نیکی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|' به '{{عربی|') |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | ||
==بِرّ، در لغت== | ==بِرّ، در لغت== | ||
*واژه «بِرّ»، در اصل، مصدر و اسم مصدر<ref>ترتیب کتاب العین: ص ۷۶.</ref> از ریشه «برر» به معنای خیر و نیکی است، چنان که ابن منظور، از یکی از واژهشناسان روایت کرده که میگوید: علما در تفسیر بِرّ، اختلاف نظر دارند. برخی گفتهاند که بِرّ، به معنای صلاح است و دیگری، آن را خیر معنا کرده و گفته که: من، تفسیری جامعتر از خیر برای آن نمیشناسم؛ چرا که شامل همه آنچه که گفتهاند، میشود.<ref>«اِختَلَفَ العُلَماءُ فی تَفسیرِ «البِرِّ»، فَقالَ بَعضُهُم: البِرُّ: الصَّلاحُ؛ وَ قالَ بَعضُهُم: البِرُّ: الخَیرُ. قالَ: وَ لا أعلَمُ تَفسیرا أجمَعَ مِنهُ، لِأَنَّهُ یُحیطُ بِجَمیعِ ما قالوا»؛ لسان العرب: ج ۴ ص ۵۲.</ref> همچنین زمخشری میگوید: {{عربی | *واژه «بِرّ»، در اصل، مصدر و اسم مصدر<ref>ترتیب کتاب العین: ص ۷۶.</ref> از ریشه «برر» به معنای خیر و نیکی است، چنان که ابن منظور، از یکی از واژهشناسان روایت کرده که میگوید: علما در تفسیر بِرّ، اختلاف نظر دارند. برخی گفتهاند که بِرّ، به معنای صلاح است و دیگری، آن را خیر معنا کرده و گفته که: من، تفسیری جامعتر از خیر برای آن نمیشناسم؛ چرا که شامل همه آنچه که گفتهاند، میشود.<ref>«اِختَلَفَ العُلَماءُ فی تَفسیرِ «البِرِّ»، فَقالَ بَعضُهُم: البِرُّ: الصَّلاحُ؛ وَ قالَ بَعضُهُم: البِرُّ: الخَیرُ. قالَ: وَ لا أعلَمُ تَفسیرا أجمَعَ مِنهُ، لِأَنَّهُ یُحیطُ بِجَمیعِ ما قالوا»؛ لسان العرب: ج ۴ ص ۵۲.</ref> همچنین زمخشری میگوید: {{عربی|"البِرُّ: اِسمٌ لِلخَیرِ وَ لِکُلِّ فِعلٍ مَرضِیٍّ"}}.<ref>«بِرّ، نامی است برای خیر و هر کار پسندیده». الکشّاف: ج ۱ ص ۱۰۹.</ref> به عقیده برخی از لغتشناسان، هر چند جامعترین معنای «برّ»، «خیر» است، لکن این دو واژه، مترادف نیستند؛ زیرا «برّ»، خیری است که با قصد و توجّه همراه باشد، ولی در خیر، «قصد» شرط نیست؛ بلکه گاهی با «سهو» همراه است.<ref>معجم الفروق اللّغویة: ص ۹۵.</ref> از این رو، خیر معنایی عام دارد. امّا کلمه «بَرّ»، بر وزن «فَعْل»، صفت مشبّهه و اصل آن به معنای «اتّساع» و گستردگی است. از این رو، برخی از واژهشناسان، «بَرّ (فضای باز بیابان)» و «بِرّ» را از یک ریشه دانستهاند. مرحوم طَبرِسی، در اینباره میگوید: برّ، [به معنای] شفقت و احسان کردن، مصدر است. .. و اصل آن، از گستردگی [و وسعت] است و از همین ریشه است بَرّ، در برابر بحر.<ref>«البِرُّ: العَطفُ وَ الإِحسانُ، مَصدَرٌ. .. وَ أصلُهُ مِنَ الاِتِّساعِ، وَ مِنهُ البَرُّ خِلافُ البَحرِ». مجمع البیان: ج ۱ ص ۴۷۳.</ref> [[راغب اصفهانی]] نیز میگوید: بَرّ، در برابر بحر (دریا) است. به خاطر گستردگی ای که از آن تصوّر میرود، بِرّ از آن مشتق شده است؛ یعنی وسعت در کار خیر. این، گاهی به خدا نسبت داده میشود، مثل {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ}}﴾}}؛<ref>«او نیکوی رحمآور است». طور: آیه ۲۸.</ref> گاهی هم به بنده، گفته میشود. {{عربی|"بَرَّ العَبدُ رَبَّهُ"}}؛<ref>یعنی: خدا را فراوان اطاعت کرد.</ref> پس، از خدا ثواب، و از بنده، طاعت است.<ref>البَرُّ خِلافُ البَحرِ، وَ تُصُوِّرَ مِنهُ التَّوَسُّعُ فَاشتُقَّ مِنهُ البِرُّ، أیِ التَّوَسُّعُ فی فِعلِ الخَیرِ، ویُنسَبُ ذلِکَ إلَی اللّهِ تَعالی تارَةً نَحوُ: «إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِيمُ»(طور: آیه ۲۸.)، وَ إلَی العَبدِ تارَةً، فَیُقالُ: بَرَّ العَبدُ رَبَّهُ، أی: تَوَسَّعَ فی طاعَتِهِ، فَمِنَ اللّهِ تَعالی الثَّوابُ، وَ مِنَ العَبدِ الطّاعَةُ. مفردات ألفاظ القرآن: ص ۱۱۴.</ref> بنابراین، مفهوم «بِرّ» و «بَرّ»، از نظر لغت، شامل همه نیکیها میگردند. گفتنی است که فعل این ریشه، در برخی زبانهای هم ریشه عربی، مانند: آشوری و عِبری، به معنای نیکوکار شدن، راستگو شدن، و برگزیده شدن، سابقه کاربرد دارد.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[دانشنامه قرآن و حدیث (کتاب)|دانشنامه قرآن و حدیث]]، ج۱۲، ص۲۴۸-۲۵۰.</ref> | ||
*واژه "ابرار" - به گفته [[راغب]] - جمع "[[بارّ]]" (اسم فاعل از [[بِرّ]])<ref>مفردات، ص۱۱۴، «[[برّ]]».</ref> و به گفته برخی مفسّران<ref>جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۲۸۲؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۹۰۸؛ قرطبی، ج۱۹، ص۸۱.</ref> و بسیاری از لغویان<ref>القاموس المحیط، ج۱، ص۴۹۸، «برّ»؛ الصحاح، ج۲، ص۵۸۸، «برر»؛ لسانالعرب، ج۱، ص۳۷۱، «برّ».</ref>، جمع "[[بَرّ]]" (بر وزن صَعْب، صفت مشبهه از [[بِرّ]]) است؛ امّا بیشتر مفسّران، آن را جمع "[[بَرّ]]" و "[[بارّ]]" هر دو یاد کردهاند<ref>الکشّاف، ج۱، ص۴۵۵؛ التبیان، ج۳، ص۹۲؛ التفسیرالکبیر، ج۹، ص۱۴۶.</ref>. واژه "[[بِرّ]]"<ref>اخلاق در قرآن، ج ۱، ص ۶۹.</ref> با مشتقّاتش، در مجموع بیست بار در [[قرآن]] (ابرار شش بار، [[بَرّ]] سه بار، [[بِرّ]] هشت بار و [[بَرَرَة]] یک بار) به کار رفته است<ref>[[علی اسلامی|اسلامی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.</ref> | *واژه "ابرار" - به گفته [[راغب]] - جمع "[[بارّ]]" (اسم فاعل از [[بِرّ]])<ref>مفردات، ص۱۱۴، «[[برّ]]».</ref> و به گفته برخی مفسّران<ref>جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۲۸۲؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۹۰۸؛ قرطبی، ج۱۹، ص۸۱.</ref> و بسیاری از لغویان<ref>القاموس المحیط، ج۱، ص۴۹۸، «برّ»؛ الصحاح، ج۲، ص۵۸۸، «برر»؛ لسانالعرب، ج۱، ص۳۷۱، «برّ».</ref>، جمع "[[بَرّ]]" (بر وزن صَعْب، صفت مشبهه از [[بِرّ]]) است؛ امّا بیشتر مفسّران، آن را جمع "[[بَرّ]]" و "[[بارّ]]" هر دو یاد کردهاند<ref>الکشّاف، ج۱، ص۴۵۵؛ التبیان، ج۳، ص۹۲؛ التفسیرالکبیر، ج۹، ص۱۴۶.</ref>. واژه "[[بِرّ]]"<ref>اخلاق در قرآن، ج ۱، ص ۶۹.</ref> با مشتقّاتش، در مجموع بیست بار در [[قرآن]] (ابرار شش بار، [[بَرّ]] سه بار، [[بِرّ]] هشت بار و [[بَرَرَة]] یک بار) به کار رفته است<ref>[[علی اسلامی|اسلامی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.</ref> | ||
*[[بِرّ]] به "گستردگی [[خیر]] و [[معروف]]" معنا شده است<ref>الکشّاف، ج۱، ص۱۳۳.</ref>. برخی لغویان نیز این واژه را برگرفته از بَرّ یعنی بیابان (مقابل بَحْر) میدانند و چون در بَرّ وسعت لحاظ شده، [[بِرّ]] را نیز به "توسّع در [[کار نیک]]" معنامیکنند<ref>مفردات، ص۱۱۴، «برّ».</ref>. برخی این سخن را تکلّفآمیز دانسته و گفتهاند: [[بِرّ]] با [[بَرّ]] که کلمهای جامد و به معنای خشکی است، هیچ پیوندی ندارد؛ بلکه در حکمِ مشترک لفظی است<ref>اخلاق در قرآن، ج۱، ص۷۰.</ref>. برخی برآنند که مفهوم محوری واژه [[بِرّ]] "[[نیکوبودن]] کار در برابر غیر" است و این معنا، باتوجّه به اختلاف اشخاص، موضوعات و موارد، تفاوت دارد؛ چنان که بِرّ خدا درباره [[بندگان]]، [[لطف]] و [[احسان]] به آنان و در گذشتن از لغزشهایشان است و [[بِرّ]] [[بنده]] در پیشگاه خدا، [[پیروی]] و [[عمل به وظایف]] [[بندگی]] است. [[بِرّ]] پدر به فرزندان، [[تربیت]] و تأمین آنان و برآوردن نیازهایشان و [[بِرّ]] فرزند به پدر؛ [[خدمت]]، [[خضوع]] و [[رحمت]] است، و بِرّ در سخن گفتن، [[راستگویی]]، و در [[عبادت]]، منطبق بودن آن با شرایط ویژه [[عبادت]] است. وی اطلاق "[[بَرّ]]" بر قطعههای زمین و "بُرّ" بر گندم را نیز از همین باب میداند<ref>التحقیق، ج۱، ص۲۴۹، «برّ».</ref>. برخی نیز جامعترین معنای [[بِرّ]] را [[خیر]] دانستهاند<ref>لسانالعرب، ج۱، ص۳۷۰، «برّ».</ref>؛ با این که این دو واژه مترادف نیستند؛ زیرا [[بِرّ]]، خیری است که با "قصد" و "توجّه" توأم باشد؛ ولی در [[خیر]]، "قصد" شرط نیست؛ بلکه گاهی با "[[سهو]]" همراه است؛ از اینرو "[[خیر]]" معنایی عامدارد<ref>الفروق اللغویة، ص۹۵؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۹۲.</ref><ref>[[علی اسلامی|اسلامی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.</ref> | *[[بِرّ]] به "گستردگی [[خیر]] و [[معروف]]" معنا شده است<ref>الکشّاف، ج۱، ص۱۳۳.</ref>. برخی لغویان نیز این واژه را برگرفته از بَرّ یعنی بیابان (مقابل بَحْر) میدانند و چون در بَرّ وسعت لحاظ شده، [[بِرّ]] را نیز به "توسّع در [[کار نیک]]" معنامیکنند<ref>مفردات، ص۱۱۴، «برّ».</ref>. برخی این سخن را تکلّفآمیز دانسته و گفتهاند: [[بِرّ]] با [[بَرّ]] که کلمهای جامد و به معنای خشکی است، هیچ پیوندی ندارد؛ بلکه در حکمِ مشترک لفظی است<ref>اخلاق در قرآن، ج۱، ص۷۰.</ref>. برخی برآنند که مفهوم محوری واژه [[بِرّ]] "[[نیکوبودن]] کار در برابر غیر" است و این معنا، باتوجّه به اختلاف اشخاص، موضوعات و موارد، تفاوت دارد؛ چنان که بِرّ خدا درباره [[بندگان]]، [[لطف]] و [[احسان]] به آنان و در گذشتن از لغزشهایشان است و [[بِرّ]] [[بنده]] در پیشگاه خدا، [[پیروی]] و [[عمل به وظایف]] [[بندگی]] است. [[بِرّ]] پدر به فرزندان، [[تربیت]] و تأمین آنان و برآوردن نیازهایشان و [[بِرّ]] فرزند به پدر؛ [[خدمت]]، [[خضوع]] و [[رحمت]] است، و بِرّ در سخن گفتن، [[راستگویی]]، و در [[عبادت]]، منطبق بودن آن با شرایط ویژه [[عبادت]] است. وی اطلاق "[[بَرّ]]" بر قطعههای زمین و "بُرّ" بر گندم را نیز از همین باب میداند<ref>التحقیق، ج۱، ص۲۴۹، «برّ».</ref>. برخی نیز جامعترین معنای [[بِرّ]] را [[خیر]] دانستهاند<ref>لسانالعرب، ج۱، ص۳۷۰، «برّ».</ref>؛ با این که این دو واژه مترادف نیستند؛ زیرا [[بِرّ]]، خیری است که با "قصد" و "توجّه" توأم باشد؛ ولی در [[خیر]]، "قصد" شرط نیست؛ بلکه گاهی با "[[سهو]]" همراه است؛ از اینرو "[[خیر]]" معنایی عامدارد<ref>الفروق اللغویة، ص۹۵؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۹۲.</ref><ref>[[علی اسلامی|اسلامی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.</ref> | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
'''۲. رأی مردم در برابر داوری وجدان''' | '''۲. رأی مردم در برابر داوری وجدان''' | ||
نکته قابل توجه دیگر، این که در ذیل روایت یاد شده و برخی روایات دیگر، تأکید شده که رأی مردم در برابر داوری وجدان انسان، بی ارزش است چنان که جمله: {{عربی | نکته قابل توجه دیگر، این که در ذیل روایت یاد شده و برخی روایات دیگر، تأکید شده که رأی مردم در برابر داوری وجدان انسان، بی ارزش است چنان که جمله: {{عربی|"وَ إن أفتاکَ المُفتونَ"}}؛<ref>«هر چند فتوا دهندگان، تو را [ بر خلاف آنچه احساس میکنی ،] فتوا دهند».</ref> در حدیث یاد شده اشاره به این معناست که وجدان انسانی، درستی و خوبیِ کارها را تشخیص میدهد و آن را تصدیق میکند و بدان، سکون و آرامش مییابد، همچنان که وجدان، کار بد و نادرست را نیز تشخیص میدهد و حتّی اگر دیگران، کاری را خوب و پسندیده بشمارند و بر آن پای بفشارند، دل و جان انسان، بدان آرامش نمییابد و به نوعی از آن، احساس شکّ و تشویشِ خاطر میکند. البتّه باید توجّه داشت که این درک و شعور فطری، تعبّدیات شرعی محض را شامل نمیشود. | ||
'''۳. پیوند دین و خِرد''' | '''۳. پیوند دین و خِرد''' | ||
مطلب مهم دیگری که با توجه به معیار نیکی و بدی از نگاه قرآن و حدیث، میتوان بدان دست یافت، پیوند دین و خِرد، و انطباق احکام نورانی اسلام با منطق فطرت و عقل، و نیازهای واقعی انسان است. این معنا، در شماری از روایات ـ که معیار یاد شده در پاسخ به تبیین انواع مُحلَّلات و محرّمات<ref>ر. ک: ص ۲۵۹ ح ۵ ـ ۷.</ref> یا نیکیها و گناهان آمده ـ <ref>ر. ک: ص ۲۵۷ ح ۱ ـ ۳ وص ۲۵۹ ح ۴ وص ۲۶۱ ح ۸.</ref> وضوح بیشتری دارد. همچنین، این روایات ـ که از امام علی{{ع}} نقل شده ـ، پیوند دین و عقل را تأیید میکنند: {{عربی | مطلب مهم دیگری که با توجه به معیار نیکی و بدی از نگاه قرآن و حدیث، میتوان بدان دست یافت، پیوند دین و خِرد، و انطباق احکام نورانی اسلام با منطق فطرت و عقل، و نیازهای واقعی انسان است. این معنا، در شماری از روایات ـ که معیار یاد شده در پاسخ به تبیین انواع مُحلَّلات و محرّمات<ref>ر. ک: ص ۲۵۹ ح ۵ ـ ۷.</ref> یا نیکیها و گناهان آمده ـ <ref>ر. ک: ص ۲۵۷ ح ۱ ـ ۳ وص ۲۵۹ ح ۴ وص ۲۶۱ ح ۸.</ref> وضوح بیشتری دارد. همچنین، این روایات ـ که از امام علی{{ع}} نقل شده ـ، پیوند دین و عقل را تأیید میکنند: {{عربی|"إنَّهُ لَم یَأمُرکَ إلّا بِحَسَنٍ وَ لَم یَنهَکَ إلّا عَن قَبیحٍ"}}.<ref>«او تو را جز به خوبی، امر نکرده و جز از بدی، نهی نکرده است». نهج البلاغة: نامه ۳۱.</ref> {{عربی|"لَو لَم یَنهَ اللّهُ سُبحانَهُ عَن مَحارِمِهِ لَوَجَبَ أن یَجتَنِبَهَا العاقِلُ"}}.<ref>«اگر خداوند از حرامهایش نهی هم نکرده بود، بر خردمند واجب بود که از آنها، کنارهگیری کند». غرر الحکم: ج ۵ ص ۱۱۷ ح ۷۵۹۵.</ref> البته با اندکی تأمّل، روشن میشود که عقل و فطرت، به دلیل عدم احاطه به همه مصالح و مفاسد، از تشخیص همه مصادیق نیکی و بدی، ناتواناند و همین معنا، فلسفه نیاز بشر به وحی است که در آینده، توضیح لازم در این زمینه، خواهد آمد،<ref>همچنین برای آگاهی بیشتر در این زمینه، ر. ک: فلسفه وحی و نبوّت، از نگارنده (ری شهری).</ref> إن شاء اللّه ! | ||
'''۴. میزان تقرّب به مبدأ نیکیها''' | '''۴. میزان تقرّب به مبدأ نیکیها''' |
نسخهٔ ۱۷ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۱۸
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل نیکی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
بِرّ، در لغت
- واژه «بِرّ»، در اصل، مصدر و اسم مصدر[۱] از ریشه «برر» به معنای خیر و نیکی است، چنان که ابن منظور، از یکی از واژهشناسان روایت کرده که میگوید: علما در تفسیر بِرّ، اختلاف نظر دارند. برخی گفتهاند که بِرّ، به معنای صلاح است و دیگری، آن را خیر معنا کرده و گفته که: من، تفسیری جامعتر از خیر برای آن نمیشناسم؛ چرا که شامل همه آنچه که گفتهاند، میشود.[۲] همچنین زمخشری میگوید: "البِرُّ: اِسمٌ لِلخَیرِ وَ لِکُلِّ فِعلٍ مَرضِیٍّ".[۳] به عقیده برخی از لغتشناسان، هر چند جامعترین معنای «برّ»، «خیر» است، لکن این دو واژه، مترادف نیستند؛ زیرا «برّ»، خیری است که با قصد و توجّه همراه باشد، ولی در خیر، «قصد» شرط نیست؛ بلکه گاهی با «سهو» همراه است.[۴] از این رو، خیر معنایی عام دارد. امّا کلمه «بَرّ»، بر وزن «فَعْل»، صفت مشبّهه و اصل آن به معنای «اتّساع» و گستردگی است. از این رو، برخی از واژهشناسان، «بَرّ (فضای باز بیابان)» و «بِرّ» را از یک ریشه دانستهاند. مرحوم طَبرِسی، در اینباره میگوید: برّ، [به معنای] شفقت و احسان کردن، مصدر است. .. و اصل آن، از گستردگی [و وسعت] است و از همین ریشه است بَرّ، در برابر بحر.[۵] راغب اصفهانی نیز میگوید: بَرّ، در برابر بحر (دریا) است. به خاطر گستردگی ای که از آن تصوّر میرود، بِرّ از آن مشتق شده است؛ یعنی وسعت در کار خیر. این، گاهی به خدا نسبت داده میشود، مثل ﴿﴿إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ﴾﴾؛[۶] گاهی هم به بنده، گفته میشود. "بَرَّ العَبدُ رَبَّهُ"؛[۷] پس، از خدا ثواب، و از بنده، طاعت است.[۸] بنابراین، مفهوم «بِرّ» و «بَرّ»، از نظر لغت، شامل همه نیکیها میگردند. گفتنی است که فعل این ریشه، در برخی زبانهای هم ریشه عربی، مانند: آشوری و عِبری، به معنای نیکوکار شدن، راستگو شدن، و برگزیده شدن، سابقه کاربرد دارد.[۹]
- واژه "ابرار" - به گفته راغب - جمع "بارّ" (اسم فاعل از بِرّ)[۱۰] و به گفته برخی مفسّران[۱۱] و بسیاری از لغویان[۱۲]، جمع "بَرّ" (بر وزن صَعْب، صفت مشبهه از بِرّ) است؛ امّا بیشتر مفسّران، آن را جمع "بَرّ" و "بارّ" هر دو یاد کردهاند[۱۳]. واژه "بِرّ"[۱۴] با مشتقّاتش، در مجموع بیست بار در قرآن (ابرار شش بار، بَرّ سه بار، بِرّ هشت بار و بَرَرَة یک بار) به کار رفته است[۱۵]
- بِرّ به "گستردگی خیر و معروف" معنا شده است[۱۶]. برخی لغویان نیز این واژه را برگرفته از بَرّ یعنی بیابان (مقابل بَحْر) میدانند و چون در بَرّ وسعت لحاظ شده، بِرّ را نیز به "توسّع در کار نیک" معنامیکنند[۱۷]. برخی این سخن را تکلّفآمیز دانسته و گفتهاند: بِرّ با بَرّ که کلمهای جامد و به معنای خشکی است، هیچ پیوندی ندارد؛ بلکه در حکمِ مشترک لفظی است[۱۸]. برخی برآنند که مفهوم محوری واژه بِرّ "نیکوبودن کار در برابر غیر" است و این معنا، باتوجّه به اختلاف اشخاص، موضوعات و موارد، تفاوت دارد؛ چنان که بِرّ خدا درباره بندگان، لطف و احسان به آنان و در گذشتن از لغزشهایشان است و بِرّ بنده در پیشگاه خدا، پیروی و عمل به وظایف بندگی است. بِرّ پدر به فرزندان، تربیت و تأمین آنان و برآوردن نیازهایشان و بِرّ فرزند به پدر؛ خدمت، خضوع و رحمت است، و بِرّ در سخن گفتن، راستگویی، و در عبادت، منطبق بودن آن با شرایط ویژه عبادت است. وی اطلاق "بَرّ" بر قطعههای زمین و "بُرّ" بر گندم را نیز از همین باب میداند[۱۹]. برخی نیز جامعترین معنای بِرّ را خیر دانستهاند[۲۰]؛ با این که این دو واژه مترادف نیستند؛ زیرا بِرّ، خیری است که با "قصد" و "توجّه" توأم باشد؛ ولی در خیر، "قصد" شرط نیست؛ بلکه گاهی با "سهو" همراه است؛ از اینرو "خیر" معنایی عامدارد[۲۱][۲۲]
بِرّ، در قرآن و حدیث
واژه «بِرّ» با مشتقّاتش در مجموع، بیست بار در قرآن به کار رفته است: «بِرّ» هشت بار، «أبرار» شش بار، «بَرّ» سه بار، «بَرَرة»، «تبرّوا» و «تبرّوهم» هر کدام یک بار. در قرآن و احادیث اسلامی، واژه «برّ»، مانند واژههای «خیر» و «معروف»، در معنای لغوی آن، یعنی مطلقِ نیکیهای اعتقادی، اخلاقی و عملی به کار رفته است و بدین سان، اسلام، جامعه بشر را به مطلقِ نیکوکاری دعوت مینماید. در این بخش، رهنمودهای ارزشمندی در باره معیار شناخت «نیکی»، تبیین مصادیق نیکوکاری، فضیلت مطلق نیکی و ترغیب به انجام دادن آن، سزاوارترین افراد به نیکی، اساس نیکوکاری، آثار نیکوکاری، و ویژگیهای نیکوکاران، ارائه میگردد؛ امّا پیش از آن، نکات کوتاهی در تببین این رهنمودها:
۱. معیار نیکی و بدی
قرآن، در آیات متعدّدی، مردم را به مطلق «برّ»، «خیر» و «معروف» و «احسان»، دعوت مینماید، نظیر این آیات: ﴿﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبَرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ﴾﴾[۲۳] ﴿﴿وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾﴾[۲۴] ﴿﴿إِنَّ اللَّهَلَو لَم یَنهَ اللّهُ سُبحانَهُ عَن مَحارِمِهِ لَوَجَبَ أن یَجتَنِبَهَا العاقِلُ. يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ﴾﴾[۲۵] احادیث اسلامی نیز، مکرّر و به پیروی از قرآن، مسلمانان را به مطلقِ نیکی ترغیب کردهاند، و این، بدان معناست که عقل سالم و فطرت پاک انسان، قادر به تشخیص حسن و قبح اشیا، و نیکی و بدی آنهاست. به سخن دیگر، از نظر قرآن و حدیث، معیار نیکی و بدی، تشخیص عقل و فطرت سالم است. از این رو، شماری از روایات، تصریح میکنند که قلب، داور نیکی و بدی در انجام دادن کارهاست، چنان که از پیامبر خدا(ص) نقل شده که فرمود: نیکی، آن است که دل با آن آرام گیرد و قلب با آن اطمینان یابد؛ و گناه، آن است که جان به آن آرام نشود و قلب با آن اطمینان نیابد، هر چند فتوادهندگانْ تو را [ بر خلاف آنچه احساس میکنی،] فتوا دهند.[۲۶] این سخن، بدین معناست که فطرت پاک انسان، نه تنها میتواند «برّ» و «خیر» را تشخیص دهد؛ بلکه از انجام دادن آن، احساس شادی و آرامش میکند و بر عکس، از انجام دادن کار بد، احساس ناراحتی و ناآرامی مینماید. بر این اساس، در موارد شُبهه، آرامش دل، نسبت به انجام دادن کاری، نشانه خوبی آن است، و بیقراری دل، نِشانه بدی آن شمرده شده است.
۲. رأی مردم در برابر داوری وجدان
نکته قابل توجه دیگر، این که در ذیل روایت یاد شده و برخی روایات دیگر، تأکید شده که رأی مردم در برابر داوری وجدان انسان، بی ارزش است چنان که جمله: "وَ إن أفتاکَ المُفتونَ"؛[۲۷] در حدیث یاد شده اشاره به این معناست که وجدان انسانی، درستی و خوبیِ کارها را تشخیص میدهد و آن را تصدیق میکند و بدان، سکون و آرامش مییابد، همچنان که وجدان، کار بد و نادرست را نیز تشخیص میدهد و حتّی اگر دیگران، کاری را خوب و پسندیده بشمارند و بر آن پای بفشارند، دل و جان انسان، بدان آرامش نمییابد و به نوعی از آن، احساس شکّ و تشویشِ خاطر میکند. البتّه باید توجّه داشت که این درک و شعور فطری، تعبّدیات شرعی محض را شامل نمیشود.
۳. پیوند دین و خِرد
مطلب مهم دیگری که با توجه به معیار نیکی و بدی از نگاه قرآن و حدیث، میتوان بدان دست یافت، پیوند دین و خِرد، و انطباق احکام نورانی اسلام با منطق فطرت و عقل، و نیازهای واقعی انسان است. این معنا، در شماری از روایات ـ که معیار یاد شده در پاسخ به تبیین انواع مُحلَّلات و محرّمات[۲۸] یا نیکیها و گناهان آمده ـ [۲۹] وضوح بیشتری دارد. همچنین، این روایات ـ که از امام علی(ع) نقل شده ـ، پیوند دین و عقل را تأیید میکنند: "إنَّهُ لَم یَأمُرکَ إلّا بِحَسَنٍ وَ لَم یَنهَکَ إلّا عَن قَبیحٍ".[۳۰] "لَو لَم یَنهَ اللّهُ سُبحانَهُ عَن مَحارِمِهِ لَوَجَبَ أن یَجتَنِبَهَا العاقِلُ".[۳۱] البته با اندکی تأمّل، روشن میشود که عقل و فطرت، به دلیل عدم احاطه به همه مصالح و مفاسد، از تشخیص همه مصادیق نیکی و بدی، ناتواناند و همین معنا، فلسفه نیاز بشر به وحی است که در آینده، توضیح لازم در این زمینه، خواهد آمد،[۳۲] إن شاء اللّه !
۴. میزان تقرّب به مبدأ نیکیها
خداوند متعال، مبدأ همه نیکیها و نیکوکارِ مطلق است و به همین جهت، «بَرّ» و «بارّ» نامیده شده است و میزان تقرّب و نزدیکی به او، نیکوکاری است. از این رو، فرشتگان و انبیای الهی و اوصیای آنان، در صدر نیکوکاران قرار دارند، و پیروان انبیا نیز به اندازه نیکوکاری، به بارگاه رُبوبی راه مییابند و بدین سان، روایات اسلامی با تعبیرهای گوناگون، ملازمتِ فرشتگان، پیشوایان دین و مؤمنان با نیکوکاری را بیان کرده،[۳۳] و مردم را به نیکی و نیکوکاری، دعوت نموده اند.[۳۴]
۵. ارزشمندترینِ نیکوکاریها
هر چند مطلقِ نیکوکاری از منظر عقل و دین، پسندیده است؛ لکن ارزش نیکی به دیگران، یکسان نیست؛ بلکه به مقتضای عقل و شرع، شُماری از مردم، اولویت دارند. لذا در متون اسلامی، نیکی به پدر و مادر، خویشاوندان، نیکان، آزادگان، نیازمندان، یتیمان، دوستان پدر و اهل قبور، مورد تأکید قرار گرفته است. همچنین، نیکی متقابل نسبت به کسی که به انسان نیکی کرده، توصیه شده است.
۶. راه رسیدن به جایگاه ابرار
نخستین گام در راه رسیدن به مقام ابرار، تأمّل در ارزش نیکوکاری[۳۵] و نقش آن در زندگی دنیوی و اُخروی[۳۶] است و در گامهای بعدی، تلاش برای متّصف شدن به صفاتی که زمینه نیکوکاری را در انسان، فراهم میسازد (مانند صداقت[۳۷] و مجاهدت)، برای نزدیک شدن به قلّههای بلندی که پیشوایان نیکوکار به اوج آنها دست یافته اند، ضروری است. در کنار تلاش، استعانت جُستن از مبدأ نیکیها نیز نقش مهمّی در یافتن توفیق برای پیمودن این راه دارد.[۳۸]
۷. نشانه رسیدن به جایگاه ابرار
دستیابی به ویژگیهای اعتقادی، اخلاقی و عملی ای که در آیه ۱۷۷ از سوره بقره آمدهاند، نشانه رسیدن به نخستین مرتبه از مراتب «ابرار» است و هر چه این ویژگیها در انسان، عمیقتر و قویتر شوند، به مراتب والاتری از جایگاه ابرار، دست مییابد. بنابراین، آنچه در فصل هفتم درباره ویژگیهای ابرار خواهد آمد، در واقع، تبیین ویژگیهایی است که در قرآن، بدانها اشاره شده و مراتب والای نیکی (بِر) است.[۳۹]
شناخت نیکی
معیار شناخت نیکی و گناه
تفسیر نیکی
درهای نیکی
گنجهای نیکی
تمام نیکی
ارزش نیکی
نیکی و نیکی کننده از اوصاف خدایند
صفتی از اوصاف فرشتگان
صفتی از اوصاف پیامبران و اوصیای آنان
صفتی از اوصاف مؤمن
تشویق به نیکی کردن
سزاوارترین مردم به نیکی
پدر و مادر
نیکوکاران
آزادگان
نیازمند
یتیمان
خویشاوند
دوست پدر
کسی که نیکی تو را نادیده نگیرد
اهل قبور
خاستگاههای نیکی
اندیشیدن
دانش
راستی
رشد
کمک خواستن از خدا
برکتهای نیکی
نزدیک شدن به خدا
دوستی خدا
ابادی خانهها
افزایش عمر
افزایش روزی
فرود امدن رحمت
پذیرفته شدن دعا
محبت و الفت
بلنداوازگی
به فرمان درامدن ازادگان
پیشگیری از مرگهای بد و ناگوار
اسان شدن حساب
برخورداری از نعمتهای روز پاداش
ویژگیهای نیکوکاران
دوست داشتن خدا
دوست داشتن پیامبر
دوست داشتن امیر مومنان
دوست داشتن نیکوکاران
تسلیم بودن در برابر خدا
وفاداری شایسته
نیکی به پدر و مادر و فرزندان
بردباری
تحمل خوبیها
گریزان بودن از بدان
بیرغبتی به دنیا
ترک ازاررسانی
حیا و خویشتنداری
به جا اوردن واجبات،دوری از حرامها و پرهیز از غفلت
پوشیدن جامه حکمت و ردای ارامش
از خودگذشتگی
راستی و امانتداری
ترک خودپسندی
این خصلتها
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ ترتیب کتاب العین: ص ۷۶.
- ↑ «اِختَلَفَ العُلَماءُ فی تَفسیرِ «البِرِّ»، فَقالَ بَعضُهُم: البِرُّ: الصَّلاحُ؛ وَ قالَ بَعضُهُم: البِرُّ: الخَیرُ. قالَ: وَ لا أعلَمُ تَفسیرا أجمَعَ مِنهُ، لِأَنَّهُ یُحیطُ بِجَمیعِ ما قالوا»؛ لسان العرب: ج ۴ ص ۵۲.
- ↑ «بِرّ، نامی است برای خیر و هر کار پسندیده». الکشّاف: ج ۱ ص ۱۰۹.
- ↑ معجم الفروق اللّغویة: ص ۹۵.
- ↑ «البِرُّ: العَطفُ وَ الإِحسانُ، مَصدَرٌ. .. وَ أصلُهُ مِنَ الاِتِّساعِ، وَ مِنهُ البَرُّ خِلافُ البَحرِ». مجمع البیان: ج ۱ ص ۴۷۳.
- ↑ «او نیکوی رحمآور است». طور: آیه ۲۸.
- ↑ یعنی: خدا را فراوان اطاعت کرد.
- ↑ البَرُّ خِلافُ البَحرِ، وَ تُصُوِّرَ مِنهُ التَّوَسُّعُ فَاشتُقَّ مِنهُ البِرُّ، أیِ التَّوَسُّعُ فی فِعلِ الخَیرِ، ویُنسَبُ ذلِکَ إلَی اللّهِ تَعالی تارَةً نَحوُ: «إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِيمُ»(طور: آیه ۲۸.)، وَ إلَی العَبدِ تارَةً، فَیُقالُ: بَرَّ العَبدُ رَبَّهُ، أی: تَوَسَّعَ فی طاعَتِهِ، فَمِنَ اللّهِ تَعالی الثَّوابُ، وَ مِنَ العَبدِ الطّاعَةُ. مفردات ألفاظ القرآن: ص ۱۱۴.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث، ج۱۲، ص۲۴۸-۲۵۰.
- ↑ مفردات، ص۱۱۴، «برّ».
- ↑ جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۲۸۲؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۹۰۸؛ قرطبی، ج۱۹، ص۸۱.
- ↑ القاموس المحیط، ج۱، ص۴۹۸، «برّ»؛ الصحاح، ج۲، ص۵۸۸، «برر»؛ لسانالعرب، ج۱، ص۳۷۱، «برّ».
- ↑ الکشّاف، ج۱، ص۴۵۵؛ التبیان، ج۳، ص۹۲؛ التفسیرالکبیر، ج۹، ص۱۴۶.
- ↑ اخلاق در قرآن، ج ۱، ص ۶۹.
- ↑ اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
- ↑ الکشّاف، ج۱، ص۱۳۳.
- ↑ مفردات، ص۱۱۴، «برّ».
- ↑ اخلاق در قرآن، ج۱، ص۷۰.
- ↑ التحقیق، ج۱، ص۲۴۹، «برّ».
- ↑ لسانالعرب، ج۱، ص۳۷۰، «برّ».
- ↑ الفروق اللغویة، ص۹۵؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۹۲.
- ↑ اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ - ۴۷۷.
- ↑ «یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری، یاری کنید و یکدیگر را در گناه و تجاوز، یاری نکنید». مائده: آیه ۲.
- ↑ «باید گروهی از شما باشند که به خیر، فرا بخوانند و امر به معروف و نهی از منکر کنند؛ و آنان، همان رستگاراناند»؛ آل عمران: آیه ۱۰۴.
- ↑ «خداوند، به دادگری و نیکوکاری، فرمان میدهد». نحل: آیه ۹۰.
- ↑ «البِرُّ ما سَکَنَت إلَیهِ النَّفسُ، وَ اطمَأَنَّ إلَیهِ القَلبُ، وَ الإِثمُ ما لَم تَسکُن إلَیهِ النَّفسُ، وَ لَم یَطمَئِنَّ إلَیهِ القَلبُ، وَ إن أفتاکَ المُفتونَ». مسند ابن حنبل: ج ۶ ص ۲۲۳ ح ۱۷۷۵۷، المعجم الکبیر: ج ۲۲ ص ۲۱۹ ح ۵۸۵، مسند الشامیّین: ج ۱ ص ۴۴۴ ح ۷۸۲ (همگی به نقل از ابو ثعلبه خشنی).
- ↑ «هر چند فتوا دهندگان، تو را [ بر خلاف آنچه احساس میکنی ،] فتوا دهند».
- ↑ ر. ک: ص ۲۵۹ ح ۵ ـ ۷.
- ↑ ر. ک: ص ۲۵۷ ح ۱ ـ ۳ وص ۲۵۹ ح ۴ وص ۲۶۱ ح ۸.
- ↑ «او تو را جز به خوبی، امر نکرده و جز از بدی، نهی نکرده است». نهج البلاغة: نامه ۳۱.
- ↑ «اگر خداوند از حرامهایش نهی هم نکرده بود، بر خردمند واجب بود که از آنها، کنارهگیری کند». غرر الحکم: ج ۵ ص ۱۱۷ ح ۷۵۹۵.
- ↑ همچنین برای آگاهی بیشتر در این زمینه، ر. ک: فلسفه وحی و نبوّت، از نگارنده (ری شهری).
- ↑ ر. ک: ص ۲۷۵ (فصل دوم: ارزش نیکی).
- ↑ ر. ک: ص ۲۸۵ (فصل سوم: تشویق به نیکی کردن).
- ↑ ر. ک: ص ۳۰۳ (خاستگاههای نیکی / اندیشیدن).
- ↑ ر. ک: ص ۳۰۹ (فصل ششم: برکتهای نیکی).
- ↑ ر. ک: ص ۳۰۳ (خاستگاههای نیکی / دانش و راستی) وص ۳۰۵ (رشد).
- ↑ ر. ک: ص ۳۰۵ (خاستگاههای نیکی / کمک خواستن از خدا).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث، ج۱۲، ص۲۵۰-۲۵۵.