ارکان آزادی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '| پاسخدهنده = ۱ پاسخ↵| پاسخدهندگان = ↵}}' به '| تعداد پاسخ = ۱ }}') |
جز (جایگزینی متن - 'رده:(اا): پرسشهایی با ۱ پاسخ' به '') |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
[[رده:پرسش]] | [[رده:پرسش]] | ||
[[رده:پرسمان فقه سیاسی]] | [[رده:پرسمان فقه سیاسی]] | ||
[[رده:(اا): پرسشهای فقه سیاسی با ۱ پاسخ]] | [[رده:(اا): پرسشهای فقه سیاسی با ۱ پاسخ]] |
نسخهٔ ۲۲ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۵۳
ارکان آزادی چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | آزادی |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
ارکان آزادی چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
پاسخ نخست
آقای دکتر شریف لکزایی در کتاب «آزادی» در اینباره گفته است:
«آزادی، از دو رکن بسیار مهم تشکیل شده است: نخست، عصیان و تمرد و دیگری تسلیم و انقیاد. آزادی بدون عصیان و تمرد، رکود و اسارت است و بدون تسلیم و انقیاد و اصولی بودن، هرج و مرج است[۱]. انسان از یکسو در مقابل استبدادورزی و استبدادپذیری عصیان میکند و سعی در رها ساختن خود و جامعه خود از چنین وضعیتی دارد، و از سویی دیگر، این رها شدن را نهادینه میکند و آزادی را در قالب نظمی و به تعبیری تسلیم و انقیاد و اصولی بودن، سامان میدهد و روشن میسازد که آزادی را برای چه میخواهد و در چه مواردی قصد دارد از آن بهرهمند شود. این دو ویژگی همواره به آدمی این توان را میدهد که از استبداد بگریزد و از دیگر سوی گرفتار هرجومرج نیز نشود و مشی متعادل و متوازنی را طی کند. این به معنای در اختیار گرفتن و بهرهمند شدن از آزادی منفی و آزادی مثبت به طور توأمان است. از این منظر، اسلام، هم شعار آزادی را مطرح و هم اصول آزادی را تبیین کرده است. نخستین شعار اسلام، یعنی ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ متضمن و مشتمل است بر سلب و ایجاب، نفی و اثبات، عصیان و تسلیم، نه و آری، فصل و وصل، بندگی و آزادی، ولی نه به صورت دو شیء جداگانه، بلکه به صورت دو شیء وابسته به یکدیگر که هیچ کدام بدون دیگری امکانپذیر نیست[۲]. نخستین نفخه آزادی اسلام به وسیله همین جمله دمیده شد و روح آزادیخواهی، آزاداندیشی و آزادمنشی را بر جان و دل آدمیان جاری ساخت. آزادی از بتها، از طوق بندگی ابوسفیانها و ابوجهلها، از طوق بندگی پول و ثروت، از طوق بندگی هوا و هوس و نفس اماره به وسیله همین جمله با ارزش حاصل شد[۳]»[۴]