فرجام شیطان چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '{{عربی| {{متن قرآن' به '{{متن قرآن'
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=100%' به '{{عربی')
جز (جایگزینی متن - '{{عربی| {{متن قرآن' به '{{متن قرآن')
خط ۴۲: خط ۴۲:
[[پرونده:13681144.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[علی رضا امامی میبدی]]]]
[[پرونده:13681144.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[علی رضا امامی میبدی]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی رضا امامی میبدی]]'''، در کتاب ''«[[آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی (کتاب)|آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی رضا امامی میبدی]]'''، در کتاب ''«[[آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی (کتاب)|آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«[[قرآن مجید]]، زمانی که از [[شیطان]] و آغاز سرکشی و [[نافرمانی]] او در مقابل [[خداوند]]، سخن می‌گوید، بیان می‌کند که او به علت طرد شدن از درگاه [[خداوند]] -به علت تخلف از [[امر]] [[خداوند]] مبنی بر [[سجده]] در برابر [[حضرت آدم]] {{ع}}- کمر همت برای [[گمراه]] نمودن [[انسان]] بست و اعلام کرد که تمام تلاش خود را برای نابودی [[انسان]] به کار می‌‌برد<ref>{{عربی| {{متن قرآن|قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ * ثُمَّ لآتِيَنَّهُم مِّن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ}}، شیطان گفت: چون تو مرا گمراه کردی من نیز بندگانت را از راه راست گمراه می‌‌گردانم؛ آنگاه از جلو رو و پشت سر و از طرف راست و چپ به آنان می‌‌تازم و بیشتر آنها را سپاسگزار نمی‌‌یابی. اعراف: ۱۶ و ۱۷.</ref>. او برای اینکه بتواند تمام نسل‌های انسانی را با وسوسه‌‌های خود از مسیر [[هدایت]] و [[سعادت]] دور کند، از [[خداوند]] تقاضا نمود که به او [[عمر طولانی]] دهد و تا [[قیامت]] به او فرصت دهد و خطاب به [[خداوند]] گفت: {{عربی| {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ}}<ref>حجر: ۳۶.</ref> [[شیطان]] گفت: پروردگارا پس مرا تا روزی که خلایق [[مبعوث]] می‌‌شوند، مهلت بده! [[خداوند]] نیز در مقابل این درخواست فرمود: {{عربی| {{متن قرآن|قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ * إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ}}، پروردگارت گفت: تو از مهلت داده شده‌‌گانی؛ تا روز [[وقت معلوم]]<ref>حجر: ۳۷-۳۸.</ref>.  
::::::«[[قرآن مجید]]، زمانی که از [[شیطان]] و آغاز سرکشی و [[نافرمانی]] او در مقابل [[خداوند]]، سخن می‌گوید، بیان می‌کند که او به علت طرد شدن از درگاه [[خداوند]] -به علت تخلف از [[امر]] [[خداوند]] مبنی بر [[سجده]] در برابر [[حضرت آدم]] {{ع}}- کمر همت برای [[گمراه]] نمودن [[انسان]] بست و اعلام کرد که تمام تلاش خود را برای نابودی [[انسان]] به کار می‌‌برد<ref>{{متن قرآن|قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ * ثُمَّ لآتِيَنَّهُم مِّن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ}}، شیطان گفت: چون تو مرا گمراه کردی من نیز بندگانت را از راه راست گمراه می‌‌گردانم؛ آنگاه از جلو رو و پشت سر و از طرف راست و چپ به آنان می‌‌تازم و بیشتر آنها را سپاسگزار نمی‌‌یابی. اعراف: ۱۶ و ۱۷.</ref>. او برای اینکه بتواند تمام نسل‌های انسانی را با وسوسه‌‌های خود از مسیر [[هدایت]] و [[سعادت]] دور کند، از [[خداوند]] تقاضا نمود که به او [[عمر طولانی]] دهد و تا [[قیامت]] به او فرصت دهد و خطاب به [[خداوند]] گفت: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ}}<ref>حجر: ۳۶.</ref> [[شیطان]] گفت: پروردگارا پس مرا تا روزی که خلایق [[مبعوث]] می‌‌شوند، مهلت بده! [[خداوند]] نیز در مقابل این درخواست فرمود: {{متن قرآن|قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ * إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ}}، پروردگارت گفت: تو از مهلت داده شده‌‌گانی؛ تا روز [[وقت معلوم]]<ref>حجر: ۳۷-۳۸.</ref>.  
::::::چنانچه ملاحظه می‌‌شود [[خداوند]] در این [[آیه]]، فرصت [[ابلیس]] را تا روز [[وقت معلوم]] می‌‌داند و پرسشی که در اینجا مطرح می‌‌باشد این است که مقصود از این [[وقت معلوم]]، چه زمانی است؟ آیا مراد همان [[قیامت]] است که [[شیطان]] درخواست نمود؟ و یا مقصود زمانی‌‌ قبل از [[قیامت]] می‌‌باشد؟
::::::چنانچه ملاحظه می‌‌شود [[خداوند]] در این [[آیه]]، فرصت [[ابلیس]] را تا روز [[وقت معلوم]] می‌‌داند و پرسشی که در اینجا مطرح می‌‌باشد این است که مقصود از این [[وقت معلوم]]، چه زمانی است؟ آیا مراد همان [[قیامت]] است که [[شیطان]] درخواست نمود؟ و یا مقصود زمانی‌‌ قبل از [[قیامت]] می‌‌باشد؟
::::::'''زمان پایان مهلت [[شیطان]]''': [[مرحوم علامه]] در رابطه با {{عربی| {{متن قرآن|قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ * إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ}} [[معتقد]] است که [[خداوند]] در این جمله اظهار داشته که قسمتی از خواسته [[شیطان]] را [[اجابت]] و قسمت دیگر را رد کرده است؛ [[اجابت]] نسبت به اصل [[عمر]] دادن و رد نسبت به قیدی که او به [[کلام]] خود زد و آن اینکه این مهلت تا [[قیامت]] باشد و لذا فرمود: مهلت می‌دهم، اما تا روزی معلوم نه تا [[قیامت]]. بنابراین با در نظر گرفتن سیاق دعای مورد بحث، بسیار روشن است که «یوم الوقت المعلوم» غیر از «یوم یبعثون» است و معلوم می‌‌شود که [[خدای تعالی]] از اینکه به او تا [[قیامت]] مهلت دهد دریغ ورزیده و تا روز دیگری مهلت داده که قبل از [[روز قیامت]] است<ref>المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۵۹ ؛تفسیر البیان فی الموافقة بین الحدیث و القرآن، جلد ۴، صفحه ۱۹۴.</ref>.
::::::'''زمان پایان مهلت [[شیطان]]''': [[مرحوم علامه]] در رابطه با {{متن قرآن|قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ * إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ}} [[معتقد]] است که [[خداوند]] در این جمله اظهار داشته که قسمتی از خواسته [[شیطان]] را [[اجابت]] و قسمت دیگر را رد کرده است؛ [[اجابت]] نسبت به اصل [[عمر]] دادن و رد نسبت به قیدی که او به [[کلام]] خود زد و آن اینکه این مهلت تا [[قیامت]] باشد و لذا فرمود: مهلت می‌دهم، اما تا روزی معلوم نه تا [[قیامت]]. بنابراین با در نظر گرفتن سیاق دعای مورد بحث، بسیار روشن است که «یوم الوقت المعلوم» غیر از «یوم یبعثون» است و معلوم می‌‌شود که [[خدای تعالی]] از اینکه به او تا [[قیامت]] مهلت دهد دریغ ورزیده و تا روز دیگری مهلت داده که قبل از [[روز قیامت]] است<ref>المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۵۹ ؛تفسیر البیان فی الموافقة بین الحدیث و القرآن، جلد ۴، صفحه ۱۹۴.</ref>.
::::::'''دیدگاه [[فخر رازی]] و نقد آن''': البته [[فخر رازی]] [[معتقد]] است مقصود از [[وقت معلوم]] همان روز بعث است؛ زیرا [[خداوند]] در [[سوره اعراف]] در پاسخ به [[شیطان]] که می‌‌گوید {{عربی| {{متن قرآن|قَالَ أَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ}}<ref>«شیطان گفت: مرا تا روز قیامت مهلت بده!» اعراف: ۱۴.</ref> به صورت مطلق فرموده است: {{عربی| {{متن قرآن|قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ}}<ref>«خداوند فرمود: تو از منظرین هستی». اعراف: ۱۵.</ref> و آن را [[مقید]] به زمان غیر از [[قیامت]] نکرده است، در نتیجه [[خداوند]] تمام خواسته [[شیطان]] و از جمله مهلت داشتن تا [[قیامت]] را [[اجابت]] نموده است. [[تفسیر]] [[فخر رازی]]، جلد ۱۹، صفحه ۲۳۴.</ref>
::::::'''دیدگاه [[فخر رازی]] و نقد آن''': البته [[فخر رازی]] [[معتقد]] است مقصود از [[وقت معلوم]] همان روز بعث است؛ زیرا [[خداوند]] در [[سوره اعراف]] در پاسخ به [[شیطان]] که می‌‌گوید {{متن قرآن|قَالَ أَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ}}<ref>«شیطان گفت: مرا تا روز قیامت مهلت بده!» اعراف: ۱۴.</ref> به صورت مطلق فرموده است: {{متن قرآن|قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ}}<ref>«خداوند فرمود: تو از منظرین هستی». اعراف: ۱۵.</ref> و آن را [[مقید]] به زمان غیر از [[قیامت]] نکرده است، در نتیجه [[خداوند]] تمام خواسته [[شیطان]] و از جمله مهلت داشتن تا [[قیامت]] را [[اجابت]] نموده است. [[تفسیر]] [[فخر رازی]]، جلد ۱۹، صفحه ۲۳۴.</ref>
::::::[[علامه]] در پاسخ به این دیدگاه می‌‌گوید: اینکه این [[مفسر]] می‌‌گوید هر دو روز (یوم [[وقت معلوم]] و یوم یبعثون) به یک معنا است، فاسد است؛ زیرا برخلاف سیاق و ظاهر [[آیات]] مورد بحث است. استدلالی که به [[آیات]] [[سوره اعراف]] نموده است نیز ناتمام می‌باشد، زیرا بر اساس منطق [[قرآن]] که بعضی از آن بعضی دیگر را معنا می‌‌کند، همواره مطلقات قران بر مقیداتش حمل می‌‌شود؛ لذا اگر چه مطلب در [[سوره اعراف]] مطلق آمده است، ولی [[آیه]] مورد بحث و همچنین [[آیات]] ۸۰ و ۸۱ سوره ص<ref>{{عربی| {{متن قرآن|قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ * إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ}}، فرمود: همانا تو از مهلت داده شدگانی؛ تا روز وقت معلوم.</ref> آن را قید می‌‌زند<ref>المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۵۹.</ref>.  
::::::[[علامه]] در پاسخ به این دیدگاه می‌‌گوید: اینکه این [[مفسر]] می‌‌گوید هر دو روز (یوم [[وقت معلوم]] و یوم یبعثون) به یک معنا است، فاسد است؛ زیرا برخلاف سیاق و ظاهر [[آیات]] مورد بحث است. استدلالی که به [[آیات]] [[سوره اعراف]] نموده است نیز ناتمام می‌باشد، زیرا بر اساس منطق [[قرآن]] که بعضی از آن بعضی دیگر را معنا می‌‌کند، همواره مطلقات قران بر مقیداتش حمل می‌‌شود؛ لذا اگر چه مطلب در [[سوره اعراف]] مطلق آمده است، ولی [[آیه]] مورد بحث و همچنین [[آیات]] ۸۰ و ۸۱ سوره ص<ref>{{متن قرآن|قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ * إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ}}، فرمود: همانا تو از مهلت داده شدگانی؛ تا روز وقت معلوم.</ref> آن را قید می‌‌زند<ref>المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۵۹.</ref>.  
::::::'''دیدگاه اکثر [[مفسرین]] و نقد آن''': بسیاری از [[مفسرین]] [[معتقد]] هستند که مراد از «[[وقت معلوم]]» زمان نفخ صور اول باشد<ref>علامه در المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۶۰ تصریح می‌کند که بسیاری از مفسرین این دیدگاه را پذیرفته‌‌اند.</ref>. این نظریه در اصل برخاسته از کلامی منسوب به [[ابن عباس]] است که وی گفته است: منظور از یوم در {{عربی| {{متن قرآن|يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ}} آخرین روز [[تکلیف]] است، که همان روز نفخ اول است که تمامی خلایق می‌‌میرند<ref>مجمع البیان، جلد ۶، صفحه ۳۳۷.</ref>.
::::::'''دیدگاه اکثر [[مفسرین]] و نقد آن''': بسیاری از [[مفسرین]] [[معتقد]] هستند که مراد از «[[وقت معلوم]]» زمان نفخ صور اول باشد<ref>علامه در المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۶۰ تصریح می‌کند که بسیاری از مفسرین این دیدگاه را پذیرفته‌‌اند.</ref>. این نظریه در اصل برخاسته از کلامی منسوب به [[ابن عباس]] است که وی گفته است: منظور از یوم در {{متن قرآن|يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ}} آخرین روز [[تکلیف]] است، که همان روز نفخ اول است که تمامی خلایق می‌‌میرند<ref>مجمع البیان، جلد ۶، صفحه ۳۳۷.</ref>.
::::::از نگاه [[مرحوم علامه]] علت اینکه [[ابن عباس]] چنین نظری دارد این است که [[شیطان]] نیز تا روزی به کار خود ادامه می‌‌دهد که [[تکلیف]] و درنتیجه [[مخالفت]] و [[معصیت]] وجود داشته باشد؛ و قهرا چنین روزی با روز نفخ اول منطبق می‌‌گردد. پس «یوم [[وقت معلوم]]» که [[خدا]] تا آن‌‌روز [[ابلیس]] را مهلت داده همان روز نفخ اول است، و میان نفخه اول و دوم که همه را زنده می‌‌کند، چهارصد و یا [[چهل]] سال (به [[اختلاف روایات]]) فاصله هست، و تفاوت میان آنچه که [[ابلیس]] خواسته و آنچه که [[خدا]] [[اجابت]] فرموده، همین چند سال است.  
::::::از نگاه [[مرحوم علامه]] علت اینکه [[ابن عباس]] چنین نظری دارد این است که [[شیطان]] نیز تا روزی به کار خود ادامه می‌‌دهد که [[تکلیف]] و درنتیجه [[مخالفت]] و [[معصیت]] وجود داشته باشد؛ و قهرا چنین روزی با روز نفخ اول منطبق می‌‌گردد. پس «یوم [[وقت معلوم]]» که [[خدا]] تا آن‌‌روز [[ابلیس]] را مهلت داده همان روز نفخ اول است، و میان نفخه اول و دوم که همه را زنده می‌‌کند، چهارصد و یا [[چهل]] سال (به [[اختلاف روایات]]) فاصله هست، و تفاوت میان آنچه که [[ابلیس]] خواسته و آنچه که [[خدا]] [[اجابت]] فرموده، همین چند سال است.  
::::::[[علامه]] پس از [[تبیین]] این دیدگاه، بیان می‌کند که این نظریه به خودی خود وجه خوبی است، اما عیبی که دارد این است که ادعای اینکه تا [[تکلیف]] است [[مخالفت]] و [[معصیت]] تصور دارد، مقدمه‌‌ای است که نه در حد خود روشن است، و نه دلیلی برای آن وجود دارد؛ برای این که بیشتر اعتماد [[مفسرین]] در این ادعا به [[آیات]] و روایاتی است که هر [[کفر]] و فسخ موجود در نوع [[آدمی]] را مستند به اغوای [[ابلیس]] و وسوسه او می‌داند، مانند [[آیه]] {{عربی| {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ}}<ref>«ای بنی آدم آیا با شما عهد نکردم که شیطان را نپرستید که او شما را دشمنی آشکار است؟» یس: ۶۰.</ref> و [[آیه]] {{عربی| {{متن قرآن|وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ...}}<ref>«و چون حکم به پایان رسد در آن حال شیطان گوید خدا به شما به حق و راستی وعده داد و من به خلاف حقیقت». ابراهیم: ۲۲.</ref> و [[آیات]] دیگری که مقتضای آنها این است که تا [[تکلیف]] باشد [[ابلیس]] هم هست، و [[تکلیف]] هم باقی است تا [[آدمی]] باقی باشد، و از اینجا نتیجه بالا را گرفتند.  
::::::[[علامه]] پس از [[تبیین]] این دیدگاه، بیان می‌کند که این نظریه به خودی خود وجه خوبی است، اما عیبی که دارد این است که ادعای اینکه تا [[تکلیف]] است [[مخالفت]] و [[معصیت]] تصور دارد، مقدمه‌‌ای است که نه در حد خود روشن است، و نه دلیلی برای آن وجود دارد؛ برای این که بیشتر اعتماد [[مفسرین]] در این ادعا به [[آیات]] و روایاتی است که هر [[کفر]] و فسخ موجود در نوع [[آدمی]] را مستند به اغوای [[ابلیس]] و وسوسه او می‌داند، مانند [[آیه]] {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ}}<ref>«ای بنی آدم آیا با شما عهد نکردم که شیطان را نپرستید که او شما را دشمنی آشکار است؟» یس: ۶۰.</ref> و [[آیه]] {{متن قرآن|وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ...}}<ref>«و چون حکم به پایان رسد در آن حال شیطان گوید خدا به شما به حق و راستی وعده داد و من به خلاف حقیقت». ابراهیم: ۲۲.</ref> و [[آیات]] دیگری که مقتضای آنها این است که تا [[تکلیف]] باشد [[ابلیس]] هم هست، و [[تکلیف]] هم باقی است تا [[آدمی]] باقی باشد، و از اینجا نتیجه بالا را گرفتند.  
::::::ایشان در ادامه توضیح می‌دهد که در اصل استناد [[معصیت]] [[آدمیان]] به اغوای [[شیطان]]، و استفاده شدن آن از [[آیات]] و [[روایات]]، حرفی نیست، چیزی که هست این [[آیات]] و [[روایت]] تنها اقتضا دارند که تا [[معصیت]] و [[گمراهی]] در [[زمین]] باشد [[ابلیس]] هم هست، نه اینکه تا [[تکلیف]] هست [[ابلیس]] هم باشد، چون دلیلی نداریم که ملازمه میان وجود [[معصیت]] و وجود [[تکلیف]] را اثبات کند؛ بلکه [[دلیل عقلی]] و نقلی [[قائم]] است بر این که [[بشر]] به سوی [[سعادت]] سیر نموده و این نوع به زودی به کمال [[سعادت]] خود می‌‌رسد و مجتمع انسانی از [[گناه]] و شر رهایی یافته، به خیر و [[صلاح]] [[خالص]] می‌‌رسد، به طوری که در روی [[زمین]] جز [[خدا]] کسی [[پرستش]] نمی‌‌شود و بساط [[کفر]] و فسوق برچیده می‌گردد، و زندگی نیکو گشته، مرض‌‌های درونی و وساوس قلبی ازمیان می‌رود. ایشان در ادامه نتیجه‌‌گیری نموده و می‌گوید: پس دلیلی که [[مفسرین]] به آن استناد جستند این دلالت را دارد که «روز [[وقت معلوم]]» که سرآمد مهلت [[ابلیس]] است، روز [[اصلاح]] آسمانی [[جامعه بشری]] است که ریشه [[فساد]] به کلی کنده می‌‌شود و جز [[خدا]] کسی [[پرستش]] نمی‌‌گردد؛ نه روز مرگ عمومی [[بشر]] با نفخه اول<ref>المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۶۰ و ۱۶۱.</ref>.  
::::::ایشان در ادامه توضیح می‌دهد که در اصل استناد [[معصیت]] [[آدمیان]] به اغوای [[شیطان]]، و استفاده شدن آن از [[آیات]] و [[روایات]]، حرفی نیست، چیزی که هست این [[آیات]] و [[روایت]] تنها اقتضا دارند که تا [[معصیت]] و [[گمراهی]] در [[زمین]] باشد [[ابلیس]] هم هست، نه اینکه تا [[تکلیف]] هست [[ابلیس]] هم باشد، چون دلیلی نداریم که ملازمه میان وجود [[معصیت]] و وجود [[تکلیف]] را اثبات کند؛ بلکه [[دلیل عقلی]] و نقلی [[قائم]] است بر این که [[بشر]] به سوی [[سعادت]] سیر نموده و این نوع به زودی به کمال [[سعادت]] خود می‌‌رسد و مجتمع انسانی از [[گناه]] و شر رهایی یافته، به خیر و [[صلاح]] [[خالص]] می‌‌رسد، به طوری که در روی [[زمین]] جز [[خدا]] کسی [[پرستش]] نمی‌‌شود و بساط [[کفر]] و فسوق برچیده می‌گردد، و زندگی نیکو گشته، مرض‌‌های درونی و وساوس قلبی ازمیان می‌رود. ایشان در ادامه نتیجه‌‌گیری نموده و می‌گوید: پس دلیلی که [[مفسرین]] به آن استناد جستند این دلالت را دارد که «روز [[وقت معلوم]]» که سرآمد مهلت [[ابلیس]] است، روز [[اصلاح]] آسمانی [[جامعه بشری]] است که ریشه [[فساد]] به کلی کنده می‌‌شود و جز [[خدا]] کسی [[پرستش]] نمی‌‌گردد؛ نه روز مرگ عمومی [[بشر]] با نفخه اول<ref>المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۶۰ و ۱۶۱.</ref>.  
::::::'''[[عصر ظهور]]، زمان «[[وقت معلوم]]»''': روشن شد که [[علامه]] سرآمد مهلت [[ابلیس]] را روز [[اصلاح]] آسمانی [[بشر]] می‌داند که ریشه [[فساد]] به کلی کنده می‌‌شود و جز [[خدا]] کسی [[پرستش]] نمی‌‌گردد. ایشان پس از این مطلب روایاتی را [[نقل]] می‌‌کند که حاکی از کشته شدن و نابودی در همان [[وقت معلوم]] است<ref>المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۷۵.</ref>.  
::::::'''[[عصر ظهور]]، زمان «[[وقت معلوم]]»''': روشن شد که [[علامه]] سرآمد مهلت [[ابلیس]] را روز [[اصلاح]] آسمانی [[بشر]] می‌داند که ریشه [[فساد]] به کلی کنده می‌‌شود و جز [[خدا]] کسی [[پرستش]] نمی‌‌گردد. ایشان پس از این مطلب روایاتی را [[نقل]] می‌‌کند که حاکی از کشته شدن و نابودی در همان [[وقت معلوم]] است<ref>المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۷۵.</ref>.  
::::::گرچه در بعضی از این [[احادیث]] روز مرگ [[ابلیس]] زمانی ما بین نفخ اول و دوم بیان شده است؛<ref>تفسیر البرهان، جلد ۲، صفحه ۳۴۲، حدیث ۱.</ref> ولی در [[روایات]] زیادی که از سوی [[اهل بیت]] {{عم}} به دست ما رسیده است، زمان نابودی او [[زمان ظهور]] و [[قیام مهدی]] {{ع}} می‌‌باشد.  
::::::گرچه در بعضی از این [[احادیث]] روز مرگ [[ابلیس]] زمانی ما بین نفخ اول و دوم بیان شده است؛<ref>تفسیر البرهان، جلد ۲، صفحه ۳۴۲، حدیث ۱.</ref> ولی در [[روایات]] زیادی که از سوی [[اهل بیت]] {{عم}} به دست ما رسیده است، زمان نابودی او [[زمان ظهور]] و [[قیام مهدی]] {{ع}} می‌‌باشد.  
::::::ایشان از [[تفسیر]] عیاشی و [[تفسیر برهان]] [[نقل]] می‌‌کند که شخصی به نام وهب بن جمیع می‌‌گوید: از [[امام صادق]] {{ع}} از [[ابلیس]] پرسش نمودم و اینکه منظور از «یوم [[وقت معلوم]]» در [[آیه]] {{عربی| {{متن قرآن|رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ * قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ * إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ}} چیست؟ حضرت فرمود: «ای وهب! آیا گمان کرده‌‌ای همان روز بعث است که [[مردم]] در آن زنده می‌‌شوند؟ نه بلکه [[خدای عزوجل]] او را مهلت داد تا روزی که [[قائم]] ما [[ظهور]] کند، که در آن روز موی جلوی سر [[ابلیس]] را گرفته گردنش را می‌‌زند، روز [[وقت معلوم]] آن روز است»<ref>همان، جلد ۲، صفحه ۳۴۳، حدیث ۷ ؛عیاشی، جلد ۲، صفحه ۲۴۲، حدیث ۱۴.</ref>.  
::::::ایشان از [[تفسیر]] عیاشی و [[تفسیر برهان]] [[نقل]] می‌‌کند که شخصی به نام وهب بن جمیع می‌‌گوید: از [[امام صادق]] {{ع}} از [[ابلیس]] پرسش نمودم و اینکه منظور از «یوم [[وقت معلوم]]» در [[آیه]] {{متن قرآن|رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ * قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ * إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ}} چیست؟ حضرت فرمود: «ای وهب! آیا گمان کرده‌‌ای همان روز بعث است که [[مردم]] در آن زنده می‌‌شوند؟ نه بلکه [[خدای عزوجل]] او را مهلت داد تا روزی که [[قائم]] ما [[ظهور]] کند، که در آن روز موی جلوی سر [[ابلیس]] را گرفته گردنش را می‌‌زند، روز [[وقت معلوم]] آن روز است»<ref>همان، جلد ۲، صفحه ۳۴۳، حدیث ۷ ؛عیاشی، جلد ۲، صفحه ۲۴۲، حدیث ۱۴.</ref>.  
::::::البته در [[حدیث]] دیگری که از [[تفسیر قمی]] [[نقل]] می‌کند، کسی که [[ابلیس]] را می‌‌کشد، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌باشد<ref>علامه توضیح می‌دهد که طبق این حدیث پیامبر پیامبر {{صل}} از رجعت کنندگان خواهد بود. المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۷۵.</ref>. [[علی بن ابراهیم]] به [[سند]] خود از [[محمد]] بن یونس از مردی از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] کرده که در [[تفسیر]] [[آیه]] {{عربی| {{متن قرآن|فَأَنظِرْنِي... إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ}} فرمود: «در روز [[وقت معلوم]] [[رسول خدا]] {{صل}} او را بر روی سنگ [[بیت المقدس]] ذبح می‌‌کند»<ref>تفسیر قمی، جلد ۱، صفحه ۲۴۵.</ref>.
::::::البته در [[حدیث]] دیگری که از [[تفسیر قمی]] [[نقل]] می‌کند، کسی که [[ابلیس]] را می‌‌کشد، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌باشد<ref>علامه توضیح می‌دهد که طبق این حدیث پیامبر پیامبر {{صل}} از رجعت کنندگان خواهد بود. المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۷۵.</ref>. [[علی بن ابراهیم]] به [[سند]] خود از [[محمد]] بن یونس از مردی از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] کرده که در [[تفسیر]] [[آیه]] {{متن قرآن|فَأَنظِرْنِي... إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ}} فرمود: «در روز [[وقت معلوم]] [[رسول خدا]] {{صل}} او را بر روی سنگ [[بیت المقدس]] ذبح می‌‌کند»<ref>تفسیر قمی، جلد ۱، صفحه ۲۴۵.</ref>.
::::::پس از [[نقل]] این [[روایات]] و با توجه به [[اختلافات]] [[روایات]] در [[تعیین زمان]] مرگ [[شیطان]]، [[علامه]] به جمع بین این [[احادیث]] می‌پردازد و توضیح می‌دهد که احادیثی که زمان پایان کار [[ابلیس]] را بین نفخ صور اول و دوم می‌‌داند، ممکن است تقیه‌‌ای باشد. به علاوه ممکن است هر سه را مربوط به [[حقیقت]] واحدی بدانیم که دارای مراحل متعددی می‌‌باشد؛ این [[حقیقت]] همان تجلی کامل [[حق]] می‌‌باشد که در [[روایات]]، گاه از آن به [[دوران ظهور]] [[مهدی]] {{ع}}، گاه [[رجعت]] و گاهی [[قیامت]] یاد شده است، و این بدان جهت است که هر سه روز در این که روز به روز حقایقند، مشترک می‌‌باشند هرچند که بروز حقایق در آنها مختلف و دارای شدت و ضعف است، و هر یک از این روزها در [[حقیقت]] مرتبه و مرحله از آن [[حقیقت]] می‌‌باشد<ref>المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۷۵.</ref>.
::::::پس از [[نقل]] این [[روایات]] و با توجه به [[اختلافات]] [[روایات]] در [[تعیین زمان]] مرگ [[شیطان]]، [[علامه]] به جمع بین این [[احادیث]] می‌پردازد و توضیح می‌دهد که احادیثی که زمان پایان کار [[ابلیس]] را بین نفخ صور اول و دوم می‌‌داند، ممکن است تقیه‌‌ای باشد. به علاوه ممکن است هر سه را مربوط به [[حقیقت]] واحدی بدانیم که دارای مراحل متعددی می‌‌باشد؛ این [[حقیقت]] همان تجلی کامل [[حق]] می‌‌باشد که در [[روایات]]، گاه از آن به [[دوران ظهور]] [[مهدی]] {{ع}}، گاه [[رجعت]] و گاهی [[قیامت]] یاد شده است، و این بدان جهت است که هر سه روز در این که روز به روز حقایقند، مشترک می‌‌باشند هرچند که بروز حقایق در آنها مختلف و دارای شدت و ضعف است، و هر یک از این روزها در [[حقیقت]] مرتبه و مرحله از آن [[حقیقت]] می‌‌باشد<ref>المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۷۵.</ref>.
::::::بنابراین [[حکم]] هر یک از این روزها مربوط به روزهای دیگر نیز می‌‌باشد و چنانچه قبلاً در توضیح تفاوت [[علائم ظهور]] و [[علائم قیامت]] نیز گذشت، گاه مقصود از [[قیامت]]، مقدمات آن می‌‌باشد که می‌‌تواند همان [[زمان ظهور]] باشد؛ لذا بین احادیثی که مرگ [[شیطان]] را در زمان آغاز [[قیامت]] و نفخ صور می‌‌داند، با [[احادیث]] مربوط به تحقق این مسئله در زمان [[قیام]] [[امام زمان]] {{ع}}، منافاتی وجود ندارد<ref>ر.ک به: مبحث اول از گفتار دوم در همین فصل.</ref>.  
::::::بنابراین [[حکم]] هر یک از این روزها مربوط به روزهای دیگر نیز می‌‌باشد و چنانچه قبلاً در توضیح تفاوت [[علائم ظهور]] و [[علائم قیامت]] نیز گذشت، گاه مقصود از [[قیامت]]، مقدمات آن می‌‌باشد که می‌‌تواند همان [[زمان ظهور]] باشد؛ لذا بین احادیثی که مرگ [[شیطان]] را در زمان آغاز [[قیامت]] و نفخ صور می‌‌داند، با [[احادیث]] مربوط به تحقق این مسئله در زمان [[قیام]] [[امام زمان]] {{ع}}، منافاتی وجود ندارد<ref>ر.ک به: مبحث اول از گفتار دوم در همین فصل.</ref>.