فرجام شیطان چیست؟ (پرسش)

فرجام شیطان چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

فرجام شیطان چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / عصر ظهور امام مهدی / رخدادهای عصر ظهور امام مهدی
مدخل اصلیکشته شدن شیطان
تعداد پاسخ۶ پاسخ

عبارت‌های دیگری از این پرسش

  • آیا شیطان در آن عصر می‌میرد یا به سلطه خود ادامه می‌دهد؟

پاسخ نخست

 
سید محمد صدر

آیت‌ الله شهید سید محمد صدر در کتاب «تاریخ پس از ظهور» در این‌باره گفته‌ است:

«برای درک این موضوع دو دیدگاه را بررسی می‌نماییم که هر کدام به تنهایی می‌تواند مقصود روایت باشد:

  • دیدگاه نخست: برداشت صریح و غیر تأویلی از این رویداد شگفت‌انگیز. ابلیس مخلوقی با شخصیتی شناخته شده است. او پس از سرپیچی از فرمان پروردگار، منبع شر و بدی و گناه برای آدم و فرزندان او گردید. او در آن زمان از پروردگار درخواست کرد عمری طولانی بیابد و خداوند خواسته او را بر آورده ساخت. از این رو هر کفر و انحراف و سرکشی در بین بشریت به ابلیس یا شیطان نسبت داده می‌شود. او عمر طولانی تا روز قیامت‌  إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ  را درخواست کرد که خداوند بخشی از این درخواست را اجابت فرمود و بخشی دیگر را نپذیرفت.  قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ * إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ [۱] فرمود: در حقیقت، تو از مهلت‌یافتگانی، تا روز معین معلوم‌ روز معین معلوم، همان روز ظهور و تأسیس دولت جهانی است که حضرت بقیة الله (ع) کمر به قتل شیطان می‌بندد و بشریت، جهانی بدون شیطان را تجربه خواهد کرد. در نتیجه تربیت انسان ساده‌تر و تکاملش سریعتر خواهد شد و چه بسا چند برابر سریع‌تر از زمانی خواهد شد که شیطان زنده بود و مکر می‌بافت. پیروی از ابلیس و همسویی با او از آغاز زندگی بشر تا عصر پیش از ظهور محکی برای آزمایش انسان‌ها بوده است، اما در عصر پس از ظهور چنین نخواهد بود، زیرا همان طور که دانستیم بین روش‌ها و نتایج دو برنامه کلی الهی برای پیش از ظهور و پس از آن، تفاوت‌های اساسی وجود دارد. این دیدگاه و دیدگاه بعدی با چشم‌پوشی از برخی ملاحظات فرعی و جانبی در مورد مضمون خبری که در این خصوص آوردیم، درست می‌باشد. مهم‌ترین مناقشات و ملاحظاتی که این دیدگاه با آن روبروست عبارت است از اینکه اولا آن‌ روایت، خبری واحد است که برای اثبات تاریخی کافی به نظر نمی‌رسد. ثانیاً مقصود قرآن کریم از "وقت معین معلوم" برای ما ناشناخته است زیرا از ظاهر قرآن استفاده می‌شود که "وقت معین معلوم" زمانی نزدیک‌تر از روز قیامت می‌باشد ولی "وقت معین معلوم" مشخص نیست و چه بسا مراد از آن روز مرگ ابلیس باشد. گویی خداوند به شیطان گفته است: تو از مهلت‌یافتگانی تا زمانی که مرگت فرا رسد. شاید هم مقصود، روز ظهور امام مهدی (ع) باشد همان طور که در این خبر آمده است و چه بسا منظور از آن، روز پدید آمدن جامعه معصوم باشد و سر انجام اینکه شاید مقصود از آن، اشاره به روی دادن حادثه‌ای طبیعی باشد که به زندگی شیطان خاتمه دهد یا زندگی‌اش را با مشکلی جدی روبرو سازد.از ظاهر قرآن کریم هیچ یک از این احتمالات به طور مشخص بر نمی‌آید و این خبر هم به تنهایی برای اثبات تاریخی کافی نیست، بنابراین نمی‌توان بر درستی دیدگاه نخست پای فشرد.
  • دیدگاه دوم: از کشته شدن ابلیس برداشتی تأویلی و رمزی داشته باشیم و بگوییم کشته شدن ابلیس یعنی کشته شدن او در وجود انسان‌ها به طوری که هر چند خودش هم چنان وجود خارجی دارد ولی به طور کلی اثری از او در رفتار انسان‌ها باقی نخواهد ماند. این وقتی است که دولت عدل جهانی، عوامل زشتی و فساد را از زمین ریشه کن سازد و فضایی از خیر و صلاح را در دل‌ها و اندیشه‌های آدمیان پدید آورد. در این هنگام ابلیس کاری از پیش نمی‌برد و مرده و زنده او دیگر هیچ اهمیتی نخواهد داشت. از آنجا که وجود همه خیرات و نیکی‌ها در میان بشر همگی حاصل تلاش‌ها و آموزه‌های امام مهدی (ع) است، نسبت دادن قتل ابلیس به آن حضرت درست خواهد بود. بنابر روایات او در مسجد کوفه کشته خواهد شد؛ مسجدی که از جمله مراکز مهم شهر کوفه و محل ترویج و نشر تعالیم امام عصر (ع) در جهان می‌باشد. و مطابق روایت، معلوم است که شیطان تا چه مایه از موقعیت ممتاز این مسجد عصبانی خواهد شد و ناله و فریاد خواهد زد. آری سر انجام دل‌های مردم قربانگاه او می‌شود و با شمشیر معنوی امام عصر (ع) کشته خواهد شد.

خاستگاه دیگر این دیدگاه علاوه بر روایات، قرآن کریم می‌باشد؛ زیرا جمعی از آیات به صراحت بیان می‌دارد که وسوسه‌های شیطان همه جا خریدار ندارد و گروهی از مؤمنان بلند مرتبه وجود دارند که شیطان را به آنان راهی نیست و هر کس به آن درجه از ایمان بار یابد، یکسره از وسوسه‌های گمراه‌کننده او رهایی می‌یابد.

سر انجام با تحقق "جامعه معصومابلیس آخرین نفس‌هایش را زده و خواهد مرد و یا از انسان‌ها کاملا جدا خواهد افتاد. حیات ابلیس، حد اکثر تا آغاز تحقق "جامعه معصوم" ادامه خواهد داشت زیرا او یا در آن زمان می‌میرد و یا در زمان زندگی حضرت مهدی (ع) به هلاکت خواهد رسید که در این صورت در زمان تحقق "جامعه معصوم" مرده است و یا آن که حادثه‌ای طبیعی به عمرش خاتمه خواهد داد. البته این‌ مورد، ربطی به ویژگی عصمت در جامعه آن زمان نخواهد داشت زیرا به موجب دیدگاه دوم این ویژگی باعث کشته شدن او و یا جدایی همیشگی‌اش او از انسان‌ها خواهد شد.»[۲].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌‌الله خراسانی؛
آیت‌‌الله محمد جواد خراسانی، در کتاب «مهدی منتظر» در این‌باره گفته است:

«از جمله مقاتله او مقاتله با لشکر ابلیس و کشتن ابلیس است، اما وقت آن معلوم نیست. اسحاق بن عمار از حضرت صادق (ع) پرسید: از وقت معلوم که خداوند ابلیس را در کتاب خود تا آن وقت مهلت داده؟ فرمود: هرگاه قائم (ع) قیام کند در مسجد کوفه خواهد بود، پس ابلیس به نزد او آید تا به زانو درافتد و بگوید:‌ای وای از امروز، پس موی ایشان او را بگیرد و او را گردن زند[۳].

و در حدیث دیگر آن حضرت فرمود: روز وقت معلوم که شود، امیر المؤمنین (ع) با اصحاب خود بر شیطان و لشکرش حمله کنند و جنگ‌گاه ایشان در "روحاء" باشد که زمینی است از اراضی فرات قریب به کوفه، جنگ عظیمی کنند که مانند آن رخ نداده، گویا می‌بینم لشکر امیر المؤمنین (ع) را که صد قدم به عقب برگشته‌اند حتی این‌که پای بعضی از ایشان در فرات رفته، ناگاه جبروت حق با ابرها و ملائکه به همراهی پیامبر (ص) هبوط کنند و در دست پیامبر (ص) حربه‌ای باشد از نور، پس چون ابلیس به آن حضرت نگاه کند پشت کند و به عقبت برگردد، لشکر وی به او بگویند: کجا می‌روی؟ اینک ما ظفر یافتیم!

پس بگوید: من می‌بینم آن‌چه شما نمی‌بینید، من می‌ترسم پروردگار عالمین را، پس پیامبر (ص) به او برسد و یک طعن به او در مابین دو شانه‌اش بزند که در آن طعنه‌ هلاک او و هلاک اصحاب او خواهد بود[۴]. (این منافات ندارد که او را اسیر کرده به نزد قائم (ع) آورند)»[۵].
۲. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در کتاب «درسنامه مهدویت» در این‌باره گفته است:
  • «از آنجایی که نقش شیطان در دشمنی با حضرت، قابل توجه است و می‌توان او را دشمن‌ترین فرد با حضرت و قیام او دانست؛ در اینجا به فعالیت‌ها و سرنوشت او اشاره می‌شود. روایات درباره سرانجام شیطان، متفاوت است؛ اما در بعضی آمده است نابودی وی به دست حضرت مهدی (ع) خواهد بود. از وهب بن جمیع نقل شده که گفت: از حضرت صادق (ع) درباره این گفته ابلیس پرسیدم که:  قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ [۶]؛ آن، چه روزی خواهد بود؟ امام فرمود: "آیا گمان می‌کنی آن روز رستاخیز بزرگ است؟ هرگز! بلکه خداوندعزوجل او را تا روزی که قائم ما قیام کند، فرصت داده است. آن گاه قائم ما او را از پیشانی‌اش گرفته، گردنش را خواهد زد. آن هنگام روز وقت معلوم است"[۷]؛ ممکن است مقصود از روایت، این باشد که با روشن شدن حقایق در عصر ظهور و رشد بسیار بالای عقلانی در آن عصر، دیگر مجالی برای اغوای شیطان باقی نخواهد ماند و او عملاً خلع سلاح و نابود می‌شود و این، پایان مهلت او است[۸]. البته در برخی روایات، هلاکت شیطان به دست پیامبر اکرم (ص) دانسته شده است[۹]»[۱۰].
  • «روایات درباره سرانجام شیطان، متفاوت است؛ اما در برخی گفته شده است نابودی وی به دست حضرت مهدی (ع)‏ رخ خواهد داد.

از وهب بن جمیع نقل شده که گفت: از حضرت صادق (ع) درباره این گفته ابلیس پرسیدم که: " پروردگارا! پس مرا تا روزی که خلایق برانگیخته شوند، مهلت ده." خداوند سبحانه و تعالی فرمود: " البته تو از مهلت داده شدگانی تا به روز و هنگام معلوم" آن، چه روزی خواهد بود؟ فرمود: "آیا گمان می‏‌کنی آن‏روز رستاخیز بزرگ است؟ هرگز! بلکه خداوند سبحانه و تعالی او را تا روزی که قائم ما قیام کند، فرصت داده است. آن‏گاه قائم ما از پیشانی‏اش او را گرفته، گردنش را خواهد زد. آن هنگام روز وقت معلوم است"[۱۱].

بعید نیست مقصود از روایت، این باشد که با روشن شدن حقایق در عصر ظهور و رشد بسیار بالای عقلانی در آن عصر، دیگر مجالی برای اغوای شیطان باقی نخواهد ماند و عملا خلع سلاح و نابود می‌‏شود و این، پایان مهلت او است[۱۲].

البته در برخی روایات، هلاکت شیطان به دست پیامبر اکرم (ص) دانسته شده است[۱۳]»[۱۴].
۳. حجت الاسلام و المسلمین رحیمی؛
حجت الاسلام و المسلمین عباس رحیمی، در کتاب «امید فردا» در این‌باره گفته است: «قرآن در مورد زنده شدن شیطان گفته تا روز معینی و وقت معلوم زنده است، ولی معلوم نکرده که این وقت معلوم قیامت است یا قیام حضرت مهدی (ع). بعضی احادیث که مسئله حضرت مهدی (ع) را مطرح نموده، خبر از مرگ شیطان داده است. بنابر این احادیث، منظور از وقت معلوم، زمان ظهور امام عصر (ع) است و شیطان به دست امام عصر (ع) کشته می‌شود[۱۵]؛ و اگر هم زنده بماند دیگر قدرت وسوسه ندارد[۱۶]. دست کم می‌توان گفت عبارت "مرگ شیطان" ناتوانی بی‌اندازه او را در زمان حضرت حجت (ع) می‌رساند»[۱۷].
۴. حجت الاسلام و المسلمین امامی میبدی؛
حجت الاسلام و المسلمین علی رضا امامی میبدی، در کتاب «آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی» در این‌باره گفته است:

«قرآن مجید، زمانی که از شیطان و آغاز سرکشی و نافرمانی او در مقابل خداوند، سخن می‌گوید، بیان می‌کند که او به علت طرد شدن از درگاه خداوند -به علت تخلف از امر خداوند مبنی بر سجده در برابر حضرت آدم (ع)- کمر همت برای گمراه نمودن انسان بست و اعلام کرد که تمام تلاش خود را برای نابودی انسان به کار می‌‌برد[۱۸]. او برای اینکه بتواند تمام نسل‌های انسانی را با وسوسه‌‌های خود از مسیر هدایت و سعادت دور کند، از خداوند تقاضا نمود که به او عمر طولانی دهد و تا قیامت به او فرصت دهد و خطاب به خداوند گفت:  قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ [۱۹] شیطان گفت: پروردگارا پس مرا تا روزی که خلایق مبعوث می‌‌شوند، مهلت بده! خداوند نیز در مقابل این درخواست فرمود:  قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ * إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ، پروردگارت گفت: تو از مهلت داده شده‌‌گانی؛ تا روز وقت معلوم[۲۰].

چنانچه ملاحظه می‌‌شود خداوند در این آیه، فرصت ابلیس را تا روز وقت معلوم می‌‌داند و پرسشی که در اینجا مطرح می‌‌باشد این است که مقصود از این وقت معلوم، چه زمانی است؟ آیا مراد همان قیامت است که شیطان درخواست نمود؟ و یا مقصود زمانی‌‌ قبل از قیامت می‌‌باشد؟

زمان پایان مهلت شیطان: مرحوم علامه در رابطه با  قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ * إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ  معتقد است که خداوند در این جمله اظهار داشته که قسمتی از خواسته شیطان را اجابت و قسمت دیگر را رد کرده است؛ اجابت نسبت به اصل عمر دادن و رد نسبت به قیدی که او به کلام خود زد و آن اینکه این مهلت تا قیامت باشد و لذا فرمود: مهلت می‌دهم، اما تا روزی معلوم نه تا قیامت. بنابراین با در نظر گرفتن سیاق دعای مورد بحث، بسیار روشن است که «یوم الوقت المعلوم» غیر از «یوم یبعثون» است و معلوم می‌‌شود که خدای تعالی از اینکه به او تا قیامت مهلت دهد دریغ ورزیده و تا روز دیگری مهلت داده که قبل از روز قیامت است[۲۱].

دیدگاه فخر رازی و نقد آن: البته فخر رازی معتقد است مقصود از وقت معلوم همان روز بعث است؛ زیرا خداوند در سوره اعراف در پاسخ به شیطان که می‌‌گوید  قَالَ أَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ [۲۲] به صورت مطلق فرموده است:  قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ [۲۳] و آن را مقید به زمان غیر از قیامت نکرده است، در نتیجه خداوند تمام خواسته شیطان و از جمله مهلت داشتن تا قیامت را اجابت نموده است. تفسیر فخر رازی، جلد ۱۹، صفحه ۲۳۴.</ref>

علامه در پاسخ به این دیدگاه می‌‌گوید: اینکه این مفسر می‌‌گوید هر دو روز (یوم وقت معلوم و یوم یبعثون) به یک معنا است، فاسد است؛ زیرا برخلاف سیاق و ظاهر آیات مورد بحث است. استدلالی که به آیات سوره اعراف نموده است نیز ناتمام می‌باشد، زیرا بر اساس منطق قرآن که بعضی از آن بعضی دیگر را معنا می‌‌کند، همواره مطلقات قران بر مقیداتش حمل می‌‌شود؛ لذا اگر چه مطلب در سوره اعراف مطلق آمده است، ولی آیه مورد بحث و همچنین آیات ۸۰ و ۸۱ سوره ص[۲۴] آن را قید می‌‌زند[۲۵].

دیدگاه اکثر مفسرین و نقد آن: بسیاری از مفسرین معتقد هستند که مراد از «وقت معلوم» زمان نفخ صور اول باشد[۲۶]. این نظریه در اصل برخاسته از کلامی منسوب به ابن عباس است که وی گفته است: منظور از یوم در  يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ  آخرین روز تکلیف است، که همان روز نفخ اول است که تمامی خلایق می‌‌میرند[۲۷].

از نگاه مرحوم علامه علت اینکه ابن عباس چنین نظری دارد این است که شیطان نیز تا روزی به کار خود ادامه می‌‌دهد که تکلیف و درنتیجه مخالفت و معصیت وجود داشته باشد؛ و قهرا چنین روزی با روز نفخ اول منطبق می‌‌گردد. پس «یوم وقت معلوم» که خدا تا آن‌‌روز ابلیس را مهلت داده همان روز نفخ اول است، و میان نفخه اول و دوم که همه را زنده می‌‌کند، چهارصد و یا چهل سال (به اختلاف روایات) فاصله هست، و تفاوت میان آنچه که ابلیس خواسته و آنچه که خدا اجابت فرموده، همین چند سال است.

علامه پس از تبیین این دیدگاه، بیان می‌کند که این نظریه به خودی خود وجه خوبی است، اما عیبی که دارد این است که ادعای اینکه تا تکلیف است مخالفت و معصیت تصور دارد، مقدمه‌‌ای است که نه در حد خود روشن است، و نه دلیلی برای آن وجود دارد؛ برای این که بیشتر اعتماد مفسرین در این ادعا به آیات و روایاتی است که هر کفر و فسخ موجود در نوع آدمی را مستند به اغوای ابلیس و وسوسه او می‌داند، مانند آیه  أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ [۲۸] و آیه  وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ... [۲۹] و آیات دیگری که مقتضای آنها این است که تا تکلیف باشد ابلیس هم هست، و تکلیف هم باقی است تا آدمی باقی باشد، و از اینجا نتیجه بالا را گرفتند.

ایشان در ادامه توضیح می‌دهد که در اصل استناد معصیت آدمیان به اغوای شیطان، و استفاده شدن آن از آیات و روایات، حرفی نیست، چیزی که هست این آیات و روایت تنها اقتضا دارند که تا معصیت و گمراهی در زمین باشد ابلیس هم هست، نه اینکه تا تکلیف هست ابلیس هم باشد، چون دلیلی نداریم که ملازمه میان وجود معصیت و وجود تکلیف را اثبات کند؛ بلکه دلیل عقلی و نقلی قائم است بر این که بشر به سوی سعادت سیر نموده و این نوع به زودی به کمال سعادت خود می‌‌رسد و مجتمع انسانی از گناه و شر رهایی یافته، به خیر و صلاح خالص می‌‌رسد، به طوری که در روی زمین جز خدا کسی پرستش نمی‌‌شود و بساط کفر و فسوق برچیده می‌گردد، و زندگی نیکو گشته، مرض‌‌های درونی و وساوس قلبی ازمیان می‌رود. ایشان در ادامه نتیجه‌‌گیری نموده و می‌گوید: پس دلیلی که مفسرین به آن استناد جستند این دلالت را دارد که «روز وقت معلوم» که سرآمد مهلت ابلیس است، روز اصلاح آسمانی جامعه بشری است که ریشه فساد به کلی کنده می‌‌شود و جز خدا کسی پرستش نمی‌‌گردد؛ نه روز مرگ عمومی بشر با نفخه اول[۳۰].

عصر ظهور، زمان «وقت معلوم»: روشن شد که علامه سرآمد مهلت ابلیس را روز اصلاح آسمانی بشر می‌داند که ریشه فساد به کلی کنده می‌‌شود و جز خدا کسی پرستش نمی‌‌گردد. ایشان پس از این مطلب روایاتی را نقل می‌‌کند که حاکی از کشته شدن و نابودی در همان وقت معلوم است[۳۱].

گرچه در بعضی از این احادیث روز مرگ ابلیس زمانی ما بین نفخ اول و دوم بیان شده است؛[۳۲] ولی در روایات زیادی که از سوی اهل بیت (ع) به دست ما رسیده است، زمان نابودی او زمان ظهور و قیام مهدی (ع) می‌‌باشد.

ایشان از تفسیر عیاشی و تفسیر برهان نقل می‌‌کند که شخصی به نام وهب بن جمیع می‌‌گوید: از امام صادق (ع) از ابلیس پرسش نمودم و اینکه منظور از «یوم وقت معلوم» در آیه  رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ * قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ * إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ  چیست؟ حضرت فرمود: «ای وهب! آیا گمان کرده‌‌ای همان روز بعث است که مردم در آن زنده می‌‌شوند؟ نه بلکه خدای عزوجل او را مهلت داد تا روزی که قائم ما ظهور کند، که در آن روز موی جلوی سر ابلیس را گرفته گردنش را می‌‌زند، روز وقت معلوم آن روز است»[۳۳].

البته در حدیث دیگری که از تفسیر قمی نقل می‌کند، کسی که ابلیس را می‌‌کشد، پیامبر اکرم (ص) می‌باشد[۳۴]. علی بن ابراهیم به سند خود از محمد بن یونس از مردی از امام صادق (ع) روایت کرده که در تفسیر آیه  فَأَنظِرْنِي... إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ  فرمود: «در روز وقت معلوم رسول خدا (ص) او را بر روی سنگ بیت المقدس ذبح می‌‌کند»[۳۵].

پس از نقل این روایات و با توجه به اختلافات روایات در تعیین زمان مرگ شیطان، علامه به جمع بین این احادیث می‌پردازد و توضیح می‌دهد که احادیثی که زمان پایان کار ابلیس را بین نفخ صور اول و دوم می‌‌داند، ممکن است تقیه‌‌ای باشد. به علاوه ممکن است هر سه را مربوط به حقیقت واحدی بدانیم که دارای مراحل متعددی می‌‌باشد؛ این حقیقت همان تجلی کامل حق می‌‌باشد که در روایات، گاه از آن به دوران ظهور مهدی (ع)، گاه رجعت و گاهی قیامت یاد شده است، و این بدان جهت است که هر سه روز در این که روز به روز حقایقند، مشترک می‌‌باشند هرچند که بروز حقایق در آنها مختلف و دارای شدت و ضعف است، و هر یک از این روزها در حقیقت مرتبه و مرحله از آن حقیقت می‌‌باشد[۳۶].

بنابراین حکم هر یک از این روزها مربوط به روزهای دیگر نیز می‌‌باشد و چنانچه قبلاً در توضیح تفاوت علائم ظهور و علائم قیامت نیز گذشت، گاه مقصود از قیامت، مقدمات آن می‌‌باشد که می‌‌تواند همان زمان ظهور باشد؛ لذا بین احادیثی که مرگ شیطان را در زمان آغاز قیامت و نفخ صور می‌‌داند، با احادیث مربوط به تحقق این مسئله در زمان قیام امام زمان (ع)، منافاتی وجود ندارد[۳۷].

پنهان نماند که علامه در مطالب قبل، تصریح کرد که زمان پایان مهلت ابلیس همان روز اصلاح آسمانی جامعه بشری و ریشه کن شدن فساد می‌‌باشد، روزی که در آن جز خدا کسی پرستش نمی‌‌گردد! قطعاً با در کنار هم قرار دادن این مطالب به دست می‌‌آید که از نظر مرحوم علامه، مراد از «وقت معلوم» زمان ظهور امام می‌باشد.

البته ایشان روشن نمی‌‌کند که چه کسی ابلیس را می‌‌کشد؟ پیامبر اکرم (ص) یا حضرت مهدی (ع)؟ ولی در هر صورت می‌توان نتیجه گرفت که از جمله کارهایی که در زمان قیام امام مهدی (ع) انجام می‌‌گیرد، از بین رفتن شیطان به دست رسول خدا (ص) یا امام زمان (ع) می‌‌باشد[۳۸]»[۳۹].
۵. مجتبی تونه‌ای؛
آقای مجتبی تونه‌ای، در کتاب «موعودنامه» در این‌باره گفته است: «بحث قتل شیطان به دست حضرت عیسی (ع) در منابع اهل سنت، بسیار مطرح شده است و البته روایاتی هم داریم که آن را به دست حضرت صاحب الزمان (ع) پس از رجعت بیان می‌کنند. برخی روایات هم به دست رسول اکرم (ص) بیان کرده‌اند. اما باید مدنظر داشت که شیطان، تنها منبع شر نیست؛ همان‌طور که در مراسم حج، داریم و آن‌ها را رمی می‌کنیم: شر النفس، شر الناس و شر الشیطان. پس با حذف شیطان، شر برچیده نمی‌شود و شر النّفس و شر النّاس به جای خود باقی است[۴۰]»[۴۱].

پانویس

  1. سوره ص، آیات ۸۰ و ۸۱.
  2. صدر، سید محمد، تاریخ پس از ظهور، ص۴۹۵، ۴۹۶.
  3. معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ۱۹۸، ح ۱۶۲۱.
  4. بحارالانوار، ج ۵۳، ۴۲، ح ۱۲.
  5. خراسانی، محمد جواد، مهدی منتظر، ص ۲۹۲.
  6. گفت: پروردگارا، پس مرا تا روزی که برانگیخته خواهند شد مهلت ده. فرمود: تو از مهلت یافتگانی، تا روز و وقت معلوم؛ سوره حجر؛ آیات ۳۶ ۳۸.
  7. " يَا وَهْبُ أَ تَحْسَبُ أَنَّهُ يَوْمُ يَبْعَثُ اللَّهُ النَّاسَ لَا وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْظَرَهُ إِلَى يَوْمِ يَبْعَثُ اللَّهُ قَائِمَنَا فَيَأْخُذُ بِنَاصِيَتِهِ فَيَضْرِبُ عُنُقَهُ فَذَلِكَ الْيَوْمُ هُوَ الْوَقْتُ الْمَعْلُومُ"؛ عیاشی، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۴۲؛ طبری، دلائل الامامه، ص۲۴۰.
  8. نک: صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۲، ح۵؛ طبری، دلائل الامامه، ص۲۴۶؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ص۱۵.
  9. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۰، ص۲۴۴، ح۹۶.
  10. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۳، ص ۱۹۹ - ۲۰۰.
  11. طبری، دلائل الامامة، ص ۲۴۰.
  12. ر. ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۲، ح ۵؛ طبری، دلائل الامامة، ص ۲۴۶؛ مسعودی، اثبات الوصیة، ص ۱۵
  13. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۶۰، ص ۲۴۴، ح ۹۶
  14. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۳۵۷ - ۳۵۸.
  15. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۶.
  16. معجم الملاحم، ۴، ص ۲.
  17. رحیمی، عباس، امید فردا، ص۶۳.
  18.  قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ * ثُمَّ لآتِيَنَّهُم مِّن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ ، شیطان گفت: چون تو مرا گمراه کردی من نیز بندگانت را از راه راست گمراه می‌‌گردانم؛ آنگاه از جلو رو و پشت سر و از طرف راست و چپ به آنان می‌‌تازم و بیشتر آنها را سپاسگزار نمی‌‌یابی. اعراف: ۱۶ و ۱۷.
  19. حجر: ۳۶.
  20. حجر: ۳۷-۳۸.
  21. المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۵۹؛تفسیر البیان فی الموافقة بین الحدیث و القرآن، جلد ۴، صفحه ۱۹۴.
  22. «شیطان گفت: مرا تا روز قیامت مهلت بده!» اعراف: ۱۴.
  23. «خداوند فرمود: تو از منظرین هستی». اعراف: ۱۵.
  24.  قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ * إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ، فرمود: همانا تو از مهلت داده شدگانی؛ تا روز وقت معلوم.
  25. المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۵۹.
  26. علامه در المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۶۰ تصریح می‌کند که بسیاری از مفسرین این دیدگاه را پذیرفته‌‌اند.
  27. مجمع البیان، جلد ۶، صفحه ۳۳۷.
  28. «ای بنی آدم آیا با شما عهد نکردم که شیطان را نپرستید که او شما را دشمنی آشکار است؟» یس: ۶۰.
  29. «و چون حکم به پایان رسد در آن حال شیطان گوید خدا به شما به حق و راستی وعده داد و من به خلاف حقیقت». ابراهیم: ۲۲.
  30. المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۶۰ و ۱۶۱.
  31. المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۷۵.
  32. تفسیر البرهان، جلد ۲، صفحه ۳۴۲، حدیث ۱.
  33. همان، جلد ۲، صفحه ۳۴۳، حدیث ۷؛عیاشی، جلد ۲، صفحه ۲۴۲، حدیث ۱۴.
  34. علامه توضیح می‌دهد که طبق این حدیث پیامبر پیامبر (ص) از رجعت کنندگان خواهد بود. المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۷۵.
  35. تفسیر قمی، جلد ۱، صفحه ۲۴۵.
  36. المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۷۵.
  37. ر.ک به: مبحث اول از گفتار دوم در همین فصل.
  38. به نظر می‌رسد می‌توان بین این دو روایت نیز جمع نمود، با این بیان که حضرت مهدی (ع) بر اساس اسلام و به نمایندگی از رسول خدا (ص) و به عنوان جانشین آن حضرت، ابلیس را می‌‌کشد؛ بر این اساس می‌توان کشته شدن شیطان را در عین اسناد به امام به پیامبر نیز اسناد داد. «مولف».
  39. امامی میبدی، علی رضا، آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ۲۴۶-۲۵۳.
  40. نشریه موعود، شماره ۲۵، ص ۱۷ (گفت‌وگو با علی کورانی).
  41. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۸۸.