شئون امام در سرای آخرت: تفاوت میان نسخهها
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
* از جمله شئونی که بیشتر متکلمان بدان اشاره کردهاند، [[شفاعت]] است. شیخ مفید بدون استناد به روایات از اتفاقنظر امامیه بر شفیع بودن پیامبر و [[امامان]]{{عم}} سخن به میان میآورد؛ بدین بیان که پیامبر شفیع امت خود، و [[امامان]] نیز شفیع شیعیاناند و بسیاری از گنهکاران نجات مییابند.<ref>محمد بن محمد بن نعمان مفید، أوائل المقالات، ص۴۷ و ۷۹-۸۰.</ref> مرحوم سید نیز همچون دیگر اندیشمندان این اندیشه را پذیرفته، اما چندان به بسط آن همت نگمارده است. وی بیشتر تلاش خود را در بحث شفاعت به اثبات این امر اختصاص داده که شفاعت تنها در مورد برداشتن عذاب است نه آنکه رسیدن نفع از سوی شفیع به شفاعتشونده.<ref>سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الكلام، تحقیق احمد حسینی، ص ۵۰۵-۵۰۶. </ref> همچنین سید بیشتر درباره [[شفاعت]] [[پیامبر خاتم|نبی اکرم]]{{صل}} صحبت کرده و به طور صریح از [[شفاعت]] [[ائمه]] اطهار{{عم}} سخن نگفته است. اگر میتوانیم اعتقاد به شفاعت [[امامان]]{{عم}} را به سید نسبت دهیم، بر این اساس است که وی شفاعت را منحصر به پیامبر نمیداند، بلکه بر این باور است که مؤمنان نیز یکدیگر را شفاعت میکنند. روشن است وقتی مؤمنان حق [[شفاعت]] دارند، [[امامان]] معصوم{{عم}}، به طریق اولی چنین شأنی را دارایند.<ref>همو، الرسائل، تحقیق مهدی رجایی، ج۳، ص۳۶۸-۳۶۹.</ref> کراجکی روایت دیگری نیز نقل کرده که در آن [[امام علی]]{{ع}} خود را صاحب مقام [[شفاعت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} معرفی کرده است.<ref>ابوالفتح کراجکی، الاستنصار، ص ۲۱-۲۲.</ref> شیخ طوسی نیز تصریح میکند که شأن [[شفاعت]] برای [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}}، بسیاری از صحابه ایشان، [[امامان]] معصوم و نیز بسیاری از مؤمنان صالح مسلّم و ثابت است.<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج ۱، ص ۲۱۳-۲۱۴.</ref> وی در متون روایی خود نیز روایاتی نقل میکند که بیانگر این شأن برای [[امامان]]{{عم}} است.<ref>همو، الامالی، ص ۱۸۷ و ۲۸۱.</ref> عبدالجلیل قزوینی نیز به مسئله [[شفاعت]] پرداخته، اما تنها بر شفاعت پیامبران تأکید کرده و از شفاعت [[امامان]] سخنی به میان نیاورده است.<ref>عبدالجلیل قزوینی، نقض، تعلیق و تصحیح سیدجلال الدین حسینی ارموی، ص۲۹۵.</ref> [[علامه حلی]] از [[شفاعت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} فراوان سخن گفته،<ref>حسن بن یوسف حلی، انوار الملكوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص ۱۷۵؛ همو، تسلیک النفس الی حظیرة القدس، تحقیق فاطمه رمضانی، ص ۲۲۵؛ همو، کشف المراد، تحقیق حسن حسن زاده آملی، ص۴۱۷؛ همو، معارج الفهم، ص ۵۷۴؛ همو، مناهج الیقین، ص۵۲۸.</ref> اما درباره [[شفاعت]] [[امامان]]{{عم}} تنها به روایتی بسنده کرده که در آن، [[امام علی]]{{ع}} به عنوان شفیع روز [[قیامت]] معرفی شده<ref>همو، کشف الیقین، ص ۴۶۶؛ همو، اجوبة المسائل المنهائیة، ص۶۶.</ref> و نیز ذیل یکی از براهین عصمت امام به شفاعت [[امامان]]{{عم}} اشاره کرده است.<ref>همو، الالفین، ج۲، ص۲۱۹.</ref> [[فاضل مقداد]]، مسئله شفاعت را با جزئیات آن بیان میکند، اما بیشتر درباره مقام [[شفاعت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} سخن میگوید.<ref>فاضل مقداد سیوری، ارشاد الطالبین، تحقیق مهدی رجایی، ص۴۲۸-۴۳۰؛ همو، الانوار الجلالیة، تحقیق علی حاجی آبادی و عباس جلالی نیا، ص۱۸۶.</ref> در جایی نیز به شفاعت [[امامان]]{{عم}} اشاره میکند و دلیل آن را اجماع شیعیان میداند.<ref>همو، اللوامع الالهیة، تحقیق شهید قاضی طباطبایی، ص۴۵۱.</ref> | * از جمله شئونی که بیشتر متکلمان بدان اشاره کردهاند، [[شفاعت]] است. شیخ مفید بدون استناد به روایات از اتفاقنظر امامیه بر شفیع بودن پیامبر و [[امامان]]{{عم}} سخن به میان میآورد؛ بدین بیان که پیامبر شفیع امت خود، و [[امامان]] نیز شفیع شیعیاناند و بسیاری از گنهکاران نجات مییابند.<ref>محمد بن محمد بن نعمان مفید، أوائل المقالات، ص۴۷ و ۷۹-۸۰.</ref> مرحوم سید نیز همچون دیگر اندیشمندان این اندیشه را پذیرفته، اما چندان به بسط آن همت نگمارده است. وی بیشتر تلاش خود را در بحث شفاعت به اثبات این امر اختصاص داده که شفاعت تنها در مورد برداشتن عذاب است نه آنکه رسیدن نفع از سوی شفیع به شفاعتشونده.<ref>سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الكلام، تحقیق احمد حسینی، ص ۵۰۵-۵۰۶. </ref> همچنین سید بیشتر درباره [[شفاعت]] [[پیامبر خاتم|نبی اکرم]]{{صل}} صحبت کرده و به طور صریح از [[شفاعت]] [[ائمه]] اطهار{{عم}} سخن نگفته است. اگر میتوانیم اعتقاد به شفاعت [[امامان]]{{عم}} را به سید نسبت دهیم، بر این اساس است که وی شفاعت را منحصر به پیامبر نمیداند، بلکه بر این باور است که مؤمنان نیز یکدیگر را شفاعت میکنند. روشن است وقتی مؤمنان حق [[شفاعت]] دارند، [[امامان]] معصوم{{عم}}، به طریق اولی چنین شأنی را دارایند.<ref>همو، الرسائل، تحقیق مهدی رجایی، ج۳، ص۳۶۸-۳۶۹.</ref> کراجکی روایت دیگری نیز نقل کرده که در آن [[امام علی]]{{ع}} خود را صاحب مقام [[شفاعت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} معرفی کرده است.<ref>ابوالفتح کراجکی، الاستنصار، ص ۲۱-۲۲.</ref> شیخ طوسی نیز تصریح میکند که شأن [[شفاعت]] برای [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}}، بسیاری از صحابه ایشان، [[امامان]] معصوم و نیز بسیاری از مؤمنان صالح مسلّم و ثابت است.<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج ۱، ص ۲۱۳-۲۱۴.</ref> وی در متون روایی خود نیز روایاتی نقل میکند که بیانگر این شأن برای [[امامان]]{{عم}} است.<ref>همو، الامالی، ص ۱۸۷ و ۲۸۱.</ref> عبدالجلیل قزوینی نیز به مسئله [[شفاعت]] پرداخته، اما تنها بر شفاعت پیامبران تأکید کرده و از شفاعت [[امامان]] سخنی به میان نیاورده است.<ref>عبدالجلیل قزوینی، نقض، تعلیق و تصحیح سیدجلال الدین حسینی ارموی، ص۲۹۵.</ref> [[علامه حلی]] از [[شفاعت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} فراوان سخن گفته،<ref>حسن بن یوسف حلی، انوار الملكوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص ۱۷۵؛ همو، تسلیک النفس الی حظیرة القدس، تحقیق فاطمه رمضانی، ص ۲۲۵؛ همو، کشف المراد، تحقیق حسن حسن زاده آملی، ص۴۱۷؛ همو، معارج الفهم، ص ۵۷۴؛ همو، مناهج الیقین، ص۵۲۸.</ref> اما درباره [[شفاعت]] [[امامان]]{{عم}} تنها به روایتی بسنده کرده که در آن، [[امام علی]]{{ع}} به عنوان شفیع روز [[قیامت]] معرفی شده<ref>همو، کشف الیقین، ص ۴۶۶؛ همو، اجوبة المسائل المنهائیة، ص۶۶.</ref> و نیز ذیل یکی از براهین عصمت امام به شفاعت [[امامان]]{{عم}} اشاره کرده است.<ref>همو، الالفین، ج۲، ص۲۱۹.</ref> [[فاضل مقداد]]، مسئله شفاعت را با جزئیات آن بیان میکند، اما بیشتر درباره مقام [[شفاعت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} سخن میگوید.<ref>فاضل مقداد سیوری، ارشاد الطالبین، تحقیق مهدی رجایی، ص۴۲۸-۴۳۰؛ همو، الانوار الجلالیة، تحقیق علی حاجی آبادی و عباس جلالی نیا، ص۱۸۶.</ref> در جایی نیز به شفاعت [[امامان]]{{عم}} اشاره میکند و دلیل آن را اجماع شیعیان میداند.<ref>همو، اللوامع الالهیة، تحقیق شهید قاضی طباطبایی، ص۴۵۱.</ref> | ||
==شئون امام در بهشت== | ==شئون [[امام]] در بهشت== | ||
* متکلمان وارد این قسمت نشدهاند. تنها کراجکی و علامه | * متکلمان وارد این قسمت نشدهاند. تنها [[کراجکی]] و [[علامه حلی]] روایتی دراینباره نقل کردهاند که بر اساس آن، [[امام علی]]{{ع}} خلیفه [[پیامبر]] بر حوض کوثر است<ref>ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ج ۲، ص۱۷۹؛ حسن بن یوسف حلی، کشف الیقین، ص۱۰۸.</ref> | ||
==جمعبندی== | ==جمعبندی== |
نسخهٔ ۹ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۶:۴۴
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل شئون امام در سرای آخرت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
شئون امام در قیامت
- بیشترین توجه متكلمان درباره شئون اخروی امام، معطوف به روز قیامت است. دیدگاه ایشان را میتوان در چند محور بررسی کرد:
نخست: جلوداری
- پیشتر یکی از شئون امام در قیامت را شأن جلوداری ایشان دانستیم. بر اساس جستوجوی نگارنده، تنها شیخ طوسی به این شأن اشاره کرده است. وی ذیل آیۀ ﴿﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾﴾[۱] درباره مقصود از امام به بیان دیدگاههایی میپردازد.[۲] یکی از آن دیدگاهها این است که مقصود از امام در آیه یادشده کسی است که مردم به او اقتدا میکردند. شیخ طوسی این دیدگاه را سخن امامین صادقین(ع) نیز میداند[۳] وی به صراحت از پرداختن به اینکه امامان(ع) نیز میتوانند مصداق این آیه باشند، خودداری کرده است، اما از آنجا که ایشان این نظر را قول امامین صادقین(ع) میداند، ممکن است بتوان گفت تفسیر خود او نیز همین است.
دوم: پرچمداری
- برخی متکلمان به شأن پرچمداری امام اشاره کردهاند. شیخ مفید که بیشتر دیدگاههایش درباره شئون اخروی امام، در باب فضایل امام علی(ع) در قیامت است، بر اساس روایات، امیرمؤمنان(ع) را پرچمدار بهشت میداند[۴] او روایتی نقل میکند که در آن، از پرچمدار بودن امام علی(ع) برای پیامبر سخن به میان آمده است.[۵] کراجکی نیز روایت دیگری را نقل کرده که امام علی(ع) خود را پرچمدار پیامبر اکرم(ص) معرفی میکند.[۶] همچنین شیخ طوسی روایاتی نقل میکند که در آنها، از شئونی برای امام علی(ع) مانند پرچمداری برای پیامبر یاد شده است[۷] علامه حلی تنها در جایی روایتی نقل میکند که در آن روایت، امام علی(ع) به عنوان پرچمدار پیامبر در قیامت معرفی شده است[۸] در روایات دیگر نیز او را صاحب لواء الحمد میداند[۹] دیگر متکلمان دراینباره سخنی بیان نکردهاند.
سوم: بازگشتگاه و حسابرس مردم
- از دیگر شئون تکوینی امام در سرای آخرت، نقش ایشان در حسابرسی بندگان است. از میان متکلمان تنها شیخ مفید به این مسئله توجه کرده است. او مسئولیت حسابرسی مؤمنان گنهکار را بر عهده رسول الله و ائمه اطهار(ع) میداند. شیخ مفید بر این باور است که خداوند این مقام را به ایشان داده تا برتری آنها بر سایر بندگان را نشان دهد. شیخ، دلیل مدعای خود را اخبار مستفیض صادقین(ع) بیان میکند و پس از ذکر آیه ﴿﴿وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ﴾﴾[۱۰] مقصود از «مؤمنون» را ائمه(ع) میداند.[۱۱]
چهارم: شهادت بر اعمال
- بیشتر متکلمان به این شأن اشاره کردهاند. شیخ مفید به عنوان نخستین متکلم این دوران، گاهی روایتی نقل میکند که در آن، امام علی(ع)، خود و دیگر امامان(ع) را شاهدان خدا معرفی کرده است.[۱۲] افزون بر آن، در ابتدای کتاب فقهی خود، امامان(ع) را شاهدان اعمال شیعیان در روز قیامت و پیامبران را نیز شاهدان اعمال امت خود میداند.[۱۳] سید مرتضی نیز به این شأن پرداخته است. مرحوم سید آنگاه که قاضی عبدالجبار معتزلی میخواهد از آیه ﴿﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ﴾﴾[۱۴] استفاده کند تا حجیت اجماع و درستی روایت "لَا تَجْتَمِعُ أُمَّتِی عَلَی خَطَإٍ" را ثابت نماید، استدلال به آیه را مردود میداند، به این دلیل که «شهدا» جمع شهید است و اگر مقصود از «امت وسط» مسلمانان باشند، پس باید فردفرد مسلمانان شاهد باشند. این امر موجب میشود که گفته شود هریک از افراد امت خود حجتی برای درستی رفتار و گفتار خود است و هیچکس به این سخن ملتزم نمیشود؛ ازاینرو درست آن است که بگوییم مقصود از «امت وسط» گروهی خاص است که هریک از آنها شاهد بر دیگر افرادند و آنها همان امامانیاند که عصمت و طهارت آنها ثابت شده است.[۱۵] سید مرتضی دراینباره این پرسش را مطرح میکند که با توجه به آنکه امامان(ع) همگی چیز واحدی را مشاهده نکردهاند، چگونه میتوانند بر آن چیز شهادت دهند؟ وی در پاسخ میگوید برای شهادت لازم نیست مشهود علیه دیده شود، بلکه علم به آن کافی است، چنانکه شهادت ما نیز به یگانگی خداوند و نبوت پیامبرانش از همین قبیل است. سید درباره گستره شهادت ایشان نیز بیان میکند که این شهادت بر اعمال کسانی است که اهل ثواب نیستند یا آنکه اساساً خارج از امت اسلاماند.[۱۶] ابوالصلاح حلبی نسبت به شئون امام در قیامت تنها به شأن شهادت بر اعمال بندگان اشاره کرده است. وی به بهانه اثبات عصمت امامان(ع) با استناد به آیاتی همچون ﴿﴿فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ﴾﴾[۱۷] و ﴿﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ﴾﴾[۱۸] اثبات میکند که شاهدان در قیامت باید معصوم باشند و این صفت تنها برای امامان(ع) ثابت است.[۱۹] شیخ طوسی بر اساس آیه ﴿﴿وَیَوْمَ نَبْعَثُ فِی كُلِّ أُمَّةٍ شَهِیدًا عَلَیْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِیدًا عَلَی هَؤُلاء﴾﴾[۲۰] بیان میکند که در هر دورهای لازم است حجتی روی زمین باشد که مورد تأیید خداوند متعال است.[۲۱] شیخ در جایی دیگر این نظریه را با تفصیل بیشتری مطرح کرده است. او به مناسبت نقد ادله اهل سنت بر حجیت اجماع، آیه ﴿﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ﴾﴾[۲۲] را نقل میکند. پس از رد استناد ایشان به این آیه، اثبات میکند که مقصود از امت وسط میتواند ائمه اطهار(ع) باشد. شیخ طوسی همچون سید مرتضی معتقد است برای شهادت لازم نیست مشهود علیه دیده شود، بلکه علم به آن کافی است، چنانکه شهادت ما نیز به یگانگی خداوند و نبوت پیامبرانش از همین قبیل است. وی درباره گستره شهادت ایشان معتقد است این شهادت بر کسانی است که اهل ثواب نیستند یا آنکه اساساً خارج از امت اسلاماند.[۲۳] ابن میثم بحرانی شأن شهادت را برای پیامبر و امامان(ع) ثابت دانسته است. به باور او، مقصود از شهادت، همان آگاهی از افعال امت است. چنین شأنی برای ایشان سبب میشود مردم نسبت به کارهای خود مراقبت بیشتری داشته باشند.[۲۴] علامه حلی در پی اثبات عصمت امام(ع)، آیه ﴿﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ﴾﴾[۲۵] را طرح میکند و با مسلّم انگاشتن اینکه مقصود از شاهدان، همان اماماناند، میگوید که خداوند امام را تزکیه و پاک کرده است؛ زیرا در غیر این صورت شهادت ایشان در قیامت پذیرفته نمیشود. کسی که خداوند او را تزکیه و پاک کرده، معصوم است.[۲۶]
پنجم: جایگاه امام در اعراف
- شیخ مفید، شیخ طوسی و علامه حلی به این مسئله توجه کردهاند. شیخ مفید درباره مسئله اعراف چند دسته روایت نقل میکند و در پایان میگوید که آنچه میتوان بدان یقین داشت، آن است که اعراف مکانی میان بهشت و جهنم است که دو گروه در آنجا حضور دارند: یکی از آن دو گروه، امامان و حجتهای الهیاند و دیگری کسانی که در انتظار امر خداوند برای ورود به بهشتاند.[۲۷] البته شیخ مفید نقش و وظیفه امامان(ع) در آن جایگاه را روشن نمیسازد. شیخ طوسی ذیل آیات سوره اعراف ضمن بیان دیدگاههایی، سخن امام صادق(ع) را نقل میکند که اعراف موقفی است که پیامبران و جانشینان آنها در آن حضور دارند. همچنین گنهکاران امت ایشان نیز در آنجا حاضرند و انتظار دارند که به کمک و شفاعت پیامبران و امامان وارد بهشت شوند.[۲۸] علامه حلّی روایتی نقل میکند که در آن، از اهل بیت(ع) به عنوان اصحاب اعراف یاد شده،[۲۹] اما از وظایف ایشان سخنی به میان نیاورده است.
ششم: جایگاه امام در موقف میزان
- بر اساس جستوجوی نگارنده، تنها شیخ مفید به این مسئله توجه کرده است. او «میزان» را به معنای «التعدیل بین الأعمال» دانسته است. به نظر میرسد مقصود وی همان ارزشگذاری و تعیین وزن اعمال است.[۳۰] او معتقد است که مسئولان این امر همان امامان پاکاند. شیخ این نکته را نیز میافزاید که این عقیده مورد اجماع ناقلان حدیث از امامیه است، اما از متکلمان امامی چیزی دراینباره نشنیده است.[۳۱]
هفتم: جایگاه امام در موقف صراط
- شیخ مفید از معدود متکلمانی است که دراینباره نظر داده است. به باور او صراط به معنای راه است. از آنجا که دین نیز به سوی صواب هدایت میکند، راه نامیده میشود. ولایت امامان(ع) نیز به همین خاطر، صراط نامیده میشود؛ زیرا معرفت و تمسک به ایشان راهی به سوی خداوند است. شیخ مفید، درباره صراط در قیامت میگوید که بر اساس روایتی، راهی که از آن به بهشت وارد میشوند، مانند پلی است که مردم بر آن عبور میکنند و رسول الله(ص) سمت راست آن و امیرمؤمنان(ع) سمت چپ آن قرار گرفتهاند و خداوند به آن دو میفرماید: ﴿﴿أَلْقِیَا فِی جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِیدٍ﴾﴾[۳۲].[۳۳] همچنین او روایت دیگری نیز آورده به این مضمون که عبور از صراط مخصوص کسانی است که امام علی(ع) نامه برائت از آتش به آنها داده باشد.[۳۴] چنانکه پیداست، وی تحلیل خاصی دراینباره ارائه نکرده است.
هشتم: قسمتکننده بهشت و جهنم
- شیخ مفید، شیخ طوسی و عبدالجلیل قزوینی به این شأن اشاره کردهاند. شیخ مفید بر اساس روایات، امیرالمؤمنین(ع) را قسمتکننده بهشت و جهنم میداند.[۳۵] شیخ طوسی نیز در روایاتی، امام علی(ع) را قسمتکننده بهشت و جهنم معرفی کرده است.[۳۶] مرحوم قزوینی درباره شئون امام در قیامت تنها به همین شأن -آن هم برای امام علی(ع)- اشاره کرده است. وی روایت معروفی را میپذیرد که بر اساس آن، امام علی(ع) قسمتکننده بهشت و جهنم است. قزوینی شبههای را از سوی اهل سنت علیه شیعه اینگونه مطرح میکند که شیعه مفوّضه است؛ زیرا ایشان معتقدند خداوند امر تقسیم بهشت و جهنم را به علی(ع) واگذار کرده است. وی به صورت نقضی پاسخ میدهد که به اجماع امت، خداوند کار تقسیم ارزاق بندگان، ثبت اعمال ایشان و شمارش قطرات باران را به فرشتگان داده است دنیا نیز برخی فرشتگان را مأمور دوزخ و بهشت ساخته است. شریعت و کتاب آسمانی را نیز به پیامبران و اولیا واگذار کرده، کار قبض جان انسانها را بر عزرائیل نهاده است. خلاصه آنکه تفویض برخی امور به برخی فرشتگان یا پیامبران، مورد تأیید قرآن و اجماع امت است. قزوینی در مقام اثبات نیز، روایت بیانگر شأن یادشده برای امام علی(ع) را میان تمام محدثان شناختهشده میداند. وی این شأن را موجب شراکت امام علی(ع) با خداوند نمیداند.[۳۷]
نهم: شفاعت
- از جمله شئونی که بیشتر متکلمان بدان اشاره کردهاند، شفاعت است. شیخ مفید بدون استناد به روایات از اتفاقنظر امامیه بر شفیع بودن پیامبر و امامان(ع) سخن به میان میآورد؛ بدین بیان که پیامبر شفیع امت خود، و امامان نیز شفیع شیعیاناند و بسیاری از گنهکاران نجات مییابند.[۳۸] مرحوم سید نیز همچون دیگر اندیشمندان این اندیشه را پذیرفته، اما چندان به بسط آن همت نگمارده است. وی بیشتر تلاش خود را در بحث شفاعت به اثبات این امر اختصاص داده که شفاعت تنها در مورد برداشتن عذاب است نه آنکه رسیدن نفع از سوی شفیع به شفاعتشونده.[۳۹] همچنین سید بیشتر درباره شفاعت نبی اکرم(ص) صحبت کرده و به طور صریح از شفاعت ائمه اطهار(ع) سخن نگفته است. اگر میتوانیم اعتقاد به شفاعت امامان(ع) را به سید نسبت دهیم، بر این اساس است که وی شفاعت را منحصر به پیامبر نمیداند، بلکه بر این باور است که مؤمنان نیز یکدیگر را شفاعت میکنند. روشن است وقتی مؤمنان حق شفاعت دارند، امامان معصوم(ع)، به طریق اولی چنین شأنی را دارایند.[۴۰] کراجکی روایت دیگری نیز نقل کرده که در آن امام علی(ع) خود را صاحب مقام شفاعت پیامبر اکرم(ص) معرفی کرده است.[۴۱] شیخ طوسی نیز تصریح میکند که شأن شفاعت برای پیامبر اکرم(ص)، بسیاری از صحابه ایشان، امامان معصوم و نیز بسیاری از مؤمنان صالح مسلّم و ثابت است.[۴۲] وی در متون روایی خود نیز روایاتی نقل میکند که بیانگر این شأن برای امامان(ع) است.[۴۳] عبدالجلیل قزوینی نیز به مسئله شفاعت پرداخته، اما تنها بر شفاعت پیامبران تأکید کرده و از شفاعت امامان سخنی به میان نیاورده است.[۴۴] علامه حلی از شفاعت پیامبر اکرم(ص) فراوان سخن گفته،[۴۵] اما درباره شفاعت امامان(ع) تنها به روایتی بسنده کرده که در آن، امام علی(ع) به عنوان شفیع روز قیامت معرفی شده[۴۶] و نیز ذیل یکی از براهین عصمت امام به شفاعت امامان(ع) اشاره کرده است.[۴۷] فاضل مقداد، مسئله شفاعت را با جزئیات آن بیان میکند، اما بیشتر درباره مقام شفاعت پیامبر اکرم(ص) سخن میگوید.[۴۸] در جایی نیز به شفاعت امامان(ع) اشاره میکند و دلیل آن را اجماع شیعیان میداند.[۴۹]
شئون امام در بهشت
- متکلمان وارد این قسمت نشدهاند. تنها کراجکی و علامه حلی روایتی دراینباره نقل کردهاند که بر اساس آن، امام علی(ع) خلیفه پیامبر بر حوض کوثر است[۵۰]
جمعبندی
- از آنچه گذشت میتوان به این نکته انکارنشدنی دست یافت که تبیین شئون اخروی امامان(ع) دغدغه خاطر متکلمان نبوده است. حتی گاه که مجال پرداختن به این شئون نیز بوده است، از طرح آن دریغ ورزیدهاند. برای نمونه، خواجه نصیرالدین طوسی کتابی مستقل درباره مبدأ و معاد با عنوان آغاز و انجام نگاشته که انتظار میرود شئون اخروی امامان(ع) را با تفصیل بیشتری نسبت به سایر متکلمان بیان کند. با این حال، مراجعه به این کتاب انتظار یادشده را برآورده نمیسازد؛ چراکه کمتر اثری از بیان شئون امامان(ع) در این کتاب دیده نمیشود. او مسئله اعراف را بیان میکند، اما از جایگاه امامان سخنی به میان نمیآورد.[۵۱] به موقف صراط اشاره و آن را به راه خدا تفسیر میکند،[۵۲] ولی از امامان چیزی نمیگوید. محقق طوسی به موقف میزان نیز اشاره میکند، اما باز هم درباره جایگاه امامان(ع) در آن موقف سخنی نگفته است.[۵۳] او با وجود آنکه به مسئله شفاعت اشاره کرده، تنها از شفاعت پیامبر سخن گفته است.[۵۴]
- شیخ طوسی نیز از صراط و میزان در قیامت خبر داده، معنای آنها را نیز بیان کرده، اما سخنی از امامان(ع) به میان نیاورده است.[۵۵]
- علامه حلّی نیز در بسیاری از جاها به صراط و میزان در قیامت اشاره کرده، اما از جایگاه امامان(ع) در آن دو موقف سخنی نگفته است.[۵۶] تنها روایتی نقل میکند که بر اساس آن، داشتن محبت آل محمد(ص) موجب ایمنی در این دو موقف میشود.[۵۷]
- فاضل مقداد آخرین متکلم این دوران نیز بحث حساب، میزان و صراط را مطرح میکند، اما درباره جایگاه امامان(ع) در این دو موقف سخنی نمیگوید.[۵۸]
- حاصل سخن درباره شئون تکوینی امام در سرای آخرت در چند گزاره ارائهشدنی است:
- تبیین یکپارچه این شئون و نیز شمارش این شئون در سه عرصه برزخ، قیامت و بهشت برای متکلمان این دوران مسئلهای دغدغهساز نبوده است؛ چراکه به تبیین آنها همت نگماشتهاند؛
- بیشتر شئونی که در آثار متکلمان آمده، مربوط به روز قیامت و تنها درباره امام علی(ع) است؛
- درباره تبیین جایگاه امام در عالم برزخ، تنها سید مرتضی و عبدالجلیل قزوینی سخنانی کوتاه گفتهاند. سخن سید مرتضی مبنی بر انکار حضور امامان(ع) بر بالین محتضر از نکات قابل توجه در این دوران است. تحلیل خاص سید درباره آگاهی امام از کیفیت سلام و درودی که زائر هنگام زیارت مزارشان، به ایشان میدهد نیز چنین است. شیخ مفید نیز بر اساس زیارتنامهای که نقل کرده، بر این باور است که امام در عالم برزخ صدای زائر را میشنود و سلامش را پاسخ میدهد و به اذن خدا بر برآورده ساختن حاجات زائر توانمند است؛
- برخی شئون مانند شهادت بر اعمال و نیز شفاعت مورد پذیرش بیشتر متکلمان بوده است. البته برخی از ایشان مانند شیخ مفید، شفاعت امامان(ع) را منحصر به شیعیان دانستهاند؛
- جایگاه امامان(ع) در مواقف حساب، میزان، اعراف و صراط در آثار ایشان کمتر دیده میشود. در این میان، شیخ مفید به تبیین جایگاه امامان(ع) در موقف حساب و میزان پرداخته، و امامان را مسئول حسابرسی بندگان دانسته است. به باور او و شیخ طوسی، امامان(ع) یکی از دو گروهیاند که در اعراف حضور دارند؛
- جایگاه امامان(ع) در بهشت نیز مورد توجه متكلمان نبوده است و تنها برخی از ایشان به نقل روایتی پرداختهاند که امام علی(ع) را جانشین پیامبر اکرم(ص) در حوض کوثر دانسته است. دیگر متکلمان درباره بیشتر شئون چیزی بیان نکردهاند[۵۹].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ اسراء (۱۷)، ۷۱.
- ↑ برخی دیدگاهها درباره چیستی امام در آیه مورد بحث، عبارتاند از: پیامبر، کتاب اعمال، آنچه به وسیله آن خدا را عبادت میکردند (ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج ۶، ص ۵۰۴).
- ↑ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج ۶، ص ۵۰۴.
- ↑ محمد بن محمد بن نعمان مفید، تفضیل امیرمؤمنان(ع)، ص۲۹-۳۱.
- ↑ محمد بن محمد بن نعمان مفید، الامالی، ص ۱۶۸.
- ↑ ابوالفتح کراجکی، الاستنصار، ص ۲۱-۲۲.
- ↑ محمد بن محمد بن نعمان مفید، الامالی، ص ۱۹۰.
- ↑ حسن بن یوسف حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص۲۶۱-۲۶۲.
- ↑ حسن بن یوسف حلی، کشف الیقین، ص ۲۷۱.
- ↑ سوره توبه، آیه: ۱۰۵.
- ↑ محمد بن محمد بن نعمان مفید، اوائل المقالات، ص ۷۸-۷۹.
- ↑ همو، الارشاد، ج ۱، ص ۲۲۹.
- ↑ همو، المقنعة، ص۳۲.
- ↑ بقره (۲)، ۱۴۳.
- ↑ سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، تحقیق عبدالزهرا حسینی، ج ۱، ص ۲۳۲.
- ↑ همان، ص ۲۳۱.
- ↑ نساء (۴)، ۴۱.
- ↑ نحل (۱۶)، ۸۹.
- ↑ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص ۱۸۰-۱۸۱.
- ↑ نحل (۱۶)، ۸۹.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۶، ص ۴۱۷.
- ↑ بقره (۲)، ۱۴۳.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، تلخیص الشافی، تحقیق حسین بحرالعلوم، ج ۱، ص۱۶۶-۱۷۰؛ همو، تمهید الأصول فی علم الكلام، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص ۳۵۷؛ همو، التبیان، ج ۲، ص ۷-۸.
- ↑ میثم بن علی بن میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۰۳-۲۰۴.
- ↑ بقره (۲)، ۱۴۳.
- ↑ حسن بن یوسف حلی، الالفین، ج ۱، ص ۱۳۲-۱۳۳.
- ↑ محمد بن محمد بن نعمان مفید، تصحیح لاعتقاد، ص۱۰۶-۱۰۷؛ و نیز ر.ک: همو، تفضیل امیرمؤمنان(ع)، ص۲۹-۳۱.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج ۴، ص ۴۱۰-۴۱۲.
- ↑ حسن بن یوسف حلی، کشف الیقین، ص ۴۰۲.
- ↑ تعدیل الشیء: تقویمه (محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج ۱۱، ص ۴۳۲).
- ↑ محمد بن محمد بن نعمان مفید، اوائل المقالات، ص۷۸-۷۹؛ ر.ک: همو، تصحیح الاعتقاد، ص۱۱۵.
- ↑ ق (۵۰)، ۲۴.
- ↑ محمد بن محمد بن نعمان مفید، تصحیح الاعتقاد، ص۱۰۸.
- ↑ همان.
- ↑ همو، تفضیل امیرالمؤمنین(ع)، ص۲۹-۳۱.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج ۴، ص ۴۱۱.
- ↑ همان، ص ۵۸۸.
- ↑ محمد بن محمد بن نعمان مفید، أوائل المقالات، ص۴۷ و ۷۹-۸۰.
- ↑ سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الكلام، تحقیق احمد حسینی، ص ۵۰۵-۵۰۶.
- ↑ همو، الرسائل، تحقیق مهدی رجایی، ج۳، ص۳۶۸-۳۶۹.
- ↑ ابوالفتح کراجکی، الاستنصار، ص ۲۱-۲۲.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج ۱، ص ۲۱۳-۲۱۴.
- ↑ همو، الامالی، ص ۱۸۷ و ۲۸۱.
- ↑ عبدالجلیل قزوینی، نقض، تعلیق و تصحیح سیدجلال الدین حسینی ارموی، ص۲۹۵.
- ↑ حسن بن یوسف حلی، انوار الملكوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص ۱۷۵؛ همو، تسلیک النفس الی حظیرة القدس، تحقیق فاطمه رمضانی، ص ۲۲۵؛ همو، کشف المراد، تحقیق حسن حسن زاده آملی، ص۴۱۷؛ همو، معارج الفهم، ص ۵۷۴؛ همو، مناهج الیقین، ص۵۲۸.
- ↑ همو، کشف الیقین، ص ۴۶۶؛ همو، اجوبة المسائل المنهائیة، ص۶۶.
- ↑ همو، الالفین، ج۲، ص۲۱۹.
- ↑ فاضل مقداد سیوری، ارشاد الطالبین، تحقیق مهدی رجایی، ص۴۲۸-۴۳۰؛ همو، الانوار الجلالیة، تحقیق علی حاجی آبادی و عباس جلالی نیا، ص۱۸۶.
- ↑ همو، اللوامع الالهیة، تحقیق شهید قاضی طباطبایی، ص۴۵۱.
- ↑ ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ج ۲، ص۱۷۹؛ حسن بن یوسف حلی، کشف الیقین، ص۱۰۸.
- ↑ نصیرالدین طوسی، آغاز و انجام، به کوشش ایرج افشار، ص۱۸-۱۹.
- ↑ همان، ص ۲۲.
- ↑ همان، ص ۲۸-۲۹.
- ↑ همو، تجرید الاعتقاد، تحقیق محمد جواد حسینی جلالی، ص۳۰۵؛ همو، فصول، ترجمه محمد بن علی گرگانی استر آبادی، به کوشش محمد تقی دانش پژوه، ص ۴۷.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص ۲۲۲.
- ↑ حسن بن یوسف حلی، انوار الملكوت، تحقیق محمد نجمی زنجانی، ص۱۸۰؛ همو، الباب الحادی عشر، ص۱۵؛ همو، پنج رساله اعتقادی، ص۵۳۷؛ همو، تسلیک النفس الی حظیرة القدس، تحقیق فاطمه رمضانی، ص۲۱۷؛ همو، کشف المراد، تحقیق حسن حسن زاده آملی، ص ۴۲۵-۴۲۶؛ همو، معارج الفهم، ص ۵۷۴.
- ↑ همو، کشف الیقین، ص۲۲۷؛ همو، منهاج الكرامة، ص۸۹؛ همو، نهج الحق و کشف الصدق، ص ۲۶۰.
- ↑ فاضل مقداد سیوری حلی، ارشاد الطالبین، تحقیق مهدی رجایی، ص ۴۲۵-۴۲۶؛ همو، اللوامع الالهیة، تحقیق قاضی طباطبایی، ص۴۲۶؛ همو، الانوار الجلالیة، تحقیق علی حاجی آبادی و عباس جلالی نیا، ص۱۷۸.
- ↑ ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت صفحه ۳۳۸ الی ۳۵۳.