رقیه دختر پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
==ازدواج رقیه با [[عثمان بن عفان]]==
*[[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} از [[همسر]] خویش "[[خدیجه بنت خویلد]]" چهار دختر داشت. دختر بزرگ ایشان با "[[ابوالعاص بن ربیع]]" و دختر دیگرشان "[[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}}" با [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}"[[ازدواج]] کردند و دو دختر دیگر آن [[حضرت]]، "[[رقیه]]" و "[[ام‌کلثوم]]" هستند که با [[عثمان]] [[ازدواج]] کردند<ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده،حبیب]]، [[رقیه و ام‌کلثوم (مقاله)|رقیه و ام‌کلثوم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۸۶.</ref>.
رقیه پس از جدایی از عتبه بن ابولهب با "عثمان بن عفان"ازدواج کرد<ref>ابو بکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۳۹؛ احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، م ص۴۰۱. </ref>. البته بنابر قولی [[ازدواج]] [[رقیه]] با "[[عثمان بن عفان]]" در [[زمان]] [[جاهلیت]] صورت گرفت<ref>شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال انفس النفیس، ج۱، ص۲۷۵؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۱۴۲؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۷، ص۲۸۷. </ref>. او برای عثمان بن عفان پسری به نام "[[عبدالله]]" به [[دنیا]] آورد که در [[کودکی]] از دنیا رفت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۳۰. </ref>، در یکی از روزها خروسی با منقار چشم عبدالله را زخمی نمود و در نتیجه عبدالله مریض شد و از دنیا رفت<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۳۰؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص۱۴۰. </ref> و برای [[دفن]] او [[عثمان]] در [[مدینه]] ماند و در [[جنگ بدر]] [[شرکت]] نکرد<ref>اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص۱۴۰. </ref>.<ref>ر.ک: [[حبیب محمدزاده|محمدزاده،حبیب]]، [[رقیه و ام‌کلثوم (مقاله)|رقیه و ام‌کلثوم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۸۷؛ [[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[رقیه و ام‌کلثوم دختران رسول خدا (مقاله)|مقاله «رقیه و ام‌کلثوم دختران رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۴۳-۲۴۴.</ref>
 
بنابر قول دیگر، عبدالله در [[سال ۴ هجری]] و بعد از مادرش رقیه از دنیا رفت<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الحفدة و المتاع، ج۵، ص۳۵۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۴۱۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۹. </ref>. رقیه در هر دو [[هجرت]] با عثمان بن عفان به [[حبشه]] رفت و در هجرت نخست، کودکی را سقط کرد. رقیه پس از [[سفر]] عثمان بن عفان به مدینه که هم زمان با هجرت [[حضرت رسول]]{{صل}} بود، به مدینه رفت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۰. </ref>؛ البته آنها زودتر از سایر [[مسلمانان]] از حبشه به [[مکه]] بازگشته بودند و قبل از [[رسول اکرم]]{{صل}} به مدینه هجرت کردند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۴۱۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳؛ ج۳، ص۴۰. </ref>.<ref>ر.ک: [[حبیب محمدزاده|محمدزاده،حبیب]]، [[رقیه و ام‌کلثوم (مقاله)|رقیه و ام‌کلثوم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۸۷.</ref>
==نسب==
*"[[رقیه]]" دومین دختر [[رسول اکرم]]{{صل}} است و پیش از [[اسلام]] با پسر عموی پدرش "[[عتبه بن ابولهب بن عبدالمطلب]]" [[ازدواج]] کرد. [[مادر]] عتبه "[[ام‌جمیل]]" دختر "[[حرب بن امیه]]" است که بعد از [[نزول]] [[سوره]] [[مبارک]] "مسد" به "حماله الحطب" معروف شد.
*[[ام‌جمیل]] و [[ابولهب]] پس از [[نزول]] [[سوره]] "مسد" که [[مذمت]] خودشان بود، [[عتبه بن ابولهب بن عبدالمطلب]] را مجبور کردند تا همسرش [[رقیه]] را [[طلاق]] دهد و به او گفتند: "دختر [[محمد]] را رها کن". و [[ابولهب]] گفت: "اگر همسرت را [[طلاق]] ندهی، با تو [[قطع]] رابطه می‌کنم"<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۱.</ref>.
*البته [[پیامبر اکرم]]{{صل}} قبلاً [[طلاق]] [[رقیه]] را از [[عتبه بن ابولهب بن عبدالمطلب]] خواسته بود و خود [[رقیه]] نیز به این امر [[راضی]] بود. سرانجام با [[نزول]] [[سوره]] "مسد" و به [[دلیل]] [[مسلمان]] شدن [[رقیه]]، [[عتبه بن ابولهب بن عبدالمطلب]] او را [[طلاق]] داد<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۳۹.</ref>.
*برخی معتقدند [[قریش]] به منظور [[دشمنی]] با [[پیامبر]]{{صل}} از [[عتبه بن ابولهب بن عبدالمطلب]] خواستند که همسرش را [[طلاق]] دهد و با هر کس دیگری که [[دوست]] داشته باشد [[ازدواج]] کند. [[عتبه بن ابولهب بن عبدالمطلب]] [[راضی]] شد و سپس با دختر [[سعید بن عاص]] [[ازدواج]] کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۱.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده،حبیب]]، [[رقیه و ام‌کلثوم (مقاله)|رقیه و ام‌کلثوم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۸۶-۳۸۷.</ref>.
 
==[[ازدواج]] [[رقیه]] با [[عثمان بن عفان]]==
*[[رقیه]] پس از جدایی از [[عتبه بن ابولهب بن عبدالمطلب]] با "[[عثمان بن عفان]]" [[ازدواج]] کرد<ref>ابو بکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۳۹؛ احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، م ص۴۰۱.</ref>. البته بنابر قولی [[ازدواج]] [[رقیه]] با "[[عثمان بن عفان]]" در زمان [[جاهلیت]] صورت گرفت<ref>شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال انفس النفیس، ج۱، ص۲۷۵؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۱۴۲؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۷، ص۲۸۷.</ref>. او برای [[عثمان بن عفان]] پسری به نام "[[عبدالله]]" به [[دنیا]] آورد که در [[کودکی]] از [[دنیا]] رفت و [[فرزند]] دیگری را نیز سقط کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۳۰.</ref>.
*البته بنابر قول دیگر، [[عبدالله]] در سال ۴ [[هجری]] و بعد از مادرش [[رقیه]] از [[دنیا]] رفت<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الحفدة و المتاع، ج۵، ص۳۵۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۴۱۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۹.</ref>. [[رقیه]] در هر دو [[هجرت]] با [[عثمان بن عفان]] به [[حبشه]] رفت و در [[هجرت]] نخست، [[کودکی]] را سقط کرد. [[رقیه]] پس از سفر [[عثمان بن عفان]] به [[مدینه]] که هم زمان با [[هجرت]] [[حضرت رسول]]{{صل}} بود، به [[مدینه]] رفت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۰.</ref>؛ البته آنها زودتر از سایر [[مسلمانان]] از [[حبشه]] به [[مکه]] بازگشته بودند و قبل از [[رسول اکرم]]{{صل}} به [[مدینه]] [[هجرت]] کردند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۴۱۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳؛ ج۳، ص۴۰.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده،حبیب]]، [[رقیه و ام‌کلثوم (مقاله)|رقیه و ام‌کلثوم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۸۷.</ref>.
 
==[[وفات]] [[رقیه]]==
==[[وفات]] [[رقیه]]==
*[[وفات]] او در [[رمضان]] [[سال دوم هجری]] صورت گرفت<ref>شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال انفس النفیس، ج۱، ص۴۰۶، شمس‌الدین محمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۲، ص۱۲۴؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۱۵۱.</ref> و در روزی که [[زید بن حارثه]] به [[مدینه]] وارد شد تا خبر [[پیروزی]] [[مسلمانان]] را در [[جنگ بدر]] به اطلاع [[مردم]] برساند<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۱۷۸؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۷، ص۲۸۳؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الإکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله{{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۳۴۴.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[مرگ]] او فرمود: "ملحق شو به سَلفمان، [[عثمان بن مظعون]]"<ref>وی مرد عابدی بود و روزها روزه می‌گرفت و شب‌ها به عبادت طی می‌کرد. او اولین مهاجری بود که در مدینه از دنیا رفت و در بقیع مدفون شد. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۰.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده،حبیب]]، [[رقیه و ام‌کلثوم (مقاله)|رقیه و ام‌کلثوم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۸۷-۳۸۸.</ref>.
رقیه در [[رمضان]] [[سال دوم هجری]] پس از یکسال و ده ماه و بیست [[روز]] بعد از [[هجرت پیامبر]]{{صل}} به [[مدینه]]<ref>المعارف، ابن قتیبه دینوری، ص۱۴۲. </ref> به [[مرض]] حصبه دچار شد و از [[دنیا]] رفت<ref>تاریخ المدینه، ابن شبه، ج۱، ص۱۰۴. </ref>، در روزی که [[زید بن حارثه]] به مدینه وارد شد تا خبر [[پیروزی]] [[مسلمانان]] را در [[جنگ بدر]] به اطلاع [[مردم]] برساند<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۱۷۸؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۷، ص۲۸۳؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الإکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله{{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۳۴۴. </ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[مرگ]] او فرمود: "ملحق شو به سَلفمان، [[عثمان بن مظعون]]<ref>وی مرد عابدی بود و روزها روزه می‌گرفت و شب‌ها به عبادت طی می‌کرد. او اولین مهاجری بود که در مدینه از دنیا رفت و در بقیع مدفون شد. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۰. </ref>.<ref>ر.ک: [[حبیب محمدزاده|محمدزاده،حبیب]]، [[رقیه و ام‌کلثوم (مقاله)|رقیه و ام‌کلثوم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۸۷-۳۸۸.</ref>
 
در این هنگام [[زنان]] بر مرگ رقیه گریستند. [[حضرت فاطمه]]{{س}} هم در بالای [[قبر]]، کنار [[رسول خدا]] قرار داشت و می‌گریست. رسول خدا{{صل}} نیز با [[لباس]] خود [[اشک]] چشمان [[فاطمه]]{{س}} را [[پاک]] می‌کرد<ref>فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۴۱؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۳۰. </ref>. [[پیامبر]]{{صل}} سرش را رو به [[آسمان]] کرد و در حالی که اشک از چشمانش جاری می‌شد، [[دعا]] کرد: خدایا رقیه را از [[فشار قبر]] [[نجات]] بده<ref>فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۳۶. </ref>.<ref>ر.ک: [[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[رقیه و ام‌کلثوم دختران رسول خدا (مقاله)|مقاله «رقیه و ام‌کلثوم دختران رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۴۴.</ref>
==رقیه در دایرة صحابه پیامبر اعظم ج۲==
==[[ازدواج]] [[رقیه]]==
[[پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[خدیجه]] چهار دختر به ترتیب به نام‌های رقیه، [[زینب]]، [[ام کلثوم]] و [[فاطمه]]{{س}} داشتند<ref>اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۳۹؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۹۰.</ref> که رقیه و ام کلثوم [[قبل از بعثت]] به [[دنیا]] آمدند و فاطمه{{س}} بعد از [[رسالت پیامبر]]{{صل}} دیده به [[جهان]] گشود<ref>اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۳۹.</ref>. همه این چهار دختر، [[اسلام]] را [[درک]] کردند و اسلام آوردند و همراه [[پیامبر]]{{صل}} به [[مدینه]] [[هجرت]] نمودند<ref>السیرة النبویة، ابن هشام، ج۱، ص۱۹۰.</ref>.
 
رقیه را [[عتبة بن ابی لهب]] تزویج نمود و لیکن قبل از دخول وی را [[طلاق]] داد. وی او را سخت در [[اذیت]] و فشار قرار می‌داد. پیامبر{{صل}} [[عتبه]] را [[نفرین]] کرد و فرمود: خداوندا یکی از سگ‌های خود را بر وی مسلط کن. پس از چندی شیری بر وی حمله نمود و او را پاره پاره نمود<ref>اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص۱۴۰.</ref>. پس از اینکه عتبه رقیه را طلاق داد [[عثمان بن عفان]] او را به [[نکاح]] خود در آورد<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۶۵۲؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص۱۴۰-۱۴۱؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۱۳۸.</ref>.
 
رقیه در جریان [[هجرت به حبشه]] همراه [[عثمان]] بود<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۳۲۲؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص۱۴۰-۱۴۱؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۱۳۸.</ref> و در هجرت نخستین [[کودکی]] را که از عثمان باردار بود سقط کرد و پس از آن برای عثمان پسری به نام [[عبدالله]] آورد و لذا او را [[ابو عبدالله]] نامیدند. در یکی از روزها خروسی با منقار خود چشم عبدالله را زخمی نمود و در نتیجه عبدالله مریض شد و از دنیا رفت<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۳۰؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص۱۴۰.</ref> و برای [[دفن]] او عثمان در مدینه ماند و در [[جنگ بدر]] [[شرکت]] نکرد<ref>اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص۱۴۰.</ref>.<ref>[[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[رقیه و ام‌کلثوم دختران رسول خدا (مقاله)|مقاله «رقیه و ام‌کلثوم دختران رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۴۳-۲۴۴.</ref>
 
==[[وفات]] رقیه==
[[رقیه دختر رسول خدا]]{{صل}} پس از یکسال و ده ماه و بیست [[روز]] بعد از [[هجرت پیامبر]]{{صل}} به [[مدینه]]<ref>المعارف، ابن قتیبه دینوری، ص۱۴۲.</ref> به [[مرض]] حصبه دچار شد و از [[دنیا]] رفت<ref>تاریخ المدینه، ابن شبه، ج۱، ص۱۰۴.</ref>.
 
هنگامی که [[رقیه]] از دنیا رفت [[رسول خدا]]{{صل}} خطاب به [[روح]] پاکش فرمود: به [[عثمان بن مظعون]] که پیش از ما مرده است ملحق شو<ref>فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۴۱؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۳۰؛ وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۳، ص۲۸۰.</ref> (عثمان بن مظعون در ذی الحجه [[سال دوم هجری]] [[وفات]] یافت و [[پیامبر]]{{صل}} وی را در [[بقیع]] [[دفن]] کرد)<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۴۸۵.</ref> در این هنگام [[زنان]] بر [[مرگ]] رقیه گریستند. [[حضرت فاطمه]]{{س}} هم در بالای [[قبر]] کنار رسول خدا قرار داشت و می‌گریست. رسول خدا{{صل}} نیز با [[لباس]] خود [[اشک]] چشمان [[فاطمه]]{{س}} را [[پاک]] می‌کرد<ref>فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۴۱؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۳۰.</ref>. پیامبر{{صل}} سرش را رو به [[آسمان]] کرد و در حالی که اشک از چشمانش جاری می‌شد، [[دعا]] کرد: خدایا رقیه را از [[فشار قبر]] [[نجات]] بده<ref>فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۳۶.</ref>.<ref>[[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[رقیه و ام‌کلثوم دختران رسول خدا (مقاله)|مقاله «رقیه و ام‌کلثوم دختران رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۴۴.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۲۰ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۱۸

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث پیامبر خاتم است. "رقیه دختر پیامبر خاتم" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل رقیه دختر پیامبر خاتم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

ازدواج رقیه با عثمان بن عفان

رقیه پس از جدایی از عتبه بن ابولهب با "عثمان بن عفان"ازدواج کرد[۱]. البته بنابر قولی ازدواج رقیه با "عثمان بن عفان" در زمان جاهلیت صورت گرفت[۲]. او برای عثمان بن عفان پسری به نام "عبدالله" به دنیا آورد که در کودکی از دنیا رفت[۳]، در یکی از روزها خروسی با منقار چشم عبدالله را زخمی نمود و در نتیجه عبدالله مریض شد و از دنیا رفت[۴] و برای دفن او عثمان در مدینه ماند و در جنگ بدر شرکت نکرد[۵].[۶] بنابر قول دیگر، عبدالله در سال ۴ هجری و بعد از مادرش رقیه از دنیا رفت[۷]. رقیه در هر دو هجرت با عثمان بن عفان به حبشه رفت و در هجرت نخست، کودکی را سقط کرد. رقیه پس از سفر عثمان بن عفان به مدینه که هم زمان با هجرت حضرت رسول(ص) بود، به مدینه رفت[۸]؛ البته آنها زودتر از سایر مسلمانان از حبشه به مکه بازگشته بودند و قبل از رسول اکرم(ص) به مدینه هجرت کردند[۹].[۱۰]

وفات رقیه

رقیه در رمضان سال دوم هجری پس از یکسال و ده ماه و بیست روز بعد از هجرت پیامبر(ص) به مدینه[۱۱] به مرض حصبه دچار شد و از دنیا رفت[۱۲]، در روزی که زید بن حارثه به مدینه وارد شد تا خبر پیروزی مسلمانان را در جنگ بدر به اطلاع مردم برساند[۱۳]. پیامبر اکرم(ص) در مرگ او فرمود: "ملحق شو به سَلفمان، عثمان بن مظعون[۱۴].[۱۵] در این هنگام زنان بر مرگ رقیه گریستند. حضرت فاطمه(س) هم در بالای قبر، کنار رسول خدا قرار داشت و می‌گریست. رسول خدا(ص) نیز با لباس خود اشک چشمان فاطمه(س) را پاک می‌کرد[۱۶]. پیامبر(ص) سرش را رو به آسمان کرد و در حالی که اشک از چشمانش جاری می‌شد، دعا کرد: خدایا رقیه را از فشار قبر نجات بده[۱۷].[۱۸]

جستارهای وابسته

منابع

  1. محمدزاده،حبیب، مقاله «رقیه و ام‌کلثوم»، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱
  2. علی‌زاده،فرهاد، مقاله «رقیه و ام‌کلثوم دختران رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ابو بکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۳۹؛ احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، م ص۴۰۱.
  2. شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال انفس النفیس، ج۱، ص۲۷۵؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۱۴۲؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۷، ص۲۸۷.
  3. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۳۰.
  4. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۳۰؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص۱۴۰.
  5. اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص۱۴۰.
  6. ر.ک: محمدزاده،حبیب، رقیه و ام‌کلثوم، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۸۷؛ علی‌زاده، فرهاد، مقاله «رقیه و ام‌کلثوم دختران رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۴۳-۲۴۴.
  7. تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الحفدة و المتاع، ج۵، ص۳۵۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۴۱۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۹.
  8. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۰.
  9. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۴۱۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳؛ ج۳، ص۴۰.
  10. ر.ک: محمدزاده،حبیب، رقیه و ام‌کلثوم، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۸۷.
  11. المعارف، ابن قتیبه دینوری، ص۱۴۲.
  12. تاریخ المدینه، ابن شبه، ج۱، ص۱۰۴.
  13. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۱۷۸؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۷، ص۲۸۳؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الإکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله(ص) و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۳۴۴.
  14. وی مرد عابدی بود و روزها روزه می‌گرفت و شب‌ها به عبادت طی می‌کرد. او اولین مهاجری بود که در مدینه از دنیا رفت و در بقیع مدفون شد. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۰.
  15. ر.ک: محمدزاده،حبیب، رقیه و ام‌کلثوم، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۸۷-۳۸۸.
  16. فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۴۱؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۳۰.
  17. فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۳۶.
  18. ر.ک: علی‌زاده، فرهاد، مقاله «رقیه و ام‌کلثوم دختران رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص:۲۴۴.