همدردی با حضرت فاطمه: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
بی گمان، همدردی با [[حضرت فاطمه]]{{س}} شایسته است؛ زیرا اگر [[پیامبر]] سفارش به [[اذیت]] آن مظلومه میفرمود، [[تصور]] نمیشود که بیشتر از این او را بیازارند! طوری با او [[رفتار]] میکردند که میفرمود: | بی گمان، همدردی با [[حضرت فاطمه]] {{س}} شایسته است؛ زیرا اگر [[پیامبر]] سفارش به [[اذیت]] آن مظلومه میفرمود، [[تصور]] نمیشود که بیشتر از این او را بیازارند! طوری با او [[رفتار]] میکردند که میفرمود: | ||
{{متن حدیث|يَا رَبِّ إِنِّي قَدْ سَئِمْتُ الْحَيَاةَ وَ تَبَرَّمْتُ بِأَهْلِ الدُّنْيَا فَأَلْحِقْنِي بِأَبِي}}<ref>صحیفة الزهراء{{س}}، محمد جواد قیومی اصفهانی، ص۲۱۰.</ref>؛ «پروردگارا! از [[زندگی دنیا]] خسته شده و از [[اهل]] آن بیزار گشتهام؛ پس مرا به پدرم ملحق نما». | {{متن حدیث|يَا رَبِّ إِنِّي قَدْ سَئِمْتُ الْحَيَاةَ وَ تَبَرَّمْتُ بِأَهْلِ الدُّنْيَا فَأَلْحِقْنِي بِأَبِي}}<ref>صحیفة الزهراء {{س}}، محمد جواد قیومی اصفهانی، ص۲۱۰.</ref>؛ «پروردگارا! از [[زندگی دنیا]] خسته شده و از [[اهل]] آن بیزار گشتهام؛ پس مرا به پدرم ملحق نما». | ||
[[ابوبصیر]] میگوید: محضر [[مبارک]] [[امام صادق]]{{ع}} بودم و برای آن جناب سخن میگفتم. در این هنگام یکی از [[فرزندان حضرت]] داخل شد. [[امام]] به او فرمودند: بارک [[الله]]! و او را به سینه خود چسبانده و وی را بوسیده و فرمودند: | [[ابوبصیر]] میگوید: محضر [[مبارک]] [[امام صادق]] {{ع}} بودم و برای آن جناب سخن میگفتم. در این هنگام یکی از [[فرزندان حضرت]] داخل شد. [[امام]] به او فرمودند: بارک [[الله]]! و او را به سینه خود چسبانده و وی را بوسیده و فرمودند: | ||
[[خدا]] [[ذلیل]] کند کسانی را که شما را ذلیل کنند و [[انتقام]] کشد از آنان که به شما [[ظلم]] کنند و [[خوار]] کند افرادی را که شما را خوار کنند و [[لعنت]] کند اشخاصی را که شما را میکشند و خدا ولی و [[حافظ]] و [[ناصر]] شما باشد. [[زنان]]، [[انبیا]]، [[صدیقین]]، [[شهدا]] و [[فرشتگان]] [[آسمان]] بسیار بر شما گریستند. سپس آن [[حضرت]] گریسته و فرمودند: ای [[ابو بصیر]]! هرگاه به بچههای [[امام حسین]]{{ع}} مینگرم، به واسطه [[مصیبت]] و ظلمی که به پدرشان و خودشان شده است، حالتی به من دست میدهد که قابل کنترل نیست. | [[خدا]] [[ذلیل]] کند کسانی را که شما را ذلیل کنند و [[انتقام]] کشد از آنان که به شما [[ظلم]] کنند و [[خوار]] کند افرادی را که شما را خوار کنند و [[لعنت]] کند اشخاصی را که شما را میکشند و خدا ولی و [[حافظ]] و [[ناصر]] شما باشد. [[زنان]]، [[انبیا]]، [[صدیقین]]، [[شهدا]] و [[فرشتگان]] [[آسمان]] بسیار بر شما گریستند. سپس آن [[حضرت]] گریسته و فرمودند: ای [[ابو بصیر]]! هرگاه به بچههای [[امام حسین]] {{ع}} مینگرم، به واسطه [[مصیبت]] و ظلمی که به پدرشان و خودشان شده است، حالتی به من دست میدهد که قابل کنترل نیست. | ||
ای ابوبصیر! [[فاطمه زهرا]]{{س}} بر آن حضرت گریست و [[ضجه]] زده و به دنبال آن [[جهنم]] فریادی کشید و بانگی زد که فرشتگان حافظ و [[نگهبان]] بر آن، صدای [[گریه]] [[دوزخ]] را شنیدند و سریع آماده شدند تا آن را کنترل کنند؛ زیرا [[خوف]] آن بود که از درون دوزخ، [[آتش]] زبانه کشید یا [[دود]] آن بیرون رفته و اهل [[زمین]] را بسوزاند. از این رو تا مادامی که دوزخ گریان و نالان است، فرشتگان حافظ آن را مهار کرده و به جهت خوف و هراسی که بر اهل زمین دارند آن را محافظت نموده و دربهای آن را محکم بستهاند، ولی در عین حال [[دوزخ]] ساکت و آرام نمیشود، مگر صدای [[فاطمه]]{{س}} آرام گردد. | ای ابوبصیر! [[فاطمه زهرا]] {{س}} بر آن حضرت گریست و [[ضجه]] زده و به دنبال آن [[جهنم]] فریادی کشید و بانگی زد که فرشتگان حافظ و [[نگهبان]] بر آن، صدای [[گریه]] [[دوزخ]] را شنیدند و سریع آماده شدند تا آن را کنترل کنند؛ زیرا [[خوف]] آن بود که از درون دوزخ، [[آتش]] زبانه کشید یا [[دود]] آن بیرون رفته و اهل [[زمین]] را بسوزاند. از این رو تا مادامی که دوزخ گریان و نالان است، فرشتگان حافظ آن را مهار کرده و به جهت خوف و هراسی که بر اهل زمین دارند آن را محافظت نموده و دربهای آن را محکم بستهاند، ولی در عین حال [[دوزخ]] ساکت و آرام نمیشود، مگر صدای [[فاطمه]] {{س}} آرام گردد. | ||
ای [[ابوبصیر]]! دریاها نزدیک بود شکاف برداشته، در نتیجه برخی در بعضی دیگر داخل شوند و قطرهای از آب دریاها نیست، مگر آنکه فرشتهای بر آن [[موکل]] است؛ لذا هرگاه [[فرشته]] موکل بانگ دریا و [[خروش]] آن را بشنود، با زدن بالش، خروش و [[طغیان]] آن را خاموش و ساکت میکند و آنها را [[حبس]] و نگاه داشته تا بر یکدیگر داخل و وارد شوند. این نیست، مگر به خاطر [[خوف]] و [[هراس]] بر [[دنیا]] و آنچه در آن و کسانی که بر روی [[زمین]] هستند و پیوسته [[فرشتگان]] از روی [[شفقت]] و ترحم به واسطه [[گریستن]] دریاها میگریند و [[خدا]] را خوانده و به جانبش [[تضرع]] و [[زاری]] نموده و [[اهل]] [[عرش]] و اطراف آن نیز، جملگی در تضرع و نالهاند. صداهای فرشتگان بلند است که به خاطر خوف و هراس بر اهل زمین، همواره [[حق]] را [[تقدیس]] و [[تنزیه]] مینمایند و اگر احیاناً صدای آنها به زمین برسد، اهل زمین به فریاد آمده و کوهها قطعه قطعه شده و زمین اهلش را میلرزاند. | ای [[ابوبصیر]]! دریاها نزدیک بود شکاف برداشته، در نتیجه برخی در بعضی دیگر داخل شوند و قطرهای از آب دریاها نیست، مگر آنکه فرشتهای بر آن [[موکل]] است؛ لذا هرگاه [[فرشته]] موکل بانگ دریا و [[خروش]] آن را بشنود، با زدن بالش، خروش و [[طغیان]] آن را خاموش و ساکت میکند و آنها را [[حبس]] و نگاه داشته تا بر یکدیگر داخل و وارد شوند. این نیست، مگر به خاطر [[خوف]] و [[هراس]] بر [[دنیا]] و آنچه در آن و کسانی که بر روی [[زمین]] هستند و پیوسته [[فرشتگان]] از روی [[شفقت]] و ترحم به واسطه [[گریستن]] دریاها میگریند و [[خدا]] را خوانده و به جانبش [[تضرع]] و [[زاری]] نموده و [[اهل]] [[عرش]] و اطراف آن نیز، جملگی در تضرع و نالهاند. صداهای فرشتگان بلند است که به خاطر خوف و هراس بر اهل زمین، همواره [[حق]] را [[تقدیس]] و [[تنزیه]] مینمایند و اگر احیاناً صدای آنها به زمین برسد، اهل زمین به فریاد آمده و کوهها قطعه قطعه شده و زمین اهلش را میلرزاند. | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
ابوبصیر میگوید: محضر [[مبارک]] عرضه داشتم: فدایت شوم این امر بسیار [[عظیم]] و مبارک است. | ابوبصیر میگوید: محضر [[مبارک]] عرضه داشتم: فدایت شوم این امر بسیار [[عظیم]] و مبارک است. | ||
[[حضرت]] فرمودند: از این عظیمتر، آن خبری است که نشنیدهای. سپس فرمودند: ابوبصیر! آیا [[دوست]] نداری در زمره کسانی باشی که [[حضرت فاطمه]]{{س}} را کمک میکنند؟ | [[حضرت]] فرمودند: از این عظیمتر، آن خبری است که نشنیدهای. سپس فرمودند: ابوبصیر! آیا [[دوست]] نداری در زمره کسانی باشی که [[حضرت فاطمه]] {{س}} را کمک میکنند؟ | ||
ابوبصیر میگوید: وقتی [[امام]] این [[کلام]] را فرمودند، به طوری [[گریه]] به من دست داد که [[قادر]] بر [[سخن گفتن]] نبودم و چنان [[بغض]] گلویم را میفشرد که [[توانایی]] بر تکلم نداشتم؛ پس حضرت به پا خاسته و به نمازخانه تشریف بردند و به خواندن [[دعا]] پرداختند. | ابوبصیر میگوید: وقتی [[امام]] این [[کلام]] را فرمودند، به طوری [[گریه]] به من دست داد که [[قادر]] بر [[سخن گفتن]] نبودم و چنان [[بغض]] گلویم را میفشرد که [[توانایی]] بر تکلم نداشتم؛ پس حضرت به پا خاسته و به نمازخانه تشریف بردند و به خواندن [[دعا]] پرداختند. | ||
نسخهٔ ۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۳۴
مقدمه
بی گمان، همدردی با حضرت فاطمه (س) شایسته است؛ زیرا اگر پیامبر سفارش به اذیت آن مظلومه میفرمود، تصور نمیشود که بیشتر از این او را بیازارند! طوری با او رفتار میکردند که میفرمود: «يَا رَبِّ إِنِّي قَدْ سَئِمْتُ الْحَيَاةَ وَ تَبَرَّمْتُ بِأَهْلِ الدُّنْيَا فَأَلْحِقْنِي بِأَبِي»[۱]؛ «پروردگارا! از زندگی دنیا خسته شده و از اهل آن بیزار گشتهام؛ پس مرا به پدرم ملحق نما».
ابوبصیر میگوید: محضر مبارک امام صادق (ع) بودم و برای آن جناب سخن میگفتم. در این هنگام یکی از فرزندان حضرت داخل شد. امام به او فرمودند: بارک الله! و او را به سینه خود چسبانده و وی را بوسیده و فرمودند: خدا ذلیل کند کسانی را که شما را ذلیل کنند و انتقام کشد از آنان که به شما ظلم کنند و خوار کند افرادی را که شما را خوار کنند و لعنت کند اشخاصی را که شما را میکشند و خدا ولی و حافظ و ناصر شما باشد. زنان، انبیا، صدیقین، شهدا و فرشتگان آسمان بسیار بر شما گریستند. سپس آن حضرت گریسته و فرمودند: ای ابو بصیر! هرگاه به بچههای امام حسین (ع) مینگرم، به واسطه مصیبت و ظلمی که به پدرشان و خودشان شده است، حالتی به من دست میدهد که قابل کنترل نیست.
ای ابوبصیر! فاطمه زهرا (س) بر آن حضرت گریست و ضجه زده و به دنبال آن جهنم فریادی کشید و بانگی زد که فرشتگان حافظ و نگهبان بر آن، صدای گریه دوزخ را شنیدند و سریع آماده شدند تا آن را کنترل کنند؛ زیرا خوف آن بود که از درون دوزخ، آتش زبانه کشید یا دود آن بیرون رفته و اهل زمین را بسوزاند. از این رو تا مادامی که دوزخ گریان و نالان است، فرشتگان حافظ آن را مهار کرده و به جهت خوف و هراسی که بر اهل زمین دارند آن را محافظت نموده و دربهای آن را محکم بستهاند، ولی در عین حال دوزخ ساکت و آرام نمیشود، مگر صدای فاطمه (س) آرام گردد.
ای ابوبصیر! دریاها نزدیک بود شکاف برداشته، در نتیجه برخی در بعضی دیگر داخل شوند و قطرهای از آب دریاها نیست، مگر آنکه فرشتهای بر آن موکل است؛ لذا هرگاه فرشته موکل بانگ دریا و خروش آن را بشنود، با زدن بالش، خروش و طغیان آن را خاموش و ساکت میکند و آنها را حبس و نگاه داشته تا بر یکدیگر داخل و وارد شوند. این نیست، مگر به خاطر خوف و هراس بر دنیا و آنچه در آن و کسانی که بر روی زمین هستند و پیوسته فرشتگان از روی شفقت و ترحم به واسطه گریستن دریاها میگریند و خدا را خوانده و به جانبش تضرع و زاری نموده و اهل عرش و اطراف آن نیز، جملگی در تضرع و نالهاند. صداهای فرشتگان بلند است که به خاطر خوف و هراس بر اهل زمین، همواره حق را تقدیس و تنزیه مینمایند و اگر احیاناً صدای آنها به زمین برسد، اهل زمین به فریاد آمده و کوهها قطعه قطعه شده و زمین اهلش را میلرزاند.
ابوبصیر میگوید: محضر مبارک عرضه داشتم: فدایت شوم این امر بسیار عظیم و مبارک است.
حضرت فرمودند: از این عظیمتر، آن خبری است که نشنیدهای. سپس فرمودند: ابوبصیر! آیا دوست نداری در زمره کسانی باشی که حضرت فاطمه (س) را کمک میکنند؟ ابوبصیر میگوید: وقتی امام این کلام را فرمودند، به طوری گریه به من دست داد که قادر بر سخن گفتن نبودم و چنان بغض گلویم را میفشرد که توانایی بر تکلم نداشتم؛ پس حضرت به پا خاسته و به نمازخانه تشریف بردند و به خواندن دعا پرداختند.
پس از مجلس حضرت، با چنین حالی برخاسته و بیرون آمدم؛ پس نه غذا خوردم و نه خوابیدم و صبح روز بعد با حالی ترسان، روزه گرفته تا آنکه دوباره به محضر مبارکش مشرف شدم. پس وقتی آن جناب را ساکن و آرام دیدم، من نیز آرام گرفتم و از اینکه عقوبت و بلایی بر من نازل نشده، حق تعالی را حمد و ستایش نمودم[۲].[۳]
منابع
پانویس
- ↑ صحیفة الزهراء (س)، محمد جواد قیومی اصفهانی، ص۲۱۰.
- ↑ ترجمه کامل الزیارات، أبوالقاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی بن قولویه، ص۲۶۲ – ۲۶۴.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، فرهنگنامه فاطمی ج۵، ص ۱۷۶۸.