بحث:قاعده لطف

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

قاعدۀ لطف

قاعدۀ لطف دلیلی عقلی است که نه تنها در اثبات وجوب نصب امام از ناحیۀ خدا و مباحث عقیدتی دیگر کاربرد دارد، بلکه در علم اصول نیز-در بحث «اجماع کشفی» -مورد استفاده و استناد قرار می‌گیرد. همچنین در مباحثی همچون «نیت»، «امر به معروف و نهی از منکر» و «قضاوت» نیز به این قاعده استناد می‌شود. متکلمان شیعه برای اثبات وجوب نصب امام بر خدا به این قاعده استناد کرده‌اند. مهمترین کتب کلامی که قاعدۀ لطف در آنها مطرح شده است، عبارتند از: شافی، تلخیص الشافی، تجرید و شروح آن، الذخیرة، دلائل الصدق. در شرح مواقف -که به عقیدۀ برخی، عنوان اعتقادات اهل تسنن است- می‌نویسد: احتجاج می‌شود بر وجوب نصب امام بر خدا به این که، آن لطف است و بنده با وجود نصب امام به طاعت نزدیکتر و از معصیت دورتر می‌شود و لطف بر خدای تعالی واجب است پاسخ می‌گوییم اولا: ما وجوب لطف را قبول نداریم. ثانیاً: لطفی که شما می‌گوئید با وجود امامی حاصل می‌شود که ظاهر باشد، قدرت داشته باشد. امید پاداش از او برود و از عقاب وی ترسیده شود، با اقامۀ حدود و قصاص مردم را به فرمانبرداری بخواند و از گناهان بازدارد و داد مظلوم را از ظالم باز ستاند در حالی که شما چنین چیزی را واجب نمی‌دانید[۱].

اشاعره به دو دلیل این قاعده را قبول ندارند:

  1. این که قائل به جبر هستند. روشن است که با قول به جبر دیگر تکلیف معنا ندارد، لطف در جایی است که خداوند به بندگان اختیار داده باشند و ایشان را به پذیرش هدایت مکلف سازد، در این صورت تعیین هادی و بیان طریق هدایت بر خداوند واجب خواهد بود.
  2. این که اشاعره حسن و قبح را شرعی می‌دانند نه عقلی، و معتقدند که:

الحسن ما حسنه الشارع والقبيح ما قبحه الشارع ولا يسئل عما يفعل یعنی خوب آن است که شارع آن را خوب دانسته باشد و قبیح و بد آن است که شارع آن را قبیح دانسته باشد و «خداوند از آن چه انجام می‌دهد سؤال نمی‌شود». با این مقدمه به بررسی «قاعده لطف» می‌پردازیم. چنان چه این قاعده اثبات شود یک دلیل عقلی دیگر بر دلایل وجوب نصب امام از سوی خدا اضافه می‌شود و اگر هم این قاعده اثبات نشد، دلایل پیشین هر یک به تنهایی برای اثبات مدعا کافی هستند.[۲]

معنای اصطلاحی لطف (لطف مقرِّب و لطف محصِّل)

لطف، در اصطلاح، از "صفات فعل" الهی و عبارت از امری است که مکلّف را به اطاعت از اوامر الهی و اجتناب از نواهی او دعوت می‌کند و به دو بخش لطف "مقرِّب" و "محصِّل" تقسیم می‌شود؛ به این ترتیب که اگر امری فرد مکلّف را ترغیب به امتثال اوامر و نواهی الهی نماید یا زمینه آن را فراهم کند، "لطف مقرِّب" نام دارد؛ مانند وعده و وعیدهای الهی در قرآن و نیز ارائه معجزات از سوی انبیاء و اولیاء الهی (ع) یا وجود خانواده و جامعه و محیطی سالم برای رشد و تربیت صحیح و امور دیگری که بستر اطاعت خداوند را برای انسان فراهم می‌کند و با وجود آنهاست که انسان مکلّف، علاقه‌مند به امتثال اوامر الهی می‌شود. با این وجود، اگر بنده بخواهد امر خداوند را امتثال نماید، "لطف مقرّب" کافی نیست؛ زیرا هنوز برای او چگونگی امتثال فرامین الهی بیان نشده و برای انجام عمل عبادی باید از "لطف محصّل" بهره‌مند شود.

"لطف محصِّل" عبارت از اموری است که راه اطاعت از خداوند و امتثال اوامر الهی را به انسان‌ها ارائه می‌کند و در نتیجه، انسان مکلّف می‌تواند با اختیار خود موفّق به انجام امرالهی شود. مصداق چنین الطافی، کتب وحی و انبیاء الهی و اوصیای آنان (ع) در میان مردم است که راه سعادت و شقاوت و چگونگی امتثال اوامر الهی را برای انسان‌ها بیان می‌کنند.

به این ترتیب می‌توان گفت که در تعریف لطف، عبارت "امری که مکلف را به اطاعت از اوامر الهی دعوت می‌کند" به منزله جنس منطقی است و "امری که مکلّف را ترغیب به امتثال اوامر و نواهی الهی می‌نماید و یا زمینه آن را فراهم می‌کند" فصل برای لطف مقرّب است و عبارت "اموری که راه اطاعت از خداوند و امتثال امرالهی را به انسان‌ها ارائه می‌کند" به منزله فصل برای لطف محصّل است[۳]

پانویس

  1. احتج الموجب لنصب الإمام على الله بأنه لطف، لكون العبد معه أقرب إلى الطاعة وأبعد عن المعصية، واللطف واجب عليه تعالى. والجواب - بعد منع وجوب اللطف- إن اللطف الذي ذكرتموه إنما يحصل بإمام ظاهر قاهر يرجى ثوابه ويخشى عقابه، يدعو الناس إلى الطاعات ويزجرهم عن المعاصي باقامة الحدود والقصاص وينتصف للمظلوم من الظالم، وأنتم لا توجبونه؛ شرح مواقف، ج۸، ص۳۴۸؛ مواقف، ج۳، ص۵۸۳.
  2. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۳۸۵.
  3. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱، ص۱۴۸-۱۴۹.