سریه ابوقتاده: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'سواره نظام' به 'سواره‌نظام')
 
خط ۴: خط ۴:
درپی [[نقض]] [[قرارداد]] [[حدیبیه]] در [[سال هشتم هجری]] از سوی [[قریش]]، [[پیامبر]] [[تصمیم]] گرفت در حمله‌ای غافلگیر کننده [[مکه]] را [[فتح]] کند، از این رو در اوایل [[ماه رمضان]] همان سال افرادی را به [[فرماندهی]] [[ابوقتاده]] به وادی اِضَم در سه منزلی [[مدینه]] فرستاد تا توجه گمانه‌زنان و خبررسانان [[وفادار]] به قریش را به آن منطقه معطوف سازد.<ref>الطبقات، ج۲، ص۱۳۳؛ التنبیه و الاشراف، ص۲۳۱.</ref> عمده گزارش‌های کوتاه این سریه از [[عبدالله]] بن ابی‌حَدرَد اَسلَمی از حاضران در آن [[مأموریت]]، [[نقل]] شده‌اند. بنابر این گزارش‌ها، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} ۸ نفر از [[مسلمانان]] را به فرماندهی ابوقَتاده [[خزرجی]] [[انصاری]] عازم اِضَم کرد.<ref> الطبقات، ج۲، ص۱۳۳.</ref> اِضم نام وادی‌ای بود که جریان آب در آن از شمال غربی مدینه آغاز می‌شد و در نهایت به دریای سرخ می‌ریخت. <ref>مراصد الاطلاع، ج۱، ص۹۰.</ref> پیامبر این گروه را به سمت شمال [[غرب]] مدینه اعزام کرد، در حالی‌که مسیر او برای [[فتح مکه]] به سمت جنوب بود.
درپی [[نقض]] [[قرارداد]] [[حدیبیه]] در [[سال هشتم هجری]] از سوی [[قریش]]، [[پیامبر]] [[تصمیم]] گرفت در حمله‌ای غافلگیر کننده [[مکه]] را [[فتح]] کند، از این رو در اوایل [[ماه رمضان]] همان سال افرادی را به [[فرماندهی]] [[ابوقتاده]] به وادی اِضَم در سه منزلی [[مدینه]] فرستاد تا توجه گمانه‌زنان و خبررسانان [[وفادار]] به قریش را به آن منطقه معطوف سازد.<ref>الطبقات، ج۲، ص۱۳۳؛ التنبیه و الاشراف، ص۲۳۱.</ref> عمده گزارش‌های کوتاه این سریه از [[عبدالله]] بن ابی‌حَدرَد اَسلَمی از حاضران در آن [[مأموریت]]، [[نقل]] شده‌اند. بنابر این گزارش‌ها، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} ۸ نفر از [[مسلمانان]] را به فرماندهی ابوقَتاده [[خزرجی]] [[انصاری]] عازم اِضَم کرد.<ref> الطبقات، ج۲، ص۱۳۳.</ref> اِضم نام وادی‌ای بود که جریان آب در آن از شمال غربی مدینه آغاز می‌شد و در نهایت به دریای سرخ می‌ریخت. <ref>مراصد الاطلاع، ج۱، ص۹۰.</ref> پیامبر این گروه را به سمت شمال [[غرب]] مدینه اعزام کرد، در حالی‌که مسیر او برای [[فتح مکه]] به سمت جنوب بود.


ابوقتاده، [[حارث بن ربعی انصاری]] از [[طایفه]] [[بنی‌سلمه]] از [[خزرج]] بود و به سواره [[نظام]] پیامبر ([[فارس]] [[رسول الله]]) شناخته می‌شد.<ref> الاستیعاب، ج۱، ص۲۸۹؛ الطبقات، ج۳، ص۴۶؛ ج۶، ص۱۵.</ref> او در بیشتر نبردهای پیامبر {{صل}} حضور داشت و چندین مأموریت را نیز به انجام رساند و در نبردهای دوره [[حکومت]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} نیز همراه آن [[حضرت]] بود.<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۳۲؛ اسدالغابه، ج۵، ص۲۷۴.</ref> تنها رویدادی که در [[سریه]]ابوقتاده به وادی اضم اتفاق افتاد آن بود که مسلمانان فردی به نام [[عامر بن اضبط اشجعی]] را که هنگام عبور از وادی اضم، بسان مسلمانان به آنان [[سلام]] کرد، متوقف کردند. یکی از مسلمانان به نام [[محَلَّم بن جَثّامَه]] از بنی‌لَیث، که با [[عامر]] اختلافاتی داشت، _ به بهانه [[کفر]] _ به وی حمله‌ور شد و پس از کشتنش، دارایی‌اش را تصاحب کرد.<ref>المغازی، ج۲، ص۷۹۷-۷۹۶؛ السیرة النبویه، ج۴، ص ۱۰۴۳.</ref> مقتول از اعضای طایفه[[اشجع]] از [[قبیله غطفان]] بود که در مناطق شمالی مدینه می‌زیستند.<ref>معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۹.</ref> پس از آن اتفاق، آنان به سمت [[مدینه]] بازگشتند، ولی در منطقه ذی خشب مطلع شدند که [[پیامبر]] با سپاهی به سمت [[مکه]] حرکت کرده است و از این رو مسیر خود را [[تغییر]] دادند تا اینکه در [[منزل]] سُقیا به [[سپاه]] پیوستند <ref> المغازی، ج۲، ص۷۹۷.</ref> و گزارش [[مأموریت]] خود را به ایشان دادند.
ابوقتاده، [[حارث بن ربعی انصاری]] از [[طایفه]] [[بنی‌سلمه]] از [[خزرج]] بود و به [[سواره‌نظام]] پیامبر ([[فارس]] [[رسول الله]]) شناخته می‌شد.<ref> الاستیعاب، ج۱، ص۲۸۹؛ الطبقات، ج۳، ص۴۶؛ ج۶، ص۱۵.</ref> او در بیشتر نبردهای پیامبر {{صل}} حضور داشت و چندین مأموریت را نیز به انجام رساند و در نبردهای دوره [[حکومت]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} نیز همراه آن [[حضرت]] بود.<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۳۲؛ اسدالغابه، ج۵، ص۲۷۴.</ref> تنها رویدادی که در [[سریه]]ابوقتاده به وادی اضم اتفاق افتاد آن بود که مسلمانان فردی به نام [[عامر بن اضبط اشجعی]] را که هنگام عبور از وادی اضم، بسان مسلمانان به آنان [[سلام]] کرد، متوقف کردند. یکی از مسلمانان به نام [[محَلَّم بن جَثّامَه]] از بنی‌لَیث، که با [[عامر]] اختلافاتی داشت، _ به بهانه [[کفر]] _ به وی حمله‌ور شد و پس از کشتنش، دارایی‌اش را تصاحب کرد.<ref>المغازی، ج۲، ص۷۹۷-۷۹۶؛ السیرة النبویه، ج۴، ص ۱۰۴۳.</ref> مقتول از اعضای طایفه[[اشجع]] از [[قبیله غطفان]] بود که در مناطق شمالی مدینه می‌زیستند.<ref>معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۹.</ref> پس از آن اتفاق، آنان به سمت [[مدینه]] بازگشتند، ولی در منطقه ذی خشب مطلع شدند که [[پیامبر]] با سپاهی به سمت [[مکه]] حرکت کرده است و از این رو مسیر خود را [[تغییر]] دادند تا اینکه در [[منزل]] سُقیا به [[سپاه]] پیوستند <ref> المغازی، ج۲، ص۷۹۷.</ref> و گزارش [[مأموریت]] خود را به ایشان دادند.


بنابر یکی از [[روایات]] [[شأن]] نزولی، در پی این رویداد، [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا}}<ref>«ای مؤمنان، چون (برای جهاد) در راه خداوند به سفر می‌روید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام می‌کند نگویید: تو مؤمن نیستی، که بخواهید کالای ناپایدار این جهان را بجویید زیرا غنیمت‌های بسیار نزد خداوند است؛ خود نیز در گذشته چنین بودید و خداوند» سوره نساء، آیه ۹۴.</ref> نازل شد.<ref>جامع‌البیان، ج۵، ص۱۴۰؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۳، ص۱۰۴۰؛ التبیان، ج۳، ص۲۹۸.</ref> در این آیه [[خداوند]] از [[مؤمنان]] خواسته هنگامی که در [[راه خدا]] به [[جهاد]] می‌روند، بررسی‌کنند و به [[طمع]] [[غنایم]] و [[ثروت]] [[دنیوی]] به کسی نسبت [[کفر]] ندهند، زیرا غنیمت‌های فراوانی در دست خداست و افزون بر این مؤمنان هم پیش از این همواره در پی‌دستیابی به متاع [[دنیا]] بودند و به [[منت الهی]] این [[خصلت]] از آنان زدوده شد، در نتیجه باید خوب بررسی کنند تا کسی را به [[گمان]] کفر نکشند که خداوند به [[کردار]] همه [[آگاه]] است. [[مفسران]] در [[تفسیر آیه]] آورده‌اند که در [[ملاقات]] میان افراد حاضر در [[سریه]] [[ابوقتاده]] با پیامبر، [[محلم بن جثامه]] نزد آن [[حضرت]] رفت و از ایشان خواست تا از خداوند برایش [[بخشایش]] بخواهد؛ ولی پیامبر به او پاسخ داد که خداوند از تو درنگذرد. این بود که گریان از آنجا رفت و چند [[روز]] بعد درگذشت؛<ref>جامع البیان، ج۵، ص۱۴۱؛ مجمع البیان، ج۳، ص۱۴۵.</ref> لکن در گزارش رویدادهای پس از [[فتح مکه]] در [[منابع تاریخی]] آمده است که پس از آنکه عُیَینَة بن حِصن فَزاری از شیوخ [[قبیله غطفان]] در [[مشاجره]] با اَقرَع بن حابِس تمیمی بر سر [[خون]] [[عامر بن اضبط]] [[سوگند]] یاد کرد که داغ محَلَّم بن جَثّامَه را بر [[دل]] همسرانش خواهد نهاد، [[پیامبر]] پاسخ داد که این گونه نخواهد بود و شما به دیه [[رضایت]] خواهید داد؛ ولی باز فردی از [[قبیله]] مقتول برخاست و پس از اشاره به [[منزلت]] مقتول در قبیله‌اش، از پیامبر خواست که به [[قصاص]] [[قاتل]] [[حکم]] کند؛ ولی [[پیامبر اکرم]] {{صل}} باز بر دیه تأکید کرد و اینجا بود که قاتل را فراخواند. محَلَّم بن جَثّامَه که برای [[مرگ]] مهیا شده بود، نزد پیامبر {{صل}} آمد و نشست. پیامبر پس از آنکه نامش را پرسید، [[دست]] خود را بلند کرد و از [[خداوند]] خواست که محلم را نبخشاید و این [[دعا]] را سه بار تکرار کرد و سپس او در حالی که [[اشک]] خود را با ردایش [[پاک]] می‌‌کرد برخاست.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۶۲۷؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۴۴۷-۴۵۱.</ref> بنابر [[روایت]] [[ابن اسحاق]]، [[اقرع بن حابس]] در برابر عیینه سوگند یاد کرد که چنانچه [[حکم]] دیه را نپذیرند، ۵۰ [[شاهد]] از [[بنی‌تمیم]] را نزد پیامبر آوَرَد تا [[گواهی]] دهند که مقتول هرگز [[نماز]] نگزارده و [[کافر]] از [[دنیا]] رفته است و آن‌گاه بود که به دیه رضایت دادند، چون نگران شدند مبادا با [[شهادت]] آنها، نتوانند دیه را هم دریافت کنند<ref> السیرة النبویه، ج۲، ص۶۲۸.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[سریه ابوقتاده (مقاله)|مقاله «سریه ابوقتاده»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>
بنابر یکی از [[روایات]] [[شأن]] نزولی، در پی این رویداد، [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا}}<ref>«ای مؤمنان، چون (برای جهاد) در راه خداوند به سفر می‌روید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام می‌کند نگویید: تو مؤمن نیستی، که بخواهید کالای ناپایدار این جهان را بجویید زیرا غنیمت‌های بسیار نزد خداوند است؛ خود نیز در گذشته چنین بودید و خداوند» سوره نساء، آیه ۹۴.</ref> نازل شد.<ref>جامع‌البیان، ج۵، ص۱۴۰؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۳، ص۱۰۴۰؛ التبیان، ج۳، ص۲۹۸.</ref> در این آیه [[خداوند]] از [[مؤمنان]] خواسته هنگامی که در [[راه خدا]] به [[جهاد]] می‌روند، بررسی‌کنند و به [[طمع]] [[غنایم]] و [[ثروت]] [[دنیوی]] به کسی نسبت [[کفر]] ندهند، زیرا غنیمت‌های فراوانی در دست خداست و افزون بر این مؤمنان هم پیش از این همواره در پی‌دستیابی به متاع [[دنیا]] بودند و به [[منت الهی]] این [[خصلت]] از آنان زدوده شد، در نتیجه باید خوب بررسی کنند تا کسی را به [[گمان]] کفر نکشند که خداوند به [[کردار]] همه [[آگاه]] است. [[مفسران]] در [[تفسیر آیه]] آورده‌اند که در [[ملاقات]] میان افراد حاضر در [[سریه]] [[ابوقتاده]] با پیامبر، [[محلم بن جثامه]] نزد آن [[حضرت]] رفت و از ایشان خواست تا از خداوند برایش [[بخشایش]] بخواهد؛ ولی پیامبر به او پاسخ داد که خداوند از تو درنگذرد. این بود که گریان از آنجا رفت و چند [[روز]] بعد درگذشت؛<ref>جامع البیان، ج۵، ص۱۴۱؛ مجمع البیان، ج۳، ص۱۴۵.</ref> لکن در گزارش رویدادهای پس از [[فتح مکه]] در [[منابع تاریخی]] آمده است که پس از آنکه عُیَینَة بن حِصن فَزاری از شیوخ [[قبیله غطفان]] در [[مشاجره]] با اَقرَع بن حابِس تمیمی بر سر [[خون]] [[عامر بن اضبط]] [[سوگند]] یاد کرد که داغ محَلَّم بن جَثّامَه را بر [[دل]] همسرانش خواهد نهاد، [[پیامبر]] پاسخ داد که این گونه نخواهد بود و شما به دیه [[رضایت]] خواهید داد؛ ولی باز فردی از [[قبیله]] مقتول برخاست و پس از اشاره به [[منزلت]] مقتول در قبیله‌اش، از پیامبر خواست که به [[قصاص]] [[قاتل]] [[حکم]] کند؛ ولی [[پیامبر اکرم]] {{صل}} باز بر دیه تأکید کرد و اینجا بود که قاتل را فراخواند. محَلَّم بن جَثّامَه که برای [[مرگ]] مهیا شده بود، نزد پیامبر {{صل}} آمد و نشست. پیامبر پس از آنکه نامش را پرسید، [[دست]] خود را بلند کرد و از [[خداوند]] خواست که محلم را نبخشاید و این [[دعا]] را سه بار تکرار کرد و سپس او در حالی که [[اشک]] خود را با ردایش [[پاک]] می‌‌کرد برخاست.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۶۲۷؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۴۴۷-۴۵۱.</ref> بنابر [[روایت]] [[ابن اسحاق]]، [[اقرع بن حابس]] در برابر عیینه سوگند یاد کرد که چنانچه [[حکم]] دیه را نپذیرند، ۵۰ [[شاهد]] از [[بنی‌تمیم]] را نزد پیامبر آوَرَد تا [[گواهی]] دهند که مقتول هرگز [[نماز]] نگزارده و [[کافر]] از [[دنیا]] رفته است و آن‌گاه بود که به دیه رضایت دادند، چون نگران شدند مبادا با [[شهادت]] آنها، نتوانند دیه را هم دریافت کنند<ref> السیرة النبویه، ج۲، ص۶۲۸.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[سریه ابوقتاده (مقاله)|مقاله «سریه ابوقتاده»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۳۳

مقدمه

درپی نقض قرارداد حدیبیه در سال هشتم هجری از سوی قریش، پیامبر تصمیم گرفت در حمله‌ای غافلگیر کننده مکه را فتح کند، از این رو در اوایل ماه رمضان همان سال افرادی را به فرماندهی ابوقتاده به وادی اِضَم در سه منزلی مدینه فرستاد تا توجه گمانه‌زنان و خبررسانان وفادار به قریش را به آن منطقه معطوف سازد.[۱] عمده گزارش‌های کوتاه این سریه از عبدالله بن ابی‌حَدرَد اَسلَمی از حاضران در آن مأموریت، نقل شده‌اند. بنابر این گزارش‌ها، پیامبر اکرم (ص) ۸ نفر از مسلمانان را به فرماندهی ابوقَتاده خزرجی انصاری عازم اِضَم کرد.[۲] اِضم نام وادی‌ای بود که جریان آب در آن از شمال غربی مدینه آغاز می‌شد و در نهایت به دریای سرخ می‌ریخت. [۳] پیامبر این گروه را به سمت شمال غرب مدینه اعزام کرد، در حالی‌که مسیر او برای فتح مکه به سمت جنوب بود.

ابوقتاده، حارث بن ربعی انصاری از طایفه بنی‌سلمه از خزرج بود و به سواره‌نظام پیامبر (فارس رسول الله) شناخته می‌شد.[۴] او در بیشتر نبردهای پیامبر (ص) حضور داشت و چندین مأموریت را نیز به انجام رساند و در نبردهای دوره حکومت امیرمؤمنان (ع) نیز همراه آن حضرت بود.[۵] تنها رویدادی که در سریهابوقتاده به وادی اضم اتفاق افتاد آن بود که مسلمانان فردی به نام عامر بن اضبط اشجعی را که هنگام عبور از وادی اضم، بسان مسلمانان به آنان سلام کرد، متوقف کردند. یکی از مسلمانان به نام محَلَّم بن جَثّامَه از بنی‌لَیث، که با عامر اختلافاتی داشت، _ به بهانه کفر _ به وی حمله‌ور شد و پس از کشتنش، دارایی‌اش را تصاحب کرد.[۶] مقتول از اعضای طایفهاشجع از قبیله غطفان بود که در مناطق شمالی مدینه می‌زیستند.[۷] پس از آن اتفاق، آنان به سمت مدینه بازگشتند، ولی در منطقه ذی خشب مطلع شدند که پیامبر با سپاهی به سمت مکه حرکت کرده است و از این رو مسیر خود را تغییر دادند تا اینکه در منزل سُقیا به سپاه پیوستند [۸] و گزارش مأموریت خود را به ایشان دادند.

بنابر یکی از روایات شأن نزولی، در پی این رویداد، آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا[۹] نازل شد.[۱۰] در این آیه خداوند از مؤمنان خواسته هنگامی که در راه خدا به جهاد می‌روند، بررسی‌کنند و به طمع غنایم و ثروت دنیوی به کسی نسبت کفر ندهند، زیرا غنیمت‌های فراوانی در دست خداست و افزون بر این مؤمنان هم پیش از این همواره در پی‌دستیابی به متاع دنیا بودند و به منت الهی این خصلت از آنان زدوده شد، در نتیجه باید خوب بررسی کنند تا کسی را به گمان کفر نکشند که خداوند به کردار همه آگاه است. مفسران در تفسیر آیه آورده‌اند که در ملاقات میان افراد حاضر در سریه ابوقتاده با پیامبر، محلم بن جثامه نزد آن حضرت رفت و از ایشان خواست تا از خداوند برایش بخشایش بخواهد؛ ولی پیامبر به او پاسخ داد که خداوند از تو درنگذرد. این بود که گریان از آنجا رفت و چند روز بعد درگذشت؛[۱۱] لکن در گزارش رویدادهای پس از فتح مکه در منابع تاریخی آمده است که پس از آنکه عُیَینَة بن حِصن فَزاری از شیوخ قبیله غطفان در مشاجره با اَقرَع بن حابِس تمیمی بر سر خون عامر بن اضبط سوگند یاد کرد که داغ محَلَّم بن جَثّامَه را بر دل همسرانش خواهد نهاد، پیامبر پاسخ داد که این گونه نخواهد بود و شما به دیه رضایت خواهید داد؛ ولی باز فردی از قبیله مقتول برخاست و پس از اشاره به منزلت مقتول در قبیله‌اش، از پیامبر خواست که به قصاص قاتل حکم کند؛ ولی پیامبر اکرم (ص) باز بر دیه تأکید کرد و اینجا بود که قاتل را فراخواند. محَلَّم بن جَثّامَه که برای مرگ مهیا شده بود، نزد پیامبر (ص) آمد و نشست. پیامبر پس از آنکه نامش را پرسید، دست خود را بلند کرد و از خداوند خواست که محلم را نبخشاید و این دعا را سه بار تکرار کرد و سپس او در حالی که اشک خود را با ردایش پاک می‌‌کرد برخاست.[۱۲] بنابر روایت ابن اسحاق، اقرع بن حابس در برابر عیینه سوگند یاد کرد که چنانچه حکم دیه را نپذیرند، ۵۰ شاهد از بنی‌تمیم را نزد پیامبر آوَرَد تا گواهی دهند که مقتول هرگز نماز نگزارده و کافر از دنیا رفته است و آن‌گاه بود که به دیه رضایت دادند، چون نگران شدند مبادا با شهادت آنها، نتوانند دیه را هم دریافت کنند[۱۳].[۱۴]

منابع

پانویس

  1. الطبقات، ج۲، ص۱۳۳؛ التنبیه و الاشراف، ص۲۳۱.
  2. الطبقات، ج۲، ص۱۳۳.
  3. مراصد الاطلاع، ج۱، ص۹۰.
  4. الاستیعاب، ج۱، ص۲۸۹؛ الطبقات، ج۳، ص۴۶؛ ج۶، ص۱۵.
  5. الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۳۲؛ اسدالغابه، ج۵، ص۲۷۴.
  6. المغازی، ج۲، ص۷۹۷-۷۹۶؛ السیرة النبویه، ج۴، ص ۱۰۴۳.
  7. معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۹.
  8. المغازی، ج۲، ص۷۹۷.
  9. «ای مؤمنان، چون (برای جهاد) در راه خداوند به سفر می‌روید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام می‌کند نگویید: تو مؤمن نیستی، که بخواهید کالای ناپایدار این جهان را بجویید زیرا غنیمت‌های بسیار نزد خداوند است؛ خود نیز در گذشته چنین بودید و خداوند» سوره نساء، آیه ۹۴.
  10. جامع‌البیان، ج۵، ص۱۴۰؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۳، ص۱۰۴۰؛ التبیان، ج۳، ص۲۹۸.
  11. جامع البیان، ج۵، ص۱۴۱؛ مجمع البیان، ج۳، ص۱۴۵.
  12. السیرة النبویه، ج۲، ص۶۲۷؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۴۴۷-۴۵۱.
  13. السیرة النبویه، ج۲، ص۶۲۸.
  14. اسماعیلی، مهران، مقاله «سریه ابوقتاده»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.