امام مهدی می‌فرماید هر کس بگوید مرا دیده دروغ می‌گوید اما از شخصیت‌های بزرگی نقل شده که حضرت را دیده‌اند این تناقض نیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (حذف پیوند از عنوان منبع‌شناسی جامع مهدویت توسط ربات)
جز (جایگزینی متن - ' ؛' به '؛')
خط ۹: خط ۹:
| موضوعات وابسته    =  
| موضوعات وابسته    =  
| پاسخ‌دهنده        =
| پاسخ‌دهنده        =
| پاسخ‌دهندگان      = [[رحیم کارگر|کارگر]]؛ [[محمد محمدی اشتهاردی]] ؛ [[نویسندگان کتاب «آفتاب مهر»]]
| پاسخ‌دهندگان      = [[رحیم کارگر|کارگر]]؛ [[محمد محمدی اشتهاردی]]؛ [[نویسندگان کتاب «آفتاب مهر»]]
}}
}}
'''[[امام مهدی]] می‌فرماید هر کس بگوید مرا دیده دروغ می‌گوید اما از شخصیت‌های بزرگی نقل شده که حضرت را دیده‌اند این تناقض نیست؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[مهدویت (پرسش)|مهدویت]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[مهدویت]]''' مراجعه شود.
'''[[امام مهدی]] می‌فرماید هر کس بگوید مرا دیده دروغ می‌گوید اما از شخصیت‌های بزرگی نقل شده که حضرت را دیده‌اند این تناقض نیست؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[مهدویت (پرسش)|مهدویت]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[مهدویت]]''' مراجعه شود.

نسخهٔ ‏۲۴ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۲۲

الگو:پرسش غیرنهایی

امام مهدی می‌فرماید هر کس بگوید مرا دیده دروغ می‌گوید اما از شخصیت‌های بزرگی نقل شده که حضرت را دیده‌اند این تناقض نیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل اصلیمهدویت

امام مهدی می‌فرماید هر کس بگوید مرا دیده دروغ می‌گوید اما از شخصیت‌های بزرگی نقل شده که حضرت را دیده‌اند این تناقض نیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

رحیم کارگر
حجت الاسلام و المسلمین دکتررحیم کارگر، در کتاب «مهدویت دوران ظهور» در این‌باره گفته است:
«پیش از بیان پاسخ ابتدا متن توقیع شریف را ذکر می‏‌کنیم، آن‏‌گاه به بررسی سندی و دلالی آن می‏‌پردازیم. در توقیع منسوب به آن حضرت خطاب به علی بن محمد سمری آمده است: "ای علی بن محمد سمری! خداوند اجر برادران دینی تو را در سوگ تو افزون کند. تو زندگی را شش روز دیگر بدرود خواهی گفت. کار خویش را سامان بخش و به کسی در مورد جانشینی خود در نیابت خاصه وصیت نکن که غیبت کامل کبری آغاز گردیده و ظهور جز به اذن الهی تحقّق نیابد و آن، پس از مدّتی دراز و قساوت دل‏‌ها و آکنده شدن زمین از جور و ستم خواهد بود. آگاه باشید هرکس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده ما را داشته باشند، سخت دروغ‏‌گو و افترا زننده است"[۱]‏‌ از این توقیع استفاده می‏‌شود کسانی که پیش از خروج سفیانی و شنیده شدن‏‌ صیحه آسمانی، ادعای رؤیت و مشاهده کنند، "کذّاب و مفتری" خواهند بود و تکذیب آنان لازم است. بخشی از این توقیع، نهی از وصیت و سفارش خاص "بعد از علی بن محمد سمری" است و مدعیان خاص را پس از وی ردّ می‏‌کند و کسانی که تا هنگام ظهور حضرت، چنین ادعایی بکنند، باید تکذیب شوند. همچنین از این توقیع استفاده می‏‌شود که ظهور حضرت در بین مردم، به اجازه خدا و پس از مدّت طولانی است؛ آن‏‌گاه که قلب‏‌ها سخت گردد و زمین پر از ستم شود. با توجه به اینکه خواص یاران حضرت در غیبت صغری ایشان را مشاهده کرده‏‌اند، توقیع نفی ظهور و رؤیت کلّی می‏‌کند و جمله "فَلَا ظُهُورَ ...‏‏‏‏‏" این معنا را می‏‌رساند؛ زیرا ظهور به معنای بروز پس از خفا است. و "لای نفس جنس"، همراه استثنا بدین معنا است که هیچ ظهوری ندارد و افراد، وی را مشاهده نمی‏‌کنند؛ مگر پس از اذن الهی‏‌ [۲]‏‌.
  • پس برابر این توقیع، مدعی مشاهده دروغ‏‌گو است و ادعای وی قابل پذیرش نیست. پاسخ‏‌های چندی به اشکالات و مباحث مطرح در این توقیع ارائه شده که به بعضی از آنها اشاره می‏‌شود:
  1. بررسی سندی‏‌ به نظر برخی، این روایت مرسل و سند آن ضعیف است. حسن بن احمد مکتّب "راوی توقیع"، شناخته شده نیست و صدور توقیع مذکور ثابت نمی‏‌شود. محدّث نوری در نجم الثاقب می‏‌گوید: "این خبر ضعیف و غیر آن، خبر واحد است که جز ظنی از آن حاصل نشود و مورث جزم و یقین نباشد. پس قابلیت ندارد که معارضه کند با وجدان قطعی که از مجموع آن قصص و حکایات پیدا می‏‌شود. هرچند از هریک از آنها پیدا نشود؛ بلکه از جمله‏‌ای از آنها دارا بودن کرامات و خارق عاداتی را که ممکن نباشد صدور آنها از غیر آن جناب استفاده می‏‌شود. پس چگونه رواست اعراض از آنها به جهت وجود خبر ضعیفی که ناقل آن "شیخ طوسی"، عمل نکرده به آن در همان کتاب» [۳]‏‌.
  2. بررسی دلالی‏‌: از نظر دلالت، با عنایت به اینکه علی بن محمد سمری، نیابت خاصّ از آن حضرت داشت "و در این زمینه نیز بارز و شناخته شده بود"، مقصود از "ادعای مشاهده"، در این روایت مطلق مشاهده و دیدار آن حضرت نیست؛ بلکه همان‏‌طور که علامه مجلسی نیز احتمال داده است، مراد ادعای دیدار همراه با نیابت از آن حضرت و آوردن اخبار و دستورات از جانب ایشان، مانند سایر نمایندگان آن حضرت در عصر غیبت صغری است‏‌ [۴]‏‌. این توقیع، اعلام پایان یافتن "غیبت صغری" و شروع "غیبت کبری" است که در آن به جناب علی بن محمد سمری، امر شده است که به احدی وصیت نکند که بعد از او قائم مقام او و نایب خاصّ باشد. و نیز اعلام صریح بطلان ادعای افرادی است که در غیبت کبری، ادعای نیابت و سفارت خاصه و وساطت بین امام(ع)و مردم می‏‌نمایند. پس مراد از اینکه "مدّعی مشاهده" کذّاب و مفتری است، ممکن است کسانی باشند که ادعای نیابت کنند و بخواهند با دعوی مشاهده و شرفیابی، خود را واسطه بین امام و مردم معرّفی کنند [۵]‏‌. امام خواست این باب را مسدود کند و به مردم خبر دهد که هرکس ادعای دیدار مرا بکند و بگوید من وکیل یا نایب خاص آن حضرت هستم و این‏‌طور آن حضرت را می‏‌بینم، دروغ‏‌گو است و او را تکذیب کنند.
  3. اعراض از توقیع‏‌: توقیع- به فرض صحّت سند- معرض عنه است؛ چرا که اصحاب حکایات زیادی نقل کرده‏‌اند که اشخاص معتمدی با امام زمان(ع) دیدار داشته‏‌اند و حتّی خود شیخ طوسی که توقیع را نقل کرده، به آن عمل نکرده است. صاحب منتخب الاثر می‏‌گوید: "این توقیع منافی است با آنچه کلّ افراد بر آن ظاهرا اتفاق‏‌نظر دارند. حتّی شیخ طوسی که این توقیع را نقل کرده، شمار زیادی را نام برده که حضرت را مشاهده کرده‏‌اند ... خود وی‏ به آن عمل نکرده و اصحاب از آن اعراض کرده‏‌اند. پس توان معارضه با این وقایع و حکایاتی که از مجموع آنها قطع حاصل می‏‌شود، ندارد"[۶]‏‌. در واقع، عمل‏‌کنندگان به این توقیع بسیار اندک هستند.
  4. تعارض با ادعیه و روایات‏‌: این روایت ضعیف السند با روایاتی که مشتمل بر ادعیه و اعمال خاصّ برای رؤیت صاحب الزمان می‏‌باشند، متعارض است و آنها از نظر سند قوی‏‌تر و از نظر دلالت روشن‏‌تر هستند؛ بلکه بعضی از این‏‌روایات، دارای سند صحیح هم هستند. همان‏‌طور که محدّث نوری در باب دوازدهم کتاب نجم الثاقب، دعاهایی برای دیدار صاحب الزمان ذکر کرده است.
  5. مفهوم توقیع‏‌: ممکن است مراد از توقیع مذکور، نفی ادعای اختیاری بودن مشاهده و ارتباط باشد؛ یعنی، اگر کسی مشاهده و ارتباط را به اختیار خود ادعا کند- به این صورت که هروقت بخواهد خدمت امام عصر(ع) شرفیاب می‏‌شود یا ارتباط پیدا می‏‌کند- کذّاب و افترا زننده است و این ادعا از احدی در غیبت کبری پذیرفته نیست؛ یا اینکه چنین کسی که این سمت را به راستی داشته باشد، پیدا نخواهد شد و اگر هم کسی آن را دارا باشد، از دیگران مکتوم می‏‌دارد و به کسی اظهار و افشا نمی‏‌کند. اجمالا با این توقیع، در آن همه حکایات و وقایع مشهود و متواتر نمی‏‌توان خدشه کرد و برحسب سند نیز، ترجیح بااین حکایات معتبر است.
  • اگر به کتاب‏‌هایی چون نجم الثاقب رجوع کنیم، می‏‌بینیم که در این حکایات، وقایعی است که هرگز شخص عاقل در صحّت آنها نمی‏‌تواند شک کند. بنابراین هم شرفیابی اشخاص به حضور آن امام عزیز ثابت است و هم کذب و بطلان ادعای کسانی که در غیبت کبری، ادعای سفارت و نیابت خاصّه و وساطت بین آن حضرت و مردم را می‏‌نمایند، معلوم است‏‌ [۷]‏‌. پس صرف دیدار، در روایت منتفی نشده است و علما نیز نفی اصل دیدار را استفاده نکرده‏‌اند؛ اما از آنجایی که قطعا نمی‏‌توان توقیع را ردّ کرد، باید تا حدّ امکان به مفاد آن عمل نمود و مدعیان دیدار و مشاهده را- به خصوص در جاهایی که هیچ قرینه و شاهدی بر اثبات ادعای آنها وجود ندارد- تکذیب کرد. به علاوه روایت، مدعی مشاهده را "کذّاب" می‏‌داند؛ حال اگر کسی امام را ببیند و به دیگران نگوید، مشمول این روایت نمی‏‌باشد و بر این ‏‌اساس اصل دیدار، امر ممکنی خواهد بود.
  • نکته دیگر آنکه بیشتر بزرگان و علمایی که موفّق به دیدار حضرت شده بودند، آن را برای مردم بازگو نمی‏‌کردند؛ بلکه اطرافیان و خواص آنان- از روی شواهد و قراینی و یا در زمان‏‌های بعد- متوجّه دیدار آن عالم با امام می‏‌شدند. لذا علما، تحت عنوان مدعی مشاهده، قرار نمی‏‌گیرند و این توقیع، با داستان ملاقات برخی از بزرگان منافات ندارد.
  • بدیهی است پذیرفتن امکان دیدار امام عصر(ع)، بدین معنا نیست که هرکس مدعی دیدار شد، می‏‌توان او را تصدیق کرد. بی‏‌تردید، تصدیق مطلق، مانند تکذیب مطلق ناروا است. مدعیان دروغ‏‌گو و شیاد بسیارند و ساده‏‌اندیشی در این باب، بسیار خطرناک است! نمونه‏‌های فراوانی از این موارد، در عصر حاضر دیده و شنیده شده که در اینجا مجالی برای ذکر آنها نیست و تنها یک نمونه کافی است که مشخص شود، خطر تا چه اندازه جدّی است و شیادان در این‏‌باره تا کجا پیش می‏‌روند. یکی از مدعیان ارتباط با امام عصر(ع) در زمان حیات امام خمینی با یکی از مسئولان بلندپایه جمهوری اسلامی تماس گرفته، می‏‌گوید: پیغامی از حضرت بقیة اللّه(ع) (عج) برای امام دارم که باید حضوری به ایشان عرض کنم. گویا آن مسئول بلندپایه باور کرده بود که مدّعی راست می‏‌گوید. لذا جریان را به اطلاع امام خمینی می‏‌رساند. امام در پاسخ می‏‌فرمایند: به او بگویید "من کور باطن هستم- اشاره به اینکه بی‏‌دلیل چیزی را نمی‏‌پذیرم- سه سؤال از وی بکنید و بگویید: اگر با ولی عصر(ع) ارتباط دارد، ابتدا پاسخ این سؤال‏‌ها را بیاورد، بعد پیغام آن حضرت را بگوید:
  1. من یک چیزی را دوست دارم، آن چیست‏‌ [۸]‏‌؟
  2. چیزی را گم کرده‏‌ام، کجا است‏‌ [۹]‏‌؟
  3. ربط حادث به قدیم چگونه است؟
  • امّا مدّعی- یا مدعیان- به جای پاسخ به پرسش‏‌های امام، نامه‏‌ای سراسر اهانت به ایشان می‏‌نویسند که چرا از واسطه ولی عصر(ع) برای اثبات ادعایش دلیل و برهان می‏‌خواهد! امام نامه را می‏‌فرستند که در جلسه سران قوا خوانده شود تا ...".
  • در این داستان چند نکته بسیار آموزنده وجود دارد:
  1. هشدار به جوانان، وقتی که مدّعیان دروغین در صدد اغوای شخصی مانند حضرت امام باشند، فریب دادن جوانان ساده لوح برای آنان بسیار آسان است.
  2. ادعای ارتباط با امام عصر(ع) آسان است. هرکس می‏‌تواند این ادعا را داشته باشد، مهم این است که مدّعی می‏‌تواند ادعای خود را با دلیل اثبات کند، یا نمی‏‌تواند؟ و بالاخره تصدیق و تکذیب مدّعی، باید متّکی بر دلیل و برهان باشد.
  3. دلیلی می‏‌تواند ارتباط مدّعی را اثبات کند که حاکی از ارتباط با عالم غیب باشد؛ لذا امام سؤال‏‌های خود را به گونه‏‌ای طراحی کرد که پاسخ دادن به آنها ممکن نبود "مگر از طریق علم غیب و ارتباط با معصوم"[۱۰]‏‌.
  • با این ‏‌حال برای خود امام راحل مواردی اتفاق افتاده بود که از آن احتمال مشاهده و دیدار برداشت می‏‌شد؛ ولی ایشان آنها را بروز نمی‏‌داد.
  • مرحوم حجة الاسلام سید محمد کوثری نقل می‏‌کند: یک روز من در منزل آیة اللّه فاضل لنکرانی بودم و یکی از فضلای مشهد نیز آنجا بود. وی به نقل از یکی از دوستانشان گفت: در نجف اشرف در خدمت امام بودیم؛ صحبت از ایران‏‌ به میان آمد. من گفتم: این چه فرمایش‏‌هایی است که در مورد بیرون کردن شاه از ایران می‏‌فرمایید؟ یک مستأجر را نمی‏‌شود از خانه بیرون کرد؛ آن وقت شما می‏‌خواهید شاه را از مملکت بیرون کنید؟ امام سکوت کرد؛ من فکر کردم شاید عرض مرا نشنیده‏‌اند، سخنم را تکرار کردم!! امام برآشفت و فرمود: فلانی چه می‏‌گویی؟ مگر حضرت بقیة اللّه(ع) به من خلاف می‏‌فرماید؟! شاه باید برود و شاه از مملکت بیرون رفت. ایشان چنین پیوندی با حضرت بقیة اللّه(ع) (عج) داشت‏‌ [۱۱]‏‌.
  • یکی از علما نقل می‏‌کند: "روز ۲۲ بهمن که امام راحل دستور دادند که مردم در خیابان‏‌ها بریزند؛ چون ما حکومت نظامی نداریم. این جریان را به مرحوم آیة اللّه طالقانی اطلاع دادند. در آنجا من در خدمت ایشان بودم. آیة اللّه طالقانی از منزلشان به امام راحل در مدرسه علوی تلفن زد و مدت نیم تا یک ساعت با امام راحل صحبت کرد. برادران بیرون از اتاق بودند، فقط می‏‌دیدند که آیة اللّه طالقانی، مرتب به امام راحل عرض می‏‌کند: آقا! شما ایران نبودید، این نظام پلید است! به صغیر و کبیر ما رحم نمی‏‌کند؛ شما حکمتان را پس بگیرید! برادران یک وقت متوجّه شدند که آقای طالقانی گوشی را زمین گذاشت و به حالت تأثّر در گوشه اتاق نشست. بعد از لحظاتی خدمت ایشان رفتند و با این تصور که احیانا امام راحل به ایشان تندی کرده است، گفتند: آقا! شما چرا دخالت می‏‌کنید و از این قبیل حرف‏‌ها ... و با اصرار از آیة اللّه طالقانی جریان را سؤال کردند؛ ایشان گفت: هرچه به امام راحل عرض کردم، حرف مرا رد کرد و وقتی دید من قانع نمی‏‌شوم، فرمود: آقای طالقانی شاید این حکم از طرف امام زمان(ع) باشد. این را که از امام راحل شنیدم، دست من لرزید و با امام راحل خداحافظی کردم؛ زیرا دیگر قادر نبودم سخنی بگویم» [۱۲]‏‌. با حضور به موقع مردم در خیابان‏‌ها و بی‏‌اعتنایی به حکومت نظامی، توطئه رژیم شکست خورد و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید»[۱۳].

پاسخ‌های دیگر

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ‏‌ " يَا عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِيَّ أَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِكَ فِيكَ فَإِنَّكَ‏ مَيِّتٌ‏ مَا بَيْنَكَ‏ وَ بَيْنَ‏ سِتَّةِ أَيَّامٍ‏ فَاجْمَعْ أَمْرَكَ وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ الثَّانِيَةُ فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِكَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَيَأْتِي شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيَانِيِّ وَ الصَّيْحَةِ فَهُوَ كَاذِبٌ مُفْتَرٍ ‏‏‏‏‏"؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۶۰، ح ۷؛ احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۲۹۷.
  2. ‏‌ ر. ک: چشم به راه مهدی، ص ۴۸.
  3. ‏‌ نجم الثاقب، ص ۴۸۴.
  4. ‏‌ ر. ک: بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۳۱۸ و ۳۲۵.
  5. ‏‌ امامت و مهدویت، ج ۲، ص ۴۷۵.
  6. ‏‌ منتخب الاثر، ص ۴۰۰.
  7. ‏‌ ر. ک: امامت و مهدویت، ج ۲، ص ۴۷۵؛ آخرین امید جهان، ص ۲۳۸.
  8. ‏‌ عکسی منسوب به پیامبر اسلام(ص) که در اتاق امام(ع)است.
  9. ‏‌ امام راحل دیوان شعری داشتند که مفقود شده بود.
  10. ‏‌ محمد ری شهری، برکات سرزمین وحی، ص ۸۴ و ۸۵.
  11. ‏‌ پا به ‏پای آفتاب، ج ۵، ص ۱۷۱.
  12. ‏‌ برداشت‏هایی از سیره امام خمینی، ج ۳، ص ۱۵۸؛ میر معمر، ص ۲۷.
  13. کارگر، رحیم؛ مهدویت دوران ظهور، ص ۹۵ - ۱۰۳.
  14. محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت مهدی فروغ تابان ولایت، ص ۸۰.
  15. کمال الدین، ج۲، ب۴۵، ح ۴۵.
  16. بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۵۱.
  17. انوار الهدایه، ج۱، ص۲۵۶.
  18. تاریخ الغیبه الصغری، ج۱، ص۶۳۹-۶۵۴.
  19. مهدی منتظر، ص۹۳.
  20. آفتاب مهر، ج۱، ص ۱۴۵-۱۴۸.