توحید در معارف و سیره امام جواد: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[امام جواد]]{{ع}} نیز، همانند دیگر [[پدران]] بزرگوارش، از چشمه سار زلال [[معرفت]] خویش برای [[روشنگری]] اذهان و [[افکار]] [[مردم]] زمانش نسبت به اصل اول [[اعتقادی]] و [[دینی]] مردم بهره می‌جست.
[[امام جواد]] {{ع}} نیز، همانند دیگر [[پدران]] بزرگوارش، از چشمه سار زلال [[معرفت]] خویش برای [[روشنگری]] اذهان و [[افکار]] [[مردم]] زمانش نسبت به اصل اول [[اعتقادی]] و [[دینی]] مردم بهره می‌جست.
از آن [[حضرت]]، [[احادیث]] و سخنان کوتاه و پرمغزی را در لابه‌لای [[کتب حدیث]] و [[تاریخ]] [[مشاهده]] می‌کنیم، که به فراخور [[فهم]] و [[درک]] مردم آن [[زمان]]، مسئله [[توحید]] و [[خداشناسی]] را بیان فرموده است.
از آن [[حضرت]]، [[احادیث]] و سخنان کوتاه و پرمغزی را در لابه‌لای [[کتب حدیث]] و [[تاریخ]] [[مشاهده]] می‌کنیم، که به فراخور [[فهم]] و [[درک]] مردم آن [[زمان]]، مسئله [[توحید]] و [[خداشناسی]] را بیان فرموده است.
اگرچه سخنان آن حضرت در معرفت ذات [[پروردگار]] و آشنایی با هستی بخش عالم، کوتاه و مختصر است؛ ولی در عین کوتاه بودن، [[عطش]] تشنگان معرفت را برطرف می‌کرد.
اگرچه سخنان آن حضرت در معرفت ذات [[پروردگار]] و آشنایی با هستی بخش عالم، کوتاه و مختصر است؛ ولی در عین کوتاه بودن، [[عطش]] تشنگان معرفت را برطرف می‌کرد.
[[امام]]{{ع}} در ضمن پاسخ کسی که پرسیده بود: آیا می‌توانم [[خداوند]] را مانند موجودات دیگر عالم در [[ذهن]] خویش به تصویر در آورم؟
[[امام]] {{ع}} در ضمن پاسخ کسی که پرسیده بود: آیا می‌توانم [[خداوند]] را مانند موجودات دیگر عالم در [[ذهن]] خویش به تصویر در آورم؟
فرمود: آنچه تو در ذهن خویش به عنوان هستی بخش عالم و [[خالق]] موجودات [[تصور]] می‌کنی، [[خدا]] نیست؛ چراکه ذهن و [[اندیشه]] [[بشر]] از درک [[حقیقت]] ذات پروردگار عالَم عاجز است. او غیر محدود است و ذهن بشر محدود نمی‌تواند حقیقت نامحدود را تصویر کند<ref>توحید صدوق، ص۱۰۶، ح۶؛ کافی، ج۱، ص۸۲، ح۱؛ نور الثقلین، ج۴، ص۵۶۱، ح۲۷؛ بحارالانوار، ج۳، ص۲۶۶، ح۳۲؛ وافی، ج۱، ص۳۳۲، ح۲۵۷؛ فصول المهمه (حر عاملی)، ج۱، ص۱۳۶، ح۳۶.</ref>.
فرمود: آنچه تو در ذهن خویش به عنوان هستی بخش عالم و [[خالق]] موجودات [[تصور]] می‌کنی، [[خدا]] نیست؛ چراکه ذهن و [[اندیشه]] [[بشر]] از درک [[حقیقت]] ذات پروردگار عالَم عاجز است. او غیر محدود است و ذهن بشر محدود نمی‌تواند حقیقت نامحدود را تصویر کند<ref>توحید صدوق، ص۱۰۶، ح۶؛ کافی، ج۱، ص۸۲، ح۱؛ نور الثقلین، ج۴، ص۵۶۱، ح۲۷؛ بحارالانوار، ج۳، ص۲۶۶، ح۳۲؛ وافی، ج۱، ص۳۳۲، ح۲۵۷؛ فصول المهمه (حر عاملی)، ج۱، ص۱۳۶، ح۳۶.</ref>.
در سخنی دیگر، در پاسخ به این [[پرسش]]: خدا واحد است، یعنی چه؟
در سخنی دیگر، در پاسخ به این [[پرسش]]: خدا واحد است، یعنی چه؟
امام{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|الَّذِي اجْتِمَاعُ الْأَلْسُنِ عَلَيْهِ بِالتَّوْحِيدِ}}؛ یعنی آنکه همه [[انسان‌ها]] با هر زبانی که سخن می‌گویند، بر [[یگانگی]] وی [[اتفاق نظر]] دارند.
امام {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|الَّذِي اجْتِمَاعُ الْأَلْسُنِ عَلَيْهِ بِالتَّوْحِيدِ}}؛ یعنی آنکه همه [[انسان‌ها]] با هر زبانی که سخن می‌گویند، بر [[یگانگی]] وی [[اتفاق نظر]] دارند.


انسان‌ها، در گذشته و حال تاریخ، همه [[خداپرست]] و [[موحد]] و به [[رب]] و خالق واحد [[معتقد]] بوده‌اند و با یک مصدر و [[قدرت]] در عالَم [[راز و نیاز]] نموده‌اند و از او درخواست کمک می‌کنند؛ چونان که حضرت [[حق در قرآن]] [[کریم]] همگان را به این امر توجه می‌دهد: {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ}}<ref>«و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است؟ می‌گویند: خداوند» سوره لقمان، آیه ۲۵.</ref><ref>توحید صدوق، ص۸۳، ح۲؛ نور الثقلین، ج۴، ص۲۱۵، ح۸۹؛ بحار الانوار، ج۳، ص۲۰۸، ح۴؛ کافی، ج۱، ص۱۱۸، ح۱۲؛ وافی، ج۱، ص۴۷۷، ح۳۹۰.</ref>.
انسان‌ها، در گذشته و حال تاریخ، همه [[خداپرست]] و [[موحد]] و به [[رب]] و خالق واحد [[معتقد]] بوده‌اند و با یک مصدر و [[قدرت]] در عالَم [[راز و نیاز]] نموده‌اند و از او درخواست کمک می‌کنند؛ چونان که حضرت [[حق در قرآن]] [[کریم]] همگان را به این امر توجه می‌دهد: {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ}}<ref>«و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است؟ می‌گویند: خداوند» سوره لقمان، آیه ۲۵.</ref><ref>توحید صدوق، ص۸۳، ح۲؛ نور الثقلین، ج۴، ص۲۱۵، ح۸۹؛ بحار الانوار، ج۳، ص۲۰۸، ح۴؛ کافی، ج۱، ص۱۱۸، ح۱۲؛ وافی، ج۱، ص۴۷۷، ح۳۹۰.</ref>.
[[ابوهاشم جعفری]] می‌گوید: نزد [[امام جواد]]{{ع}} بودم. شخصی پرسید: ای فرزند [[رسول خدا]]! به من بگو آیا نام‌ها و صفاتی برای [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] وجود دارد؟ چنان چه پاسخ مثبت باشد، آیا نام‌ها و صفات همان وجود خداوند هستند یا جدای از او؟
[[ابوهاشم جعفری]] می‌گوید: نزد [[امام جواد]] {{ع}} بودم. شخصی پرسید: ای فرزند [[رسول خدا]]! به من بگو آیا نام‌ها و صفاتی برای [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] وجود دارد؟ چنان چه پاسخ مثبت باشد، آیا نام‌ها و صفات همان وجود خداوند هستند یا جدای از او؟
[[امام]]{{ع}} فرمود: [[پرسش]] تو دو گونه [[تفسیر]] دارد: چنان چه می‌خواهی بپرسی که آیا تعدد و تکثر در او راه دارد؟ پاسخ آن است که خداوند [[برتر]] از پرسش تو است و هیچ تعدد و تکثری در او راه ندارد.
[[امام]] {{ع}} فرمود: [[پرسش]] تو دو گونه [[تفسیر]] دارد: چنان چه می‌خواهی بپرسی که آیا تعدد و تکثر در او راه دارد؟ پاسخ آن است که خداوند [[برتر]] از پرسش تو است و هیچ تعدد و تکثری در او راه ندارد.
چنان چه مقصود آن باشد که آیا نام‌ها و صفات او همیشگی است؟ باید بگویم که این سخن نیز دو گونه تفسیر دارد: چنان‌چه مقصود تو همیشگی بودن [[علم]] او و [[استحقاق]] او برای این صفات و [[اسما]] باشد؛ پاسخ آن است که آری.
چنان چه مقصود آن باشد که آیا نام‌ها و صفات او همیشگی است؟ باید بگویم که این سخن نیز دو گونه تفسیر دارد: چنان‌چه مقصود تو همیشگی بودن [[علم]] او و [[استحقاق]] او برای این صفات و [[اسما]] باشد؛ پاسخ آن است که آری.
و چنان‌چه مقصود تو همیشگی بودن شکل و حروف و پاره‌های آن کلمات و اسما باشد، هیچ‌گاه این‌گونه نبوده و نیست؛ بلکه خداوند زمانی که هیچ نبود، به [[تنهایی]] بود. سپس او همه اسما و صفات را آفرید تا وسیله [[ارتباط]] میان او و مخلوقاتش باشند و [[مردم]] بتوانند با آنها به درگاه وی [[تضرع]] و ناله کنند و او را [[پرستش]] نمایند.
و چنان‌چه مقصود تو همیشگی بودن شکل و حروف و پاره‌های آن کلمات و اسما باشد، هیچ‌گاه این‌گونه نبوده و نیست؛ بلکه خداوند زمانی که هیچ نبود، به [[تنهایی]] بود. سپس او همه اسما و صفات را آفرید تا وسیله [[ارتباط]] میان او و مخلوقاتش باشند و [[مردم]] بتوانند با آنها به درگاه وی [[تضرع]] و ناله کنند و او را [[پرستش]] نمایند.
خط ۲۵: خط ۲۵:
پس این که می‌گوییم او [[قادر]] است؛ یعنی عجز و [[ناتوانی]] را از وجود او می‌زداییم و دیگران را بدان توصیف می‌نماییم. و این که می‌گوییم او عالِم است؛ یعنی [[جهل]] را از وجود او می‌زداییم. هرگاه چنین شد، وجود او [[علم]] محض می‌شود که چیزی جدای از ذات او نخواهد بود.
پس این که می‌گوییم او [[قادر]] است؛ یعنی عجز و [[ناتوانی]] را از وجود او می‌زداییم و دیگران را بدان توصیف می‌نماییم. و این که می‌گوییم او عالِم است؛ یعنی [[جهل]] را از وجود او می‌زداییم. هرگاه چنین شد، وجود او [[علم]] محض می‌شود که چیزی جدای از ذات او نخواهد بود.
[[ابوهاشم]] می‌گوید: آن شخص پرسید چگونه [[خدا]] را با اسم و صفت [[سمیع]] می‌خوانیم؟
[[ابوهاشم]] می‌گوید: آن شخص پرسید چگونه [[خدا]] را با اسم و صفت [[سمیع]] می‌خوانیم؟
[[امام جواد]]{{ع}} فرمود: هر آنچه قابل شنیدن باشد، از او مخفی نیست؛ ولی او را با گوش سر توصیف نمی‌کنیم. توصیف [[خداوند]] به [[وصف]] «[[بصیر]]» نیز همین گونه است؛ زیرا هر آنچه قابل دیدن باشد، بر او مخفی نخواهد بود. اما او را به [[چشم سر]] توصیف نمی‌کنیم و [[اسما]] و صفات دیگر خداوند مانند «لطیف» و «[[قوی]]» نیز این‌گونه می‌باشد.
[[امام جواد]] {{ع}} فرمود: هر آنچه قابل شنیدن باشد، از او مخفی نیست؛ ولی او را با گوش سر توصیف نمی‌کنیم. توصیف [[خداوند]] به [[وصف]] «[[بصیر]]» نیز همین گونه است؛ زیرا هر آنچه قابل دیدن باشد، بر او مخفی نخواهد بود. اما او را به [[چشم سر]] توصیف نمی‌کنیم و [[اسما]] و صفات دیگر خداوند مانند «لطیف» و «[[قوی]]» نیز این‌گونه می‌باشد.


آری، خداوند نه شبیه دارد، نه مخالف، نه پایان و نه کیفیت؛ بلکه بر [[قلب]] [[حرام]] است که برای او نظیری قرار دهد، بر [[فکر]] حرام است که برای او حد و مرزی قایل شود و بر [[باطن]] حرام است که او را به کیفیتی توصیف نماید. او [[برتر]] از همه و بزرگ‌تر از هر چیزی است<ref>توحید، ص۱۹۳، ح۷؛ احتجاج، ج۲، ص۴۶۷، ح۳۲۱؛ کافی، ج۱، ص۱۱۶، ح۷؛ بحارالأنوار، ج۴، ص۱۵۳، ح۱؛ ج۵۴، ص۸۳؛ ج۵۴، ص۸۲، ح۶۲؛ نور الثقلین، ج۱، ص۳۸، ح۳۲؛ ج۳، ص۱۳۴، ح۵۹؛ ج۵، ص۲۳۴، ح۱۷؛ تفسیر صافی، ج۵، ص۱۱۰؛ وافی، ج۱، ص۲۷۲، ح۳۸۵؛ فصول المهمه (حرعاملی)، ج۱، ص۱۴۹، ح۶۱ و ص۱۶۲، ح۹۴ و ص۲۰۶، ح۱۷۱.</ref>.
آری، خداوند نه شبیه دارد، نه مخالف، نه پایان و نه کیفیت؛ بلکه بر [[قلب]] [[حرام]] است که برای او نظیری قرار دهد، بر [[فکر]] حرام است که برای او حد و مرزی قایل شود و بر [[باطن]] حرام است که او را به کیفیتی توصیف نماید. او [[برتر]] از همه و بزرگ‌تر از هر چیزی است<ref>توحید، ص۱۹۳، ح۷؛ احتجاج، ج۲، ص۴۶۷، ح۳۲۱؛ کافی، ج۱، ص۱۱۶، ح۷؛ بحارالأنوار، ج۴، ص۱۵۳، ح۱؛ ج۵۴، ص۸۳؛ ج۵۴، ص۸۲، ح۶۲؛ نور الثقلین، ج۱، ص۳۸، ح۳۲؛ ج۳، ص۱۳۴، ح۵۹؛ ج۵، ص۲۳۴، ح۱۷؛ تفسیر صافی، ج۵، ص۱۱۰؛ وافی، ج۱، ص۲۷۲، ح۳۸۵؛ فصول المهمه (حرعاملی)، ج۱، ص۱۴۹، ح۶۱ و ص۱۶۲، ح۹۴ و ص۲۰۶، ح۱۷۱.</ref>.
در روایتی دیگر [[اشعث بن حاتم]] از امام جواد{{ع}} در باره مسئله‌ای از [[توحید]] پرسید و [[امام]]{{ع}} در پاسخ وی فرمود: آیا [[قرآن]] می‌خوانی؟
در روایتی دیگر [[اشعث بن حاتم]] از امام جواد {{ع}} در باره مسئله‌ای از [[توحید]] پرسید و [[امام]] {{ع}} در پاسخ وی فرمود: آیا [[قرآن]] می‌خوانی؟
گفت: آری.
گفت: آری.
امام{{ع}} فرمود: این [[آیه]] را بخوان: {{متن قرآن|لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ}}<ref>«چشم‌ها او را در نمی‌یابند و او چشم‌ها را در می‌یابد و او نازک‌بین آگاه است» سوره انعام، آیه ۱۰۳.</ref>.
امام {{ع}} فرمود: این [[آیه]] را بخوان: {{متن قرآن|لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ}}<ref>«چشم‌ها او را در نمی‌یابند و او چشم‌ها را در می‌یابد و او نازک‌بین آگاه است» سوره انعام، آیه ۱۰۳.</ref>.
او هم آیه را خواند. امام{{ع}} فرمود: مقصود از [[چشم‌ها]] چیست؟
او هم آیه را خواند. امام {{ع}} فرمود: مقصود از [[چشم‌ها]] چیست؟
گفت: چشم سر مقصود است.
گفت: چشم سر مقصود است.
امام{{ع}} فرمود: خیر! بلکه چشم فکر و [[اندیشه]] مقصود است که فکرها و [[اندیشه‌ها]] [[ذات خداوند]] را [[درک]] نمی‌کنند و اوست که همه [[فکر]] و [[اندیشه‌ها]] را می‌شناسد<ref>محاسن برقی، ص۲۳۹، ح۲۱۵؛ بحار الأنوار، ج۳، ص۳۰۸، ح۴۶.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۲۶۱.</ref>
امام {{ع}} فرمود: خیر! بلکه چشم فکر و [[اندیشه]] مقصود است که فکرها و [[اندیشه‌ها]] [[ذات خداوند]] را [[درک]] نمی‌کنند و اوست که همه [[فکر]] و [[اندیشه‌ها]] را می‌شناسد<ref>محاسن برقی، ص۲۳۹، ح۲۱۵؛ بحار الأنوار، ج۳، ص۳۰۸، ح۴۶.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۲۶۱.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۱۱

مقدمه

امام جواد (ع) نیز، همانند دیگر پدران بزرگوارش، از چشمه سار زلال معرفت خویش برای روشنگری اذهان و افکار مردم زمانش نسبت به اصل اول اعتقادی و دینی مردم بهره می‌جست. از آن حضرت، احادیث و سخنان کوتاه و پرمغزی را در لابه‌لای کتب حدیث و تاریخ مشاهده می‌کنیم، که به فراخور فهم و درک مردم آن زمان، مسئله توحید و خداشناسی را بیان فرموده است. اگرچه سخنان آن حضرت در معرفت ذات پروردگار و آشنایی با هستی بخش عالم، کوتاه و مختصر است؛ ولی در عین کوتاه بودن، عطش تشنگان معرفت را برطرف می‌کرد. امام (ع) در ضمن پاسخ کسی که پرسیده بود: آیا می‌توانم خداوند را مانند موجودات دیگر عالم در ذهن خویش به تصویر در آورم؟ فرمود: آنچه تو در ذهن خویش به عنوان هستی بخش عالم و خالق موجودات تصور می‌کنی، خدا نیست؛ چراکه ذهن و اندیشه بشر از درک حقیقت ذات پروردگار عالَم عاجز است. او غیر محدود است و ذهن بشر محدود نمی‌تواند حقیقت نامحدود را تصویر کند[۱]. در سخنی دیگر، در پاسخ به این پرسش: خدا واحد است، یعنی چه؟ امام (ع) فرمود: «الَّذِي اجْتِمَاعُ الْأَلْسُنِ عَلَيْهِ بِالتَّوْحِيدِ»؛ یعنی آنکه همه انسان‌ها با هر زبانی که سخن می‌گویند، بر یگانگی وی اتفاق نظر دارند.

انسان‌ها، در گذشته و حال تاریخ، همه خداپرست و موحد و به رب و خالق واحد معتقد بوده‌اند و با یک مصدر و قدرت در عالَم راز و نیاز نموده‌اند و از او درخواست کمک می‌کنند؛ چونان که حضرت حق در قرآن کریم همگان را به این امر توجه می‌دهد: ﴿وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ[۲][۳]. ابوهاشم جعفری می‌گوید: نزد امام جواد (ع) بودم. شخصی پرسید: ای فرزند رسول خدا! به من بگو آیا نام‌ها و صفاتی برای خداوند در قرآن کریم وجود دارد؟ چنان چه پاسخ مثبت باشد، آیا نام‌ها و صفات همان وجود خداوند هستند یا جدای از او؟ امام (ع) فرمود: پرسش تو دو گونه تفسیر دارد: چنان چه می‌خواهی بپرسی که آیا تعدد و تکثر در او راه دارد؟ پاسخ آن است که خداوند برتر از پرسش تو است و هیچ تعدد و تکثری در او راه ندارد. چنان چه مقصود آن باشد که آیا نام‌ها و صفات او همیشگی است؟ باید بگویم که این سخن نیز دو گونه تفسیر دارد: چنان‌چه مقصود تو همیشگی بودن علم او و استحقاق او برای این صفات و اسما باشد؛ پاسخ آن است که آری. و چنان‌چه مقصود تو همیشگی بودن شکل و حروف و پاره‌های آن کلمات و اسما باشد، هیچ‌گاه این‌گونه نبوده و نیست؛ بلکه خداوند زمانی که هیچ نبود، به تنهایی بود. سپس او همه اسما و صفات را آفرید تا وسیله ارتباط میان او و مخلوقاتش باشند و مردم بتوانند با آنها به درگاه وی تضرع و ناله کنند و او را پرستش نمایند.

اسما و صفات آفریده‌های معانی هستند و آن چه به سبب آنها قصد می‌شود، همان خدای واحد یگانه خواهد بود که شایسته هیچ‌گونه اختلاف و ائتلافی نیست؛ زیرا اختلاف و ائتلاف در موجود دارای جزء و قابل تجزیه تصور می‌شود؛ در حالی که خدای عزوجل این‌گونه نیست بلکه این از ویژگی‌های موجودات مادی و غیر از خداوند است. آری، خداوند هرگز با قلت و کثرت اندیشیده نمی‌شود؛ زیرا هر چه با آن اندیشه شود، مخلوقی است که راه به خالق می‌برد. پس این که می‌گوییم او قادر است؛ یعنی عجز و ناتوانی را از وجود او می‌زداییم و دیگران را بدان توصیف می‌نماییم. و این که می‌گوییم او عالِم است؛ یعنی جهل را از وجود او می‌زداییم. هرگاه چنین شد، وجود او علم محض می‌شود که چیزی جدای از ذات او نخواهد بود. ابوهاشم می‌گوید: آن شخص پرسید چگونه خدا را با اسم و صفت سمیع می‌خوانیم؟ امام جواد (ع) فرمود: هر آنچه قابل شنیدن باشد، از او مخفی نیست؛ ولی او را با گوش سر توصیف نمی‌کنیم. توصیف خداوند به وصف «بصیر» نیز همین گونه است؛ زیرا هر آنچه قابل دیدن باشد، بر او مخفی نخواهد بود. اما او را به چشم سر توصیف نمی‌کنیم و اسما و صفات دیگر خداوند مانند «لطیف» و «قوی» نیز این‌گونه می‌باشد.

آری، خداوند نه شبیه دارد، نه مخالف، نه پایان و نه کیفیت؛ بلکه بر قلب حرام است که برای او نظیری قرار دهد، بر فکر حرام است که برای او حد و مرزی قایل شود و بر باطن حرام است که او را به کیفیتی توصیف نماید. او برتر از همه و بزرگ‌تر از هر چیزی است[۴]. در روایتی دیگر اشعث بن حاتم از امام جواد (ع) در باره مسئله‌ای از توحید پرسید و امام (ع) در پاسخ وی فرمود: آیا قرآن می‌خوانی؟ گفت: آری. امام (ع) فرمود: این آیه را بخوان: ﴿لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ[۵]. او هم آیه را خواند. امام (ع) فرمود: مقصود از چشم‌ها چیست؟ گفت: چشم سر مقصود است. امام (ع) فرمود: خیر! بلکه چشم فکر و اندیشه مقصود است که فکرها و اندیشه‌ها ذات خداوند را درک نمی‌کنند و اوست که همه فکر و اندیشه‌ها را می‌شناسد[۶].[۷]

منابع

پانویس

  1. توحید صدوق، ص۱۰۶، ح۶؛ کافی، ج۱، ص۸۲، ح۱؛ نور الثقلین، ج۴، ص۵۶۱، ح۲۷؛ بحارالانوار، ج۳، ص۲۶۶، ح۳۲؛ وافی، ج۱، ص۳۳۲، ح۲۵۷؛ فصول المهمه (حر عاملی)، ج۱، ص۱۳۶، ح۳۶.
  2. «و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است؟ می‌گویند: خداوند» سوره لقمان، آیه ۲۵.
  3. توحید صدوق، ص۸۳، ح۲؛ نور الثقلین، ج۴، ص۲۱۵، ح۸۹؛ بحار الانوار، ج۳، ص۲۰۸، ح۴؛ کافی، ج۱، ص۱۱۸، ح۱۲؛ وافی، ج۱، ص۴۷۷، ح۳۹۰.
  4. توحید، ص۱۹۳، ح۷؛ احتجاج، ج۲، ص۴۶۷، ح۳۲۱؛ کافی، ج۱، ص۱۱۶، ح۷؛ بحارالأنوار، ج۴، ص۱۵۳، ح۱؛ ج۵۴، ص۸۳؛ ج۵۴، ص۸۲، ح۶۲؛ نور الثقلین، ج۱، ص۳۸، ح۳۲؛ ج۳، ص۱۳۴، ح۵۹؛ ج۵، ص۲۳۴، ح۱۷؛ تفسیر صافی، ج۵، ص۱۱۰؛ وافی، ج۱، ص۲۷۲، ح۳۸۵؛ فصول المهمه (حرعاملی)، ج۱، ص۱۴۹، ح۶۱ و ص۱۶۲، ح۹۴ و ص۲۰۶، ح۱۷۱.
  5. «چشم‌ها او را در نمی‌یابند و او چشم‌ها را در می‌یابد و او نازک‌بین آگاه است» سوره انعام، آیه ۱۰۳.
  6. محاسن برقی، ص۲۳۹، ح۲۱۵؛ بحار الأنوار، ج۳، ص۳۰۸، ح۴۶.
  7. طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل، دانشنامه جوادالائمه، ص ۲۶۱.