اقرع مؤذن عمر: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف')
 
خط ۲: خط ۲:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[نسب]] وی ناشناخته<ref>ابن حجر، لسان، ج۷، ص۱۸۰.</ref> و از [[تابعین]] و [[راویان]] [[بصری]] است که از عُمر [[روایت]] دارد<ref>ابن سعد، ج۷، ص۷۲.</ref> و آن را [[مردم بصره]] روایت کرده‌اند<ref>بخاری، ج۲، ص۶۳؛ مزی، ج۳، ص۳۲۷.</ref>. وی گوید: من از سوی عمر، از اسقفی<ref>به احتمال از اسقف دیرالعرس در سفر عمر به شام، ر. ک: کورانی، ص۴۲۸.</ref> [[دعوت]] کردم و آن دو را از تابش [[خورشید]] [[حفظ]] می‌کردم. عمر از [[اسقف]] پرسید: آیا در کتاب‌های شما درباره خلفای پس از [[رسول خدا]] {{صل}} مطلبی وجود دارد؟ گفت: بدون اینکه از نام آنان یاد شود، از [[وصف]] و عملکردشان مطالبی هست. عمر، از وصف خود و دو [[حاکم]] پس از خود پرسید. اسقف عمر را حاکمی سرسخت و حاکم پس از وی را مردی [[صالح]] و [[خویشاوند]] مدار (در اینجا عمر برای [[عثمان]] [[رحمت]] فرستاد) و [[خلیفه]] بعدی را مردی صالح وصف کرد که خلافتش را [[خون]] و [[شمشیر]] فرا می‌گیرد<ref>ابن شبه، ج۳، ص۱۰۷۸؛ ابن عساکر، ج۳۹، ص۱۸۹ و ج۴۲، ص۴۲۶.</ref>. این، از [[اخبار]] مجعولی است که [[عقیده]] جماعتی از سنیان را در اواخر [[قرن اول]] نشان می‌دهد. [[عبدالله بن شَقیق عُقیلی]] این خبر را از [[اقرع]] روایت کرده <ref>بخاری، ج۲، ص۶۳.</ref> و [[عجلی]]<ref>عجلی، ج۱، ص۲۳۵.</ref> و [[ابن حبان]]<ref>ابن حبان، ج۴، ص۵۲.</ref>، اقرع را [[تابعی]] و در [[حدیث]] مورد [[اعتماد]] دانسته‌اند و [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۱، ص۳۵۰.</ref> گوید: مقتضای [[مؤذن]] عمر بودن، [[درک]] رسول خدا {{صل}} در بزرگسالی است؛ از این رو، از اقرع در بخش سوم کتابش یاد کرده تا مخضرم بودن وی را نشان دهد.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «اقرع مؤذن عمر»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۱۱۸.</ref>
[[نسب]] وی ناشناخته<ref>ابن حجر، لسان، ج۷، ص۱۸۰.</ref> و از [[تابعین]] و [[راویان]] [[بصری]] است که از عُمر [[روایت]] دارد<ref>ابن سعد، ج۷، ص۷۲.</ref> و آن را [[مردم بصره]] روایت کرده‌اند<ref>بخاری، ج۲، ص۶۳؛ مزی، ج۳، ص۳۲۷.</ref>. وی گوید: من از سوی عمر، از اسقفی<ref>به احتمال از اسقف دیرالعرس در سفر عمر به شام، ر. ک: کورانی، ص۴۲۸.</ref> [[دعوت]] کردم و آن دو را از تابش [[خورشید]] [[حفظ]] می‌کردم. عمر از [[اسقف]] پرسید: آیا در کتاب‌های شما درباره خلفای پس از [[رسول خدا]] {{صل}} مطلبی وجود دارد؟ گفت: بدون اینکه از نام آنان یاد شود، از وصف و عملکردشان مطالبی هست. عمر، از وصف خود و دو [[حاکم]] پس از خود پرسید. اسقف عمر را حاکمی سرسخت و حاکم پس از وی را مردی [[صالح]] و [[خویشاوند]] مدار (در اینجا عمر برای [[عثمان]] [[رحمت]] فرستاد) و [[خلیفه]] بعدی را مردی صالح وصف کرد که خلافتش را [[خون]] و [[شمشیر]] فرا می‌گیرد<ref>ابن شبه، ج۳، ص۱۰۷۸؛ ابن عساکر، ج۳۹، ص۱۸۹ و ج۴۲، ص۴۲۶.</ref>. این، از [[اخبار]] مجعولی است که [[عقیده]] جماعتی از سنیان را در اواخر [[قرن اول]] نشان می‌دهد. [[عبدالله بن شَقیق عُقیلی]] این خبر را از [[اقرع]] روایت کرده <ref>بخاری، ج۲، ص۶۳.</ref> و [[عجلی]]<ref>عجلی، ج۱، ص۲۳۵.</ref> و [[ابن حبان]]<ref>ابن حبان، ج۴، ص۵۲.</ref>، اقرع را [[تابعی]] و در [[حدیث]] مورد [[اعتماد]] دانسته‌اند و [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۱، ص۳۵۰.</ref> گوید: مقتضای [[مؤذن]] عمر بودن، [[درک]] رسول خدا {{صل}} در بزرگسالی است؛ از این رو، از اقرع در بخش سوم کتابش یاد کرده تا مخضرم بودن وی را نشان دهد.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «اقرع مؤذن عمر»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۱۱۸.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۴۸

مقدمه

نسب وی ناشناخته[۱] و از تابعین و راویان بصری است که از عُمر روایت دارد[۲] و آن را مردم بصره روایت کرده‌اند[۳]. وی گوید: من از سوی عمر، از اسقفی[۴] دعوت کردم و آن دو را از تابش خورشید حفظ می‌کردم. عمر از اسقف پرسید: آیا در کتاب‌های شما درباره خلفای پس از رسول خدا (ص) مطلبی وجود دارد؟ گفت: بدون اینکه از نام آنان یاد شود، از وصف و عملکردشان مطالبی هست. عمر، از وصف خود و دو حاکم پس از خود پرسید. اسقف عمر را حاکمی سرسخت و حاکم پس از وی را مردی صالح و خویشاوند مدار (در اینجا عمر برای عثمان رحمت فرستاد) و خلیفه بعدی را مردی صالح وصف کرد که خلافتش را خون و شمشیر فرا می‌گیرد[۵]. این، از اخبار مجعولی است که عقیده جماعتی از سنیان را در اواخر قرن اول نشان می‌دهد. عبدالله بن شَقیق عُقیلی این خبر را از اقرع روایت کرده [۶] و عجلی[۷] و ابن حبان[۸]، اقرع را تابعی و در حدیث مورد اعتماد دانسته‌اند و ابن حجر[۹] گوید: مقتضای مؤذن عمر بودن، درک رسول خدا (ص) در بزرگسالی است؛ از این رو، از اقرع در بخش سوم کتابش یاد کرده تا مخضرم بودن وی را نشان دهد.[۱۰]

منابع

پانویس

  1. ابن حجر، لسان، ج۷، ص۱۸۰.
  2. ابن سعد، ج۷، ص۷۲.
  3. بخاری، ج۲، ص۶۳؛ مزی، ج۳، ص۳۲۷.
  4. به احتمال از اسقف دیرالعرس در سفر عمر به شام، ر. ک: کورانی، ص۴۲۸.
  5. ابن شبه، ج۳، ص۱۰۷۸؛ ابن عساکر، ج۳۹، ص۱۸۹ و ج۴۲، ص۴۲۶.
  6. بخاری، ج۲، ص۶۳.
  7. عجلی، ج۱، ص۲۳۵.
  8. ابن حبان، ج۴، ص۵۲.
  9. الاصابه، ج۱، ص۳۵۰.
  10. حسینیان مقدم، حسین، مقاله «اقرع مؤذن عمر»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۱۱۸.