ابراهیم بن محمد بن میمون کندی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = ابراهیم بن محمد بن میمون کندی در تراجم و رجال | پرسش مرتبط = }} == مقدمه == ابراهیم بن محمد بن میمون کندی<ref>ر. ک: أ. منابع شیعی: منتهی المقال، ج۱، ص۲۰۱، ش۷۷؛ أعیان الشیعه، ج۲، ص۲۲۳، ش۴۰۵؛...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
مراد از راوی، ابراهیم بن محمد بن میمون کندی<ref>{{عربی|الکندی: بکسر الکاف و سکون النون و فی آخرها الدال المهملة. هذه النسبة إلی کندة، و هی قبیلة مشهورة من الیمن، تفرقت فی البلاد، فکان منها جماعة من المشهورین فی کل فن}}؛ (الأنساب، ج۵، ص۱۰۴).</ref> کوفی است که شرح حال وی در [[کتب رجالی]] [[اهل سنت]] آمده؛ لکن در کتب رجالی متقدم [[شیعه]] یاد نشده است. | مراد از راوی، ابراهیم بن محمد بن میمون کندی<ref>{{عربی|الکندی: بکسر الکاف و سکون النون و فی آخرها الدال المهملة. هذه النسبة إلی کندة، و هی قبیلة مشهورة من الیمن، تفرقت فی البلاد، فکان منها جماعة من المشهورین فی کل فن}}؛ (الأنساب، ج۵، ص۱۰۴).</ref> کوفی است که شرح حال وی در [[کتب رجالی]] [[اهل سنت]] آمده؛ لکن در کتب رجالی متقدم [[شیعه]] یاد نشده است. | ||
[[ابن ابیحاتم رازی]]: {{عربی|إبراهیم بن محمد بن میمون | [[ابن ابیحاتم رازی]]: {{عربی|إبراهیم بن محمد بن میمون الکوفي روى عن علي بن عابس روى عنه أبوشیبة بن أبيبكر بن أبيشیبة}}<ref>الجرح و التعدیل، ج۲، ص۱۲۸، ش۴۰۰.</ref>. | ||
[[ابن حبان]]: {{عربی|إبراهیم بن محمد بن میمون | [[ابن حبان]]: {{عربی|إبراهیم بن محمد بن میمون الکندي الکوفي يروى عن سعيد بن حکیم العبسي و داوود بن الزبرقان روى عنه أحمد بن يحیي الصوفي}}<ref>الثقات (ابن حبان)، ج۸، ص۷۴ - ۷۵.</ref>. | ||
===یادآوری=== | ===یادآوری=== |
نسخهٔ ۲۳ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۴۴
مقدمه
ابراهیم بن محمد بن میمون کندی[۱] در سند ۱ روایت تفسیر کنز الدقائق و به نقل از تأویل الآیات الظاهرة دیده میشود:
«قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ جَابِرٍ قَالَ: سُئِلَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ (ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِيِّ وَمَنِ اهْتَدَى﴾[۲] قَالَ اهْتَدَى إِلَى وَلَايَتِنَا»[۳].[۴]
شرح حال راوی
مراد از راوی، ابراهیم بن محمد بن میمون کندی[۵] کوفی است که شرح حال وی در کتب رجالی اهل سنت آمده؛ لکن در کتب رجالی متقدم شیعه یاد نشده است.
ابن ابیحاتم رازی: إبراهیم بن محمد بن میمون الکوفي روى عن علي بن عابس روى عنه أبوشیبة بن أبيبكر بن أبيشیبة[۶].
ابن حبان: إبراهیم بن محمد بن میمون الکندي الکوفي يروى عن سعيد بن حکیم العبسي و داوود بن الزبرقان روى عنه أحمد بن يحیي الصوفي[۷].
یادآوری
راوی مورد بحث در اسناد شماری از روایات نیز یاد گردیده: گاهی با همین عنوان؛ زمانی با نام ابراهیم بن میمون؛ هنگامی با عنوان میمون؛ نمونهها:
- «أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ[۸] عَنْ مُصْعَبٍ عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْأَصْبَغِ عَنْ عَلِيٍّ (ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- ﴿وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّلْ لَنَا قِطَّنَا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسَابِ﴾[۹] قَالَ نَصِيبُهُمْ مِنَ الْعَذَابِ»[۱۰].
- «أَبِي عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ عَنْ مَيْمُونٍ[۱۱] عَنْ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنِ ابْنِ أَبِي لَيْلَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ يَرْفَعُهُ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع) مَنْ صَلَّى بِأَذَانٍ وَ إِقَامَةٍ صَلَاةٍ...»[۱۲][۱۳]
طبقه راوی
گزارشی از تاریخ ولادت و وفات ابراهیم بن محمد بن میمون در دست نیست؛ لکن ابراهیم بن محمد ثقفی متولد حدود سال (۲۰۰ق) و متوفای سال (۲۸۳ق) از ایشان روایت کرده و محمد بن عثمان بن ابی شیبة متوفای سال (۲۹۷ق)[۱۴] نیز از شاگردانش شمرده میشود و از وی روایت کرده و از سوی دیگر، از بعضی اسناد فهمیده میشود که وی از امام رضا (ع) روایت کرده است[۱۵]. بر این اساس، میتوان وی را از راویان دوران امامان رضا و جواد (ع) به شمار آورد.
آیت الله بروجردی به نام ابراهیم بن محمد ثقفی را در طبقه هفتم ذکر کرده[۱۶]، در نتیجه ابراهیم بن محمد بن میمون که استاد وی است، در طبقه ششم قرار میگیرد.[۱۷]
استادان و شاگردان راوی
استادان حدیثی راوی، عبدالکریم بن یعقوب[۱۸]، یحیی بن یعلی اسدی[۱۹]، مصعب بن سلام[۲۰]، ابوعبدالرحمن مسعودی[۲۱]، عمرو بن ثابت[۲۲]، حکم بن ظهیر، علی بن عابس[۲۳]، موسی بن عثمان، عیسی بن محمد[۲۴]، سعید بن حکیم عبسی و داوود بن زبرقان[۲۵] هستند.
از شاگردان حدیثی وی نیز میتوان ابراهیم بن محمد ثقفی[۲۶]، جعفر بن علی بن سحلح[۲۷] کندی[۲۸]، محمد بن منصور کوفی، محمد بن عثمان بن ابی شیبة عبسی، ابونعیم، محمد بن عبید بن عتبة کندی[۲۹]، علی بن عثمان، عبدالرحمن بن محمد علوی و محمد بن عمرو خزاز[۳۰] و احمد بن یحیی صوفی[۳۱] نام برد.
اتحاد مترجم له با ابراهیم بن میمون بیاع الهروی
شیخ طوسی در کتاب الرجال از دو شخص با عنوان ابراهیم بن میمون بیاع هروی و ابراهیم بن میمون کوفی در اصحاب امام صادق (ع) نام برده است[۳۲].
برخی از رجالیان شیعه، مانند ابوعلی حائری در منتهی المقال[۳۳] و شیخ محیی الدین مامقانی در حاشیه تنقیح المقال، احتمال اتحاد مترجم له با این دو عنوان را مطرح کردهاند[۳۴]؛ ولی این احتمال به جهت بُعد طبقه درست نیست، چنان که بعضی از بزرگان یادآوری کردهاند[۳۵]؛ زیرا ابراهیم بن محمد بن میمون در دوره امامان امام رضا و امام جواد (ع) میزیسته، درحالی که ابراهیم بن میمون بیاع هروی از اصحاب و راویان امام صادق (ع) بوده و روایاتی از آن حضرت نقل کرده است.[۳۶]
جایگاه حدیثی راوی
رجالیان متقدم شیعه نام ابراهیم بن محمد بن میمون را در کتب رجالی خود ثبت نکردهاند؛ ولی در کتب رجالی اهل سنت یاد شده، از این رو درباره جایگاه حدیثی وی نظر داده و به جرح و تعدیل وی پرداختند:
ذهبی: من أجلاد[۳۷] الشیعة، روی عن علی بن عابس خبرة عجیباً[۳۸].
نیز: شیعی جلد عن علی ابن عابس بخبر عجیب بل باطل[۳۹].
یادآوری
در تنقیح المقال و منتهی المقال، به جای لفظ أجلاد، واژه أجلاء ثبت شده که ظاهراً اشتباه نگارشی است[۴۰].
ابن حجر بعد از نقل روایتی از ابراهیم بن محمد بن میمون: ... و ذکره الأسدی فی الضعفاء و قال: إنه منکر الحدیث و ذکره ابن حبان فی الثقات وقال: إنه کندی... ؛ و نقلت من خط شیخنا أبی الفضل الحافظ: أن هذا الرجل لیس بثقة؛ و قال إبراهیم بن أبی بکر ابن أبی شیبة سمعت عمی عثمان بن أبی شیبة یقول لولا رجلان من الشیعة ما صح لکم حدیث فقلت من هما یا عم قال إبراهیم بن محمد بن میمون و عباد ابن یعقوب[۴۱].
اما حدیثی که ابراهیم بن محمد بن میمون نقل کرده و رجالیان اهل سنت، مانند ذهبی و ابن حجر آن را خبری عجیب، بلکه باطل و جعلی دانستهاند، روایتی است که در فضیلت و جانشینی حضرت علی (ع) نقل کرده است:
ابن عساکر: ... نا إبراهیم بن محمد بن میمون نا علی بن عباس عن الحارث بن حصیرة عن القاسم بن جندب عن أنس قال قال رسول الله (ص): یا أنس! أسکب لی وضوءاً ثم قام فصلی رکعتین ثم قال: یا أنس! أول من یدخل علیک من هذا الباب أمیر المؤمنین و سید المسلمین و قائد الغر المحجلین و خاتم الوصیین. قال أنس: قلت: اللهم اجعله رجلاً من الأنصار و کتمته إذ جاء علی! فقال: من هذا یا أنس! فقلت: علی فقام مستبشراً فاعتنقه ثم جعل یمسح عن وجهه بوجهه و یسمح عرق علی بوجهه فقال: یا رسول الله! لقد رأیتک صنعت شیئاً ما صنعت بیقبل قال: و ما یمنعنی و انت تؤدی عنی و تسمعهم صوتی و تبین لهم ما اختلفوا فیه بعدی[۴۲].
علامه امین: والذی حمل الذهبی علی أن تعجب منه و جزم بوضعه لأول وهلة فقال خبراً عجیباً و حدیثاً موضوعاً هو اشتماله علی فضیلة و منقبة الأمیر المؤمنین لم یألفها طبعه فلم تطقها نفسه کان علیاً (ع) لیس أهلاً لأعظم المناقب هذا و هو یزعم أن النصب قد عدم فی عصره من بلده[۴۳].
گفتنی است که روایات فراوان دیگری از طریق ابراهیم بن محمد بن میمون در فضائل اهل بیت (ع) نقل شده؛ نمونههایش:
- «حدثنا محمد بن عثمان بن أبی شیبة ثنا إبراهیم بن محمد بن میمون ثنا علی بن عابس عن سالم بن أبی حفصة و کثیر النواء عن أبی حازم عن أبی هریرة قال مر الحسن و الحسین إلی رسول الله (ص) فقال: اللهم إنی أحبهما فأحبهما و أبغض من أبغضهما»[۴۴].
- «ابن عقدة، قال: حدثنی جعفر بن علی بن سحلح[۴۵] الکندی، قال: حدثنی إبراهیم بن محمد بن میمون، قال: حدثنی المسعودی أبوعبدالرحمن، عن محمد بن علی الفزاری، عن أبی خالد الواسطی، عن زید بن علی (ع)، قال: حدثنی أبی علی بن الحسین عن أبیه الحسین بن علی، قال: قال رسول الله (ص): یا حسین! أنت الإمام، و أخی [أخو] الإمام و ابن الإمام تسعة من ولدک امناء معصومون، والتاسع مهدیهم، فطوبی لمن أحبهم و الویل لمن أبغضهم»[۴۶].
- «... حدثنا محمد بن عثمان العبسی قال: حدثنا إبراهیم بن محمد بن میمون، قال: حدثنا علی بن عابس، عن... عن أبی سعید الخدری قال: نزلت هذه الآیة فی علی بن أبی طالب: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾[۴۷]»[۴۸].
- «و عن محمد بن أحمد بن علی عن محمد بن عثمان بن أبی شیبة عن إبراهیم بن محمد بن میمون عن موسی بن عثمان عن الأعمش عن عبایة عن ابن عباس قال: ما فی القرآن ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾[۴۹] إلا و علی رأسها و قائدها»[۵۰].
نتیجه: بررسی روایات ابراهیم بن محمد بن میمون، نشانه میزان محبت و اعتقاد وی به اهل بیت (ع) است. و این سخن ابن حجر که درباره وی: ... لولا رجلان من الشیعة ما صح لکم حدیث فقلت من هما یا عم قال إبراهیم بن محمد بن میمون و عباد ابن یعقوب[۵۱]، چنان که تعبیر شیعی جلد، منکر الحدیث و روی حدیثاً موضوعاً، همگی قرینه بر حسن حال وی هستند؛ همچنین روایات ایشان نیز مورد اعتماد علمای شیعه بوده و در کتب خود، این روایات را نقل کردهاند.
بر این اساس، میتوان ایشان را از راویان ممدوح شیعه، و روایات وی را معتبر دانست، چنان که شیخ محیی الدین مامقانی در حاشیه تنقیح المقال به آن اشاره کرده است: لا ینبغی التأمل فی الجزم بحسن المعنون و جلالته و عد حدیثه حسناً کالصحیح من جهته[۵۲][۵۳]
منابع
پانویس
- ↑ ر. ک: أ. منابع شیعی: منتهی المقال، ج۱، ص۲۰۱، ش۷۷؛ أعیان الشیعه، ج۲، ص۲۲۳، ش۴۰۵؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۰۲، ش۴۸۶. ب. منابع سنی: الجرح والتعدیل، ج۲، ص۱۲۸، ش۴۰۰؛ الثقات (ابن حبان)، ج۸، ص۷۴؛ المغنی فی الضعفاء، ج۱، ص۴۶، ش۱۷۰؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۶۳ ش۲۰۳؛ لسان المیزان، ج۱، ص۱۰۷ (ش ۳۱۹) و ۱۱۰ (ش ۳۳۰)؛ تنزیه الشریعة المرفوعه، ج۱، ص۲۴، ش۵۸.
- ↑ بگو همه چشم به راهند، شما هم چشم به راه باشید، به زودی خواهید دانست چه کسانی همراهان راه میانهاند و چه کسی رهیافته است سوره طه، آیه ۱۳۵.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۸، ص۳۸۰ - ۳۸۱ به گزارش از تأویل الآیات الظاهرة، ص۳۱۷.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۴۹۰.
- ↑ الکندی: بکسر الکاف و سکون النون و فی آخرها الدال المهملة. هذه النسبة إلی کندة، و هی قبیلة مشهورة من الیمن، تفرقت فی البلاد، فکان منها جماعة من المشهورین فی کل فن؛ (الأنساب، ج۵، ص۱۰۴).
- ↑ الجرح و التعدیل، ج۲، ص۱۲۸، ش۴۰۰.
- ↑ الثقات (ابن حبان)، ج۸، ص۷۴ - ۷۵.
- ↑ مراد از ابراهیم بن میمون در سند روایت، ابراهیم بن محمد بن میمون است که نسبت به جد داده شده، به قرینه روایت ابراهیم بن محمد الثقفی از وی، که از راویان و شاگردانش است.
- ↑ و میگفتند: پروردگارا! نامه کردار ما را پیش از روز حساب به ما با شتاب ده! سوره ص، آیه ۱۶.
- ↑ معانی الأخبار، ص۲۲۵، ح۱؛ نیز مانند: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ قَالَ: وَ أَخْبَرَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مَيْمُونٍ قَالَ: حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ عَابِسٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ قَالَ: رَفَعَنِي أَبِي فَرَأَيْتُ عَلِيّاً (ع) أَبْيَضَ الرَّأْسِ وَ اللِّحْيَةِ عَرِيضَ مَا بَيْنَ الْمَنْكِبَيْنِ»؛(الغارات، ج۱، ص۹۹ - ۱۰۰)
- ↑ مراد از میمون در سند روایت، به قرینه راوی (ابراهیم بن محمد الثقفی)؛ ابراهیم بن محمد بن میمون است، که ابراهیم بن محمد بن از سند افتاده است.
- ↑ ثواب الأعمال، ص۳۲.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۴۹۰-۴۹۲.
- ↑ محمد بن عثمان بن أبی شیبة... ؛ و دفن فی یوم الثلاثاء لثمان عشرة لیلة خلت من شهر ربیع الأول سنة سبع و تسعین و مائتین؛ (تاریخ بغداد، ج۳، ص۲۵۷، ش۱۲۹۵).
- ↑ «... قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سَلَمَةَ الْأَهْوَازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مَيْمُونٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا (ع): صَوْمُ شَعْبَانَ كَفَّارَةُ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ...»؛ (جامع أحادیث الشیعه، ج۱۵، ص۴۹۸ - ۴۹۹، ح۱۶۱۸).
- ↑ ر. ک: الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال الفقیه)، ص۱۸۶.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۴۹۲.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۸، ص۳۸۰ - ۳۸۱.
- ↑ الإمامة و التبصره، ص۴۴، ح۲۶.
- ↑ قصص الأنبیاء، ص۳۱۴، ح۳۹۲؛ الأمالی (طوسی)، ص۵۱، ح۶۷؛ تاریخ مدینة دمشق، ج. ۵، ص۳۲۱.
- ↑ فضائل أمیر المؤمنین (ع)، ص۱۵۴، ح۱۵۱.
- ↑ الارشاد، ج۱، ص۸۷.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۷ (ح۲۵) و ۲۵۰ (۲۴۴).
- ↑ بحار الأنوار، ج۳۵، ص۳۵۲، ح۴۳؛ ج۶۰، ص۲۲، ح۱۵.
- ↑ الثقات (ابن حبان)، ج۸، ص۷۴ - ۷۵.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۸، ص۳۸۰ - ۳۸۱. محدث سختکوش مرحوم سید جلال الدین حسینی ارموی در تعلیق خود بر کتاب الغارات روایت ابراهیم بن محمد الثقفی را از ابراهیم بن محمد بن میمون از جهت طبقه زیر سؤال برده و به ارسال روایت نظر داده و احتمال داده که ابن أبی شیبة از سند افتاده باشد. (ر. ک: الغارات، ج۱، پانوشت ص۹۹)؛ این در حالی است که ابن أبی شیبة (م ۲۹۷ق) با ابراهیم بن محمد الثقفی (م ۲۸۳ق) هم طبقه هستند، بلکه چهارده سال بعد از ابراهیم بن محمد الثقفی از دنیا رفته، بنابراین چگونه روایت ابن أبی شیبة از وی ممکن؛ و روایت أبراهیم الثقفی از وی ناممکن است؟! افزون بر این، روایت ابراهیم بن محمد الثقفی از ابراهیم بن محمد بن میمون با الفاظ حدثنا و أخبرنا است که در دیدار ظهور دارد.
- ↑ مصحف نجیح است. (ر. ک: بحار الأنوار، ج۳۶، ص۳۶۰، ح۲۳۱).
- ↑ کفایة الأثر، ص۳۰۳.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۷ (ح۲۵)، ۲۵۰ (۲۴۴) و ۴۳۶ (ح ۴۶۴)، ج۲، ص۱۳۷، ح۷۷۰.
- ↑ بحار الأنوار، ج۳۷، ص۳۰۰، ح۲۴؛ ج۶۰، ص۲۲، ح۱۵.
- ↑ الثقات (ابن حبان)، ج۸، ص۷۵.
- ↑ ر. ک: رجال الطوسی، ص۱۵۷ (ش۱۷۴۵) و ۱۶۷ (ش ۱۹۳۱).
- ↑ إبراهیم بن محمد بن میمون: غیر مذکور فی الکتابین. و عن کتاب میزان الاعتدال: إنه من أجلاء الشیعة، روی عن عابس، انتهی؛ و لعلَّه ابن میمون الآتی؛ (منتهی المقال، ج۱، ص۲۰۱، ش۷۷).
- ↑ شیخ محیی الدین مامقانی در ترجمه ابراهیم بن میمون الکوفی بیاع الهروی: أقول: و قد تقدم فی ترجمة ابراهیم بن محمد بن میمون اتحاده مع هذا، و جزمنا بحسنه؛ تنقیح المقال، ج۵، ص۳۶، ش۶۰۲).
- ↑ ر. ک: قاموس الرجال، ج۱، ص۲۹۱، ش۲۰۴.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۴۹۴-۴۹۵.
- ↑ سید محسن امین: من أجلاد الشیعة بالدال أی المتصلبین فی التشیع و بعضهم قرأه بالهمزة فحرفه...؛ (أعیان الشیعه، ج۲، ص۲۲۳، ش۴۰۵) یکی از محققان معاصر در تعلیقه خود بر کتاب الغارات مینویسد: قال علی محمد البجاوی الذی طبع الکتاب بتحقیقه و تصحیحه فی ذل کلمة أجلاد بالدال المهملة ما نصه: هکذا بالأصول، و فی هامش ل: لعله من أجلاء یرید بذلک: لعل الکلمة بالهمزة؛ حتی یکون جمع جلیل؛ أقول: الکلمة بالدال جمع جلد و هو بمعنی الشدید القوی؛ و هذا الإطلاق من تعبیرات الذهبی فی حق الشیعة فی غیر مورد من کتبه، و فی مراجعة میزان الاعتدال کفایة لمن راجع فإنه کثیراً ما یقول فی حق رواتهم: هو رافضی جلد أو شیعی جلد و یزید علیه ما یقتضیه حاله موقع التألیف من الرضا و السخط؛ فراجع الکتاب حتی یتبین لک الصواب. (الغارات، ج۱، پانوشت ص۹۹).
- ↑ میزان الاعتدال، ج۱، ص۶۳، ش۲۰۳.
- ↑ المغنی فی الضعفاء، ج۱، ص۴۶، ش۱۷۰.
- ↑ ر. ک: تنقیح المقال، ج۴، ص۳۵۴، ش۵۴۸؛ منتهی المقال، ج۱، ص۲۰۱، ش۷۷.
- ↑ لسان المیزان، ج۱، ص۱۰۷، ش۳۱۹.
- ↑ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۳۸۶.
- ↑ أعیان الشیعه، ج۲، ص۲۲۳ – ۲۲۴.
- ↑ المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۹، ح۲۶۵۱.
- ↑ مصحف نجیح است. (ر. ک: بحارالأنوار، ج۳۶، ص۳۶۰، ح۲۳۱).
- ↑ فضائل أمیرالمؤمنین (ع)، ص۱۵۴، ح۱۵۱.
- ↑ ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۰، ح۲۴۴.
- ↑ ای مؤمنان! سوره بقره، آیه ۱۰۴ و....
- ↑ بحار الأنوار، ج۳۵، ص۳۵۲، ح۴۳.
- ↑ لسان المیزان، ج۱، ص۱۰۷، ش۳۱۹.
- ↑ تنقیح المقال، ج۴، ص۳۵۶، ش۵۴۸.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۴۹۵-۴۹۸.