بحث:قاعده لطف: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «==نویسنده: آقای قاضی زاده== ==مقدمه== *کلمه "لطف" معانی فراوانی دارد؛ مانند نر...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - ' ]]' به ' [[')
خط ۳: خط ۳:
*کلمه "[[لطف]]" معانی فراوانی دارد؛ مانند [[نرمی]] در کار و [[کردار]]، [[مدارا]]، خوش [[رفتاری]]، [[مودت]]، نیکویی و [[نیکو]] کرداری، نازکی، چیزی که حواس درکش نتوانند و هدیه از سر [[محبت]]<ref>مفردات الفاظ القرآن، ۴۵۰؛ لغت‌نامه دهخدا، ۱۲/ ۱۷۳۷۶.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 370.</ref>.
*کلمه "[[لطف]]" معانی فراوانی دارد؛ مانند [[نرمی]] در کار و [[کردار]]، [[مدارا]]، خوش [[رفتاری]]، [[مودت]]، نیکویی و [[نیکو]] کرداری، نازکی، چیزی که حواس درکش نتوانند و هدیه از سر [[محبت]]<ref>مفردات الفاظ القرآن، ۴۵۰؛ لغت‌نامه دهخدا، ۱۲/ ۱۷۳۷۶.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 370.</ref>.
*[[لطف]] در اصطلاح [[علم کلام]]، چیزی است که [[مکلف]] را به [[طاعت]] نزدیک‌تر می‌کند و از [[معصیت]] دورتر می‌سازد به شرط آنکه از وسایل انجام کار نباشد و به [[اضطرار]] نیز نرسد. دیدگاه‌های متعددی درباره قاعده لطف و خاستگاه آن میان [[متکلمان]] [[مسلمان]] وجود دارد. برخی قاعده لطف را لازمه [[حکمت الهی]] می‌دانند و بر آن‌اند که وقتی دانستیم [[خداوند]] [[حکیم]] است، لازمه [[حکمت]] آن است که بر [[بندگان]] [[لطف]] کند؛ زیرا اگر [[لطف]] نباشد، غرض از [[تکلیف]] یا حتی [[خلقت]] حاصل نمی‌آید و این بر [[خداوند]] [[حکیم]] محال است<ref>الالهیات‌، ۳/ ۵۸.</ref>. برخی دیگر، [[لطف]] را از [[جود]] و [[کرم]] [[خدا]] می‌دانند نه از [[عدل]] او و معتقدند، [[لطف]] از آن رو بر [[خدا]] لازم است که او جواد و [[کریم]] است نه آنکه [[عادل]] است<ref>اوائل المقالات‌، ۲۵.</ref>. برخی نیز [[لطف]] را لازمه [[عدل الهی]] می‌دانند<ref>اوائل المقالات‌، ۲۵.</ref>. گروهی از [[متکلمان]]، قاعده لطف را از [[دلایل]] [[لزوم]] [[بعثت پیامبران]] می‌شمارند<ref>الالهیات‌، ۳/ ۵۱.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 370.</ref>.
*[[لطف]] در اصطلاح [[علم کلام]]، چیزی است که [[مکلف]] را به [[طاعت]] نزدیک‌تر می‌کند و از [[معصیت]] دورتر می‌سازد به شرط آنکه از وسایل انجام کار نباشد و به [[اضطرار]] نیز نرسد. دیدگاه‌های متعددی درباره قاعده لطف و خاستگاه آن میان [[متکلمان]] [[مسلمان]] وجود دارد. برخی قاعده لطف را لازمه [[حکمت الهی]] می‌دانند و بر آن‌اند که وقتی دانستیم [[خداوند]] [[حکیم]] است، لازمه [[حکمت]] آن است که بر [[بندگان]] [[لطف]] کند؛ زیرا اگر [[لطف]] نباشد، غرض از [[تکلیف]] یا حتی [[خلقت]] حاصل نمی‌آید و این بر [[خداوند]] [[حکیم]] محال است<ref>الالهیات‌، ۳/ ۵۸.</ref>. برخی دیگر، [[لطف]] را از [[جود]] و [[کرم]] [[خدا]] می‌دانند نه از [[عدل]] او و معتقدند، [[لطف]] از آن رو بر [[خدا]] لازم است که او جواد و [[کریم]] است نه آنکه [[عادل]] است<ref>اوائل المقالات‌، ۲۵.</ref>. برخی نیز [[لطف]] را لازمه [[عدل الهی]] می‌دانند<ref>اوائل المقالات‌، ۲۵.</ref>. گروهی از [[متکلمان]]، قاعده لطف را از [[دلایل]] [[لزوم]] [[بعثت پیامبران]] می‌شمارند<ref>الالهیات‌، ۳/ ۵۱.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 370.</ref>.
==[[نظریه ]][[شیعه]]==
==[[نظریه]] [[شیعه]]==
*[[لطف]] بر دو گونه است:
*[[لطف]] بر دو گونه است:
#'''[[لطف محصل]]:''' عبارت است از مبادی و مقدماتی که [[هدف خلقت]] بر آنها [[استوار]] است. [[خلقت]] از گذر [[لطف]] محصل از بیهودگی و لغو می‌رهد؛ به گونه‌ای که بدون آن، فعل [[الهی]] بدون [[غایت]] و عبث می‌شود. از این گونه [[لطف]] است [[بعثت پیامبران]]، بیان [[تکالیف]] و [[قدرت]] بخشیدن بر انجام [[تکالیف]]. [[وجوب لطف]] محصل در نظر آنان که [[خداوند]] را [[حکیم]] می‌دانند، تردیدناپذیر است<ref>الالهیات‌، ۳/ ۵۱.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 370-371.</ref>.
#'''[[لطف محصل]]:''' عبارت است از مبادی و مقدماتی که [[هدف خلقت]] بر آنها [[استوار]] است. [[خلقت]] از گذر [[لطف]] محصل از بیهودگی و لغو می‌رهد؛ به گونه‌ای که بدون آن، فعل [[الهی]] بدون [[غایت]] و عبث می‌شود. از این گونه [[لطف]] است [[بعثت پیامبران]]، بیان [[تکالیف]] و [[قدرت]] بخشیدن بر انجام [[تکالیف]]. [[وجوب لطف]] محصل در نظر آنان که [[خداوند]] را [[حکیم]] می‌دانند، تردیدناپذیر است<ref>الالهیات‌، ۳/ ۵۱.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 370-371.</ref>.
#'''[[لطف مقرب]]:''' عبارت است از آنچه برآورنده غرض [[تکلیف]] است. با نبود [[لطف]] [[مقرب]]، غرض [[تکلیف]] حاصل نمی‌آید؛ مانند وعد، [[وعید]]، [[تشویق]] و تهدید که [[بنده]] را بر [[طاعت]] بر می‌انگیزد و از [[گناه]] باز می‌دارد<ref>کشف المراد، ۳۵۱؛ ارشاد الطالبین‌، ۲۷۷؛ الالهیات‌، ۳/ ۵۲.</ref>. [[لطف]] [[مقرب]] در [[توانایی]] و [[قدرت]] [[بندگان]] برای [[طاعت]] یا [[معصیت]] دخلی ندارد. آنان می‌توانند [[طاعت]] کنند یا روی به [[معصیت]] نهند. [[قدرت]] بر [[تکالیف]]، در گرو آن است که [[بندگان]]، آنها را به واسطه [[پیامبران]] بازشناسند و از ابزارهای مادی نیز بهره‌مند باشند و فرض بر این است که چنین مقدمات و وسایلی حاصل است. [[متکلمان]] در این باره که آیا [[لطف]] [[مقرب]] بر [[خداوند]] [[واجب]] است یانه، به [[اختلاف]] افتاده‌اند. [[نظریه ]][[امامیه]] بر آن است که اگر برآورده شدن غرض [[تکلیف]]، بر [[لطف خداوند]] متوقف است، [[لطف]] بر او لازم است<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 371.</ref>.
#'''[[لطف مقرب]]:''' عبارت است از آنچه برآورنده غرض [[تکلیف]] است. با نبود [[لطف]] [[مقرب]]، غرض [[تکلیف]] حاصل نمی‌آید؛ مانند وعد، [[وعید]]، [[تشویق]] و تهدید که [[بنده]] را بر [[طاعت]] بر می‌انگیزد و از [[گناه]] باز می‌دارد<ref>کشف المراد، ۳۵۱؛ ارشاد الطالبین‌، ۲۷۷؛ الالهیات‌، ۳/ ۵۲.</ref>. [[لطف]] [[مقرب]] در [[توانایی]] و [[قدرت]] [[بندگان]] برای [[طاعت]] یا [[معصیت]] دخلی ندارد. آنان می‌توانند [[طاعت]] کنند یا روی به [[معصیت]] نهند. [[قدرت]] بر [[تکالیف]]، در گرو آن است که [[بندگان]]، آنها را به واسطه [[پیامبران]] بازشناسند و از ابزارهای مادی نیز بهره‌مند باشند و فرض بر این است که چنین مقدمات و وسایلی حاصل است. [[متکلمان]] در این باره که آیا [[لطف]] [[مقرب]] بر [[خداوند]] [[واجب]] است یانه، به [[اختلاف]] افتاده‌اند. [[نظریه]] [[امامیه]] بر آن است که اگر برآورده شدن غرض [[تکلیف]]، بر [[لطف خداوند]] متوقف است، [[لطف]] بر او لازم است<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 371.</ref>.
*[[قرآن کریم]] و [[روایات]] بزرگان [[معصوم]] {{ع}} نیز بر این [[حقیقت]] [[گواهی]] می‌دهند<ref>{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ }}؛ سوره اعراف، آیه ۹۴ و {{متن قرآن|وَقَطَّعْنَاهُمْ فِي الأَرْضِ أُمَمًا مِّنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذَلِكَ وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}؛ آیه ۱۶۸؛ {{متن قرآن|رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا }}؛ سوره نساء، آیه ۱۶۵، بحارالانوار، ۵/ ۳۱۶.</ref>. از [[آیات]] و [[روایات]] بر می‌آید که آنچه [[شوق]] [[بنده]] را به [[طاعت]] بر می‌انگیزد و او را از [[معصیت]] دور می‌دارد، بر آوردنش بر [[خداوند]] [[واجب]] است؛ زیرا بدین سان، [[تکالیف]] از بیهودگی و لغو می‌رهند. مراد از [[وجوب]] بر [[خداوند]] آن نیست که [[بندگان]] بر او [[حاکمیت]] دارند؛ بلکه مراد این است که اوصاف کمالی [[خداوند]]- مانند [[حکمت]] و [[عدالت]]- موجد و موجب لطف‌اند. این بدان سبب است که [[افعال خداوند]]، مظاهر صفات اویند؛ همان سان که [[صفات الهی]]، مظاهر ذات متعالی اویند. از این دیدگاه، [[لطف خداوند]] بر دو گونه است: یکی لطفی که به نحو عام در ادای [[تکالیف]] بیش‌ترینه [[مکلفان]] دخیل است و این [[لطف]] از [[باب ]][[حکمت]] بر [[خداوند]] [[واجب]] است. دوم، لطفی که بر ادای [[تکالیف]] شماری اندک از [[مکلفان]] مؤثر است و این [[لطف]] از [[جود]] و [[فضل]] [[الهی]] سرچشمه می‌گیرد بی‌آنکه بر او [[واجب]] باشد<ref>الالهیات‌، ۳/ ۵۶.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 371.</ref>.
*[[قرآن کریم]] و [[روایات]] بزرگان [[معصوم]] {{ع}} نیز بر این [[حقیقت]] [[گواهی]] می‌دهند<ref>{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ }}؛ سوره اعراف، آیه ۹۴ و {{متن قرآن|وَقَطَّعْنَاهُمْ فِي الأَرْضِ أُمَمًا مِّنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذَلِكَ وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}؛ آیه ۱۶۸؛ {{متن قرآن|رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا }}؛ سوره نساء، آیه ۱۶۵، بحارالانوار، ۵/ ۳۱۶.</ref>. از [[آیات]] و [[روایات]] بر می‌آید که آنچه [[شوق]] [[بنده]] را به [[طاعت]] بر می‌انگیزد و او را از [[معصیت]] دور می‌دارد، بر آوردنش بر [[خداوند]] [[واجب]] است؛ زیرا بدین سان، [[تکالیف]] از بیهودگی و لغو می‌رهند. مراد از [[وجوب]] بر [[خداوند]] آن نیست که [[بندگان]] بر او [[حاکمیت]] دارند؛ بلکه مراد این است که اوصاف کمالی [[خداوند]]- مانند [[حکمت]] و [[عدالت]]- موجد و موجب لطف‌اند. این بدان سبب است که [[افعال خداوند]]، مظاهر صفات اویند؛ همان سان که [[صفات الهی]]، مظاهر ذات متعالی اویند. از این دیدگاه، [[لطف خداوند]] بر دو گونه است: یکی لطفی که به نحو عام در ادای [[تکالیف]] بیش‌ترینه [[مکلفان]] دخیل است و این [[لطف]] از [[باب]] [[حکمت]] بر [[خداوند]] [[واجب]] است. دوم، لطفی که بر ادای [[تکالیف]] شماری اندک از [[مکلفان]] مؤثر است و این [[لطف]] از [[جود]] و [[فضل]] [[الهی]] سرچشمه می‌گیرد بی‌آنکه بر او [[واجب]] باشد<ref>الالهیات‌، ۳/ ۵۶.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 371.</ref>.


==اشکالات [[مخالفان]] قاعده لطف==
==اشکالات [[مخالفان]] قاعده لطف==
خط ۱۸: خط ۱۸:
==[[احکام]] قاعده لطف==
==[[احکام]] قاعده لطف==
#باید میان [[لطف]] و مورد [[لطف]] مناسبتی باشد بدین معنا که‌ حصول [[لطف]]، انگیزه‌ای برای مورد [[لطف]] فراهم آوَرَد. در غیر این صورت، ترجیح [[بلا]] مرجح پیش می‌آید.  
#باید میان [[لطف]] و مورد [[لطف]] مناسبتی باشد بدین معنا که‌ حصول [[لطف]]، انگیزه‌ای برای مورد [[لطف]] فراهم آوَرَد. در غیر این صورت، ترجیح [[بلا]] مرجح پیش می‌آید.  
#[[لطف]] نباید به [[حد ]][[الزام]] برسد؛ زیرا در این صورت با [[تکلیف]] و [[اختیار]] [[بندگان]] ناسازگار است.
#[[لطف]] نباید به [[حد]] [[الزام]] برسد؛ زیرا در این صورت با [[تکلیف]] و [[اختیار]] [[بندگان]] ناسازگار است.
#[[مکلف]] باید به اجمال یا تفصیل از [[لطف]] [[آگاهی]] یابد؛ زیرا اگر به [[لطف]] و مورد [[لطف]] و مناسبت آنها [[آگاه]] نباشد، در او انگیزه پدید نمی‌آید.  
#[[مکلف]] باید به اجمال یا تفصیل از [[لطف]] [[آگاهی]] یابد؛ زیرا اگر به [[لطف]] و مورد [[لطف]] و مناسبت آنها [[آگاه]] نباشد، در او انگیزه پدید نمی‌آید.  
#[[لطف]] باید بر [[حسن]] فعل مورد [[لطف]] بیفزاید.  
#[[لطف]] باید بر [[حسن]] فعل مورد [[لطف]] بیفزاید.  

نسخهٔ ‏۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۲:۰۱

نویسنده: آقای قاضی زاده

مقدمه

نظریه شیعه

  • لطف بر دو گونه است:
  1. لطف محصل: عبارت است از مبادی و مقدماتی که هدف خلقت بر آنها استوار است. خلقت از گذر لطف محصل از بیهودگی و لغو می‌رهد؛ به گونه‌ای که بدون آن، فعل الهی بدون غایت و عبث می‌شود. از این گونه لطف است بعثت پیامبران، بیان تکالیف و قدرت بخشیدن بر انجام تکالیف. وجوب لطف محصل در نظر آنان که خداوند را حکیم می‌دانند، تردیدناپذیر است[۸][۹].
  2. لطف مقرب: عبارت است از آنچه برآورنده غرض تکلیف است. با نبود لطف مقرب، غرض تکلیف حاصل نمی‌آید؛ مانند وعد، وعید، تشویق و تهدید که بنده را بر طاعت بر می‌انگیزد و از گناه باز می‌دارد[۱۰]. لطف مقرب در توانایی و قدرت بندگان برای طاعت یا معصیت دخلی ندارد. آنان می‌توانند طاعت کنند یا روی به معصیت نهند. قدرت بر تکالیف، در گرو آن است که بندگان، آنها را به واسطه پیامبران بازشناسند و از ابزارهای مادی نیز بهره‌مند باشند و فرض بر این است که چنین مقدمات و وسایلی حاصل است. متکلمان در این باره که آیا لطف مقرب بر خداوند واجب است یانه، به اختلاف افتاده‌اند. نظریه امامیه بر آن است که اگر برآورده شدن غرض تکلیف، بر لطف خداوند متوقف است، لطف بر او لازم است[۱۱].

اشکالات مخالفان قاعده لطف

احکام قاعده لطف

  1. باید میان لطف و مورد لطف مناسبتی باشد بدین معنا که‌ حصول لطف، انگیزه‌ای برای مورد لطف فراهم آوَرَد. در غیر این صورت، ترجیح بلا مرجح پیش می‌آید.
  2. لطف نباید به حد الزام برسد؛ زیرا در این صورت با تکلیف و اختیار بندگان ناسازگار است.
  3. مکلف باید به اجمال یا تفصیل از لطف آگاهی یابد؛ زیرا اگر به لطف و مورد لطف و مناسبت آنها آگاه نباشد، در او انگیزه پدید نمی‌آید.
  4. لطف باید بر حسن فعل مورد لطف بیفزاید.
  5. واجب نیست که فعل مورد لطف، امری معین باشد؛ بلکه روا است که مکلف میان دو امر مخیر باشد به گونه‌ای که هر یک از آنها از مصلحت مطلوب نصیب بَرَد و بتواند بر جای دیگری بنشیند؛ مانند کفارات روزه[۲۶][۲۷].

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. مفردات الفاظ القرآن، ۴۵۰؛ لغت‌نامه دهخدا، ۱۲/ ۱۷۳۷۶.
  2. فرهنگ شیعه، ص 370.
  3. الالهیات‌، ۳/ ۵۸.
  4. اوائل المقالات‌، ۲۵.
  5. اوائل المقالات‌، ۲۵.
  6. الالهیات‌، ۳/ ۵۱.
  7. فرهنگ شیعه، ص 370.
  8. الالهیات‌، ۳/ ۵۱.
  9. فرهنگ شیعه، ص 370-371.
  10. کشف المراد، ۳۵۱؛ ارشاد الطالبین‌، ۲۷۷؛ الالهیات‌، ۳/ ۵۲.
  11. فرهنگ شیعه، ص 371.
  12. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ ؛ سوره اعراف، آیه ۹۴ و ﴿وَقَطَّعْنَاهُمْ فِي الأَرْضِ أُمَمًا مِّنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذَلِكَ وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ؛ آیه ۱۶۸؛ ﴿رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا ؛ سوره نساء، آیه ۱۶۵، بحارالانوار، ۵/ ۳۱۶.
  13. الالهیات‌، ۳/ ۵۶.
  14. فرهنگ شیعه، ص 371.
  15. شرح الاصول الخسمة، ۵۲۳؛ الالهیات‌، ۳/ ۵۶.
  16. فرهنگ شیعه، ص 372.
  17. فرهنگ شیعه، ص 371-372.
  18. شرح الاصول الخسمة، ۳۵۲.
  19. فرهنگ شیعه، ص 372.
  20. شرح الاصول الخسمة، ۳۵۳.
  21. فرهنگ شیعه، ص 372.
  22. شرح الاصول الخسمة، ۳۵۳.
  23. فرهنگ شیعه، ص 372.
  24. همان، ۳۵۳.
  25. فرهنگ شیعه، ص 372.
  26. کشف المراد، ۳۵۴ و ۳۵۵.
  27. فرهنگ شیعه، ص 373.