عبیدالله بن عبدالله بن عتبه: تفاوت میان نسخهها
(←مقدمه) |
(←مقدمه) |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
عمر بن عبدالعزیز بیش از هر کس از وی تأثیر پذیرفته است تا آنجا که از عبیداللّه به عنوان معلّم ومؤدِّب وی یاد کردهاند. او میگوید: اگر عبیداللّه زنده میبود، از [[رأی]] او سر برنمی تافتم. به [[خدا]] [[سوگند]]، یک شب از شبهای عبیدالله را به هزار دینار میخرم؛ زیرا با رأی و نظر اوست که هزاران دینار به [[بیت المال]] باز میگردد و در گفت و گو با چنین کسانی است که [[عقل]] بارور، [[دل]] شاداب و [[خرسند]]، و [[اخلاق]]، [[پاک]] میشود. | عمر بن عبدالعزیز بیش از هر کس از وی تأثیر پذیرفته است تا آنجا که از عبیداللّه به عنوان معلّم ومؤدِّب وی یاد کردهاند. او میگوید: اگر عبیداللّه زنده میبود، از [[رأی]] او سر برنمی تافتم. به [[خدا]] [[سوگند]]، یک شب از شبهای عبیدالله را به هزار دینار میخرم؛ زیرا با رأی و نظر اوست که هزاران دینار به [[بیت المال]] باز میگردد و در گفت و گو با چنین کسانی است که [[عقل]] بارور، [[دل]] شاداب و [[خرسند]]، و [[اخلاق]]، [[پاک]] میشود. | ||
[[ابن اثیر]] زیر عنوان (ذکر سبب ترک [[سبّ | [[ابن اثیر]] زیر عنوان (ذکر سبب ترک [[سبّ امیرالمؤمنین علی]] {{ع}}) مینویسد: [[بنی امیه]] از [[علی]]{{ع}} [[بدگویی]] میکردند تا آنکه عمر بن عبدالعزیز به [[خلافت]] رسید. او [[سبّ علی]] را ترک کرد و به همه [[کارگزاران]] خود دستور داد تا از [[سبّ علی]] {{ع}} منع کنند. | ||
خود او میگوید: در [[مدینه]] به تحصیل [[دانش]] [[اشتغال]] داشتم و همواره ملازمِ [[عبیداللّه بن عبداللّه بن عتبه]] بودم. به او گفته بودند که من نیز علی را [[سبّ]] میکنم. روزی به حضور وی رفتم، دیدم [[نماز]] میخواند. نمازش را طول داد و من نیز به انتظارش نشستم تا آنکه نماز را تمام کرد. به من نگاهی کرد و گفت: از کی فهمیدی که [[خداوند]] پس از آنکه از [[اهل]] [[بدر]] و [[بیعت رضوان]] [[خرسند]] بود، بر آنان [[خشمناک]] شده است. | خود او میگوید: در [[مدینه]] به تحصیل [[دانش]] [[اشتغال]] داشتم و همواره ملازمِ [[عبیداللّه بن عبداللّه بن عتبه]] بودم. به او گفته بودند که من نیز علی را [[سبّ]] میکنم. روزی به حضور وی رفتم، دیدم [[نماز]] میخواند. نمازش را طول داد و من نیز به انتظارش نشستم تا آنکه نماز را تمام کرد. به من نگاهی کرد و گفت: از کی فهمیدی که [[خداوند]] پس از آنکه از [[اهل]] [[بدر]] و [[بیعت رضوان]] [[خرسند]] بود، بر آنان [[خشمناک]] شده است. |
نسخهٔ ۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۴۶
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
مقدمه
عبیدالله بن عبدالله بن عتبه در اواخر خلافت عمر بن خطاب یا اندکی پس از آن، در مدینه به دنیا آمد. جدّش (عتبه) برادر تنی عبداللّه بن مسعود و از صحابیان دیرین پیامبر(ص) است که در زمان خلافت عمر بن خطاب، درگذشت. پدرش (عبدالله بن عتبه) از فقها و محدّثانِ بنام مدنی است که به کوفه نیز آمد و رفت داشته، پس از سال ۷۰ه.ق. در همان جا وفات یافته است. نیز برادرش عون بن عبدالله از محدّثان موثّق نزد محدّثان عامّه است.
او که منسوب به قبیله بزرگ (بنی هذیله) از قبایل وادی نخله در اطراف مکّه و از ناحیه چشم آسیب دیده و نابینا بود، روحی سرشار از ادب و شعر داشت و در حدیث و فقه سرآمد بود. از این رو نام او را در شمار حافظانِ حدیث و هفت فقیه معروفِ مدینه در عصر تابعین، آوردهاند[۱].
ابن اثیر درباره او مینویسد: عبیداللّه در سال ۷۲ه.ق. در کوفه قاضی بوده است.
او استاد و شیخ محمد بن مسلم بن شهاب زهری (محدّث معروف) و نیز معلّم و مربّی عمر بن عبدالعزیز (خلیفه هشتم اموی) بود.
زُهری میگوید: او دریای دانش بود؛ هرگاه نزدش میرفتم، تازههایی مییافتم.
عمر بن عبدالعزیز بیش از هر کس از وی تأثیر پذیرفته است تا آنجا که از عبیداللّه به عنوان معلّم ومؤدِّب وی یاد کردهاند. او میگوید: اگر عبیداللّه زنده میبود، از رأی او سر برنمی تافتم. به خدا سوگند، یک شب از شبهای عبیدالله را به هزار دینار میخرم؛ زیرا با رأی و نظر اوست که هزاران دینار به بیت المال باز میگردد و در گفت و گو با چنین کسانی است که عقل بارور، دل شاداب و خرسند، و اخلاق، پاک میشود.
ابن اثیر زیر عنوان (ذکر سبب ترک سبّ امیرالمؤمنین علی (ع)) مینویسد: بنی امیه از علی(ع) بدگویی میکردند تا آنکه عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید. او سبّ علی را ترک کرد و به همه کارگزاران خود دستور داد تا از سبّ علی (ع) منع کنند.
خود او میگوید: در مدینه به تحصیل دانش اشتغال داشتم و همواره ملازمِ عبیداللّه بن عبداللّه بن عتبه بودم. به او گفته بودند که من نیز علی را سبّ میکنم. روزی به حضور وی رفتم، دیدم نماز میخواند. نمازش را طول داد و من نیز به انتظارش نشستم تا آنکه نماز را تمام کرد. به من نگاهی کرد و گفت: از کی فهمیدی که خداوند پس از آنکه از اهل بدر و بیعت رضوان خرسند بود، بر آنان خشمناک شده است.
گفتم: چیزی نشنیدهام.
گفت: پس اخباری که از تو به من رسیده چیست گفتم: از خدا و تو پوزش میخواهم و از این به بعد از آن چه میکردم،دست میشویم[۲].
نیز او نسبت به دیگر کسان از اهل بیت پیامبر(ص) احترام میگذاشت. ذهبی مینویسد: عبیداللّه نمازش را طول میداد. روزی علی بن حسین (ع) برای سؤال از چیزی، نزد وی به مسجد رفت و او در حال نماز بود و نماز را با همان ویژگی تمام کرد. حاضران او را به سبب منتظر نگاه داشتن فرزند دختر پیامبر(ص) نکوهش کردند. او گفت: خدایا مرا ببخش! آنکه این مقام را خواهد باید درنگ کند[۳].
او از طبقه سوم راویانحدیث و از برجستگان تابعیان مدنی است. نووی مینویسد: دانشمندان بر جلالت و امامتاش اتفاق دارند. طبری او را از پیش گامان علم و معرفت به احکام و حلال و حرام دانسته و در عین حال به شاعر بودن وی اشاره میکند.
نام او در منابع رجالی شیعه - جز در جامع الرواة و کتابهای پس از آن - نیامده است، لیکن در سه کتاب روایی آنان؛ یعنی کافی، من لایحضره الفقیه و تهذیب الاحکام، یک حدیث با واسطه وی از ابن عبّاس در باره ابطال عول، نقل شده است[۴]. هم او از ابن عباس نقل میکند که: عُمَر بن خطاب نخستین کسی بود که فرائض را اِعاله کرد[۵].
اغلب روایات او در جوامع روایی اهل سنّت، مانند: صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابن ماجه، سنن ترمذی، سنن نسائی، و سنن ابوداوود به چشم میخورد. او این روایات را از افرادی چون: عبداللّه بن عباس، پدرش (عبدالله بن عتبه) عثمان بن حنیف، عروة بن زبیر، ابوسعید خدری، نعمان بن بشیر، ابو هریره، عائشه و نیز از عمر بن خطاب و عمار بن یاسر به طور مرسل، نقل کرده است و کسانی چون: ابوالزناد عبدالله بن ذکوان، برادرش (عون بن عبدالله) و محمد بن مسلم بن شهاب زهری از او، روایت کردهاند[۶].
ابونعیم به سند خود از وی و او از ابن عباس نقل میکند: پیامبر(ص) به مردار گوسفندی گذشت و فرمود: ارزش زندگی دنیا در نزد خدا، از ارزش این (مردار) در نزد صاحبش، کمتر است[۷].
عبیدالله پس از سال ۹۰ه.ق. بدرود حیات گفت[۸]. همان گونه که نوشتهاند امام زین العابدین(ع) از کسانی بود که در تشییع جنازه عبیدالله شرکت کرد[۹].[۱۰]
جستارهای وابسته
- عبدالله بن عتبه (پدر)
- عون بن عبدالله (برادر)
منابع
پانویس
- ↑ شش فقیه دیگر عبارتند از: سعید بن مسیّب، سلیمان بن یسار، سالم بن عبداللّه بن عمر، عروة بن زبیر، خارجة بن زید بن ثابت و قاسم بن محمّد بن ابی بکر (تهذیب الکمال ۱۰/ ۱۵۰).
- ↑ الکامل فی التاریخ ۵/ ۴۲.
- ↑ سیر اعلام النبلاء ۴/ ۴۷۸.
- ↑ الغدیر ۶/ ۲۶۹.
- ↑ حلیة الاولیاء ۲/ ۱۸۸.
- ↑ الطبقات الکبری ۵/ ۲۵۰؛ تهذیب الکمال ۱۹/ ۷۶ و تاریخ الاسلام ۶/ ۴۲۲.
- ↑ تاریخ الاسلام ۴۲۱/ ۶ و تهذیب التهذیب ۲۴/ ۷.
- ↑ نک: الکافی ۷/ ۷۹ ح ۳؛ من لا یحضره الفقیه ۴/ ۱۸۷ (ح ۶۵۶)و تهذیب الاحکام ۹/ ۲۴۸ (۹۶۳).
- ↑ نک: رجال صحیح بخاری / ش ۷۰۰؛ رجال صحیح مسلم / ش ۱۰۲۴و تهذیب الکمال ۱۹/ ۷۳ - ۷۵.
- ↑ عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک، ص 72.