ایمان در لغت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:
واژه [[ایمان]] از ریشه "أمن" گرفته شده است که فعل ثلاثی مجرد آن أمِنَ، یأمن و أمناً به معنای [[آرامش]] و [[اطمینان]] [[قلب]] و نبود [[ترس]] است. فعل ثلاثی مزید آن آمَن، یؤمن و ایماناً است که اگر متعدی به با و لام باشد به اتفاق اهل لغت به معنای [[تصدیق]] کردن است و به همین معناست [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا}}<ref>اگر (هم) راستگو می‌بودیم؛ سوره یوسف، آیه۱۷.</ref> ای: {{عربی|بمصدِّق}}<ref>کتاب العین، ص ۴۰؛ معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص ۱۳۳ـ ۱۳۵؛ لسان العرب، ج۱، ص ۱۶۳ـ ۱۶۴۴؛ اقرب الموارد، ج۱، ص ۷۳۳</ref>.
واژه [[ایمان]] از ریشه "أمن" گرفته شده است که فعل ثلاثی مجرد آن أمِنَ، یأمن و أمناً به معنای [[آرامش]] و [[اطمینان]] [[قلب]] و نبود [[ترس]] است. فعل ثلاثی مزید آن آمَن، یؤمن و ایماناً است که اگر متعدی به با و لام باشد به اتفاق اهل لغت به معنای [[تصدیق]] کردن است و به همین معناست [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا}}<ref>اگر (هم) راستگو می‌بودیم؛ سوره یوسف، آیه۱۷.</ref> ای: {{عربی|بمصدِّق}}<ref>کتاب العین، ص ۴۰؛ معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص ۱۳۳ـ ۱۳۵؛ لسان العرب، ج۱، ص ۱۶۳ـ ۱۶۴۴؛ اقرب الموارد، ج۱، ص ۷۳۳</ref>.


امّا اگر متعدی به ذات خود باشد به معنای [[اطمینان]] پیدا کردن است که در برابر ترسیدن و هراسان کردن است و در این صورت با ثلاثی مجرد هم معناست<ref>لسان العرب، ج۱، ص ۱۶۳.</ref>.<ref>[[علی رضا عصیانی|عصیانی، علی رضا]]، [[ایمان - عصیانی (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]؛ [[ابوالفضل روحی| روحی، ابوالفضل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۵، ص۱۸۹؛ [[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[ایمان - عالمی (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۵۶۹-۵۸۵.</ref>
امّا اگر متعدی به ذات خود باشد به معنای [[اطمینان]] پیدا کردن است که در برابر ترسیدن و هراسان کردن است و در این صورت با ثلاثی مجرد هم معناست<ref>لسان العرب، ج۱، ص ۱۶۳.</ref>.<ref>[[علی رضا عصیانی|عصیانی، علی رضا]]، [[ایمان - عصیانی (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]؛ [[ابوالفضل روحی| روحی، ابوالفضل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۵، ص۱۸۹؛ [[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[ایمان - عالمی (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۵۶۹-۵۸۵؛ [[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[ضرورت ایمان به ائمه (مقاله)|مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]] ص ۵۱.</ref>
 
واژه [[ایمان]]، مصدر باب إفعال<ref>این کلمه از باب آمَن، یؤمِنُ، ایماناً است. (ازهری، تهذیب اللغة، ج۱۵، ص۳۶۸).</ref> از ماده «[[أمن]]»<ref>اصل واژه أمن را ضد ترس و خوف (ابن منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۲۱؛ ابن اثیر، النهایة، ج۱، ص۶۹؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج۴، ص۱۷۸) و به معنای اطمینان و آرامش خاطر و از بین رفتن بیم و هراس معنا کرده‌اند. (راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص۹۰).</ref> و در لغت به معنای [[تصدیق]] و [[اذعان]] آمده است<ref>خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۸، ص۳۸۸؛ ازهری، تهذیب اللغة، ج۱۵، ص۳۶۸؛ صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۱۰، ص۴۱۴؛ ابن اثیر، النهایة، ج۱، ص۶۹؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۲۱؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج۴، ص۱۷۸؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۲۰۴. راغب اصفهانی دو معنا برای واژه ایمان ذکر کرده است: گاهی اسم دین و شریعتی است که پیامبر{{صل}} آورده است و گاهی هم بر روش مدح و ستایش به کار می‌رود که مراد پذیرفتن و اذعان نفس به حق به همراه تصدیق آن است. ایمان در معنای دوم با جمع شدن سه حالت حاصل می‌شود: «شناسائی یا تحقیق با اندیشه و دل؛ اقرار به زبان؛ عمل کردن با اعضا و جوارح». (راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص۹۱) به نظر معنای دوم همان تصدیقی است که سایر لغویون ذکر کرده‌اند؛ البته با توضیح و تفسیر. شاهد آن است که ایشان در جای دیگری ایمان را به معنای تصدیق توأم با امنیت معنا کرده است. (راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۹۱).</ref>. اتفاق لغویین بر این معنا نیز نقل شده است<ref>ازهری، تهذیب اللغة، ج۱۵، ص۳۶۸؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۲۰۴.</ref>. اغلب [[علما]] و [[متکلمان]] نیز معنای لغوی ایمان را تصدیق دانسته‌اند<ref>ر.ک: طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۲۲۸؛ علامه حلی، أنوار الملکوت، ص۱۷۹ و ۱۸۰؛ لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۱۶۴؛ فاضل مقداد، الأنوار الجلالیة، ص۱۸۸؛ سبحانی، الإلهیات، ج۴، ص۳۱۳؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۵؛ جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۲۲؛ جرجانی، التعریفات، ص۱۸، آمدی، غایة المرام، ص۲۶۸.</ref>. بنابراین [[مؤمن]] در امثال [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَمَا أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنَا}}<ref>«ما را باور نمی‌کردی» سوره یوسف، آیه ۱۷.</ref> به معنای «مصدّق» است<ref>لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۱۶۴؛ فاضل مقداد، الأنوار الجلالیة، ص۱۸۸.</ref>.<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[ضرورت ایمان به ائمه (مقاله)|مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]] ص ۵۱.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۱۲ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۴۶

مقدمه

ایمان مصدر باب افعال، از ریشه "أ ـ م ـ ن"، در لغت به معنای تصدیق است[۱]، به معنای ایجاد اطمینان و آرامش در قلب خویش یا دیگری. تصدیق کردن خبر کسی بر اثر اطمینان یافتن از صحت و عدم کذب آن[۲] و از‌ بین‌ رفتن ترس، اضطراب و وحشت از دیگر معانی کاربردی آن است[۳]. دستیابی انسان به آرامش و اطمینان با اعتقاد به خدا و تصدیق او احتمالا سبب استفاده از «امن» برای مفهوم ایمان بوده است[۴].

واژه ایمان از ریشه "أمن" گرفته شده است که فعل ثلاثی مجرد آن أمِنَ، یأمن و أمناً به معنای آرامش و اطمینان قلب و نبود ترس است. فعل ثلاثی مزید آن آمَن، یؤمن و ایماناً است که اگر متعدی به با و لام باشد به اتفاق اهل لغت به معنای تصدیق کردن است و به همین معناست آیه ﴿وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا[۵] ای: بمصدِّق[۶].

امّا اگر متعدی به ذات خود باشد به معنای اطمینان پیدا کردن است که در برابر ترسیدن و هراسان کردن است و در این صورت با ثلاثی مجرد هم معناست[۷].[۸]

منابع

پانویس

  1. الْإِيمَانُ: التصديق نفسه‌؛ (کتاب العین، ص۱۰۸).
  2. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۳۸۹.
  3. مقاییس‌اللغه، ج‌۱، ص‌۱۳۳؛ لسان العرب، ج‌۱، ص‌۲۲۳‌ـ‌۲۲۷، «امن».
  4. التحقیق، ج‌۱، ص‌۱۵۰‌ـ‌۱۵۱، «امن».
  5. اگر (هم) راستگو می‌بودیم؛ سوره یوسف، آیه۱۷.
  6. کتاب العین، ص ۴۰؛ معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص ۱۳۳ـ ۱۳۵؛ لسان العرب، ج۱، ص ۱۶۳ـ ۱۶۴۴؛ اقرب الموارد، ج۱، ص ۷۳۳
  7. لسان العرب، ج۱، ص ۱۶۳.
  8. عصیانی، علی رضا، مقاله «ایمان»، دانشنامه معاصر قرآن کریم؛ روحی، ابوالفضل، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۱۸۹؛ عالمی، سید محمد، مقاله «ایمان»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۵۶۹-۵۸۵؛ باذلی، رضا، مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»، موسوعه رد شبهات ج۱۶ ص ۵۱.