بر فرض اینکه امام حسن عسکری فرزندی داشته آیا می‌توان باور کرد کودکی پنج ساله به مقام ولایت و امامت منصوب گردد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '﴾' به ' ')
جز (جایگزینی متن - '{{عربی| {{متن قرآن' به '{{متن قرآن')
خط ۲۰: خط ۲۰:
::::::«در پاسخ به این پرسش مهم و اساسی، توجّه چند نکته بایسته است:
::::::«در پاسخ به این پرسش مهم و اساسی، توجّه چند نکته بایسته است:
::::::'''یک. پیشینه [[نبوت]] و [[امامت]] در کودکی‏:''' از نظر [[قرآن]]، [[نبوت]] و [[ولایت]] در کودکی، نه ‏تنها، امری ناشدنی نیست؛ بلکه به صراحت از [[نبوت]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} و اعطای حکمت به حضرت یحیی خبر داده است. حتّی این مسئله در جامعه شیعی، امری عجیب و ناگهانی نبود؛ بلکه قبل از [[امام مهدی]]{{ع}} نیز [[امام جواد]] و [[امام هادی]]{{عم}} به [[امامت]] رسیده بودند. در این رابطه چند آیه و روایت نقل می‌‏شود:
::::::'''یک. پیشینه [[نبوت]] و [[امامت]] در کودکی‏:''' از نظر [[قرآن]]، [[نبوت]] و [[ولایت]] در کودکی، نه ‏تنها، امری ناشدنی نیست؛ بلکه به صراحت از [[نبوت]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} و اعطای حکمت به حضرت یحیی خبر داده است. حتّی این مسئله در جامعه شیعی، امری عجیب و ناگهانی نبود؛ بلکه قبل از [[امام مهدی]]{{ع}} نیز [[امام جواد]] و [[امام هادی]]{{عم}} به [[امامت]] رسیده بودند. در این رابطه چند آیه و روایت نقل می‌‏شود:
:::::#خداوند خطاب به پیامبرش یحیی می‌‏فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا}} }}<ref>ای یحیی! تو کتاب الهی‏ را به قوت بگیر و ما در همان سن کودکی به او حکم نبوت دادیم؛ سوره مریم، آیه ۱۲.</ref>. [[فخر رازی]] می‏‌گوید: مراد از حکم در آیه شریفه، همان [[نبوت]] است؛ زیرا خداوند متعال عقل او را در کودکی محکم کرد و به او [[وحی]] فرستاد. چرا که خداوند متعال [[حضرت یحیی]] و [[حضرت عیسی]]{{عم}} را در کودکی به پیامبری‏ برگزید! برخلاف [[حضرت موسی]]{{عم}} و [[پیامبر|حضرت محمد]]{{صل}} که آنان را در بزرگ‏سالی به رسالت مبعوث کرد<ref>تفسیر فخر رازی، ج ۱۱، ص ۱۹۲</ref>.
:::::#خداوند خطاب به پیامبرش یحیی می‌‏فرماید: {{متن قرآن|يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا}} }}<ref>ای یحیی! تو کتاب الهی‏ را به قوت بگیر و ما در همان سن کودکی به او حکم نبوت دادیم؛ سوره مریم، آیه ۱۲.</ref>. [[فخر رازی]] می‏‌گوید: مراد از حکم در آیه شریفه، همان [[نبوت]] است؛ زیرا خداوند متعال عقل او را در کودکی محکم کرد و به او [[وحی]] فرستاد. چرا که خداوند متعال [[حضرت یحیی]] و [[حضرت عیسی]]{{عم}} را در کودکی به پیامبری‏ برگزید! برخلاف [[حضرت موسی]]{{عم}} و [[پیامبر|حضرت محمد]]{{صل}} که آنان را در بزرگ‏سالی به رسالت مبعوث کرد<ref>تفسیر فخر رازی، ج ۱۱، ص ۱۹۲</ref>.
:::::#[[قرآن]] در زبان [[حضرت عیسی]] -که در کودکی زبان به سخن گشود و جواب منکران را داد- چنین می‌‏فرماید: {{عربی| {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا}} }}<ref>کودک‏ گفت: من بنده خدا هستم؛ او به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است؛ سوره مریم، آیه ۳۰.</ref>  
:::::#[[قرآن]] در زبان [[حضرت عیسی]] -که در کودکی زبان به سخن گشود و جواب منکران را داد- چنین می‌‏فرماید: {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا}} }}<ref>کودک‏ گفت: من بنده خدا هستم؛ او به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است؛ سوره مریم، آیه ۳۰.</ref>  
:::::#[[امام هادی|امام علی النقی]]، شش سال و پنج ماه از سنّ شریفش گذشته بود که پدرش از دنیا رحلت فرمود و [[امامت]] به او منتقل شد<ref>مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۴۰۱</ref>.
:::::#[[امام هادی|امام علی النقی]]، شش سال و پنج ماه از سنّ شریفش گذشته بود که پدرش از دنیا رحلت فرمود و [[امامت]] به او منتقل شد<ref>مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۴۰۱</ref>.
:::::#[[عبد اللّه بن جعفر]]، می‌‏گوید: من و صفوان بن یحیی به خدمت [[امام رضا]]{{ع}} رسیدیم. ابو جعفر -که سه سال از عمرش می‏‌گذشت- ایستاده بود. عرض کردیم: خدا ما را فدای شما کند! اگر- پناه به خدا- اتفاقی بیفتد، چه کسی بعد از شما امام‏ خواهد بود؟! آن حضرت به [[امام جواد]]، اشاره کرد و فرمود: این فرزندم. عرض کردیم: او با این سن و سال؟! فرمود: آری، او با همین سن و سال. خداوند تبارک و تعالی با وجود عیسای دو ساله احتجاج کرد و او را به نبوّت برگزید<ref>بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۵، ح ۲۳</ref>.
:::::#[[عبد اللّه بن جعفر]]، می‌‏گوید: من و صفوان بن یحیی به خدمت [[امام رضا]]{{ع}} رسیدیم. ابو جعفر -که سه سال از عمرش می‏‌گذشت- ایستاده بود. عرض کردیم: خدا ما را فدای شما کند! اگر- پناه به خدا- اتفاقی بیفتد، چه کسی بعد از شما امام‏ خواهد بود؟! آن حضرت به [[امام جواد]]، اشاره کرد و فرمود: این فرزندم. عرض کردیم: او با این سن و سال؟! فرمود: آری، او با همین سن و سال. خداوند تبارک و تعالی با وجود عیسای دو ساله احتجاج کرد و او را به نبوّت برگزید<ref>بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۵، ح ۲۳</ref>.
خط ۲۷: خط ۲۷:
::::::'''دو. لزوم شایستگی برای [[امامت]]‏:''' [[امامت]] و [[ولایت]]، مقام و منصبی است که به لیاقت و شایستگی افراد بستگی دارد؛ نه سن و سال آنان. [[ولایت]] و [[امامت]]، مقام بزرگی است که واجد آن مقام، طوری احکام خدایی و علوم نبوّت را تحمّل و ضبط می‌‏کند که خطا، نسیان و عصیان در ساحت وجود مقدّسش راه ندارد و همواره با عوالم غیبی مرتبط بوده، از افاضات و اشراقات الهی، بهره‌‏مند می‌‏گردد. به واسطه علم و عمل، پیشوا [[امام]] انسانیت و نمونه و مظهر [[دین]] و [[حجت]] خداوندی است. معلوم است که هرکس قابلیت و استعداد احراز این مقام شامخ را ندارد؛ بلکه باید از حیث روحی، در مرتبه اعلای انسانیت قرار گرفته، لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را داشته باشد. از حیث ترکیبات جسمانی و قوای دماغی نیز در کمال اعتدال باشد تا بتواند حقایق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه، به عالم الفاظ و معانی تنزّل دهد و به مردم ابلاغ کند. پس [[پیامبر خاتم|پیغمبر]] و [[امام]]، از حیث آفرینش ممتازند و به واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است که خدای متعال، آنان را به مقام شامخ [[نبوت]] یا [[امامت]] انتخاب می‌‏کند. این امتیاز، از همان اوان کودکی، در آنان موجود است تا هرزمان که صلاح بود و شرایط موجود شد و مانعی در کار نبود، آن افراد برجسته، رسما به مقام و منصب [[نبوت]] و [[امامت]]، منصوب و مأمور حفظ و تحمّل احکام شوند. این انتخاب و نصب ظاهری؛ همان‏طور که می‏‌تواند بعد از بلوغ یا در بزرگسالی انجام گیرد، ممکن است در ایام کودکی نیز تحقّق پذیر<ref>دادگستر جهان، ص ۱۲۲ و ۱۲۳</ref>.
::::::'''دو. لزوم شایستگی برای [[امامت]]‏:''' [[امامت]] و [[ولایت]]، مقام و منصبی است که به لیاقت و شایستگی افراد بستگی دارد؛ نه سن و سال آنان. [[ولایت]] و [[امامت]]، مقام بزرگی است که واجد آن مقام، طوری احکام خدایی و علوم نبوّت را تحمّل و ضبط می‌‏کند که خطا، نسیان و عصیان در ساحت وجود مقدّسش راه ندارد و همواره با عوالم غیبی مرتبط بوده، از افاضات و اشراقات الهی، بهره‌‏مند می‌‏گردد. به واسطه علم و عمل، پیشوا [[امام]] انسانیت و نمونه و مظهر [[دین]] و [[حجت]] خداوندی است. معلوم است که هرکس قابلیت و استعداد احراز این مقام شامخ را ندارد؛ بلکه باید از حیث روحی، در مرتبه اعلای انسانیت قرار گرفته، لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را داشته باشد. از حیث ترکیبات جسمانی و قوای دماغی نیز در کمال اعتدال باشد تا بتواند حقایق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه، به عالم الفاظ و معانی تنزّل دهد و به مردم ابلاغ کند. پس [[پیامبر خاتم|پیغمبر]] و [[امام]]، از حیث آفرینش ممتازند و به واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است که خدای متعال، آنان را به مقام شامخ [[نبوت]] یا [[امامت]] انتخاب می‌‏کند. این امتیاز، از همان اوان کودکی، در آنان موجود است تا هرزمان که صلاح بود و شرایط موجود شد و مانعی در کار نبود، آن افراد برجسته، رسما به مقام و منصب [[نبوت]] و [[امامت]]، منصوب و مأمور حفظ و تحمّل احکام شوند. این انتخاب و نصب ظاهری؛ همان‏طور که می‏‌تواند بعد از بلوغ یا در بزرگسالی انجام گیرد، ممکن است در ایام کودکی نیز تحقّق پذیر<ref>دادگستر جهان، ص ۱۲۲ و ۱۲۳</ref>.
::::::بر این اساس [[امامت]] و [[ولایت]] (و [[نبوت]])، به سن و سال نیست؛ بلکه به علم، دانایی، ورع، [[تقوا]] و سایر فضایل انسانی و اخلاقی است. حتّی دستگاه خلافت نیز به این حقیقت پی برده بود که: [[امامت]] زودهنگام، پدیده‏‌ای اصیل و الهی است؛ نه ساختگی و بی‏پشتوانه و عاری از واقعیت.
::::::بر این اساس [[امامت]] و [[ولایت]] (و [[نبوت]])، به سن و سال نیست؛ بلکه به علم، دانایی، ورع، [[تقوا]] و سایر فضایل انسانی و اخلاقی است. حتّی دستگاه خلافت نیز به این حقیقت پی برده بود که: [[امامت]] زودهنگام، پدیده‏‌ای اصیل و الهی است؛ نه ساختگی و بی‏پشتوانه و عاری از واقعیت.
::::::'''سه. [[امامت]]، منصبی الهی‏:''' مسئله [[امامت]] و [[ولایت]]، امری شخصی، وراثتی و انتخابی نبوده و در حیطه اختیارات هیچ‏کس قرار ندارد؛ بلکه این امر از جانب خدا و بر اساس خواست، اراده و نصب او است. در واقع [[امامت]] برای [[ائمه]] [[اهل بیت]]{{عم}}، مرکزیت قدرت و نفوذ حکومت- بسان خلفای اموی و عباسی و فاطمی- نیست تا از پدر به پسر منتقل شود؛ بلکه براساس انتخاب و فرمان الهی است؛ ازاین‏رو [[امام]] که فردی برگزیده از سوی خدای متعال است، در تمام زمینه‌‏ها، سرآمد و دارای علم و قدرت الهی است. پس اعطای آن به بزرگسال یا کودک، در دست خدا و به خواست و اراده او است و او بهتر از همه می‌‏داند که [[امامت]] و [[ولایت]] را در کجا قرار دهد و چه کسی را به این مقام نصب کند {{عربی| {{متن قرآن|اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ}} }}<ref>انعام‌، آیه ۱۲۴</ref> پس [[امامت]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} نیز خارج از این مدار نبوده و براساس تدابیر و سنت‌‏های الهی صورت گرفته است. خداوند متعال- پس از آنکه [[حضرت ابراهیم]] را به [[امامت]] برگزید- به او فرمود: {{عربی| {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} }}<ref>«به یاد آر هنگامی که خداوند، ابراهیم را به اموری چند امتحان کرد و او همه را به جای آورد. خداوند، به او فرمود: من تو را به پیشوایی خلق برگزیدم. ابراهیم پرسید: آیا این پیشوایی را به فرزندانم نیز عطا خواهی کرد؟ خداوند فرمود: عهد من هرگز به ستمکاران نمی‏‌رسد» بقره، آیه ۱۲۴</ref> در منابع تاریخی آمده است: بنی عامر خدمت [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} رسیدند؛ حضرت آنان را به سوی خدا دعوت نمود و نبوّت خود را بر آنها عرضه کرد. در این هنگام شخصی از آنان به [[پیامبر]] گفت: اگر ما با تو بر [[اسلام]] بیعت کردیم و خداوند تو را بر مخالفان غلبه داد؛ آیا در خلافت بعد از تو سهمی داریم؟! آن حضرت فرمود: امر خلافت به دست خداوند است؛ هرکجا که بخواهد قرار می‌دهد<ref>سیره ابن هشام، ح ۲، ص ۳۲</ref>.
::::::'''سه. [[امامت]]، منصبی الهی‏:''' مسئله [[امامت]] و [[ولایت]]، امری شخصی، وراثتی و انتخابی نبوده و در حیطه اختیارات هیچ‏کس قرار ندارد؛ بلکه این امر از جانب خدا و بر اساس خواست، اراده و نصب او است. در واقع [[امامت]] برای [[ائمه]] [[اهل بیت]]{{عم}}، مرکزیت قدرت و نفوذ حکومت- بسان خلفای اموی و عباسی و فاطمی- نیست تا از پدر به پسر منتقل شود؛ بلکه براساس انتخاب و فرمان الهی است؛ ازاین‏رو [[امام]] که فردی برگزیده از سوی خدای متعال است، در تمام زمینه‌‏ها، سرآمد و دارای علم و قدرت الهی است. پس اعطای آن به بزرگسال یا کودک، در دست خدا و به خواست و اراده او است و او بهتر از همه می‌‏داند که [[امامت]] و [[ولایت]] را در کجا قرار دهد و چه کسی را به این مقام نصب کند {{متن قرآن|اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ}} }}<ref>انعام‌، آیه ۱۲۴</ref> پس [[امامت]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} نیز خارج از این مدار نبوده و براساس تدابیر و سنت‌‏های الهی صورت گرفته است. خداوند متعال- پس از آنکه [[حضرت ابراهیم]] را به [[امامت]] برگزید- به او فرمود: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} }}<ref>«به یاد آر هنگامی که خداوند، ابراهیم را به اموری چند امتحان کرد و او همه را به جای آورد. خداوند، به او فرمود: من تو را به پیشوایی خلق برگزیدم. ابراهیم پرسید: آیا این پیشوایی را به فرزندانم نیز عطا خواهی کرد؟ خداوند فرمود: عهد من هرگز به ستمکاران نمی‏‌رسد» بقره، آیه ۱۲۴</ref> در منابع تاریخی آمده است: بنی عامر خدمت [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} رسیدند؛ حضرت آنان را به سوی خدا دعوت نمود و نبوّت خود را بر آنها عرضه کرد. در این هنگام شخصی از آنان به [[پیامبر]] گفت: اگر ما با تو بر [[اسلام]] بیعت کردیم و خداوند تو را بر مخالفان غلبه داد؛ آیا در خلافت بعد از تو سهمی داریم؟! آن حضرت فرمود: امر خلافت به دست خداوند است؛ هرکجا که بخواهد قرار می‌دهد<ref>سیره ابن هشام، ح ۲، ص ۳۲</ref>.
::::::'''چهار. شهادت [[امامان]] و ضرورت نصب [[امام]] بعدی‏:''' یکی از نکات قابل توجّه درباره زندگی [[اهل بیت]]{{عم}}، فشارها، ظلم‏‌ها و سختگیری‏‌های حاکمان جور علیه امامان است؛ به طوری که همه [[امامان]] [[شیعه]]، به دست ظالمان مقتول یا مسموم می‌‏شدند و خطر جانی همیشه ایشان را تهدید می‌‏کرد. چه‏‌بسا می‏‌شد که امامی به شهادت می‌‏رسید، در حالی‏که فرزند او در سنین کودکی قرار داشت و به ضرورت، همان کودک به مقام [[امامت]] می‌‏رسید. در فرهنگ اسلام، زمین نباید خالی از [[حجت]] بماند و حتما شخصی به عنوان واسطه فیض الهی و امام امت تعیین گردد؛ پس شخص بعدی -هرچند در دوران کودکی قرار داشت- به مقام [[امامت]] می‌‏رسید و خلیفه و حجت الهی بر روی زمین می‏‌گردید. در روایات آمده است: {{عربی|"لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَت‏"}}<ref>«اگر زمین بدون امام باشد، به یقین‏ در هم فرومی‌‏ریزد» کافی، ج ۱، ص ۱۷۹، ح ۱۰</ref> بر این اساس وقتی [[امام مهدی]]{{ع}} پنج ساله بود، پدرش [[امام عسکری|امام حسن عسکری]] به شهادت رسید و از آنجایی که زمین نباید خالی از حجّت می‌‏ماند و مردم نیز باید امام و پیشوایی برای خود می‌‏داشتند؛ آن حضرت به امامت رسید و به عنوان آخرین وصّی و حجّت الهی، رهبری آنان را در دست گرفت. از طرف دیگر شاید این مسئله (رسیدن به [[امامت]] در سن کودکی) برای حفظ جان برخی از امامان، ضروری بوده و دشمنان به تصوّر کودک بودن آنان، دست از ظلم و جنایت علیه ایشان بردارند. این مسئله در مورد [[امامان]] بعد از [[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}} اتفاق افتاد و به رغم کینه و بغض شدید خلفا نسبت به امامان، نتوانستند بعد از شهادت [[امام]] قبلی، آسیبی به [[امام]] بعدی برسانند و البته شاید دشمنان قدرت [[امامت]] را باور نمی‌‏کردند و آنها را خطری برای [[حکومت]] و سلطه خود نمی‌‏دانستند. اگرچه جست‏وجوی شدید آنان از [[حضرت مهدی]] نیز، بیشتر ناشی از شنیدن روایات فراوان در مورد آخرین حجت الهی و قیام و انقلاب او علیه ظالمان و ستمگران بوده است و آنان با باور به این پیش‏گویی‌‏ها، در صدد چاره‏‌جویی و نابودی مهدی موعود بودند!! بدین جهت آن حضرت در پنهانی می‌‏زیست و دور از چشم این حاکمان جور، هدایت و رهبری مردم را در دست داشت.
::::::'''چهار. شهادت [[امامان]] و ضرورت نصب [[امام]] بعدی‏:''' یکی از نکات قابل توجّه درباره زندگی [[اهل بیت]]{{عم}}، فشارها، ظلم‏‌ها و سختگیری‏‌های حاکمان جور علیه امامان است؛ به طوری که همه [[امامان]] [[شیعه]]، به دست ظالمان مقتول یا مسموم می‌‏شدند و خطر جانی همیشه ایشان را تهدید می‌‏کرد. چه‏‌بسا می‏‌شد که امامی به شهادت می‌‏رسید، در حالی‏که فرزند او در سنین کودکی قرار داشت و به ضرورت، همان کودک به مقام [[امامت]] می‌‏رسید. در فرهنگ اسلام، زمین نباید خالی از [[حجت]] بماند و حتما شخصی به عنوان واسطه فیض الهی و امام امت تعیین گردد؛ پس شخص بعدی -هرچند در دوران کودکی قرار داشت- به مقام [[امامت]] می‌‏رسید و خلیفه و حجت الهی بر روی زمین می‏‌گردید. در روایات آمده است: {{عربی|"لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَت‏"}}<ref>«اگر زمین بدون امام باشد، به یقین‏ در هم فرومی‌‏ریزد» کافی، ج ۱، ص ۱۷۹، ح ۱۰</ref> بر این اساس وقتی [[امام مهدی]]{{ع}} پنج ساله بود، پدرش [[امام عسکری|امام حسن عسکری]] به شهادت رسید و از آنجایی که زمین نباید خالی از حجّت می‌‏ماند و مردم نیز باید امام و پیشوایی برای خود می‌‏داشتند؛ آن حضرت به امامت رسید و به عنوان آخرین وصّی و حجّت الهی، رهبری آنان را در دست گرفت. از طرف دیگر شاید این مسئله (رسیدن به [[امامت]] در سن کودکی) برای حفظ جان برخی از امامان، ضروری بوده و دشمنان به تصوّر کودک بودن آنان، دست از ظلم و جنایت علیه ایشان بردارند. این مسئله در مورد [[امامان]] بعد از [[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}} اتفاق افتاد و به رغم کینه و بغض شدید خلفا نسبت به امامان، نتوانستند بعد از شهادت [[امام]] قبلی، آسیبی به [[امام]] بعدی برسانند و البته شاید دشمنان قدرت [[امامت]] را باور نمی‌‏کردند و آنها را خطری برای [[حکومت]] و سلطه خود نمی‌‏دانستند. اگرچه جست‏وجوی شدید آنان از [[حضرت مهدی]] نیز، بیشتر ناشی از شنیدن روایات فراوان در مورد آخرین حجت الهی و قیام و انقلاب او علیه ظالمان و ستمگران بوده است و آنان با باور به این پیش‏گویی‌‏ها، در صدد چاره‏‌جویی و نابودی مهدی موعود بودند!! بدین جهت آن حضرت در پنهانی می‌‏زیست و دور از چشم این حاکمان جور، هدایت و رهبری مردم را در دست داشت.
::::::'''پنج. امتحان و آزمون مؤمنان‏''': شاید یکی از دلایل [[امامت]] در کودکی، آزمون مسلمانان و سنجش میزان [[اطاعت]] و حقّ‌‏پذیری آنان بوده است. اگر کسی با ماهیت و ژرفای [[امامت]] آشنا باشد و آن را مقامی از جانب خدا بداند؛ چون‌‏وچرایی در سن [[امامان]] نخواهد داشت. اتفاقا این مسئله در مورد [[امامان]] بعد از [[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}} -که همگی در سن کودکی یا جوانی به [[امامت]] رسیدند- مصداق داشت و [[شیعیان]] کمتر دچار اختلاف، تشتّت، چنددستگی و انکار شدند؛ در حالی‏که قبل از [[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}}، فرقه‏‌های مختلفی در میان شیعه پدید آمدند که هریک به [[امامت]] شخصی خاص قائل بودند؛ البته کم نبودند انسان‏‌های وارسته و مطیعی که در برابر فرمایش امام، سر تعظیم و قبول فرود می‌‏آوردند و در برابر مشیت الهی با کمال رضایت آن را می‏‌پذیرفتند.[[محمد بن حسن عمّار]] گوید: من دو سال نزد [[علی بن جعفر محمد]] (عموی [[امام رضا]]) بودم و خبری که او از برادرش [[امام کاظم|موسی بن جعفر]]{{ع}} شنیده بود، می‏‌نوشتم. روزی در [[مدینه]] خدمتش نشسته بودم؛ [[ابو جعفر محمد بن علی الرضا]] (جواد)، در مسجد [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] بر او وارد شد. [[علی بن جعفر]] برخاست و بدون کفش و عبا به نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد. ابو جعفر به او فرمود: ای عمو! بنشین، خدایت رحمت کند. او گفت: آقای من! چگونه من بنشینم و شما ایستاده باشید؟! چون [[علی بن جعفر]] به مسند خود برگشت، اصحابش او را سرزنش کرده، گفتند: شما عموی پدر او هستید چرا با او این‏گونه رفتار می‌‏کنید؟! او دست به ریش خود گرفت و گفت: خاموش باشید! اگر خدای عزّ و جل این ریش‏ سفید را سزاوار [[امامت‏]] ندانست و این کودک را شایسته و سزاوار دانست و به او چنان مقامی داد؛ آیا من فضیلت او را انکار کنم؟! پناه به خدا از سخن شما! من بنده (و مطیع) او هستم<ref>کافی، ج ۲، ص ۳۲۲، ح ۱۲</ref>»<ref>[[مهدویت پیش از ظهور (کتاب)|مهدویت پیش از ظهور]]، ص ۷۵، ۸۲.</ref>.
::::::'''پنج. امتحان و آزمون مؤمنان‏''': شاید یکی از دلایل [[امامت]] در کودکی، آزمون مسلمانان و سنجش میزان [[اطاعت]] و حقّ‌‏پذیری آنان بوده است. اگر کسی با ماهیت و ژرفای [[امامت]] آشنا باشد و آن را مقامی از جانب خدا بداند؛ چون‌‏وچرایی در سن [[امامان]] نخواهد داشت. اتفاقا این مسئله در مورد [[امامان]] بعد از [[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}} -که همگی در سن کودکی یا جوانی به [[امامت]] رسیدند- مصداق داشت و [[شیعیان]] کمتر دچار اختلاف، تشتّت، چنددستگی و انکار شدند؛ در حالی‏که قبل از [[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}}، فرقه‏‌های مختلفی در میان شیعه پدید آمدند که هریک به [[امامت]] شخصی خاص قائل بودند؛ البته کم نبودند انسان‏‌های وارسته و مطیعی که در برابر فرمایش امام، سر تعظیم و قبول فرود می‌‏آوردند و در برابر مشیت الهی با کمال رضایت آن را می‏‌پذیرفتند.[[محمد بن حسن عمّار]] گوید: من دو سال نزد [[علی بن جعفر محمد]] (عموی [[امام رضا]]) بودم و خبری که او از برادرش [[امام کاظم|موسی بن جعفر]]{{ع}} شنیده بود، می‏‌نوشتم. روزی در [[مدینه]] خدمتش نشسته بودم؛ [[ابو جعفر محمد بن علی الرضا]] (جواد)، در مسجد [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] بر او وارد شد. [[علی بن جعفر]] برخاست و بدون کفش و عبا به نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد. ابو جعفر به او فرمود: ای عمو! بنشین، خدایت رحمت کند. او گفت: آقای من! چگونه من بنشینم و شما ایستاده باشید؟! چون [[علی بن جعفر]] به مسند خود برگشت، اصحابش او را سرزنش کرده، گفتند: شما عموی پدر او هستید چرا با او این‏گونه رفتار می‌‏کنید؟! او دست به ریش خود گرفت و گفت: خاموش باشید! اگر خدای عزّ و جل این ریش‏ سفید را سزاوار [[امامت‏]] ندانست و این کودک را شایسته و سزاوار دانست و به او چنان مقامی داد؛ آیا من فضیلت او را انکار کنم؟! پناه به خدا از سخن شما! من بنده (و مطیع) او هستم<ref>کافی، ج ۲، ص ۳۲۲، ح ۱۲</ref>»<ref>[[مهدویت پیش از ظهور (کتاب)|مهدویت پیش از ظهور]]، ص ۷۵، ۸۲.</ref>.

نسخهٔ ‏۲ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۲۹

الگو:پرسش غیرنهایی

بر فرض اینکه امام حسن عسکری فرزندی داشته آیا می‌توان باور کرد کودکی پنج ساله به مقام ولایت و امامت منصوب گردد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل اصلیمهدویت

بر فرض اینکه امام حسن عسکری فرزندی داشته آیا می‌توان باور کرد کودکی پنج ساله به مقام ولایت و امامت منصوب گردد؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

رحیم کارگر
حجت الاسلام و المسلمین دکتررحیم کارگر، در کتاب «مهدویت پیش از ظهور» در این‌باره گفته است:
«در پاسخ به این پرسش مهم و اساسی، توجّه چند نکته بایسته است:
یک. پیشینه نبوت و امامت در کودکی‏: از نظر قرآن، نبوت و ولایت در کودکی، نه ‏تنها، امری ناشدنی نیست؛ بلکه به صراحت از نبوت حضرت عیسی(ع) و اعطای حکمت به حضرت یحیی خبر داده است. حتّی این مسئله در جامعه شیعی، امری عجیب و ناگهانی نبود؛ بلکه قبل از امام مهدی(ع) نیز امام جواد و امام هادی(ع) به امامت رسیده بودند. در این رابطه چند آیه و روایت نقل می‌‏شود:
  1. خداوند خطاب به پیامبرش یحیی می‌‏فرماید: ﴿يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا }}[۱]. فخر رازی می‏‌گوید: مراد از حکم در آیه شریفه، همان نبوت است؛ زیرا خداوند متعال عقل او را در کودکی محکم کرد و به او وحی فرستاد. چرا که خداوند متعال حضرت یحیی و حضرت عیسی(ع) را در کودکی به پیامبری‏ برگزید! برخلاف حضرت موسی(ع) و حضرت محمد(ص) که آنان را در بزرگ‏سالی به رسالت مبعوث کرد[۲].
  2. قرآن در زبان حضرت عیسی -که در کودکی زبان به سخن گشود و جواب منکران را داد- چنین می‌‏فرماید: ﴿قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا }}[۳]
  3. امام علی النقی، شش سال و پنج ماه از سنّ شریفش گذشته بود که پدرش از دنیا رحلت فرمود و امامت به او منتقل شد[۴].
  4. عبد اللّه بن جعفر، می‌‏گوید: من و صفوان بن یحیی به خدمت امام رضا(ع) رسیدیم. ابو جعفر -که سه سال از عمرش می‏‌گذشت- ایستاده بود. عرض کردیم: خدا ما را فدای شما کند! اگر- پناه به خدا- اتفاقی بیفتد، چه کسی بعد از شما امام‏ خواهد بود؟! آن حضرت به امام جواد، اشاره کرد و فرمود: این فرزندم. عرض کردیم: او با این سن و سال؟! فرمود: آری، او با همین سن و سال. خداوند تبارک و تعالی با وجود عیسای دو ساله احتجاج کرد و او را به نبوّت برگزید[۵].
  5. شیخ مفید می‌‏نویسد: جمهور شیعه با مخالفان آنها، بر این امر اتفاق دارند که رسول خدا(ص)، حضرت علی(ع) را دعوت به وزارت، خلافت و وصایت کرد؛ در حالی که سن او کم بود؛ ولی از دیگر کودکان دعوت نکرد[۶]. وی همچنین می‏‌نویسد: پیامبر اکرم همراه با حسن و حسین - در حالی که آن‏دو طفلی بیش نبودند- با نصارا مباهله کرد و قبل از این واقعه، سابقه نداشت که پیامبر به همراهی اطفال مباهله کرده باشد ....
دو. لزوم شایستگی برای امامت‏: امامت و ولایت، مقام و منصبی است که به لیاقت و شایستگی افراد بستگی دارد؛ نه سن و سال آنان. ولایت و امامت، مقام بزرگی است که واجد آن مقام، طوری احکام خدایی و علوم نبوّت را تحمّل و ضبط می‌‏کند که خطا، نسیان و عصیان در ساحت وجود مقدّسش راه ندارد و همواره با عوالم غیبی مرتبط بوده، از افاضات و اشراقات الهی، بهره‌‏مند می‌‏گردد. به واسطه علم و عمل، پیشوا امام انسانیت و نمونه و مظهر دین و حجت خداوندی است. معلوم است که هرکس قابلیت و استعداد احراز این مقام شامخ را ندارد؛ بلکه باید از حیث روحی، در مرتبه اعلای انسانیت قرار گرفته، لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را داشته باشد. از حیث ترکیبات جسمانی و قوای دماغی نیز در کمال اعتدال باشد تا بتواند حقایق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه، به عالم الفاظ و معانی تنزّل دهد و به مردم ابلاغ کند. پس پیغمبر و امام، از حیث آفرینش ممتازند و به واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است که خدای متعال، آنان را به مقام شامخ نبوت یا امامت انتخاب می‌‏کند. این امتیاز، از همان اوان کودکی، در آنان موجود است تا هرزمان که صلاح بود و شرایط موجود شد و مانعی در کار نبود، آن افراد برجسته، رسما به مقام و منصب نبوت و امامت، منصوب و مأمور حفظ و تحمّل احکام شوند. این انتخاب و نصب ظاهری؛ همان‏طور که می‏‌تواند بعد از بلوغ یا در بزرگسالی انجام گیرد، ممکن است در ایام کودکی نیز تحقّق پذیر[۷].
بر این اساس امامت و ولایتنبوت)، به سن و سال نیست؛ بلکه به علم، دانایی، ورع، تقوا و سایر فضایل انسانی و اخلاقی است. حتّی دستگاه خلافت نیز به این حقیقت پی برده بود که: امامت زودهنگام، پدیده‏‌ای اصیل و الهی است؛ نه ساختگی و بی‏پشتوانه و عاری از واقعیت.
سه. امامت، منصبی الهی‏: مسئله امامت و ولایت، امری شخصی، وراثتی و انتخابی نبوده و در حیطه اختیارات هیچ‏کس قرار ندارد؛ بلکه این امر از جانب خدا و بر اساس خواست، اراده و نصب او است. در واقع امامت برای ائمه اهل بیت(ع)، مرکزیت قدرت و نفوذ حکومت- بسان خلفای اموی و عباسی و فاطمی- نیست تا از پدر به پسر منتقل شود؛ بلکه براساس انتخاب و فرمان الهی است؛ ازاین‏رو امام که فردی برگزیده از سوی خدای متعال است، در تمام زمینه‌‏ها، سرآمد و دارای علم و قدرت الهی است. پس اعطای آن به بزرگسال یا کودک، در دست خدا و به خواست و اراده او است و او بهتر از همه می‌‏داند که امامت و ولایت را در کجا قرار دهد و چه کسی را به این مقام نصب کند ﴿اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ }}[۸] پس امامت حضرت مهدی(ع) نیز خارج از این مدار نبوده و براساس تدابیر و سنت‌‏های الهی صورت گرفته است. خداوند متعال- پس از آنکه حضرت ابراهیم را به امامت برگزید- به او فرمود: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ }}[۹] در منابع تاریخی آمده است: بنی عامر خدمت رسول خدا(ص) رسیدند؛ حضرت آنان را به سوی خدا دعوت نمود و نبوّت خود را بر آنها عرضه کرد. در این هنگام شخصی از آنان به پیامبر گفت: اگر ما با تو بر اسلام بیعت کردیم و خداوند تو را بر مخالفان غلبه داد؛ آیا در خلافت بعد از تو سهمی داریم؟! آن حضرت فرمود: امر خلافت به دست خداوند است؛ هرکجا که بخواهد قرار می‌دهد[۱۰].
چهار. شهادت امامان و ضرورت نصب امام بعدی‏: یکی از نکات قابل توجّه درباره زندگی اهل بیت(ع)، فشارها، ظلم‏‌ها و سختگیری‏‌های حاکمان جور علیه امامان است؛ به طوری که همه امامان شیعه، به دست ظالمان مقتول یا مسموم می‌‏شدند و خطر جانی همیشه ایشان را تهدید می‌‏کرد. چه‏‌بسا می‏‌شد که امامی به شهادت می‌‏رسید، در حالی‏که فرزند او در سنین کودکی قرار داشت و به ضرورت، همان کودک به مقام امامت می‌‏رسید. در فرهنگ اسلام، زمین نباید خالی از حجت بماند و حتما شخصی به عنوان واسطه فیض الهی و امام امت تعیین گردد؛ پس شخص بعدی -هرچند در دوران کودکی قرار داشت- به مقام امامت می‌‏رسید و خلیفه و حجت الهی بر روی زمین می‏‌گردید. در روایات آمده است: "لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَت‏"[۱۱] بر این اساس وقتی امام مهدی(ع) پنج ساله بود، پدرش امام حسن عسکری به شهادت رسید و از آنجایی که زمین نباید خالی از حجّت می‌‏ماند و مردم نیز باید امام و پیشوایی برای خود می‌‏داشتند؛ آن حضرت به امامت رسید و به عنوان آخرین وصّی و حجّت الهی، رهبری آنان را در دست گرفت. از طرف دیگر شاید این مسئله (رسیدن به امامت در سن کودکی) برای حفظ جان برخی از امامان، ضروری بوده و دشمنان به تصوّر کودک بودن آنان، دست از ظلم و جنایت علیه ایشان بردارند. این مسئله در مورد امامان بعد از حضرت رضا(ع) اتفاق افتاد و به رغم کینه و بغض شدید خلفا نسبت به امامان، نتوانستند بعد از شهادت امام قبلی، آسیبی به امام بعدی برسانند و البته شاید دشمنان قدرت امامت را باور نمی‌‏کردند و آنها را خطری برای حکومت و سلطه خود نمی‌‏دانستند. اگرچه جست‏وجوی شدید آنان از حضرت مهدی نیز، بیشتر ناشی از شنیدن روایات فراوان در مورد آخرین حجت الهی و قیام و انقلاب او علیه ظالمان و ستمگران بوده است و آنان با باور به این پیش‏گویی‌‏ها، در صدد چاره‏‌جویی و نابودی مهدی موعود بودند!! بدین جهت آن حضرت در پنهانی می‌‏زیست و دور از چشم این حاکمان جور، هدایت و رهبری مردم را در دست داشت.
پنج. امتحان و آزمون مؤمنان‏: شاید یکی از دلایل امامت در کودکی، آزمون مسلمانان و سنجش میزان اطاعت و حقّ‌‏پذیری آنان بوده است. اگر کسی با ماهیت و ژرفای امامت آشنا باشد و آن را مقامی از جانب خدا بداند؛ چون‌‏وچرایی در سن امامان نخواهد داشت. اتفاقا این مسئله در مورد امامان بعد از حضرت رضا(ع) -که همگی در سن کودکی یا جوانی به امامت رسیدند- مصداق داشت و شیعیان کمتر دچار اختلاف، تشتّت، چنددستگی و انکار شدند؛ در حالی‏که قبل از حضرت رضا(ع)، فرقه‏‌های مختلفی در میان شیعه پدید آمدند که هریک به امامت شخصی خاص قائل بودند؛ البته کم نبودند انسان‏‌های وارسته و مطیعی که در برابر فرمایش امام، سر تعظیم و قبول فرود می‌‏آوردند و در برابر مشیت الهی با کمال رضایت آن را می‏‌پذیرفتند.محمد بن حسن عمّار گوید: من دو سال نزد علی بن جعفر محمد (عموی امام رضا) بودم و خبری که او از برادرش موسی بن جعفر(ع) شنیده بود، می‏‌نوشتم. روزی در مدینه خدمتش نشسته بودم؛ ابو جعفر محمد بن علی الرضا (جواد)، در مسجد رسول خدا بر او وارد شد. علی بن جعفر برخاست و بدون کفش و عبا به نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد. ابو جعفر به او فرمود: ای عمو! بنشین، خدایت رحمت کند. او گفت: آقای من! چگونه من بنشینم و شما ایستاده باشید؟! چون علی بن جعفر به مسند خود برگشت، اصحابش او را سرزنش کرده، گفتند: شما عموی پدر او هستید چرا با او این‏گونه رفتار می‌‏کنید؟! او دست به ریش خود گرفت و گفت: خاموش باشید! اگر خدای عزّ و جل این ریش‏ سفید را سزاوار امامت‏ ندانست و این کودک را شایسته و سزاوار دانست و به او چنان مقامی داد؛ آیا من فضیلت او را انکار کنم؟! پناه به خدا از سخن شما! من بنده (و مطیع) او هستم[۱۲]»[۱۳].

پاسخ‌های دیگر

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ای یحیی! تو کتاب الهی‏ را به قوت بگیر و ما در همان سن کودکی به او حکم نبوت دادیم؛ سوره مریم، آیه ۱۲.
  2. تفسیر فخر رازی، ج ۱۱، ص ۱۹۲
  3. کودک‏ گفت: من بنده خدا هستم؛ او به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است؛ سوره مریم، آیه ۳۰.
  4. مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۴۰۱
  5. بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۵، ح ۲۳
  6. فصول المختارة، ص ۳۱۶
  7. دادگستر جهان، ص ۱۲۲ و ۱۲۳
  8. انعام‌، آیه ۱۲۴
  9. «به یاد آر هنگامی که خداوند، ابراهیم را به اموری چند امتحان کرد و او همه را به جای آورد. خداوند، به او فرمود: من تو را به پیشوایی خلق برگزیدم. ابراهیم پرسید: آیا این پیشوایی را به فرزندانم نیز عطا خواهی کرد؟ خداوند فرمود: عهد من هرگز به ستمکاران نمی‏‌رسد» بقره، آیه ۱۲۴
  10. سیره ابن هشام، ح ۲، ص ۳۲
  11. «اگر زمین بدون امام باشد، به یقین‏ در هم فرومی‌‏ریزد» کافی، ج ۱، ص ۱۷۹، ح ۱۰
  12. کافی، ج ۲، ص ۳۲۲، ح ۱۲
  13. مهدویت پیش از ظهور، ص ۷۵، ۸۲.
  14. مریم، آیه ۳۰-۳۱.
  15. مریم، آیه ۱۲.
  16. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۸.
  17. اثبات الوصیه، ص ۱۶۶.
  18. ابن شهر آشوب، مناقب، ج ۴، ص ۴۰۱.
  19. طاهری؛حبیب‌الله، سیمای آفتاب، ص۹۵ -۹۷.