضوع به کار رود، مجاز است[۸] و به قرینه نیاز دارد و در آیات مورد بحث، نه تنها قرینه‌ای موجود نیست، بلکه روایات شأن نزول، کاربرد رکوع در معنای لغوی‌اش را تأیید می‌کند. چون امام علی(ع)در حال رکوع به نیازمند، زکات داده، ستایش شده است و گرنه عنوان رکوع خصوصیتی ندارد[۹].
  • از جمله اشکالات بر روایاتی که در شأن نزول این آیه وارد شده، این است که ﴿﴿الَّذِينَ آمَنُواْ به صورت جمع بیان شده و تطبیق آن بر فرد خلاف ظاهر است. فخر رازی می‌گوید: حمل لفظ جمع بر واحد، برای تعظیم روا است؛ امّا مجاز است و به دلیل نیاز دارد[۱۰] زمخشری در پاسخ به این اشکال گفته: آمدن لفظ جمع در این مورد، برای تشویق دیگران است که همانند امام علی(ع)عمل کنند و بر احسان به فقیران و مسکینان حتّی در بین نماز حریص باشند[۱۱] برخی نیز گفته‌اند: خداوند با آوردن لفظ جمع در این‌جا این منقبت و کرامت امام علی(ع) را بزرگ شمرده است[۱۲]. علامه طباطبایی در پاسخ به این اشکال گفته است: در جایی که لفظ جمع گفته شود و در معنای مفرد به کار رود، استعمال لفظ مجازی است؛ ولی در موردی که لفظ جمع در معنای خودش به کار می‌رود، امّا فقط بر یک مصداق تطبیق می‌شود، این کاربرد، مجازی نخواهد بود؛ به عبارت دیگر، میان مصداق خارجی مفهوم لفظ با معنای آن تفاوت وجود دارد و حقیقت و مجاز در محور استعمال لفظ، در مفهوم و معنا است، نه در تطبیق با مصداق خارج، و‌مورد بحث، از نوع دوم است و قرآن در موارد متعدّدی آن را به کار برده[۱۳]. در ادبیات عرب نیز مکرّر دیده می‌شود که از مفرد، به لفظ جمع تعبیر شده است[۱۴]. از طرف دیگر بر فرض بپذیریم که استعمال ﴿﴿الَّذِينَ آمَنُواْ بر فرد مجازی است، احادیثی که در شأن نزول آیه وارد شده می‌تواند قرینه این کاربرد مجازی باشد[۱۵].
  • برخی گفته‌اند: اگر ولی به معنای متصرّف در امور و امامت باشد، در حال نزول آیه، این امر محقّق نمی‌شود؛ چون علی بن ابی طالب(ع) در زمان حیات رسول خدا(ص) امام و متصرّف در امور نبوده است[۱۶]. در پاسخ این اشکال گفته‌اند: در تعبیرهای ادبی، بسیار دیده می‌شود که اسم یا عنوانی به افرادی گفته می‌شود که آن را بالقوه دارا هستند؛ به طور مثال، شخص، کسی را "وصی" خود یا "قیم" اطفال خویش قرار می‌دهد و در حالی که هنوز زنده است، بر آن کس، عنوان وصی و قیم صدق می‌کند. در قرآن نیز این گونه تعبیرها دیده می‌شود؛ از جمله زکریا از خداوند می‌خواهد:﴿﴿وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا [۱۷] در حالی که روشن است مقصود از "ولی" در این‌جا سرپرستی برای بعد از مرگ منظور است[۱۸]؛ افزون بر این‌که بر اساس دلیل‌های بسیاری، امام علی(ع) در زمان حیات پیامبر(ص) دارای ولایت بوده است؛ امّا این سرپرستی عنوان خلافت داشته؛ یعنی در غیاب پیامبر، علی جانشین حضرت بود؛ چنان‌که هارون در حیات حضرت موسی(ع) خلیفه وی بود و بر اساس حدیث منزلت، تمام منزلت‌های هارون نزد موسی برای علی(ع) نزد پیامبر(ص) ثابت است[۱۹][۲۰].
  • شایان ذکر است که[۲۱]:
  1. بر اساس منابع شیعه و سنّی، امام علی(ع) ضمن احتجاج‌های خود بر حقّانیت خویش به این آیه استناد کرده است. از جمله ابن بابویه از عالمان شیعه در کتاب کمال‌الدین[۲۲]. و ابراهیم بن محمد جوینی از عالمان سنّی در کتاب فرائد السمطین[۲۳] استناد حضرت به آیه ولایت را نقل کرده‌اند؛ افزون بر این‌که خود حضرت نیز از جمله ناقلان این روایت به شمار می‌رود[۲۴] که خود به منزله استدلال به آیه است؛ از این رو، سخن برخی[۲۵] که مدّعی شده‌اند حضرت، بر امامت خود به آیه ولایت استدلال نکرده، بی‌پایه است[۲۶].
  2. شنیدن صدای فقیر و کمک به او، توجّه به خویشتن نیست و با توجّه حضرت به خدا، منافاتی ندارد؛ زیرا پرداختن زکات در نماز، انجام عبادت در ضمن عبادت دیگری است و توجّه به آن‌چه در مسیر رضای خدا است، به طور کامل با روح عبادت سازگاری دارد[۲۷][۲۸].
  3. انفاق انگشتر در حال نماز، "فعل کثیر" به شمار نمی‌رود و فقیهان شیعه و سنّی، این گونه کارها را موجب بطلان نماز نمی‌دانند[۲۹][۳۰].
  4. زکات در این آیه، زکات مستحبی است و زکات الزاماً بر زکات واجب اطلاق نمی‌شود؛ بلکه به واجب و مستحب قابل تقسیم است؛ مانند "صلوة" که به نماز واجب اختصاص ندارد و نماز مستحب را نیز دربرمی‌گیرد[۳۱][۳۲].
  • از مجموع مباحث نتیجه گرفته می‌شود که دانشوران شیعه با ملاحظه روایات پرشمار و نیز محتوای متن، آیه ولایت را بدون الغای خصوصیت در شأن امام علی(ع) دانسته، آن را دلیل محکمی بر امامت حضرت می‌شمرند[۳۳].

بررسی اشکالات

  • اشکال اول، گفته شده است که آیه ولایت در مقام مدح مؤمنان است، در حالی که دادن زکات در حال نماز و رکوع مایه نکوهش است چون با توجه کامل نمازگزار به عبادت منافات دارد[۳۴][۳۵].
  • در پاسخ می‌توان گفت: آنچه با حضور قلب در عبادت منافات دارد توجه به امور مادّی و دنیوی است، اما پرداختن زکات به امر خداوند نه تنها امر دنیوی نیست، بلکه خود نوعی عبادت است، و از طرفی، عظمت روحی و احاطه علمی امام علی(ع) چنان بود که می‌توانست در یک زمان دو عبادت را انجام دهد، بدون این که لطمه‌ای به حضور قلب ایشان در نماز وارد شود[۳۶].
  • اشکال دوم، زکات، اسم برای صدقه واجب است نه مستحب، زیرا قرآن می فرماید:﴿﴿وَآتُواْ الزَّكَاةَ[۳۷]. و امر، ظاهر در وجوب است، و از طرفی بیشتر علما تأخیر پرداخت زکات را معصیت می‌دانند، بنابراین نمی‌توان گفت امیرمؤمنان(ع) انگشتر را به عنوان زکات واجب به فقیر داده است[۳۸][۳۹].
  • این اشکال نیز وارد نیست به دلیل این که کلمه زکات در بسیاری از آیات مکی وارد شده است ﴿﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ[۴۰]؛ ﴿﴿الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ[۴۱]؛ ﴿﴿الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّى[۴۲]؛ ﴿﴿وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى[۴۳]. در حالی که زکات واجب در مدینه تشریع شده است. از تأمل در آیات قرآن مخصوصاً آیاتی که در آنها از زکات درباره پیامبران گذشته مانند حضرت ابراهیم، حضرت اسحاق، حضرت یعقوب(ع)﴿﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۴۴]، حضرت اسماعیل(ع)﴿﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولا نَّبِيًّا وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا[۴۵] و حضرت عیسی(ع) ﴿﴿وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا[۴۶] سخن به میان آمده است به دست می آید که واژه زکات در عرف قرآن هرگاه به صورت مطلق یا همراه با نماز به کار رفته باشد بر انفاق مال در راه خدا دلالت می کند، چرا که در شریعت پیشین، زکات به معنای مصطلح در اسلام نبوده است[۴۷]. گذشته از این، می توان زکات را به زکات واجب نیز حمل کرد که علی(ع) در نظر داشته آن را در اولین فرصت مناسب به فقیر بدهد، و ادعای تأخیر از زمان وجوب، ادعای بدون دلیل است، چه این که بعید شمردن وجوب زکات بر علی(ع) و یا دادن انگشتر به عنوان زکات، استبعادهای بی‌اساس است، البته اینکه علی(ع) در زمان پیامبر(ص) ثروت بسیار نداشته، شکی نیست، ولی لازمه آن، نفی داشتن حداقل نصاب زکات نمی‌باشد[۴۸][۴۹].
  • اشکال سوم، گفته شده است که ﴿﴿الَّذِينَ آمَنُواْ بر جمع دلالت می‌کند، اطلاق آن بر مفرد در کلام فصحای عرب نیامده است، تا چه رسد به کلام الهی که معجزه است [۵۰]. و گاهی گفته شده که چنین اطلاقی مجازی است و اصل در کلام حقیقت است نه مجاز، [۵۱][۵۲].
  • در پاسخ باید گفت: اصولاً اطلاق واژگان جمع بر فرد معین در کلام عرب و غیر آن به انگیزه تعظیم و مانند آن شایع است؛ همچنان که در قرآن درباره خداوند ضمایر جمع به کار رفته است﴿﴿ثَانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَنُذِيقُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَذَابَ الْحَرِيقِ[۵۳]، ﴿﴿حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ[۵۴]، ﴿﴿الَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ[۵۵] و در اینجا بی‌تردید، به کار بردن تعبیر ﴿﴿الَّذِينَ آمَنُواْ در مورد علی(ع) بیانگر تکریم و تعظیم شخصیت علی(ع) است، بدان جهت که وی از نظر کمالات ایمانی در عالی ترین درجه بوده و همین ویژگی سبب شده است که پس از پیامبر اکرم(ص) ولایت و رهبری جامعه اسلامی به ایشان سپرده شود. گذشته از این، با توجه به روایات شأن نزول، این اطلاق در آیه ولایت صورت گرفته است، حال اگر چنین کاربردی در زبان عرب در عصر رسالت رایج نبود، صحابه‌ای که حدیث مربوط به شأن نزول آیه را نقل کرده‌اند، لب به اعتراض می‌گشودند[۵۶][۵۷].
  • اشکال چهارم، ولایت در مورد خداوند و رسول(ص) به معنای اقامه حدود و اجرای احکام الهی نیست، فلذا این معنا در ﴿﴿الَّذِينَ آمَنُواْ نیز درست نخواهد بود. پس باید ولایت را بر نصرت و محبت حمل کرد که در هر سه مورد درست است[۵۸][۵۹].
  • پاسخ: در این اشکال، میان حقیقت ولایت و چگونگی اعمال آن خلط شده است، حقیقت ولایت که عبارت از رهبری امور دینی و دنیوی مسلمانان است، در مورد خداوند، پیامبر(ص) و امام هر سه، استعمال شده است، هر چند کیفیت اعمال آن در خداوند و غیر خداوند متفاوت است، بدین معنا که اجرای احکام و حدود به صورت مباشری و محسوس به خداوند نسبت داده نمی شود، هر چند اجرای این کار توسط پیامبر و امام تکویناً و تشریعاً مستند به مشیت الهی است.[۶۰].
  • اشکال پنجم، لازمه دیدگاه شیعه درباره ولایت در آیه مزبور این است که امامت به علی(ع) اختصاص داشته باشد، این مطلب با اعتقاد آنان در مورد دیگر امامانشیعه منافات دارد[۶۱][۶۲].
  • در پاسخ باید گفت: براهین عقلی و نقلی بر وجوب امامت در هر عصر و زمانی دلالت می‌کند. بر این اساس، طبق نصوص قرآنی و روایی، امامت پس از پیامبر اکرم(ص) به امامان دوازده‌گانه شیعه اختصاص دارد همچنان که قرآن از آنان به عنوان صادقین یاد کرده و مسلمانان را به پیروی از آنان فرا خوانده است﴿﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ[۶۳]. چنان که امام صادق(ع) در تفسیر آیه مورد بحث ولایت رابه احق و اولی بودن در تدبیر امور تفسیر کرده و فرموده است: مقصود از ﴿﴿الَّذِينَ آمَنُواْ علی(ع) و امامان از ذریه او تا روز قیامت است[۶۴]. افزون بر این، در صحاح اهل سنت نیز از آنان به عنوان خلفای دوازده‌گانه یاد شده است[۶۵]. حال وجه جمع بین این نصوص و حصر امامت در علی (علیه السلام به این است که تا وقتی آن حضرت در حال حیات می باشد، امامت مخصوص اوست و پس از وی به فرزندان او، یکی پس از دیگری، اختصاص دارد، بنابراین تعارضی در میان نخواهد بود[۶۶].

بررسی اشکالات

  • اشکال اول، گفته شده است که آیه ولایت در مقام مدح مؤمنان است، در حالی که دادن زکات در حال نماز و رکوع مایه نکوهش است چون با توجه کامل نمازگزار به عبادت منافات دارد[۶۷][۶۸].
  • در پاسخ می‌توان گفت: آنچه با حضور قلب در عبادت منافات دارد توجه به امور مادّی و دنیوی است، اما پرداختن زکات به امر خداوند نه تنها امر دنیوی نیست، بلکه خود نوعی عبادت است، و از طرفی، عظمت روحی و احاطه علمی امام علی(ع) چنان بود که می‌توانست در یک زمان دو عبادت را انجام دهد، بدون این که لطمه‌ای به حضور قلب ایشان در نماز وارد شود[۶۹].
  • اشکال دوم، زکات، اسم برای صدقه واجب است نه مستحب، زیرا قرآن می فرماید:﴿﴿وَآتُواْ الزَّكَاةَ[۷۰]. و امر، ظاهر در وجوب است، و از طرفی بیشتر علما تأخیر پرداخت زکات را معصیت می‌دانند، بنابراین نمی‌توان گفت امیرمؤمنان(ع) انگشتر را به عنوان زکات واجب به فقیر داده است[۷۱][۷۲].
  • این اشکال نیز وارد نیست به دلیل این که کلمه زکات در بسیاری از آیات مکی وارد شده است ﴿﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ[۷۳]؛ ﴿﴿الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ[۷۴]؛ ﴿﴿الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّى[۷۵]؛ ﴿﴿وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى[۷۶]. در حالی که زکات واجب در مدینه تشریع شده است. از تأمل در آیات قرآن مخصوصاً آیاتی که در آنها از زکات درباره پیامبران گذشته مانند حضرت ابراهیم، حضرت اسحاق، حضرت یعقوب(ع)﴿﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۷۷]، حضرت اسماعیل(ع)﴿﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولا نَّبِيًّا وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا[۷۸] و حضرت عیسی(ع) ﴿﴿وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا[۷۹] سخن به میان آمده است به دست می آید که واژه زکات در عرف قرآن هرگاه به صورت مطلق یا همراه با نماز به کار رفته باشد بر انفاق مال در راه خدا دلالت می کند، چرا که در شریعت پیشین، زکات به معنای مصطلح در اسلام نبوده است[۸۰]. گذشته از این، می توان زکات را به زکات واجب نیز حمل کرد که علی(ع) در نظر داشته آن را در اولین فرصت مناسب به فقیر بدهد، و ادعای تأخیر از زمان وجوب، ادعای بدون دلیل است، چه این که بعید شمردن وجوب زکات بر علی(ع) و یا دادن انگشتر به عنوان زکات، استبعادهای بی‌اساس است، البته اینکه علی(ع) در زمان پیامبر(ص) ثروت بسیار نداشته، شکی نیست، ولی لازمه آن، نفی داشتن حداقل نصاب زکات نمی‌باشد[۸۱][۸۲].
  • اشکال سوم، گفته شده است که ﴿﴿الَّذِينَ آمَنُواْ بر جمع دلالت می‌کند، اطلاق آن بر مفرد در کلام فصحای عرب نیامده است، تا چه رسد به کلام الهی که معجزه است [۸۳]. و گاهی گفته شده که چنین اطلاقی مجازی است و اصل در کلام حقیقت است نه مجاز، [۸۴][۸۵].
  • در پاسخ باید گفت: اصولاً اطلاق واژگان جمع بر فرد معین در کلام عرب و غیر آن به انگیزه تعظیم و مانند آن شایع است؛ همچنان که در قرآن درباره خداوند ضمایر جمع به کار رفته است﴿﴿ثَانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَنُذِيقُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَذَابَ الْحَرِيقِ[۸۶]، ﴿﴿حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ[۸۷]، ﴿﴿الَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ[۸۸] و در اینجا بی‌تردید، به کار بردن تعبیر ﴿﴿الَّذِينَ آمَنُواْ در مورد علی(ع) بیانگر تکریم و تعظیم شخصیت علی(ع) است، بدان جهت که وی از نظر کمالات ایمانی در عالی ترین درجه بوده و همین ویژگی سبب شده است که پس از پیامبر اکرم(ص) ولایت و رهبری جامعه اسلامی به ایشان سپرده شود. گذشته از این، با توجه به روایات شأن نزول، این اطلاق در آیه ولایت صورت گرفته است، حال اگر چنین کاربردی در زبان عرب در عصر رسالت رایج نبود، صحابه‌ای که حدیث مربوط به شأن نزول آیه را نقل کرده‌اند، لب به اعتراض می‌گشودند[۸۹][۹۰].
  • اشکال چهارم، ولایت در مورد خداوند و رسول(ص) به معنای اقامه حدود و اجرای احکام الهی نیست، فلذا این معنا در ﴿﴿الَّذِينَ آمَنُواْ نیز درست نخواهد بود. پس باید ولایت را بر نصرت و محبت حمل کرد که در هر سه مورد درست است[۹۱][۹۲].
  • پاسخ: در این اشکال، میان حقیقت ولایت و چگونگی اعمال آن خلط شده است، حقیقت ولایت که عبارت از رهبری امور دینی و دنیوی مسلمانان است، در مورد خداوند، پیامبر(ص) و امام هر سه، استعمال شده است، هر چند کیفیت اعمال آن در خداوند و غیر خداوند متفاوت است، بدین معنا که اجرای احکام و حدود به صورت مباشری و محسوس به خداوند نسبت داده نمی شود، هر چند اجرای این کار توسط پیامبر و امام تکویناً و تشریعاً مستند به مشیت الهی است.[۹۳].
  • اشکال پنجم، لازمه دیدگاه شیعه درباره ولایت در آیه مزبور این است که امامت به علی(ع) اختصاص داشته باشد، این مطلب با اعتقاد آنان در مورد دیگر امامانشیعه منافات دارد[۹۴][۹۵].
  • در پاسخ باید گفت: براهین عقلی و نقلی بر وجوب امامت در هر عصر و زمانی دلالت می‌کند. بر این اساس، طبق نصوص قرآنی و روایی، امامت پس از پیامبر اکرم(ص) به امامان دوازده‌گانه شیعه اختصاص دارد همچنان که قرآن از آنان به عنوان صادقین یاد کرده و مسلمانان را به پیروی از آنان فرا خوانده است﴿﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ[۹۶]. چنان که امام صادق(ع) در تفسیر آیه مورد بحث ولایت رابه احق و اولی بودن در تدبیر امور تفسیر کرده و فرموده است: مقصود از ﴿﴿الَّذِينَ آمَنُواْ علی(ع) و امامان از ذریه او تا روز قیامت است[۹۷]. افزون بر این، در صحاح اهل سنت نیز از آنان به عنوان خلفای دوازده‌گانه یاد شده است[۹۸]. حال وجه جمع بین این نصوص و حصر امامت در علی (علیه السلام به این است که تا وقتی آن حضرت در حال حیات می باشد، امامت مخصوص اوست و پس از وی به فرزندان او، یکی پس از دیگری، اختصاص دارد، بنابراین تعارضی در میان نخواهد بود[۹۹].

منابع

پانویس

  1. نمونه، ج‌۴، ص‌۴۲۹.
  2. ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمی‌کند؛ سوره مائده، آیه:۵۱.
  3. امامت و عصمت امامان در قرآن، ج‌۳، ص‌۲۷ و ۲۸.
  4. خراسانی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.
  5. فتح‌القدیر، ج۲، ص۵۱‌؛ الکشّاف، ج‌۱، ص‌۶۴۹‌؛ بیضاوی، ج‌۱، ص‌۴۳۹.
  6. ابن کثیر، ج‌۲، ص‌۷۳.
  7. الصحاح، ج‌۳، ص‌۱۲۲۲؛ القاموس المحیط، ج‌۳، ص‌۳۱؛ ترتیب کتاب العین، ج‌۱، ص‌۲۰۰.
  8. تاج العروس، ج‌۱۱، ص‌۱۷۶؛ امامت و عصمت امامان در قرآن، ص‌۲۱.
  9. خراسانی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.
  10. التفسیر الکبیر، ج‌۱۲، ص‌۲۸.
  11. الکشّاف، ج‌۱، ص‌۶۴۹‌.
  12. آیة‌الولایة، ص‌۳۴ و ۳۵.
  13. المیزان، ج‌۶‌، ص‌۹.
  14. نمونه، ج‌۴، ص‌۴۲۶.
  15. خراسانی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.
  16. التفسیر الکبیر، ج‌۱۲، ص‌۲۸.
  17. و من از وارثان پس از خویش در هراسم و زنم نازاست؛ بنابراین از نزد خویش به من وارثی ببخش! (همان) که از من و از خاندان یعقوب میراث می‌برد و پروردگارا! او را پسندیده گردان؛ سوره مریم، آیه: ۵- ۶.
  18. نمونه، ج‌۴، ص‌۴۳۰.
  19. امامت و عصمت امامان در قرآن، ج‌۳، ص‌۴۲.
  20. خراسانی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.
  21. خراسانی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.
  22. کمال الدین، ج‌۱، ص‌۲۶۲.
  23. فرائد السمطین، ج‌۱، ص‌۳۱۲ و ۳۱۳.
  24. الدرّالمنثور، ج‌۳، ص‌۱۰۵؛ المراجعات، ص‌۲۳۰.
  25. التفسیر الکبیر، ج‌۱۲، ص‌۲۸ و ۲۹.
  26. خراسانی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.
  27. نمونه، ج‌۴، ص‌۴۲۸.
  28. خراسانی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.
  29. احکام‌القرآن، جصّاص، ج۲، ص۶۲۵ و۶۲۶‌؛ قرطبی، ج‌۶‌، ص‌۱۴۴.
  30. خراسانی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.
  31. احکام القرآن، جصّاص، ج‌۲، ص‌۶۲۶‌.
  32. خراسانی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.
  33. خراسانی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.
  34. المغنی، الإمامه، ج۱، ص ۱۳۵.
  35. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۱۳.
  36. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۱۳.
  37. سوره بقره، آیه:۴۳.
  38. تفسیر کبیر، ج۱۲، ص ۳۰۰.
  39. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۱۳.
  40. و آنان که دهنده زکاتند؛ سوره مؤمنون، آیه:۴.
  41. همان کسانی که زکات نمی‌پردازند و اینانند که منکر جهان واپسین‌اند؛ سوره فصلت، آیه:۷.
  42. همان کس که داراییش را می‌بخشد تا خود پاک و پیراسته شود؛ سوره لیل، آیه:۱۸.
  43. و نام پروردگار خویش برد، آنگاه نماز گزارد؛ سوره اعلی، آیه:۱۵.
  44. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه:۷۳.
  45. و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درست‌پیمان و فرستاده‌ای پیامبر بود.و خانواده خود را به نماز و زکات فرمان می‌داد و نزد پروردگار خویش پسندیده بود؛ سوره مریم، آیه: ۵۴- ۵۵.
  46. و هر جا باشم مرا خجسته گردانیده و تا زنده‌ام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است؛ سوره مریم، آیه:۳۱.
  47. المیزان، ج۶، ص ۱۵.
  48. الشافی الامامة، ج۲، ص ۲۳۸.
  49. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۱۳.
  50. المنار، ج۶، ص ۴۴۲.
  51. تفسیر کبیر، ج۱۲، ص ۲۸.
  52. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۱۳.
  53. در حالی که از تکبّر) شانه بالا می‌اندازد تا (مردم را) از راه خداوند گمراه کند؛ او را در این جهان خواری است و در رستخیز عذاب سوزان را به او می‌چشانیم؛ سوره حج، آیه:۹.
  54. هنگامی که مرگ هر یک از آنان فرا رسد می‌گوید: پروردگارا! مرا باز گردانید؛ سوره مؤمنون، آیه:۹۹.
  55. کسانی که به (فراخوان) خداوند و پیامبر پس از آسیب دیدن پاسخ گفتند، برای کسانی از آنان که نیکی و پرهیزگاری ورزیده‌اند پاداشی سترگ خواهد بود؛ سوره آل عمران، آیه:۱۷۲.
  56. المیزان، ج۶، ص ۱۰.
  57. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۱۳.
  58. المغنی، الإمامه، ج۱۱، ص ۱۳۶.
  59. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۱۳.
  60. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۱۳.
  61. التحفة الإثنا عشریه، ص ۱۹۸.
  62. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۱۳.
  63. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.
  64. اصول کافی، ج۱، ص ۲۲۸
  65. صحیح البخاری، ج۹، ص ۸۸، صحیح مسلم، ج۶، ص ۳۳.
  66. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۱۳.
  67. المغنی، الإمامه، ج۱، ص ۱۳۵.
  68. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۱۳.]].
  69. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۱۳.]].
  70. سوره بقره، آیه:۴۳.
  71. تفسیر کبیر، ج۱۲، ص ۳۰۰.
  72. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۱۳.]].
  73. و آنان که دهنده زکاتند؛ سوره مؤمنون، آیه:۴.
  74. همان کسانی که زکات نمی‌پردازند و اینانند که منکر جهان واپسین‌اند؛ سوره فصلت، آیه:۷.
  75. همان کس که داراییش را می‌بخشد تا خود پاک و پیراسته شود؛ سوره لیل، آیه:۱۸.
  76. و نام پروردگار خویش برد، آنگاه نماز گزارد؛ سوره اعلی، آیه:۱۵.
  77. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه:۷۳.
  78. و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درست‌پیمان و فرستاده‌ای پیامبر بود.و خانواده خود را به نماز و زکات فرمان می‌داد و نزد پروردگار خویش پسندیده بود؛ سوره مریم، آیه: ۵۴- ۵۵.
  79. و هر جا باشم مرا خجسته گردانیده و تا زنده‌ام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است؛ سوره مریم، آیه:۳۱.
  80. المیزان، ج۶، ص ۱۵.
  81. الشافی الامامة، ج۲، ص ۲۳۸.
  82. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۱۳.]].
  83. المنار، ج۶، ص ۴۴۲.
  84. تفسیر کبیر، ج۱۲، ص ۲۸.
  85. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۱۳.]].
  86. در حالی که از تکبّر) شانه بالا می‌اندازد تا (مردم را) از راه خداوند گمراه کند؛ او را در این جهان خواری است و در رستخیز عذاب سوزان را به او می‌چشانیم؛ سوره حج، آیه:۹.
  87. هنگامی که مرگ هر یک از آنان فرا رسد می‌گوید: پروردگارا! مرا باز گردانید؛ سوره مؤمنون، آیه:۹۹.
  88. کسانی که به (فراخوان) خداوند و پیامبر پس از آسیب دیدن پاسخ گفتند، برای کسانی از آنان که نیکی و پرهیزگاری ورزیده‌اند پاداشی سترگ خواهد بود؛ سوره آل عمران، آیه:۱۷۲.
  89. المیزان، ج۶، ص ۱۰.
  90. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۱۳.]].
  91. المغنی، الإمامه، ج۱۱، ص ۱۳۶.
  92. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۱۳.]].
  93. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۱۳.]].
  94. التحفة الإثنا عشریه، ص ۱۹۸.
  95. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۱۳.]].
  96. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.
  97. اصول کافی، ج۱، ص ۲۲۸
  98. صحیح البخاری، ج۹، ص ۸۸، صحیح مسلم، ج۶، ص ۳۳.
  99. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۱۳.]].